بعد از تشدید جنگهاى قومى، فرقهاى، مذهبى و طایفهاى در عراق و اوجگیرى مقاومت برعلیه نیروهاى آمریکائى، شکست لشکرکشى اسرائیل در حمله به جنوب لبنان، رکود سیاست آمریکا در منطقه، گسترش اعتراضات داخل جامعه آمریکا به جنگ عراق، ناکامیهاى اقتصادى این کشور، و سرانجام بیزارى روزافزون جامعه و افکار عمومى جهانى از سیاستهاى دولت بوش، نبوغ زیادى لازم نبود تا به احتمال شروع دوره جدیدى در منطقه پى برد وبه آن اشاره کرد. و اکنون تاثیرات اولیه این دوره جدید به داخل آمریکا هم نفوذ کرده، خود را در نتایج انتخابات میان دورهاى مجالس این کشور نشان داده است!
چیزى که نیروهاى مترقى و مردم آزادیخواه منطقه را از این دوران جدید میترساند این است که دوره جدید به دوره تسلط و حاکمیت نیروهایى فوندامنتالیستى منتهى شود، که در آن جمهورى اسلامى گرداننده اصلى باشد و هالهاى از قدرتهاى سیاسى اسلامى را در منطقه بهدور خود داشته باشد. اصرار بوش بر پیشبرد سیاستهایش به همان فرم پیشین و کوبیدن بر طبل جنگ و خونریزى، البته میتواند این احتمال را گسترش بیشترى داده، راه را براى چنین نیروهائى بیشتر بگشاید. اما اکنون با نتایج کنونى انتخابات آمریکا که در آن جناحى پیروز شد که به بازگشت پروسه سیاسى براى حل مشکلات معتقد است، میتواند در بطن خود حامل پروسهاى باشد که ازافتادن منطقه به دست نیروهاى فوندامنتالیستى جلوگیرى کند، و البته اعتراف میکنم با در نظر گرفتن همه دشواریها و روندهاى برگشتپذیرى که میتواند در پیش رو باشد.
شکست جمهوریخواهان آمریکا در انتخابات میان دورهاى اخیر مجالس نمایندگان و سناى این کشور، بیگمان نشانهی جدیدى از چرخشى اساسى در روند سیاست جهانى خواهد بود. این نتیجه میرود که به سلطه بلامنازع راست نومحافظهکار بر صحنه سیاست آمریکا خاتمه دهد و از این منبر تاثیرات قاطع خود را بر نوع روندهاى جهانى هم بگذارد. نومحافظهکاران آمریکائى که در چندین سال گذشته با پیشبردن سیاست زور و شمشیر، دور زدن نهادهاى بینالمللى، یکهتازى، و بهراه انداختن جنگ عراق صحنه جهانى را پیش از پیش ناامن کرده بودند وجهان را بى محابا به لبهی جنگهاى کور و بىفرجام دیگر میکشانیدند، اکنون با راى منفى مردم خود مواجه شدهاند و ناباورانه همچنانکه بوش هم بدان اعتراف کرد شاهد شکستى سهمگین در اوج تب و تاب پیشبرد وپراکتیزه کردن سیاستهاى خود شدند. سخن گفتن ازآغاز تغییرات اساسى در پنتاگون که از هم اکنون با رفتن رامسفلد طراح اساسى جنگ عراق شروع شده است، قول دمکراتها در مورد تغییرات گسترده در سیاستهاى خارجى بهویژه در رابطه با عراق، ایران و کرهشمالى، سخنان تعدادى از مقامات بلند پایه دمکرات در محدود ساختن اختیارات رئیس جمهورى در امر احتمال حمله نظامى به ایران، و تاکید آنها بر اتخاذ سیاستى متعادل براى دور کردن ایران از نزدیکى بیشتر به روسیه و چین، و سرانجام سخنان خانم نانسى پلوسى که در نطق پیروزى خود کلا از لزوم تغییر و اتخاذ مسیرى جدید در سیاستهاى آمریکا سخن به میان آورد، نشان از وارد شدن به دورهاى جدید لااقل در مقایسه با دوران تسلط نومحافظهکاران دارد. زیاد دورازانتظار نیست که با توجه به وضعیت موجود، چشم بهراه بازگشت لااقل نسبى سیاست آمریکا به صحنه همکاریهاى جهانى، دور شدن از فضاى جنگطلبانه و تاکید بیشتر بر مشکلات داخلى خود آمریکا در چشماندازى نه چندان دورباشیم. البته اشتراکات اساسى دمکراتها با جمهورىخواهان، به ارث بردن فجایعى مانند مسئله عراق، و نیز ابهامات زیاد در برنامههایشان، میتواند کاملا هر نظارهگرى را به مکث واداشته و تردیدهائى جدى را برانگیزد، اما پسروى لااقل نسبى سیاست جنگمدارانه و تکتازانه، خود به خود میتواند پیامدهاى مثبتى را در این برهه از زمان در برداشته باشد و آن البته دور کردن سایه جنگ شومى دیگر در منطقه خاورمیانه است.
اگر از نتایج میلیتاریزم آمریکا در منطقه تقویت جریانات فوندامنتالیست اسلامى، به حاشیه راندن بیشتر نیروهاى مدنى، کمک به راندن مرتجعترین جریانات داخل جمهورى اسلامى به نوک قله قدرت سیاسى و تقویت روزافزون گرایشهای نابخردانه و افراطى مذهبى، طایفهاى و قومى و از این رهگذر از همپاشیدگى بیشتر بافت اجتماعى و روند طبیعى همگرائى میان مردم ایران، عراق و دیگر کشورهای منطقه بود، از نتایج مثبت این انتخابات میتواند کمک به ایجاد آرامشى در منطقه باشد، که بیش از هر چیز قدرتهائى مثل جمهورى اسلامى از آن متضرر میشوند. آرامشى که بتواند به صلحى پایدار منتج شود و بر اساس آن نیروهاى اجتماعى بتوانند در کشورمان بدور از تاثیرات مخرب سیاستهاى غلط کشورهاى بزرگ در منطقه بر بستر طبیعى مبارزات روزمره خود، دوباره قرار گیرند و وظیفه دشوار خود را در امر پیشبرد مبارزه به پیش برند. در حقیقت صلح پاشنه آشیل کشورها و نیروهاى دیکتاتور، مرتجع و زور مدار در منطقه است، و از این زاویه است که به انتخابات اخیر آمریکا باید به عنوان امیدى در این مسیر نگاه کرد.
اما البته ایجاد صلح در منطقه خود بخود و به تنهائى از نتیجه این انتخابات منتج نمیشود، این امر رویى دیگر نیز دارد و البته آن هم سیاستهاى جمهورى اسلامى در منطقه بعد از این انتخابات است. اینکه جمهورى اسلامى این تغییر را دریابد و از آن در جهت نزدیکى به آمریکا کمک بگیرد، خود مسئلهی مهمى است. آنچنانکه از سخنان اولیه مسئولان رژیم در مورد نتایج انتخابات آمریکا برمیآید، سخنانشان آمیزهاى از احتیاط، امید و انتظار است. آنجا که سایت بازتاب تنها به انعکاس اخبار این انتخابات مبادرت ورزید، لاریجانى از اعلام آمادگى ایران براى مذاکره با آمریکا سخن به میان آورد و روى هم رفته مواضع دمکراتها را خردمندانهتراز جمهورىخواهان ارزیابى کرد، و کسى مثل زیباکلام که به جناح رفسنجانى نزدیک است از آن به عنوان کورسوئى در تونل تاریک روابط آمریکا و ایران یاد کرد. اینها همه نشان از آن دارند که سران جمهورى اسلامى هم به عمق و سنگینى روند حل مشکلات خود با آمریکا واقفاند، وهم با توجه به سیاستهاى گذشتهی دولت آمریکا و عدم ارائه برنامه مشخص طیف نوین در مرحله فعلى، چه بسا سیاست صبری را پیشه کنند که میتواند جهشى در روابطشان با آمریکا ایجاد کند. در این راستا، البته از یاد نباید برد که یکى از نمایندگان مجلس از اعزام هیئتى از طرف جمهورى اسلامى به آمریکا براى مذاکره در جریان همین انتخابات مجلس نمایندگان و سناى آمریکا پرده برداشته است.
معقولانه به نظر میرسد که علیرغم همه ابهامات و خطرات جانبى که امر گشایش رابطه با آمریکا جامعه ما را تهدید میکند، باز ازاین گشایش احتمالى استقبال کنیم و به پیامهائى که دمکراتهاى آمریکائى در باره تغییر در سیاستهایشان میدهند پاسخ مثبت بگوییم. اگر ازپیامدهاى انتخابات آمریکا گشایش و شروع مذاکرات ایران با این کشور باشد، در این صورت کانون یکى از اصلیترین بحرانهاى جهانى به روندى سیاسى وارد میشود و از این زاویه میتواند همه آن نیروهاى مدنى را دوباره جان تازهاى بخشد که تنها در روندهاى سیاسى منتفع میشوند، و نه در جنگ و خونریزى. و البته این نیروها به جز نیروهاى دمکرات، سکولار و ترقىخواه کسان دیگری نیستند.
۱۹ آبان ۱۳۸۵