نگاه تو
اشک می نشاند
به چشم کتاب
بغضهای فرو خورده
در گلوی جوانت را بگشا
سر جایت بمان
جای تو اینجاست بمان
بگذار دیگران بروند
بمان و بخوان
با انگشت های کوچکت
ورق بزن کتاب را و بخوان
با صدای بلند بخوان
چنان بخوان
که دیوارها بلرزند
و بت های بی قواره
سرنگون شوند
هیولای مرگ
از خانه ات برود
بخوان
به نام آزادی
که در بند است
بخوان
چنان بخوان که
رودها بخروشند
پرندگان پرواز کنند
ستارگان سراپا گوش شوند
از آهنگ صدای تو
دنیا زیبا شود
و عکسهای کتابت
از شادی برقصند
بخوان و بلندتر بخوان
ما فردای ایرانیم
ورق بزن کتاب را
خواهرانت
از پنجره نگاه می کنند
اکنون
همه با هم تکرار کنید
ما فردای ایرانیم