دور جدید مذاکرات کشورهای گروه ۵+۱ و ایران که پس از روی کار آمدن کابینهی آقای روحانی، از حدود دو ماه پیش آغاز شده بود، در آخرین مرحله، پس از چهار روز مذاکرات متوالی و فشرده در ژنو، سرانجام در بامداد روز یکشنبه، سوم آذرماه ۱۳۹۲ (۲۴ نوامبر ۲۰۱۳) به ثمر نشست و با امضای توافقنامهای به پایان رسید. برای بررسی بیشتر این توافقنامه و تشریح مواضع سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در این زمینه، گفتوگویی داشتیم با آقای علی پورنقوی، از اعضای هیئت سیاسی-اجرائی سازمان.
آقای پورنقوی، ارزیابی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از توافقنامهی ژنو چیست؟ آیا میتوان این توافقنامه را یک موفقیت برای ایران نامید و یا آنطور که رایج است، میتوان آن را یک “بُرد- بُرد” برای هم ایران و هم کشورهای ۵+۱ ارزیابی کرد؟
همچنان که در بیانیهی هیأت سیاسی منعکس است، سازمان ما این توافق را یک توافق مثبت ارزیابی میکند و معتقد است که به تعبیر رایج، یک بُرد- بُرد است. مناسب است که روی این موضوع مکثی داشته باشیم. در اثر این توافق در موقعیت دشواری که اقتصاد ایران در آن قرار داشت و در وضعیتی که مناسبات جمهوری اسلامی با جامعهی خارج داشت به سمت جنگ و به سمت نابودی اقتصاد کشیده میشد، فعلاً حداقل وقفهای ایجاد شده است. به این اعتبار، این یک بُرد است برای ایران؛ از سوی دیگر، برای طرفهای مقابل ایران اطمینان نسبی نسبت به صلحآمیز بودن پروندهی هستهای ایران -چنانکه میخواستند- حاصل شده است. بنابراین آنها هم بُرد داشتند. اما باید تأکید کنم که این ارزیابی را باید یک ارزیابی تقویمی تلقی کرد. ما اگر از زاویهی تقویمی نه، بلکه از زاویهی تاریخی به موضوع نگاه کنیم، از زاویهی تاریخی نمیتوان آن را بُرد تلقی کرد. به نظر سازمان، اولاً وارد شدن جمهوری اسلامی برای تولید انرژی هستهای و غنی سازی، ولو بدون هرشبهه ای در صلح آمیز بودن آن، کلاً اعتباری برای بُرد تاریخی ندارد و چنین ورودی اصلاً میتوانسته است صورت نگیرد. ثانیاً، به خصوص در قیاس با هشت سال پیش، یعنی در زمان آقای خاتمی، میشد به توافقهایی دست یافت و این درد و رنج هشت ساله را پشت سر نگذاشت.
اگر ممکن است توضیحی هم در رابطه با مضمون توافقنامه بدهید. اساساً چه امتیازهایی از سوی طرفین داده و گرفته شده اند؟
برای جمهوری اسلامی دو نکته دارای اهمیت بود: یکی تایید حق غنیسازی و دیگری کاهش تحریمها. حدودی از تحریمها در جهات معینی -البته محدود و به نحوی که مانع از افزایش درآمد ارزی ایران در قیاس با شروع تحریمها بشود- لغو میشود. در ارتباط با حق غنیسازی، هنوز مقداری کشمکش بر سر این که آیا این حق تصریح شده است یا خیر، وجود دارد. من با اتکا به متن توافقنامه، به این نتیجه رسیدم که به طور عملی این حق تایید شده، اما به صورت کلامی، نشانی از اینکه حق غنیسازی جمهوری اسلامی تصریح میشود، در توافق دیده نمیشود. این ها گرفته های ایران اند.
اما در برابر، کاهش قابل توجه فعالیتها و ذخیرهی هستهای و افزایش نظارت بر فعالیتهای هستهای ایران، با اقداماتی که مشابهت دارند با پروتکل الحاقی، بیآنکه بر آن انطباق داشته باشند، رئوس داده های ایران اند.
در ترم کلی، فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران اکیداً محدود شده، اما متوقف نشده اند. یک سری از تحریمها لغو میشوند، کاهش پیدا میکنند، بیآنکه افزایش درآمد ارزی ایران را نسبت به قبل از این توافقات موجب بشوند و مونیتورینگ یا نظارت بر فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی تشدید میشود.
در برخی از تحلیلها و موضعگیریهای پس از انتشار این توافقنامه، از خصلت موقتی بودن این توافقنامه سخن گفته میشود. سازمان در این مورد چه نظری دارد؟
واقعیت قضیه این است که این توافقنامه یک توافق موقت است. اصلاً در خود توافق هم قید میشود که این یک توافق شش ماهه است و البته زمینهسازی است برای این که یک توافق جامع صورت بگیرد. من فکر میکنم که درست همین واقعیت که این یک توافق موقت است، از زمره عواملی بوده که به تصویب آن کمک کرده است. مثلاً در همین بحث مربوط به تأئید حق غنیسازی میبینیم که در داخل این توافقنامه، به صراحت، غنیسازی نه تایید شده و نه رد شده است، ولی در عین حال، در دو جا که شاید همان مواردی باشند که مورد نظر آقای ظریف هم هستند، اشاره میشود که توافق جامع باید در مورد توافقی پیرامون غنیسازی نیز به نتیجه برسد. به تصریح متن توافق: “مادام که همه جیز توافق نشده، هیچ چیز توافق نشده است”. معنای این آن است که مسئله به نوعی به بعد موکول میشود و این موکول کردن مسئله به بعد، موجبی بوده که هم ایران بتواند آن را بپذیرد و هم طرفهای مقابل؛ تا مگر در گذر ماه های آینده اعتمادها تقویت شوند. نمونهی دیگری که میتوان در این ارتباط به آن اشاره کرد، موضعگیری فرانسه است؛ فرانسه با توجه به موضعگیریای که دفعهی قبل کرد، میتواند، و نه الزاماً، اینبار فکر کرده باشد که به اصطلاح «شب بلند است و قلندر بیدار»! و در مرحلهی حاضر دیگر موضعی نگیرد که خودش را حداقل بین طرفهای مذاکرهکننده به انزوا بکشاند.
خلاصه بکنم: واقعیتِ موقت بودن یکی از دلایلی است که میتوانسته توافق را در این نوبت میسر کرده باشد. باید منتظر ماند و دید که در آینده، یعنی بعد از شش ماه، مبتنی بر سیر و نحوهی عمل طرفهای توافق، ایران از یک طرف و ۵+۱ از طرف دیگر، آیا مسائل امروزی، موکول شدهاند به آینده برای این که جنگ نهایی در آنجا صورت بگیرد و یا این که نه، این واقعاً دریچهای است –یا شاید دروازهای حتی- برای این که تفاهمها در آینده میسرتر بشوند.
من در واکنش اولیه نسبت به این توافق، نوشتم که این توافق مبارک است و در عین حال آبستن! آبستن به این معنا که میتواند نتایج دشوارتری را نسبت به لحظهی حاضر به بار بیاورد و یا درست برعکس، نتایج بسیار بسیار مثبتتری داشته باشد. این اکیداً وابسته است به نحوهی عمل طرفین، اما مؤکدتر، وابسته است به نحوهی عمل جمهوری اسلامی.
چه عواملی میتوانند در تبدیل این توافقنامه به یک توافقنامهی دائمی نقش داشته باشند؟
من اکیداً معتقدم، اگر از زاویهی کارشناسی محض نسبت به صلاح بودن و اقتصادی بودن تولید هستهای و غنیسازی بپردازیم، جمهوری اسلامی حال که به توفیق نسبیای در ارتباط با حق غنیسازی رسیده است، شاید واقعاً شجاعانهترین کار و در عین حال درستترین کاری که می تواند بکند، خاتمه دادن به کار غنیسازی است؛ داوطلبانه. این زمینهسازی بسیار محکمتری برای تفاهمهای بعدی خواهد بود.
اما اگر از زاویهی تاریخی که این پرونده طی کرده نیز به موضوع نگاه کنیم، در هر حال این توافقنامه فضا و امکانات بالقوهای را فراهم آورده که جمهوری اسلامی حتماً باید از آنها استفاده کند. مایل ام به چند مورد آنها اشاره کنم:
- همین امروز و ساعاتی پیش از این مصاحبه (دوشنبه ۲۵ نوامبر)، هلند اعلام کرد که در هفتهی اول فروردین ۱۳۹۳ بزرگترین کنفرانس تاریخ را با موضوع “ایمنی هستهای” میخواهد برگزار کند و نخستوزیر هلند اعلام کرد که ایران در این کنفرانس حضور ندارد. من فکر میکنم که این جای تأسف است و ایران باید اقدام کند که در این کنفرانس حضور داشته باشد.
- عربستان مقداری با تردید، دیروز یک جور، اما امروز محتاطانه، از این توافق استقبال کرد. مناسب است که جمهوری اسلامی این واقعیت را در نظر داشته باشد و در سمت مناسبات دیگری با عربستان، به خصوص، برای کاهش و رفع تنشی که زیر عنوان “شیعه و سنی” در منطقه، به دست عواملی دارد دامن زده میشود، حرکت کند.
- مورد سوم زمینههای مناسبی است که با شکستن یخ مناسبات بین ایران و امریکا، برای تقویت و رفع حل عموم مسائل بین ایران و امریکا، ایجاد میشود. البته در این مورد، من فکر میکنم که شخص آقای خامنهای تمایل چندانی با عادی کردن مناسبات با امریکا نداشته باشد.
- اگر واقعاً یک سیاست خارجیِ با چشمانداز بخواهد لحظهی حاضر را به مثابهی یک پتانسیل برای بهبود مناسبات، برای تقویت وضع و نقش جمهوری اسلامی در منطقه و نه برای افزایش تنش ببیند، حتی در این توافق میتواند پتانسیلی برای، نمی گویم آشتی کردن، بلکه عادی کردن مناسبات با اسراییل ببیند. کمک به تحول دموکراتیک سوریه هم که جای خود دارد.
- این توافق دستمایه مناسبی است که جمهوری اسلامی پیگیر “خاورمیانهی عاری از سلاح اتمی” بشود. به نظر می رسد که فعلاً عربستان موقعیت را برای انجام این نقش دریافته است.
اینها آن جهات مثبت بالقوه در توافق ژنو اند، که اگر به کار گرفته شوند، آن گاه هم می توان برای این توافق اهمیت تاریخی قائل شد و هم نسبت به حصول توافق نهائی مطمئن.
از نظر سازمان، این توافق با چه مخالفتهایی در داخل و خارج ایران روبرو خواهد شد؟
در این مورد، نیازی به نظر سازمان نیست. واقعیت این است که ما در خلال دیروز و امروز (دو روز اول پس از امضای توافقنامه) صف بسیار جالبی را با حضور از یک طرف، راست افراطی در قامت مثلاً آقای شریعتمداری در نشریهی کیهان و از طرف دیگر آقای نتانیاهو که این توافق را “یک اشتباه تاریخی” خواند، مشاهده میکنیم. من هنوز واکنشی از سازمان مجاهدین در این زمینه ندیدهام، اما اگر با نوبت قبلی قیاس کنم، متأسفانه مثل این که این صف با حضور مجاهدین تکمیل میشود. در این ارتباط، میتوانیم تعبیر عمومیتری هم داشته باشیم و از حضور اپوزیسیونی در این صف نام ببریم که موضوع سرنگونی جمهوری اسلامی برای او تبدیل به امر مقدم و اکیدش شده است.
با توجه به جزییات انتشار یافتهی توافقنامه، پایبندی دو طرف به آن را تا چه میزان جدی و عملی ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم هر دو طرف پایبندی نشان بدهند. دقت داشته باشیم که فاکتورهایی که طرفین را به این سمت کشاندند که بیایند و در قیاس با سالهای گذشته، مذاکرات به اصطلاح ماراتونی داشته باشند، انعطاف نشان بدهند و به توافق برسند، طبعاً در اثر این توافق از بین نرفتهاند، باقی هستند و بنابراین همهی آن انگیزههایی که آنها را به این توافق کشاند، باز خواهد کشاندشان به این که به آن وفادار بمانند. عدم وفاداری به این توافق، وضعیت را حتی به لحظهای که طرفها را به پای میز مذاکره کشانده بود، نیز برنخواهد گرداند. بنابراین در درون خود این توافق، مکانیسمی برای رعایت آن وجود دارد.
اگر، به طور مشخص، موضعگیریهای شاخصترین چهرهها را در این زمینه ببینیم، آقای خامنهای در پاسخی که به نامهی آقای روحانی نوشت، از این توافق استقبال کرد. همچنین مستتراً، چه آقای کری و چه آقای اوباما مشخص کردند که اگر کنگرهی امریکا بخواهد بر خلاف تعهدی که فعلاً صورت گرفته، دایر بر این که تحریمها افزایش نخواهند یافت، دست به تحریمی علیه ایران بزند، آقای اوباما هم آمادگی دارد که از اختیارش برای وتوی تصمیم کنگره استفاده کند. هردوی این واکنشها از دو چهرهی شاخص در دو طرف این توافقنامه، میتواند این اطمینان را ایجاد کند که توافقنامه رعایت خواهد شد.
پیش از این اشاره کردم که این واقعیت باقی است که بعضی از مسائل به دور بعدی و به زمان رسیدن به توافق نهایی انتقال داده شدهاند. هیچکس نمیآید در جریان یک توافق، در حالی که بعضی از مسائل را به شش ماه آینده رانده، در جریان رفتن و رسیدن به شش ماه آینده، دست به نقض این توافق بزند.
آیا میتوان امیدوار بود که این توافقنامه خطر عفریت جنگ و نیز ورشکستگی اقتصادی را در کشورمان از بین ببرد؟
عفریت جنگ را مطمئن ام که از بین برده است؛ حداقل در خود توافقنامه تا زمانی که اعتبار دارد. باز هم تاکید میکنم که من نمیدانم که مذاکرات برای توافق جامع برای این است که عدهای میخواهند بروند جنگ نهایی را در آنجا بکنند و یا ابزاری است برای رسیدن به توافق واقعاً جامع. بنابراین، فعلاً در مورد جنگ، با اطمینان بیشتری میتوان گفت که آری، این عفریت به عقب رانده شده است. اما در مورد اقتصاد، نمیتوان با اطمینان این حرف را زد. آن هم ناشی از وضعیت واقعاً رو به ویرانی اقتصاد ایران است.