برایم گفتن اینکه در کشور ما احزاب فراگیر یا تودهای (mas party) وجود ندارند زیاد آسان نیست، احساس میکنم که شاید دوستان بسیاری را که هوادار یا عضو این یا آن حزب و یا سازمان سیاسی هستند را آزارده خاطر میکنم.
متاسفانه در ایران همه احزاب الیتی، یعنی عمدتاً متشکل از تعدادی از نخبگان سیاسی هستند. این امر در مورد ۲۷ حزب و تشکل اصلاحطلبی که “جبهۀ اصلاحات ایران” را نیز تشکیل دادهاند، آزادانه فعالیت میکنند، تا دیروز در اپوزیسیون بوده، امروز در پوزیسیون هستند و همچنان آقای خاتمی را رهبر معنوی خود میدانند نیز صادق است.
اما این اعتقادِ تمامیتخواهان که بدون داشتن احزاب فراگیر نخواهیم توانست به دمکراسی گذار کنیم نیز گزافهگویی است.
راهحل براندازان و انقلابگراها نیز که حل این مشکل را به فردای سرنگونی موکول میکنند نیز بهجان ننشسته و غیر قابل فهم و شاید ناپخته محسوب میشود. چطور میتوان انتظار داشت مردم بدون رهبریهای حزبی و یا با تکیه به این یا آن جبهۀ تشکیل شده بین نخبگان یا فرد کاریزماتیک، نظامی به قد و قوارۀ ایران را احتمالاً با هزینۀ زیاد جانی سرنگون کنند و بعد احزابی که نبوده و نقشی نداشته اند، تازه شکل بگیرند، فراگیر شوند و رهبری جامعه را بهدست بگیرند؟ شوخیای بیش بهنظر نمی آید.
اما اخیراً دکترین آنهایی که به گذار به دمکراسی به طریق دمکراتیک Democratic Transition معتقد هستند بیشتر مطرح شده است. نتیجۀ حضور آگاهانۀ محدود مردم در انتخابات غیردمکراتیک اخیر و کمک به پیروزی شکنندۀ آقای پزشکیان بر رقیب تمامیتخواهش، تائیدی بر این ادعا است.
آنها به مسیرهای رسیدن به دمکراسی به مانند شیلی و آفریقای جنوبی معتقدند. اما در آن کشورها، حتی در خفقانترین دورانها، احزاب فراگیر وجود داشتند که بهطور غیر قانونی و مخفیانه فعالیت میکردند، که عاقبت با تشکیل جبهه و یا کنگرهای بین خود توانستند به دمکراسی برسند. اما پرواضح است که چون در ایران احزاب فراگیر وجود ندارند، امکان گذار دمکراتیک به دمکراسی متفاوت با مسیر آن کشورها خواهد بود.
سئوال محوری این است: جایگزین نقش احزاب برای طی کردن مسیر گذار به دمکراسی به شیوۀ دمکراتیک چه خواهد بود و چگونه خواهیم توانست آنچنان فشاری را بر نظام بیاوریم که مجبور به تن دادن به گذار به دمکراسی شود؟
پاسخ به این سئوال، هر چند مختصر و محدود، اما موجود است و ما در حال زیستن در آن هستیم:
– مبارزات مدنی غافل کننده، قاطع و بی وقفۀ دختران و جوانان که به نام جنبش «زن، زندگی، آزادی» شروع شد، و اجازه نداد که مورد تسخیر هیچ جریان یا فردی قرار گرفته و علیرغم کشته شدن بیش از ۶۰۰ جوان و کودک، همچنان راسخانه و به شکل نافرمانی مدنی در کف خیابان ادامه دارد.
– مبارزۀ سیاسی فراگیر دیگری با تحریم انتخابات مهندسی شدۀ مجلس شروع شد و با انتخابات غیردمکراتیک اخیر نیز به اوج و بلوغ خود رسید.
در ضمن شاهد هستیم که اکثریت مردم اشکال مستقیم مبارزاتی مدنی و سیاسی را با ابزار های اعمال نظر مستقیم، بدون مرکزیت متمرکز و بدون تکیه به سازمانها و احزاب الیتی و یا سلیبریتیهای سیاسی مورد استفاده قرار می دهند:
– استفاده از ابزار رای دادن یا رای ندادن در آکسیونهای انتخاباتی غیردمکراتیک مهیا شده توسط نظام ولایی حاکم را شاهد بودیم.
– طی دوران انتخابات حکومتی نیز از طرف هواداران پزشکیان و با تائید او، پیشنهادی به نام «کمند» (کمیتۀ مردمی نظارت بر دولت) راهاندازی شده است. که البته باید امیدوار بود که بعد از پیروزی آقای پزشکیان، همچنان این پروژه پیش برود. اما پدیدۀ جدید در صورت موفقیت باید مسیر مستقل خود را پیش گیرد و در هر ابعادی با هویتی مردمی و غیر حکومتی باقی بماند.
– پلتفرم جمعآوری امضاء «کارزار» مورد علاقۀ همۀ جناحهای مردمی قرار گرفته و مورد استفاده قرار میگیرد. اخیراً نیز مورد قطع درختان پارک قیطریه، برکناری شهردار تهران، آقای زاکانی، را به یک خواست همگانی تبدیل کرده است. از طرفی نیز هواداران اصولگرایان نیز در حال جمع کردن امضاء برای «محاکمۀ حسن روحانی» هستند.
– در عرصۀ جهانی نیز ایرانیان دیاسپورای ایرانی و حتی افراد مقیم در ایران بهطور گسترده از پلتفرم جهانی کارزار “برای تغییر جهان” change.org بهره میبرند.
– خیابان همیشه مطرح بوده و چه بسا در آیندۀ نزدیک شاهد جنبش اجتماعی (معیشتی) اعتراضی، قویتر از آنچه هست، در کف خیابان باشیم.
اینها نمونههایی موجود از امکانات دمکراتیک همگانی هستند. متوجه هستیم که شیوههای مبارزه و کنشگری بدون واسطۀ حزبی و نمایندگی با مضمون رفراندمی و همهپرسی جذابیت و کارایی پیدا کردهاند.
احتمالاً در ایران مسیر گذار به دمکراسی بهطور دمکراتیک و از این طریقهای مبارزاتی خواهد گذشت.