“… من از این مطلب آگاهم که
ملت تحت سلطه ی دیکتاتوری در
سالیان دراز اینک به آسانی نمی تواند
یک فضای آزاد را بپذیرد. …”
شاپور بختیار، سی ام دیماه ۱۳۵۷
سی وشش سال پیش در چنین روزی دکتر شاپور بختیار سمت نخست وزیری را برای احیای مجدد مشروطیت و جلوگیری از دیکتاتوری در شرف تکوین آیت الله خمینی پذیرفت. بارها گفته و نوشته ایم که در سالهای اخیر باور به حقانیت شاپور بختیار از گستره ی نهضت مقاومت ملی ایران و حتی از محیط ِ جمع طرفداران صدیق و استوار او فراتر رفته و در زمینه ی حفظ نام و معرفی اقدام شجاعانه اش در شانزدهم دیماه ۱۳۵۷، عرصه ی وسیع مخالفان جدی جمهوری اسلامی را در بر گرفته است.
سخنرانی و یا ارسال متن بصورت پیام از سوی شخصیت هائی از طیف مبارزان برجسته ی ملی، پژوهشگران و نویسندگان درجشن صدمین سالروز تولد بختیار در کلن- آلمان و مراسم بزرگداشت او در ششم اوت در پاریس نمونه ای است گویا از این واقعیت. باید گفت که صراحت لهجه ی قابل تقدیر و بیانات واقع بینانه یک بخش از سخنرانان که زمانی از موضع چپ جزو مخالفان سرسخت بختیار بودند و دفاع از مواضع بختیار- به رغم اختلاف سلیقه هائی که هنوز وجود دارد- در جناح چپ کاریست بزرگ که در جهت اتحاد همه ی عناصر و نیروهای ملی و خواهان برقراری دموکراسی در ایران انجام می پذیرد.
بختیار از همان روزهای نخستین بعد از کودتای ویرانگر بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ در صف مقدم مبارزه با دیکتاتوری و تلاش برای دستیابی دوباره ی ملت به آزادی و استقلالی که در دوران کوتاه حکومت ملی دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران و معلم بزرگ بختیار از آن برخودار شده بود، قرار گرفت. وی همچنین از همان آغاز مجدد اعتراضات اقشار مختلف ملت به وضعیتی که ۲۵ سال دیکتاتوری شاه ایجاد کرده بود، در صف مقدم عرصه ی فعالیت سیاسی قرار داشت.
بختیار به قانون اساسی مشروطه احترام می گذاشت و به آن شدیداً پایبند بود. اعتقاد ژرف او به دموکراسی و عدم عدول او را از آن ارزش های والائی که مکتب مصدق نامیده می شود می توان بصورت خطی ناگسستنی در همه ی ادوار زندگانی سیاسی و اجتماعی او دنبال کرد. او حکم نخست وزیری را بر طبق قانون اساسی مشروطه از شاه گرفت، اما پس از گرفتن تأیید مجلس و همزمان، بعنوان نخست وزیر بر مزار رهبر نهضت ملی ایران مصدق حاضر شد و همانگونه که خود بارها گفته بود، پرانتز کودتای ننگین بیست و هشت مرداد را بست. بختیار هنگام معرفی دولت در مجلس شورا ی ملی از: “… این مکان مقدس که فضای آن طنین انداز صدای رادمردانی از جان گذشته بوده …” سخن گفت، و به: “… فساد و عدم لیاقت دولت های ۲۵ ساله اخیر…” اشاره کرده بر دوره های «مجلس رستاخیزی» خط بطلان کشید. زمانی به فرودگاه رفت که رأی اعتماد نمایندگان در آن مکان مقدس را گرفته بود و بعنوان نخست وزیر قانونی، شاه و ملکه را مشایعت کرد.
دکتر شاپور بختیار با اعتقاد خلل ناپذیرخود به دموکراسی، با احاطه ی کامل به اصول قانون اساسی مشروطه، و آشنائی به ارتباط اساسی میان اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی یعنی اصل متضمن حاکمیت ملی و روح و رکن اصلی آن سند که می گوید: “قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه ی استعمال آن قوا را قانون اساسی معین می نماید” با اصل سی و پنجم که می گوید: “سلطنت ودیعه ایست که بموهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده.” آشنا بود و می دانست که ملت ودیعه ای را که با اختیار قانونی مفوض داشته است می تواند از همان طریق قانونی واپس بخواهد.
بختیار، چه در دوره ی کوتاه نخست وزیری، که بعنوان یادگاری ارزنده و تضمین کننده ی آزادی، سرافرازی، بهروزی و افتخار ملت در صفحات تاریخ نهضت ملی ایران برجای خواهد ماند، و چه در زمانی که نهضت مقاومت ملی ایران را به منظور نبرد با جمهوری اسلامی بنا نهاد همواره بر آرمانهای نهضت ملی مصدق استوار ماند. برنامه ی دولت او همه ی خواست های جبهه ی ملی ایران را که در دوران بیست و پنج ساله ی استبداد آریامهری برای تحققش انتظار می کشید، در بر داشت. بختیار در کوتاه ترین مدت ممکن به احیای حقوق سیاسی و آزادی های فردی و اجتماعی، آزادی بیان و قلم یعنی اساسی ترین ارزش های دموکراسی پرداخت.
نکته ای که در خاتمه باید گفت این است که او به رغم همه ی خصومت ها و دشنام هایی که علیه او به راه افتاد و انحرافات از خط نهضت ملی، که از سوی یاران سابقش دیده بود، حتی یک لحظه از اتحاد با آن یاران سر باز نزد و در اولین فرصت با نامه ای دست اتحاد بسوی یاران دیرین جبهه ی ملی دراز کرد و آنها را به همکاری دعوت نمود.
اگر بختیار در آن روزهای تعیین کننده و سرنوشت ساز مردانه نایستاده بود، امروز، سی وشش سال بعد از آن روزها ملت ما مشعلی فروزان در دست نمی داشت که راه رسیدن به قلعه ی احمدآباد و تنفس در فضای افتخار آمیز صدر مشروطیت را به ملت زجر کشیده از استیلای استبداد دینی و حاکمیت شرع نشان دهد.
در اوضاعی که سی وشش سال استبداد و خفقان مطلق نظام توتالیتر جمهوری اسلامی در ایران ایجاد کرده است، آن نگرانی که بختیار در سی ام دیماه ۱۳۵۷ ابراز داشته بود: “… من از این مطلب آگاهم که ملت تحت سلطه ی دیکتاتوری در سالیان دراز اینک به آسانی نمی تواند فضای آزاد را بپذیرد. …” به قوت خود باقی است، و چه بسا دهها مرتبه بیشتر از آن زمان؛ و این هشدار به کلیه ی افراد ملت از پیر و جوان، زن و مرد و بالاخص به محافل و سازمانهای طرفدار آزادی و دموکراسی واقعی به رغم تفاوت دیدگاه های اجتماعی آنها، که اتحاد دمکرات های ایران وظیفه ای است اولی؛ هشدار نسبت به این که نیروهای فرصت طلب- از هر طیف و قماش که باشند- نتوانند در فردای بعد از جمهوری اسلامی با سوء استفاده از استیصال کنونی مردم و فقدان وجود یک نیروی متحد و متفق ملی بار دیگر بر اریکه ی قدرت بنشینند و مبادا یکبار دیگر این گفته ی بختیار که از روی تأسف بیان داشته بود مصداق پیدا کند که: “… روز تاسوعا و عاشورا… عکس مصدق را یک آخوند پائین آورد. پیدا بود که اینها [که به خمینی اقتدا کرده بودند] یک جای دیگر می خواستند بروند و جبهه ی ملی یک فکر دیگری داشت. بجای این اگر ما متحد بودیم و یک جبهه ی واحدی درست می کردیم، من نمی گویم خمینی نمی آمد، نه، می آمد ولی سروکارش با یک جبهه ی متحدی بود، یک جبهه ی متحد که مجبور بود به حسابش بیاورد. …”
برای احتراز از سقوط نهایی ایران به ورطه ی نیستی، سقوطی که با انقلاب اسلامی آغاز شد، باید دوستداران صادق ایران و آزادی ایران، بدون از دست دادن بیشتر فرصت و به رغم همه ی اختلاف سلیقه های اجتماعی و خاصه با غلبه بر خودبینی های کوته نظرانه، گرد هم آیند و جنبشی را برپا کنند که با ظهور نشانه های بارز احتضار در جمهوری اسلامی، ملت هرروز برای استقبال از آن آمادگی بیشتری یافته و می یابد.
با امید به چنین اتحادی از کلیه ی نیروهای ملی و دموکرات ایرانی برای مبارزه ای مؤثر با جمهوری اسلامی و استقرار آزادی و حاکمیت ملی در ایران.
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
سه شنبه، شانزدهم دیماه ۱۳۹۳
برابر ششم ژانویه ۲۰۱۵