در بحث مربوط بە هویت، یکی از مسائلی کە بعنوان پارامتر در تغییر هویت مطرح می شود، اطلاعات و تحرک می باشد. البتە می شود تحرک را صرفا بە تحرک در زمینەهای دانش و اطلاعات تعبیر نکرد، بلکە تحرک فیزیکی و حضور در اجتماع و زمینە عادی زندگی، و صرفا قرار نگرفتن در یک چارچوبە خاص را هم بە این مقولە اضافە کرد. حضور یک انسان در محیط های مختلف اجتماعی در طی زندگیش، می تواند یکی از عناصر تعین کنندە در ساخت هویت و چگونگی تکامل و یا تغییر آن باشد.
انسانهای عادی، معمولا امکان حضور در بطن های متفاوت اجتماعی را زیادتر از انسانهائی دیگر دارند، کە حال بە هر دلیل ناچار بە حضور در محیط های خاصی هستند. البتە همین انسان های عادی هم امکان حضورشان از جامعەای بە جامعە دیگر متفاوت است. بعنوان مثال آدم هائی کە از رفاە بیشتر و فرهنگ گشت و گذار و یا توریستی بهرەمندند از امکان حضور در محیط های گوناگونی بیشتری برخوردارند تا آدمهائی کە از این خصوصیات بهرەمند نیستند.
اما در زمینە رهبران اگر بە موضوع نگاە کنیم می بینیم کمی متفاوت می شود. کلا موضوع رهبر یا رهبران در جهان دارای دو بعد است: اول، رهبرانی کە در کشورهای دمکراتیک زندگی می کنند، و دوم، رهبرانی کە در کشورهای غیر دمکراتیک.
در کشورهای دمکراتیک، رهبر یا رهبران بعلت روند انتخابی بودنشان، در دورەهای خاص و محدودی بعنوان رهبر ظاهر می شوند و با اتمام دورەاشان از مقامشان عقب کشیدە و موقعیتشان را در اختیار فرد مابعد قرار می دهند. این نوع از رهبران از این امکان بهرەمند هستند کە در زندگی عادی جامعە حضور داشتە باشند و محیط های متفاوتی را تجربە کنند. حضور در قطار، با دوچرخە بە سر کار رفتن، بە تعطیلات تابستانی رفتن و غیرە از جملە رفتارهائی هستند کە از آنان سرمی زند. این نوع رفتار نە تنها در زمان تحویل مسئولیتشان بلکە هنگام مسئولیت داری نیز می تواند بنوعی صادق باشد. رهبر یا رهبران در این کنتکست یا زمینە اجتماعی، حسرت زندگی عادی در اجتماع را در دل ندارند و دقیقا هر لحظە از این موقعیت بهرەمندند کە آن را تجربە کنند.
در کشورهای غیر دمکراتیک کە در آن رهبر از طریق انتخابات رهبر نشدە است و کلا موقعیت رهبریش تابع شرایط دیگریست، نە آن امکان را دارد کە در تمام عمرش از موقعیت خودش عقب بکشد و نە آن را بە دیگری تفویض کند. بنابراین وی تمام عمر ناچار است در جائی بدور از مردم و در میان و پناە محافظان هر دم هشیارش زندگانی را بسر برد. چنین رهبری کە از کانالهای خاص و بە شیوە کنترل شدەای اطلاعات می گیرد، بە علت عدم تحرک فیزیکی در بطن جامعە، از امکان بسیار ناچیزی برای تغییر در هویتش بهرەمند می باشد.
البتە باید گفت کە انسان قبل از اینکە مقام و موقعیت باشد، انسان است با همە تعلقات عادی و سادە زندگیش. او دوست دارد معاشقە کند، با دوستانش در کافەای بنشیند و گپ بزند، غروب کە شد در رودخانە یا دریای کنار شهرشان آب تنی کند، گاها شبها دیر بە خانە برگردد و ستارگان را در خلوت جادەهای شب بە تجربە تماشائی دیگر بنشیند و غیرە، پدیدەها یا امکاناتی کە فرد رهبر از نوع دوم، بشدت از آن بی بری است و بنابراین خودبخود بخشی اساسی از وجود انسانی و حتی اجتماعی او در معرض تخریب شدید قرار می گیرد.
چنین رهبرانی البتە کل روند وجود اجتماعی خودشان را (و یا هویتشان) را با ایدەئولوژی یا وظایفی کە بر عهدە آنان قرارگرفتە، البتە توضیح خواهند داد، اما کیست کە نتواند تصور کند زندگی غیر عادی چنین کسانی را، کە تمام عمر وجودشان را در منگنە فشار خود قرار می دهد؟
در واقع رهبر یا رهبران کشورهای غیردمکراتیک قبل از هر کس بە خود ظلم روامی دارند تا بە دیگری. آنان کبوترانی (در معنای خنثی آن) هستند در درون قفس قدرت و البتە با اندیشە و یا با القای کسانی کە همیشە بە آنان می گویند کە آنان عقابگانی هستند از جنس غیر انسانی، ابدیت و جاودانگی! و البتە اولین کسی کە این گفتە را در اعماق خود باور نمی کند بیچارە خود رهبر است! و یا بهتر بگوئیم، مجسمەهای صلابت و انجماد هویت های منجمد.
انجمادی کە رهبر در تلاش است در تمام عمر رهبری بلامنازع خود آن را بە جامعە تسری دهد، غافل از آنکە بر خلاف جایگاە رهبر، جامعە، محل تغییر و حرکت و جابجائی های بی پایان از جملە فیزیکیست. و بە یمن آن، محل تغییرات اطلاعاتی و اندیشە، هر دم.