پیش از ورود باراک اوباما به کاخ سفید، اظهار نظر های متفاوتی در رابطه با امکان تغییرات اساسی در سیاست واشنگتن نسبت به افغانستان صورت می گرفت و انتظار می رفت و می رود که رئیس جمهور جدید آمریکا سیاستی متفاوت با دوران ریاست جمهوری جرج بوش درقبال یکی از مهمترین عرصه ها ی سیاست بین المللی آمریکا اتخاذ نماید. سفرریچارد هالبروک نماینده ویژه باراک اوباما در امور پاکستان و افغانستان به منطقه را می توان به مثابه گامی درجهت معرفی و پیشبرد این سیاست جدید ارزیابی نمود. با سفر هالبروک دور نوینی از بحث و بررسی پیرامون مسئله افغانستان دررسانه ها و نیزمیان ناظران و تحلیل گران اوضاع در افغانستان آغاز گردید. روشن است که اوضاع در افغانستان به مراتب پیچیده تراز آن است که حرکت های برق آسا و عامه پسند هم چون خروج سریع نیروهای نظامی آمریکا و ناتو و نیز ائتلاف ضد تروریسم از خاک افغانستان را انتظار داشت و سخنان حمید کرزای در طول یک سال اخیر که در موارد متعدد خواهان خروج نیروهای خارجی از این کشور شده بود را می توان هم چون تلاشی درشلیک یک تیر و زدن دو نشان ارزیابی نمود؛ یکی کسب محبوبیت در داخل و تدارک برای دور آتی ریاست جمهوری در این کشورو دیگری نشان دادن میزان اهمیت حضور وی در صحنه سیاسی افغانستان به بارک اوباما و دستگاه اداری جدید در کاخ سفید است.
اما پیش از سفر هالبروک به منطقه و چه بسا در همان نخستین روزهای ورود اوباما به کاخ سفید، ارتش آمریکا حملات خود به مناطق مرزی افغنستان و پاکستان و نیزدرداخل خاک پاکستان تداوم بخشید که این حملات مورد اعتراض برخی مقامات پاکستان قرار گرفت. در ادامه نیز فرمان اعزام ١۷۰۰۰ نیروی تازه نفس آمریکایی به افغانستان، که قرار است تا ۳۰ هزار نفر افزایش یابد، توسط بارک اوباما به امضاء رسید. روشن است که هنوز زمان بسیار لازم است تا سیاست جدید آمریکا در قبال این کشوردرگیربا عفریت جنگ و مواد مخدر و غرق در فساد مالی دولت مردان که قحطی و بیکاری و خشکسالی را نیز باید به آن افزود، بتواند قوام گرفته و به ثمر نشیند. اما از هم اکنون می توان گفت که اگر در این سیاست نوین، جایی برای آغاز عمران و آبادانی، راه سازی و ایجاد مسکن و امکان کار برای میلیون ها جوان افغان که مستعد افتادن به دام طالبان هستند، پیش بینی نشده باشد، آن گاه در امکان موفقیت این سیاست نوین باید تردید نمود. دربرنامه اخیرتلویزیون بخش فارسی شبکه بی بی سی http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2008/12/000001_ptv_page2.shtml آفای داود مرادیان رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک در وزارت امور خارجه افغانستان، طی سخنانی اظهار نمود که فقط ١۰درصد خاک افغانستان “نا امن” است و ۹۰ درصد خاک افغانستان را ” امن” اعلام نمود. با نگاهی به وقایع بویژه یکسال اخیر می توان در درستی و یا نادرستی این ادعا داوری نمود. نامیک حیدراف متولد باکو که در رشته “مسائل و مشکلات سیاسی در روابط بین المللی و پیشرفت گلوبال” درآکادمی دیپلماتیک روسیه تحصیل نموده و دارای تخصص “رسانه های عمومی بین المللی ” از دانشگاه بوستون آمریکا است و هم اکنون در رابطه با سازمان های بین المللی موجود در افغانستان، در کابل مشغول به کار است در مقاله ای در مورد افغانستان آماری ارائه می دهد که مروری دراخباریک ساله اخیر مندرج در رسانه های گروهی بین المللی، تاییدی هستند بر درستی آمار ارائه شده از جانب وی :” در نتیجه عملیات تروریستی در شش ماه اول سال ۲۰۰۸ نزدیک به ۲۵۰۰ نفر جان باخته اند که ١۰۰۰ نفراز آنان مردم عادی افغانستان بود ه اند. این به معنای افزایش بیش از ۲۵ درصدی تلفات در مقایسه باشش ماه اول سال ۲۰۰۷ است. تنها در ماه مه سال ۲۰۰۸ تروریست ها ۴۶۲ فقره عملیات تروریستی علیه هدف های نظامی و غیر نظامی انجام داده اند که نسبت به ماه مه سال ۲۰۰۷، ۴۰ درصد و نسبت به ماه مه سال ۲۰۰۶، ١۳١درصد افزایش داشته است. حتا مناطق شمال افغانستان نیزآرام نبودند، و تانک های آلمانی مستقر در این مناطق هدف مین های کار گذاشته در مسیر حرکت شان، قرار می گرفتند.” http://www.ferghana.ru/article.php?id=5995
تمامی گزارشات رسانه های بین المللی از اوضاع افغانستان در سه ماهه پایانی سال۲۰۰۸، نگرانی عمیق نمایندگان و گزارشگران این رسا نه ها از وخامت اوضاع در افغانستان و پیشرفت قابل ملاحظه نیروهای طالبان در همه جبهه ها، را شامل می شدند. پرتاب موشک به اماکن مسکونی در منطقه مکرویان در شهر کابل، اجرای موفقیت آمیز حمله به زندان قندهار که در نتیجه آن طالبان موفق به آزاد سازی صد ها نفراز اعضای خود از این زندان شدند، و افزایش عملیات ترور در تمام سطح افغانستان را نمی توان نشانی از” وجود امنیت در۹۰ درصد افغانستان” ارزیابی نمود.
وجود نا امنی اما تنها بخشی از مشکلات جامعه افغانستان را شامل می شود؛ به این فهرست باید معضل بزرگ و فزاینده تولید مواد مخدر، فساد ، رشوه خواری و سوء استفاده بی حد ومرزمالی درمیان مسئولین دولتی در همه رده های آن و نیزبلایای طبیعی مانند سرما و خشکسالی وقحطی و نبود بهداشت و درمان را نیز اضافه نمود که به دلیل برخورد غیر مسئولانه مقامات، مردم عادی درد آن را به شدت در زندگی روزانه شان احساس می کنند. مجموعه این رخداد ها حکایت از آن دارند که چاره درد نباید تنها به اعزام نیروهای تکمیلی به افغانستان خلاصه شود.
براساس آمار ارائه شده از طرف سازمان ملل متحد درارتباط با مواد مخدر و جنایت در افغانستان، ۸۰ درصد از زمین های تحت کشت خشخاش، دو سال بیشتراز قدمت شان نمی گذرد. این بدان معناست که کشاورز افغان منافع خود را نه از راه کشت گندم و دیگر محصولات کشاورزی، بلکه در کشت و تولید خشخاش و انواع مواد مخدر، تامین می نماید. که در این عرصه بی برنامگی دولت، تشویق و حمایت طالبان و نیزبرخی مقاما ت فاسد دولتی، نقشی مهم در اتخاذ تصمیم از جانب کشاورز افغان را ایفا می کنند. نکته بسیار با اهمیتی که در بررسی مسائل کنونی افغانستان نباید فراموش شود همانا نبود سیاست هماهنگ از سوی کلیه نیروهای خارجی است در افغانستان در برخورد با نیروهای طالبان و همه گروه های مخالف با دولت چه مسلح و چه غیر مسلح. وقتی که رقابت آشکار و پنهان و آن هم تکروانه در جهت برقراری رابطه با گروه های مختلف طالبان از جانب هر یک از کشور های حاضر در افغانستان و همچنین حمید کرزای و دیگر مقامات دولتی وغیر دولتی افغان، ازدید رهبری طالبان پنهان نمانده و مورد استفاده قرار می گیرد، چه انتظاری از شهروند عادی افغانستان می توان داشت که سخنان و وعده های زیبا در رابطه با “آینده درخشان” برایش نه نان شب هستند و نه بهداشت و نه امنیت جانی و شغلی.
پایان دادن به خشونت وجنگ و نکبت مواد مخدر و فساد در افغانستان فقط در سایه تامین امکان کارشرافتمندانه برای مرد و زن افغان و تحصیل کودکان و جوانان افغان امکان پذیر خواهد بود. تا زمانی که میلیاردها دلار صرف هزینه های نظامی درافغانستان می شود و تا زمانی که بخش اعظم این بودجه های هنگفت که میزان قابل ملاحظه ای از آن به جای مصرف در عرصه عمران وشهر سازی و ایجاد کارگاه وکارخانه، توسط انواع و اقسام سازمان ها و تشکل های مشکوک و تنها روی کاغذ، به سرقت رفته و حیف و میل می شوند به هیچ ” سیاست نوینی” نمی توان امیدوار بود.
در ضمن، تاریخ ورود نماینده ویژه باراک اوباما به افغانستان را نیز احتمالا بایستی به حساب طنز تلخ تاریخ معاصر افغانستان گذاشت. ١۵فوریه مصادف بود با بیستمین سالروز خروج نیروهای شوروی از افغانستان. در روز ١۵ فوریه سال ١۹۸۹ با عبور ژنرال بوریس گروموف فرمانده واحدهای ارتش ۴۰- ام شوروی ازپل مرزی “دوستی”، آخرین سرباز شوروی، خاک افغانستان را ترک نمود و بدین ترتیب به حضور نظامی شوروی که دقیقا ۹ سال و یک ماه و ١۹روزطول کشیده بود، پایان داده شد. درستی و یا نادرستی اعزام “واحد های محدود ارتش”، آنگونه که دررسانه های آن زمان شوروی سابق ازآن یاد می شد، و یا طبق ادبیات همه نیروهای متشکل در صفوف مخالف شوروی در آن زمان، “اشغال نظامی” افغانستان توسط شوروی، موضوع این نوشته نیست، زیرا که داوری در این مورد، نیازمند به یک بررسی و با درنظرگرفتن تمامی شرایط و مسائل آن زمان و دسترسی به اسناد و مدارکی است که در آن زمان ثبت و بایگانی شده اند. اما مراجعه به برخی فاکت ها و شواهد از اوضاع افغانستان پس از “آنروز” و “امروز”، هر ناظری را به نتایجی معین رهنمون می سازند که چه بسا در داوری ما نسبت به آن چه که اکنون در افغانستان می گذرد، مورد استفاده قرار گیرند. این نوشتار را با ارائه آماری مختصر از دوران حضور نیروهای شوروی در افغانستان به پایان می برم:
بر اساس داده های سایت” نیوزرو ” http://www.newsru.com/russia/13feb2009/afgan.html در فاصله سال های ١۹۷۹ تا ١۹۸۹ تلفات واحد های ارتش شوروی در افغانستان بالغ بر ١۴۴۵۳ نفر بود که از این میان ۹۵١١ نفر در جبهه های جنگ و ۲۳۸۶ نفر در پی جراحات وارده در جنگ کشته شدند، بقیه این تعداد یا در اثر بیماری های گوناگون درگذشتند و یا با خود کشی به زندگی خود پایان دادند. درضمن تعداد ۴١۷ نفر نیز یا به اسارت درآمدند و یا مفقودالاثر شدند. از این تعداد ١١۹ نفر آزاد گردیدند که ۹۷ نفرشان به شوروی بازگشتند و ۲۲ نفر نیز کشوری ثالث را به عنوان محل زندگی خود انتخاب نمودند.
در فاصله سال های ١۹۸۰ تا ١۹۸۸ با کمک و شرکت و حضور فعال متخصصین و کارشناسان شوروی، ۶۵ واحد بزرگ اجتماعی- اقتصادی در افغانستان راه اندازی شده و شروع به کار کردند. بنا به اظهارات والری ایوانف ، مسئول پیشین دفترامور تجاری روسیه در کابل، موسسات صنعتی ، راه ها و پل های ارتباطی و تاسیسات آبیاری و سد سازی و موسسات آموزشی و همچنین آموزش عملیات اکتشافی و استخراج مواد مفید معدنی توسط کارشناسان شوروی به پیش برده می شدند و این ها همه موجب ایجاد اشتغال و تحصیل و آموزش برای ده ها هزار مردم افغانستان می گشتند. http://www.afghanistan.ru/doc/14046.html
پس از سقوط دولت زنده یاد دکتر نجیب در افغانستان، و در پی سال ها جنگ و ویرانی پس از آن، بسیاری از این تاسیسات ویران شدند و تا کنون نیز مورد باز سازی قرار نگرفته اند.
امید است که در “سیاست نوین” کاخ سفید تحت ریاست جمهوری باراک اوباما، به دلیل اهمیت سرنوشت ساز آن درحال و آینده نه فقط افغانستان، بلکه منطقه نیز، صلح و سازندگی وزن و نقش اصلی را ایفا نماید.