روبدادهایی که در روز ۱۴ خرداد امسال بر سر قبر خمینی از پشت صحنه به جلو رانده شد و آن چه در این روز از زبان ولی فقیه و گماشته اش به گوش دیگران رسید، واقعیت و موقعیت ولایت خامنه ای در شرایط کنونی را به خوبی نشان داد. برنامه برای بزرگداشت بنیانگذار جمهوری اسلامی و در بیست و یکمین سالگرد مرگ او طراحی شده بود و از قبل در رسانه های دولتی با هیاهو مژده می دادند که ملیونها ایرانی بر سر قبر روح الله خمینی حاضر می شوند تا نشان دهند که نظامی که او پایه گذاری کرد از پشتیبانی مردم ایران برخوردار است. این موضوع به خصوص برای جانشین خمینی اهمیت داشت که در آستانه بکمین سالگرد قیام زنان و مردان ایران زمین به قدرتنمایی بپردازد و به تفلید از خمینی بر دهان مخالفان بکوبد. اما در عمل و علیرغم همه تدارکات گسترده و تامین سور و سات کافی کمتر از ۱۵۰ هزار نفر در این گردهمایی که لابد بعدها خامنه ای آن را همچون گردهمایی ۲۲ بهمن سال قبل با شکوه و حماسی اعلام خواهد کرد شرکت کرده بودند که بخشی از آنان نیروهای بسیج و سپاه بودند. در روز ۱۴ خرداد امسال دیگر نیاز به تصویر گوگل نبود تا شکست مفتضحانه خامنه ای و ایادی او برملا شود. آن چه از تلویزیون رژیم در معرض دید همگان قرارگرفت به اندازه کافی گویا بود و گزارش محمد علی انصاری از اعضای همیشگی دفتر خمینی به سید حسن خمینی گوشه هایی از آن چه بر سر قبر خمینی و در پشت صحنه گذشته را برملا کرد. اکنون همگان می دانند که با حضور آقای خامنه ای در پشت صحنه و در اطاق انتظار، سخنرانی نوه خمینی با جار و جنجال عناصر معینی که از بیت ولی فقیه هدایت می شوند نیمه کاره رها می شود.
یک سایت بی دنده و ترمز در این مورد می نویسد:« ١۴ خرداد ١٣٨٩را در تقویم سیاسی ایران باید رسما روز پایان دوران آقازادهها دانست.» و در ادامه و برای ثبت در تاریخ می نویسد:«چهرهی پریشان و مضطرب و مستأصل حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در روز ١۴ خرداد ١٣٨٩ اگرچه تأثرآور و ترحم انگیز بود، اما نویدبخش پایان یک دوران بود. دوران جدید البته مدتها است که آغاز شده است، اما گویی پایان دوران قدیم به یک حادثهی بزرگ نیاز داشت تا در کتابهای تاریخ ثبت شود.» در حقیقت دوران جدیدی که با قبد زمان «مدتها» باید در کتابهای تاربخ به «ثبت» برسد، دورانی است که ۵ سال پیش در یک شعبده بازی انتخاباتی منجر به برآمد احمدی نژاد شد و در توصیف این دوران گماشته ولی فقیه به طور شفاف آن را با قطار «بی دنده و ترمز» تعریف کرده است. در همین دوران پنج ساله شکاف در درون هرم قدرت و ثروت تا آن جا پیش می رود که نزدیک ترین افراد به خمینی از جانب یک کوتوله سیاسی به نام احمدی نژاد و به نیابت از ولی فقیه نظام به سخره گرفته می شوند. در حقیقت آن چه طرفداران موسوی و کروبی تحت عنوان «کودتا» مطرح می کنند نه در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ که چهار سال قبل از آن به وقوع پیوست و این همان «دوران» جدیدی است که آقای خامنه ای با شروع آن و با هدایت یک گماشته «بی دنده و ترمز» استبداد مذهبی را به اوج رساند. خامنه ای آن چنان مست فتوحات چهار سال اول این دوران شده بود که بی اعتنا به آن جه در اعماق جامعه جریان دارد و برای تقویت جریان مماشات در اطرافیان باراک اوباما، دستور اجرای مناظره ها را صادر کرد. در ۱۳ خرداد سال گذشته میلیونها ایرانی پیام دوران جدید را نه آن گونه که آقای خامنه ای نیاز داشت، بلکه آن گونه که در واقعیت وجود داشت دریافت کردند. وافعیت شکاف در درون هرم قدرت و ثروت به وسیله احمدی نژاد به همگان اعلام شد. در ۲۹ خرداد سال گذشته خامنه ای با این محاسبه که با نوپ و تشر مردم را به سکوت و تسلیم وادار می کند به صحنه نماز جمعه آمد. یک روز پس از تهدیدهای خامنه ای، در روز ۳۰ خرداد قیام مردم با صراحت لبه تیز حمله خود را متوجه خامنه ای نمود و از آن زمان تاکنون و علیرغم همه بگیر و ببندها و با وجود کهریزکها و چوبه های دار جنبش و قیام ادامه پیدا کرده و شکاف درون قدرت نیز بازتر و سازش ناپذیر تر شده است. سخنرانی خامنه ای در روز ۱۴ خرداد امسال در چنین فضایی صورت می گیرد.
در این روز خامنه ای به مدت یک ساعت و چهل و پنج دقیقه صحبت کرد و یک بار دیگر نغمه شکست جنبش، که او آن را فتنه نامگذاری کرده، سر داد. آقای خامنه ای در این سخنرانی که به شدت عصبی و به هم ریخته جلوه می کرد با طرح داستان «طلحه و زبیر» که اشاره به آقایان موسوی و کروبی بود، خود در مقام امام اول شیعیان قرار داد. در یکسال گذشته «مرجع خود خوانده» شیعیان خارج از کشور بارها از این که «خواص» در جمهوری اسلامی برای ولایتش تره خورد نمی کنند شکوه و شکایت کرده و همزمان چماق تهدید را برای آنان به نمایش گذاشته است. این شیوه را خامنه ای در سخنرانی سال گذشته خود در روز جمعه ۲۹ خرداد به کارگرفت و تاکنون و علیرغم بی نتیجه بودن آن، ادامه داده است.
حرفهای امسال ولی فقیه به جز در یک مورد با حرفهای سال گذشته اش تفاوت چندانی ندارد. جناب رهبر با حالت عصبی در نماز جمعه امسال گفت:«اسراییلی ها مثِ سگ دروغ میگن.» لابد این از معجزات «مرجع شیعیان خارج از کشور» است که می تواند راست و دروغ حیوانات را درک کند. این مورد را باید به حساب به هم ریختگی ولی فقیه گذاشت. اما حرف اصلی خامنه ای تکرار همان خرفهایش در ۲۹ خرداد سال پیش بود. در آن روز خامنه ای گفت:«این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست می کنند و مسئولان نظام را مجبور می کنند که به عنوان مصلحت زیر بار تحمیلات آنها بروند. این محاسبه غلطی است، عواقبی هم اگر پیدا کند مستقیما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود.» و «اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهایند.» پس از یک سال این بار نیز خامنه ای تاکید می کند که تسلیم فشار نمی شود و به کسانی که به دنبال اصلاح ابروی نظام هستند، مارک «طلحه و زبیر» می زند تا جنگ خود علیه مردم را برای حفظ «اسلام» که نام مستعار استبداد مذهبی و ولایت خامنه ای است را مشروع جلوه دهد.
بدیهی است که خامنه ای منافع نظام ولایت فقیه را، اگر بخواهد از محتوا تهی نشود، بهتر از هرکس دیگر درک می کند و برای همین تن به اصلاح ابرو نمی دهد. او می داند که با شروع اصلاح ابرو چشم نظام یعنی اصل ولایت فقیه کور می شود. تصمیم خامنه ای برای شروع دوران جدید را نمی توان هوای نفسانی یک جابر و مستبد کودن ارزیابی کرد. تمام هستی جمهوری اسلامی در گرو وجود ولایت فقیه و اعمال این ولایت از طریق استبداد مذهبی است. پنج سال پیش خامنه ای با انتخاب احمدی نژاد دوران جدیدی را آغاز کرد و یک سال پیش مردم با شروع یک جنبش گسترده اجتماعی و با قیامهای خود به این دوران و بر بستر آن به دورانی که خمینی آغاز کرد، «نه» گفتند. روز ۱۴ خرداد امسال این «نه» تاریخی در مقابل چشمان همه به ثبت رسید. خامنه ای نتوانست مردم را به تسلیم بکشاند و ادامه جنبشهای اجتماعی و قیامهای مردمی و تداوم بحران غیرقانونی(بحران انقلابی) لاجرم تضادهای درونی هرم قدرت و ثروت را تشدید کرده و امکان سازش را هرچه بیشتر محدود می کند.
انتشار افشاگری هاشمی رفسنجانی در روز چهارشنبه ۱۹ خرداد امسال در پاسخ به یادداشت روزنامه وطن امروز، بیانیه شماره ۱۸ میرحسین موسوی، بیانیه زهرا رهنورد، بیانیه مهدی کروبی که در مورد اختیارات خامنه ای گفته است:«اختیار و دامنه ولایت فقیه آن قدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟»، مقاله مصطفی تاجزاده که با عنوان «پدر، مادر ما باز هم متهمیم»، نامه عبدالکریم سروش به سید علی خامنه ای و نیز تضاد حاد بین طرفداران سنتی خامنه ای و باند احمدی نژاد همه نشان می دهد که خامنه ای در باتلاقی که برای جامعه ایجاد کرده بود گیر افتاده است. خامنه ای در مدیریت دوران جدید شکست خورده و در مقابل مردم با برآمدهای اجتماعی خود دوران نوینی را در تاریخ ایران زمین آغاز کرده اند.