برگردان: گودرز اقتداری
به نقل از آتش بعدی TheFireNextTime.net
داستان دالیا اندام، دختر ۱۵ سالهای است که پس از مجروح شدن با ۲۵ گلوله ساچمه ای، ضرب و شتم نیروهای امنیتی و دریافت تماسهای تهدیدآمیز، دچار افسردگی شد و به زندگی خود پایان داد.
۲۶ آبان ۱۴۰۱، مردم سنندج پس از بازگشت از مراسم چند تن از شهدای قیام انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در اعتراض تجمع کردند.
در این روز نیروهای سرکوبگر به سوی شهروندان معترض که در حال بازگشت از قبرستان شهر بودند تیراندازی کردند. در نتیجه تیراندازی نیروهای امنیتی، دو معترض جان خود را از دست دادند و شهروند دیگری که توسط نیروهای پلیس/بسیج دستگیر شده بود، در بازداشتگاه زیر شکنجه جان باخت.
دالیا اندام نیز در تظاهرات آن روز شرکت کرد.
در جریان اعتراض، دالیا از یکی از پل های خیابان بالا رفت، بنرهای تبلیغاتی دولت را پاره کرد و آنها را به آتش کشید. نیروهای امنیتی به سمت تظاهرکنندگان هجوم بردند و تیراندازی کردند که در نتیجه دالیا با شلیک ۲۵ ساچمه در هر دو پا و پشت خود مجروح شد. دالیا که به شدت مجروح شده بود خود را پنهان کرد و با خانواده اش تماس گرفت. مادرش به او کمک کرد تا به خانه برسد. از ترس پلیس حتی سوار تاکسی نشدند و تمام راه را پیاده رفتند.
خانواده اندام از ترس دستگیری از بردن دخترشان به بیمارستان یا مراکز درمانی برای برداشتن گلوله ها اجتناب کردند. مادر دالیا تمام ۲۵ ساچمه را از بدن دخترش در خانه خارج کرد. خانواده اندام از ترس دستگیری دختر نوجوان خود، او را به خانه یکی از بستگان نزدیک خود منتقل کردند. بعد از حدود دو هفته که وضعیت جسمانی او بهتر شد، به خانه خودشان بازگشتند.
دالیا پس از بهبودی نسبی دوباره به اعتراضات عمومی در سنندج پیوست. او شعار نویسی را در محله های مختلف شهر آغاز کرد و فعالیت های خود را در شبکه های اجتماعی منتشر کرد. در جریان تظاهرات، بار دیگر توسط نیروهای امنیتی از ناحیه سر مورد ضرب و شتم قرار گرفت اما موفق شد از دستگیری فرار کند.
این بار مردم به دالیا کمک کردند تا فرار کند و خانواده دیگری به او کمک کردند تا به خانه بازگردد. دالیا به مادرش گفت که چهار مرد او را به همراه دو دختر نوجوان و یک زن دیگر تعقیب کردهاند، اما آنها موفق شدهاند از دست نیروهای سرکوبگر فرار کنند.
بعداً دالیا توسط پلیس شناسایی و مورد تهدید و ارعاب قرار گرفت. شدت این تهدیدها به حدی بود که او دچار بی خوابی و استرس مداوم شد و تعادل روحی و روانی خود را از دست داد. این دختر پانزده ساله ابتدا تماس ها و تهدیدهای مداوم پلیس مخفی را به مادرش اطلاع داد، اما پس از مدتی فشار و استرس شدید او را به سمت خودکشی سوق داد. دالیا سرانجام در ۸ دسامبر ۲۰۲۳ به زندگی خود پایان داد.
آزار و اذیت تا سرحد مرگ
در طول چهار دهه گذشته، تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی و افراد دارای جرائم عمومی در زندان های ایران بلافاصله پس از آزادی خودکشی کرده اند. برخی از آنها نیز در شرایط مشکوکی در زندان جان باختند.
خبر مرگ برخی از افراد شناخته شده به رسانه ها درز کرد و برخی دیگر که کمتر شناخته شده بودند در سکوت به خاک سپرده شدند. مقامات قوه قضائیه جمهوری اسلامی همواره مدعی هستند که شرایط زندانیان در زندان های ایران مناسب است، اما تجربیات زیسته بسیاری از زندانیان در کنار جلوگیری از بازرسی های بین المللی از زندان های ایران ثابت می کند که زندان ها و بازداشتگاه های امنیتی تبدیل به “تله های مرگ” برای زندانیان، به ویژه معترضان شده است.
مقامات دولتی همیشه در مورد افرادی که به طرز مشکوکی در زندان ها و بازداشتگاه ها یا اندکی پس از آزادی می میرند، ادعای «خودکشی» را مطرح می کنند. این ادعا در حال حاضر برای عموم مردم ایران تکراری شده است و بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی به طعنه از عبارت «خودکشاندن» استفاده می کنند تا نادرستی آن را برجسته کنند.
زندانیان سیاسی در ایران، حتی اگر در برابر فشارهای امنیتی و شکنجه مقاومت کنند، از شرایط تهدید کننده جان در امان نیستند. مقامات زندان به طور سیستماتیک دسترسی به مراقبت های پزشکی و درمان مناسب را برای زندانیان سیاسی بیمار مسدود می کنند که منجر به مرگ تدریجی آنها می شود.
گزارش سالانه خبرگزاری هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر در ایران، فاش میکند که در سال ۱۴۰۲، دستکم ۶ زندانی به دلیل بیماری در زندانها جان خود را از دست دادهاند. ۲۰ زندانی خودکشی کردند و هشت نفر در زندان به قتل رسیدند.
اسناد جمع آوری شده توسط این سازمان حقوق بشری نشان می دهد که در این مدت، مانند سال های گذشته، تعداد زیادی از زندانیان سیاسی شکنجه بدنی، محرومیت از خدمات پزشکی، انتقال به سلول های انفرادی یا تبعید، تحت فشار برای اعترافات اجباری، محرومیت از دسترسی به وکیل قرار گرفته اند. وکلا، از حق برقراری تماس تلفنی محروم، و زندانیان در معرض تفهیم اتهام قرار نگرفته و در شرایط نامناسب نگهداری می شوند.
هر یک از این موارد به تنهایی فشار قابل توجهی را بر زندانیان تحمیل می کند و آنها را به ناامیدی روحی و روانی می رساند. با این حال، بسیاری از زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان به طور همزمان طیف گسترده ای از شکنجه ها و آزارها را تحمل می کنند.
بررسی اخبار مربوط به مرگ های مشکوک و خودکشی زندانیان در ماههای اخیر نشان میدهد که همزمان با تشدید فشارها و بدرفتاریهای نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی و عدم پاسخگویی قوه قضائیه به افکار عمومی، این گونه مرگها رو به افزایش است.
خودکشی های مداوم
اواخر اسفند ماه گذشته، فعالان حقوق بشر اعلام کردند که مسیح یگانه، زندانی سیاسی، با قورت دادن یک قرص اقدام به خودکشی کرده است. او به بیمارستان منتقل شد اما با وجود ناقص بودن درمان به زندان اوین بازگردانده شد. منابع حقوق بشر کرد در اوایل اسفندماه ۱۴۰۳ گزارش دادند که شاهین گله داری، زندانی سیاسی کُرد، به دلیل فشارهای حبس در بند فوق امنیتی زندان مرکزی ارومیه خودکشی کرده است.
در ۱۸ اسفند، حسن عمرپور، زندانی کرد در زندان ارومیه، خودسوزی کرد. پیش از وی نیز زندانی دیگری به نام امیر شهبازی با وجود گذشت از سوی شاکیان خصوصی به دلیل فشارهای روحی به زندگی خود پایان داد. به گفته سایر زندانیان، شهبازی در نامهای فاش کرد که مسئول قتل وی مسئول زندان بوده است.
در ماه های پایانی سال گذشته وضعیت زندان مرکزی ارومیه به حدی وخیم شد که ۸۰۰ نفر از زندانیان با امضای نامه اعتراضی خواستار برکناری رئیس زندان شدند. اما به گفته منابع کرد حقوق بشر، پس از این نامه، فشارها و آزار زندانیان افزایش یافت و برخی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. خواسته بحق آنها رسیدگی به شرایط زندان در پی خودکشی های مکرر زندانیان بود.
مرگ های مشکوک و خودساخته در زندان های ایران تنها به زندان مرکزی ارومیه محدود نمی شود، بلکه پدیده ای گسترده در تمامی زندان های جمهوری اسلامی است. اسفند ماه گذشته گزارش شد که یک زندانی به نام سهیل حق بین در زندان لاکان رشت خودکشی کرده است. بهمن ماه سال گذشته، خودکشی یک زندانی در زندان مرکزی تبریز خبرساز شد. پیش از وی وحید چوارانی، زندانی سیاسی در زندان ایلام نیز دست به خودکشی زده بود.
مرگ زندانیان سیاسی در قیام سراسری مهسا
مقامات قوه قضائیه جمهوری اسلامی ادعا می کنند که مرگ مشکوک زندانیان سیاسی خودکشی است و مدام استدلال می کنند که زندانیانی که اقدام به خودکشی می کنند به دلایل شخصی یا بیماری های روانی اقدام به خودکشی می کنند. این ادعاها در جریان قیام سراسری ایرانیان و در پی مرگ مشکوک برخی از معترضان و زندانیان سیاسی به اوج خود رسید. جواد روحی، مریم آروین، عرشیا امامقلی زاده، یلدا آقافضلی، مینا یعقوبی، عباس منصوری و عاطفه نعیمی معترضانی بودند که در شرایط مشکوکی در بازداشتگاه ها، زندان ها یا اندکی پس از آزادی جان باختند.
جواد روحی، جوان معترض اهل آمل، در جریان قیام سراسری شهریور ۱۴۰۱ دستگیر و پس از آن در دادگاه انقلاب اسلامی ساری به اعدام محکوم شد. اگرچه دادگاه عالی حکم اعدام او را لغو کرد، اما تهدیدها، شکنجه ها و آزارها علیه او متوقف نشد. جواد روحی حدود یک سال پس از دستگیری در بیمارستان نوشهر درگذشت. بر اساس گزارش پزشکی قانونی، علت مرگ وی “تاثیر مواد مخدر” بوده است، اما منابع حقوق بشری تاکید دارند که مرگ وی “مشکوک” بوده و باید یک کمیته مستقل علت مرگ او را بررسی کند.
در ژانویه ۲۰۲۳، کمیته پیگیری وضعیت زندانیان در گزارشی «شکنجه هولناک» جواد روحی در زندان را افشا کرد. در این بیانیه آمده است که وی به دلیل اعترافات اجباری در بازداشتگاه سپاه تحت فشار قرار گرفته و به دلیل شکنجه توانایی تکلم خود را از دست داده است.
مریم آروین، وکیلی که به زندانیان و خانوادههایشان مشاوره میداد، در دسامبر ۲۰۲۲ بازداشت شد و در بهمن ماه پس از آزادی از زندان سیرجان درگذشت. مقامات قضایی مرگ وی را خودکشی اعلام کردند اما خانواده وی این ادعا را رد کردند و علت مرگ وی را داروهایی که در زندان به وی داده بودند اعلام کردند.
عرشیا امامقلی زاده ۱۶ ساله اهل جلفا به اتهام عمامه انداختن بازداشت شد. او حدود ده روز در زندان بود و دو روز پس از آزادی خودکشی کرد. یلدا آقافضلی زن جوان تهرانی در جریان قیام سراسری ۵ مهر ۱۴۰۱ بازداشت شد و حدود ۱۱ روز در بازداشت بود و پنج روز پس از آزادی در ۲۰ آبان درگذشت. برخی مراجع و افراد نزدیک به مقامات مدعی شدند که مرگ یلدا یک خودکشی بود سرپرست دادسرای امور جنایی تهران نیز او را به مصرف مواد مخدر متهم کرد، اما یلدا در یک فایل صوتی فاش کرد که در دوران بازداشت به شدت شکنجه شده است.
مینا یعقوبی یکی از بازداشت شدگان قیام سراسری اراک دو بار اقدام به خودکشی کرد. دادگستری استان مرکزی مدعی شد که وی “مشکلات روحی و روانی” داشته است، اما خانواده وی فاش کردند که وی در مدت بازداشت به شدت شکنجه شده است.
عباس منصوری، جوان معترض اهل شوش نیز تنها یک هفته پس از آزادی خودکشی کرد. جسد عاطفه نعیمی پس از هشت روز بدون تماس در حالی که شیلنگ گاز نزدیک دهانش قرار داشت در بالکن خانه خود در کرج پیدا شد. خانواده او وجود آثار شکنجه روی بدن او را تایید کردند.
زندانیان سیاسی و “خودکشی”
مرگ مشکوک یا خودساخته زندانیان سیاسی محدود به معترضانی نیست که در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در برابر حکومت ایستادند. همانطور که گفته شد، حتی قبل از قیام سراسری ۱۴۰۱ نیز چنین حوادثی در زندانهای جمهوری اسلامی رخ داده است.
کاووس سید امامی، زهرا بنی یعقوب، ابراهیم لطفاللهی، سعید امامی، سینا قنبری و وحید حیدری از جمله زندانیانی هستند که در سالهای گذشته در شرایط مشکوکی جان خود را از دست دادند و مقامات مدعی شدند که خودکشی کردهاند.
زهرا بنی یعقوب در سال ۱۳۸۶ در یکی از روستاهای همدان در حال گذراندن دوره کارآموزی پزشکی خود بود که توسط ماموران موسوم به “نظامیان اخلاق” دستگیر شد. دو روز بعد آنها ادعا کردند که زهرا با یک بنر تبلیغاتی خودکشی کرده است. خانواده وی به شدت این ادعا را رد کردند و اظهار داشتند که او نیم ساعت قبل از زمان اعلام شده مرگ با برادرش تماس گرفته و روحیه خوبی داشته و هیچ نشانه ای برای تمایل به خودکشی نداشته است.
سعید امامی، یکی از مقامات کلیدی امنیتی وزارت اطلاعات که در قتلهای زنجیرهای دخیل بود، در ۲۱ ژوئن ۱۹۹۹ در شرایط مشکوکی پیش از محاکمه درگذشت. قوه قضائیه مدعی شد که وی با استفاده از مواد شوینده از بین بردن مو خودکشی کرده است. برخی از وکلای خانواده قربانیان این موضوع را رد کردند و گفتند که مواد شوینده تمیزکننده زندان حاوی سم کشنده آرسنیک نبوده و کشنده نیست.
در سال ۱۳۹۷ قوه قضاییه جمهوری اسلامی علت مرگ کاووس سید امامی، استاد دانشگاه در زندان اوین را خودکشی اعلام کرد. با این حال فعالان مدنی و کاربران شبکه های اجتماعی مرگ او را مشکوک دانستند.
ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی حقوق دانشگاه پیام نور سنندج، در دی ماه ۱۳۹۷ به دستور شعبه سوم بازپرسی دادگاه انقلاب اسلامی در سنندج توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. هشت روز بعد خانواده او از خودکشی او مطلع شدند. او بدون حضور خانواده اش به خاک سپرده شد. وکیل خانواده در آن زمان گفت: «ما در دادگاه با اشاره به نشانههای تروما و خونریزی اعتراض کردیم و درخواست بررسی مجدد و نبش قبر کردیم، اما آنها نپذیرفتند و اعلام کردند نبش قبر شرعی و مشروع نیست.
وحید حیدری و سینا قنبری در اعتراضات دی ماه ۱۳۹۸ بازداشت و در شرایط نامشخصی در زندان جان باختند. مقامات زندان ادعا کردند که آنها خودکشی کرده اند.
دادستان وقت کل کشور در خصوص مرگ مشکوک سینا قنبری در زندان اوین مدعی شد که وی معتاد بوده است. دادستان عمومی و انقلاب استان مرکزی در خصوص مرگ مشکوک وحید حیدری در زندان اراک مدعی شد که وی دارای «سوابق متعدد کیفری، سابقه حمل مواد مخدر و خودزنی» بوده و در بازداشتگاه کلانتری اقدام به خودکشی کرده است.
در پاسخ به این ادعا، کمپین حقوق بشر در ایران به نقل از خانواده وحید حیدری، اتهامات اعتیاد یا خرید و فروش مواد مخدر را رد و اعلام کرد که زخمی به طول ۱۰ سانتیمتر روی سر وی وجود دارد که ادعای خودکشی را باطل میکند.
اجبار زندانیان به مصرف مواد مخدر مشکوک
افراد ذکر شده در این گزارش تنها تعدادی از زندانیان سیاسی و عمومی در ایران هستند که در سالهای پس از انقلاب اسلامی دست به خودکشی زده یا در شرایط مشکوکی جان باختند.
فعالان حقوق بشر شکنجه های جسمی و روانی در زندان ها و بازداشتگاه ها را از عوامل مهم مرگ مشکوک زندانیان و خودکشی های مکرر آنها می دانند.
برخی از زندانیان سیاسی سابق در واکنش به مرگ مشکوک زندانیان و با یادآوری تجربیات خود فاش کردند که در بازداشتگاه ها و زندان ها مجبور به مصرف داروهای مشکوک، مضر و روانگردان بوده اند. همچنین به آنها موادی تزریق شد که به شدت بر سلامت جسمی و روحی آنها تأثیر می گذاشته است.
به گفته فعالان حقوق بشر، خودکشی بازداشت شدگان در مدت کوتاهی پس از آزادی، حتی اگر درست باشد، ارتباط مستقیمی با اثرات مضر مواد مخدری دارد که به زور به زندانیان داده می شود.
اتفاقی که برای توماج صالحی و سامان یاسین، دو خواننده رپ مخالف، در دوران حبس آنها افتاد، همانطور که زندانیان سیاسی سابق فاش کرده اند، نشان می دهد که قوه قضاییه جمهوری اسلامی در تبانی آشکار با نهادهای امنیتی، بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی را به جایی می رساند که حتی اگر آنها از اثرات مضر مواد مخدر و سوء استفاده روانی و جسمی جان سالم به در ببرند، به نقطه شکستی می رسند که باعث میشود مرگ را انتخاب کنند.
سامان یاسین ماه ها پیش در نامه ای به رئیس قوه قضائیه خواستار صدور حکم اعدام خود شد. او که مدتی را نیز در بیمارستان روانی امین آباد گذرانده، در نامه خود نوشته است که در زندان آنچنان شکنجه و آزار را متحمل شده که اعدام را بر ادامه در آن وضعیت ترجیح داده است.
فشارهای روانی و اجتماعی که زندانیان سیاسی پس از آزادی با آنها مواجه می شوند، توسط جمهوری اسلامی برای حذف دائمی آنها از صحنه سیاسی استفاده می شود. خودکشی به دلیل افسردگی ناشی از مسمومیت، توجیهی است که برای رفع اتهام قتل آنها ارائه می شود.