آقای معین!
اگر شما را در این نامه مخاطب قرار دادهایم، نه از آنروست که قصد گلایهای در میان باشد.گلایه آنجا زمینه می یابد که انتظاری دربین باشد. برای ما کمترین جای شگفت نداشت وقتیکه تصمیم شما را در ایستادگی بر همان انتخاب پیشینتان یعنی بازی در انتخابات استصوابی شنیدیم. تصمیم شما، استمرار گذشته تان است و انتخاب شما یادقیقتر، انتخابی که جمع شما اصلاحطلبان حکومتی کرد و شما را “به تعظیم در برابر تصمیم و خرد جمعی مجاب نمود “، فرآورده و پیآمد ناگزیر گزینه راهبردی شما و دوستانتان!
انگیزهای که اما موجب نگاشتن این نامه سرگشاده می باشد، بیانیه مفصّلی است که شما در توجیه ورودتان از مسیر حکم حکومتی به انتخابات فرمایشی صادر کردهاید. از دعاوی شما در این بیانیه به این دلیل نمی توان به سادگی گذشت که داعیه حرف و سخن یک “جمع” را دارد و شکل مانیفست اصلاحطلبان حکومتی و به گفته خودتان از نوع مدافع “اصلاح دموکراتیک” را به خود گرفته است! شما در این بیانیه خواستهاید القاء کنید که گویا اصلاحطلبی شما با اصلاحطلبی هشت سال گذشته متفاوت است. هم در حرف، “نو” آورید و هم در عمل، “پیگیر”! مطابق این القاء، آقای خاتمی سمبل اصلاحطلبی هشت سال گذشته بوروکراتیک عمل کرده است، اما شما قصد آن دارید که با رسالت “نگاه و رفتاری نو” به اصلاحات و از جایگاه “اصلاح دموکراتیک” به صحنه بیائید. واقعاً چنین است آقای معین یا که باز تکرار همان حرفهای قدیمی است اما در بستهبندی مقتضی زمان و در خور امروز؟ آخر چگونه روا می دارید که مردم پیشاپیش اعتماد خود را به شما ارزانی بدارند و به انتظار معجزه از شما بنشینند، در حالیکه همین مانیفست تان هیچ تفاوت اساسی بین مواضع گذشته و حال اصلاح طلبان رابه نمایش نمی گذارد؟
آقای معین!
ما البته توجه داریم که شما در این بیانیهتان از فضای مخالفت رادیکال جامعه با جمهوری اسلامی تا آن اندازه متأثر هستیدکه در آن به تعمد از ولیفقیه نام نبرید و بگوئید که پذیرش مجدد خودتان را وامدار کسی نمی دانید. از نظر ما همین که برای اولین بار دیده می شود که یک اصلاحطلب حکومتی ولو روی کاغذ از کنار “مقام معظم رهبری” می گذرد و از طوفانی که در اعماق جامعه جریان دارد نسیمی را بر می گیرد، خود جای خوشحالی است! آری، ما هم متوجه این نکات و برخی وعدههای برای اولینبار اعلام شده از سوی شما و دوستانتان هستیم و هم حتی مانیفست شما را به لحاظ زبان و لحن، تندترین بیانیه تاکنونی اصلاحطلبان حکومتی ارزیابی می کنیم. اما بلافاصله باید اضافه کرد که عمدتاً در فرم و لحن بیان و نه در مضمون! بیانیه شما به هیچ وجه نشان نمی دهد که تغییر موضع اساسی در کار است. شما در اصل، همان جائی ایستادهاید که پیشینیان شما ایستاده بودند. حتی بهرهگیری شما از کلماتی چون “پیگیر” و “قاطع”، نیز نمی تواند تحولخواهان ایران را دچار این اشتباه کند که محتوی کهنه انتخاب سیاسی شما را نو بینگارند!
۱. می دانیم و می دانید که جوهر مشی همه اصلاحطلبان حکومتی در هشت سال گذشته این بوده است که اصل، بر تفاهم و تعامل با “رهبر” و متقاعدکردن ولیفقیه و نهادهای انتصابی وی برای اصلاح امور است؛ و مبنای حرکت آنها در طول همه این سالها، وفاداریشان به جمهوری اسلامی و تمایز حساب با همه آنانی که اصلاح از درون جمهوری اسلامی را به چالش می کشند. بیانیه شما نیز، بازتکرار همان استراتژی مستعمل و ناکارآمد است. شما همانهایی را تکرار کردهاید که به گوشها آشناست. شماحاضر نشدهاید بر پایه گفته خودتان “در این مرحله جدید که اصلاحات، گامی به پیش نام دارد” حتی یک “گام به پیش” واقعی بردارید. در بیانیهتان گفتهاید: “باید ایستاد اما نه برای عدم تفاهم و عدم تعامل” و می دانیم که منظورتان از طرف تفاهم و تعامل شخص ولیفقیه است؛ و در بیانیهتان تصریح نمودهاید که: “بر این اعتقاد پای می فشارم که جمهوری اسلامی ایران، … هرچند به اصلاح نیازمند است اما پایه و اساس حرکت ما و متمایزکننده ما از همه کسانی است که پیشرفت و ترقی را با اصلاح از درون غیرممکن می دانند.” آیا معنی این فورمولبندیها جز ایناست که شما صفآرایی سیاسی را باز از همان نقطه عبور می دهید که تاکنون اصلاحطلبان حکومتی عبور دادهاند؟ آخر چگونه شرط انصاف می دانید که همان حرف و عمل قدیمی را جامه “جبهه دموکراسی و حقوق بشر” بپوشانید؟ مگر میتوان ایده چنین جبهه ای را از نیروهای تحول خواه گرفت ولی آن را در قفس تنگ و محدود اصلاح طلبی حکومتی از حیز انتفاع انداخت؟ این جبهه برای تغییر جمهوری اسلامی می خواهد شکل بگیرد و نه جهت اصلاح ساختار ولایت فقیه!
۲. شما البته تازه کار نیستید و در این هشت سال آموخته اید که حرف سلف خود آقای خاتمی را تکرار نکنید که گفت: “صحبت از تغییر قانون اساسی، خیانت است”. شما خوشبختانه دریافته اید که در فضایی که از همه جا فریاد خواست تغییر قانون اساسی بلند است، می باید اعلام داشت: “به قانون اساسی نقد دارم”. اما بگویید که در مقام سخن مشخص و قابل سنجش، جز انتقاد از “نظارت استصوابی شورای نگهبان” و گلایه از فقهای شورای نگهبان که “به قانونی و عقلانی بودن مشارکت همگانی و به همه سلیقهها در انتخابات معتقد نیستند”، ایراد دیگری هم نسبت به قانون اساسی دارید؟!
مگر مردم این سطح از “نقد” را قبلاً از شما و دوستانتان نشنیده بودند؟ پس تارهگی “نقد” شما از قانون اساسی در چیست؟ چرا در “نقد” خودتان از قانون اساسی دستکم از لزوم حذف ارگان شورای نگهبان – و نمی گوئیم حذف ولایت فقیه – سخن نمی گوئید تا بعنوان اصلاحطلب حکومتی از “نوع جدید” مبشّر یک وعده معیّن باشید؟ آیا جز این است که خودتان با اصل وجود شورای نگهبان مشکل اصولی ندارید و ظاهرا این نظارت استصوابی است که به زعم شما ام الخبائث است؟! و آیا تصادفی است که حد اعتراض شما به این انتخابات فرمایشی در این جمله خلاصه شده است که بگوئید: “انتخابات را کاملاً آزاد نمی دانم”؟!
۳. تعهد شما به انجام قولهای کهنه شده اصلاحطلبان حکومتی نیز، حاوی هیچ نکته تازهای نیست! حال آنکه شما به ویژه در اینمورد و برای جبران خلف وعدههای مکرر اصلاحطلبان حکومتی، می باید برخورد جدی و مطلقا متفاوت با قبل را از خود نشان می دادید. ولی شما فقط به این اکتفا کردهاید که بگوئید: “نقض قانون اساسی، اخطار علنی و قاطع رئیس جمهور را همراه خواهد داشت.”! یعنی همان قولی که، خاتمی داد و عمل نکرد ولی شمامی خواهید آن را عملی کنید. آیا واقعاً انتظار دارید که مردم کلمه “قاطع” شما را برای تضمین قول شما کافی بدانند؟ آخر شما که با تمکین به حکم حکومتی ولیفقیه وارد میدان انتخابات استصوابی شدهاید، چرا از مردم انتظار دارید که خلاف حکمت “سالی که نکوست، از بهارش پیداست” عمل کنند و شما را اهل ایستادگی در برابر ولیفقیه و ارگانهای انتصابی وی بدانند؟ شما مثلاً چه دارید که آقای خاتمی نداشت تا مانند ایشان به رئیس جمهور “تدارکاتچی” تبدیل نشوید؟ ایشان که رأی یک ملت را با خود داشت، شما چی؟ شمایی که، با تمکین به ولایت، پیشاپیش حتی رأی بخش بزرگی از اصلاحطلبان واقعی را از دست داده اید و اگر به فرض بعید هم انتخاب شوید، داغ تحمیلپذیری از همان ابتدا بر پیشانیتان خورده است؟
آقای معین!
معضل گرهی شما و دوستانتان در آنست که نمی خواهید بپذیرید که مسئله امروز جامعه ایران، نه انتصاب-انتخاب این یا آن رئیس جمهور در انتخابات فرمایشی، که حذف ولایت فقیه و گذر از جمهوری اسلامی است. شما و یارانتان، به گفته شخص خودتان “فقط اصلاح مناسبات نادرست در ساختار قدرت” را خواستارید – تازه اگر نیروی عمل آن باشید که تاکنون نبودهاید – حال آنکه جامعه ایران خواستار دگرگونی ساختار قدرت حاکم است. شما، نه نیروی تغییر این ساختار که بخشی از آن، ذینفع در آن و پاسدار آن هستید. شما مجازید که بر همان انتخاب همیشگی خود بمانید ولی آنان که می دانند اصلاحات در جامعه ما نه از درون رژیم حاکم که تنها با تغییر آن ممکن است، نخستین انتخابشان، “نه!” به انتخابات استصوابی و فرمایشی ریاست جمهوری و “نه!” به همه کاندیداهای آن از جمله جنابعالی می باشد. اگر شما به وساطت مزوّرانه ولی فقیه تن نمی دادید و در دام بازی تفرقهافکنانه او نمی ماندید و انتخابی می کردید رو به مردم و پشت به ولایت فقیه، مسلما شاهد دراز شدن دست دوستی از سوی نیروی تحول نسبت به خود می شدید. شما اصلاح طلب پیشرو می شدید اگر همان تصمیم استراتژیک را اتخاذ می کردید که خاتمی شما را از آن برحذر داشته بود. اما شما با تداوم رویّههای همیشهگی اصلاحطلبان حکومتی و رفتار بر پایه خو گرفتگی این جریان به فرصت سوزی، یک امکان فوق العاده را برای چرخش به اصلاح طلبی واقعی و مردمی برباد دادید و اکنون می باید با تاسف و تحسر شاهد دور شدن دست دوستی بخش باز هم بیشتری از جامعه با اصلاحطلبان حکومتی باشید. برایتان جداً متأسفیم.
شما همچنان در رؤیای تعامل “جمهوری” و “ولایت فقیه” باشید، و ما نیروهای تحولخواه جامعه ایران، در کار تمرکز همه قوا برای رهایی جمهوری از بختک ولایت فقیه و برای استقرار یک جمهوری واقعی به جای جمهوری اسلامی. شاید که روزی به خود آئید و به اصلاحطلبانی ملحق شوید که تحول ممکن را به جای اصلاح ناممکن برگزیدهاند. روزی که، ای کاش آن اندازه دیر نشود که دیگر بی تاثیر در جبهه مردم و بی فایده به حال خودتان باشد!
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت )
دهم خردادماه ۱۳۸۴