پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۰

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۰

در دور دوم انتخابات، با رای " نه" به جلیلی شرکت می‌کنیم!
اگر در دور اول "نه" به شرکت در انتخابات، شاکله نظام ونظارت استصوابی را هدف قرار داد و در همه ارکان نظام و در دل و جان مردم تاثیر خود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!
در دور دوم انتخابات، دو نامزدی که در برابر هم قرار می‌گیرند، هر چند در وفاداری به نظام جمهوری اسلامی و ولی فقیه مشترک‌اند، اما به لحاظ اهداف، گرایشات، تعلق...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
چرا به پزشکیان رأی می دهم!
در ارتباط با چرایی عدم استقبال توده‌ها در مشارکت انتخاباتی دلایل متعددی را می‌توان شمرد ولی بدون شک تمامیت‌طلبی، اقتدارگرایی و قشریت دخیل در هستۀ مرکزی قدرت سیاسی نقش مهمی...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!
عدم شرکت در این دوره می‌تواند تاکید مجددی باشد بر یک اقدام ثابت شده. اما اگر بپذیریم که چینش و مهندسی این‌چنینی انتخابات با همهٔ اهدافی که به دنبال داشته...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سهراب ایران
نویسنده: سهراب ایران
ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی

پیرامون چگونگی تشکیل و فعالیت سازمان دانشجویان پیشگام سازمان دانش‌آموزان پیشگام و سازمان جوانان پیشگام – بخش اول

من از تعداد دانشجويان تصفيه شده آماری در اختيار ندارم. تمامی دانشجويان شناخته شده وابسته به سازمانهای دانشجويی دگرانديش تصفيه شدند. بخش بزرگی از آنان در جريان دستگيريهای پس از سال های 60 دستگير شده و يا مجبور به ترک کشور گرديدند. تعداد محدودی از دانشجويان باقيمانده در کشور در سالهای بعد موفق شدند با تلاش زياد مجددا بدانشگاه راه يابند. اين بخش از دانشجويان نيز تحت نظر بوده و در دوره تحصيل خود مجبور بودند از هر گونه فعاليت اجتماعی پرهيز کنند.

مصاحبه کننده: علی صمد
بخش اول: سازمان دانشجویان پیشگام

قبل از آنکه به بحث در مورد چگونگی تشکیل سازمان دانشجویان پیشگام بپردازیمٍ، میخواستم کمی بعقب برگردیم و راجع به تشکل های دانشجویی در دوره های گذشته صحبت کنیم.
تشکلهای دانشجویی شکل گرفته در دوره انقلاب، منجمله سازمان دانشجویان پیشگام اولین تشکلهای سیاسی دانشجویی نیستند. در دهه های ۳۰ و ۴۰ سازمانهای دانشجوئی وابسته به احزاب سیاسی وجود داشتند. قبل از ۲۸ مرداد سازمان های دانشجویی وابسته به حزب توده ایران و جبهه ملی و در سالهای اول دهه ۴۰ سازمان دانشجویی جبهه ملی فعال و نیرومند بودند. پس از رفرم های دهه ۴۰ و تضعیف سازمانهای سیاسی اپوزیسیون، سازمانهای دانشجویی وابسته به این احزاب نیز بتدریج موقعیت خود را از دست داده و از نیمه دوم دهه ۴۰ حضوری در دانشگاهها و فعالیت های دانشجویی نداشتند

عدم حضور بدلیل ضرباتی بود که ساواک به سازمانهای وابسته به جبهه ملی و حزب توده ایران وارد کرد یا دلایل دیگری داشت؟
ضربات پلیس قطعا در تضعیف این احزاب نقش داشت. ولی آنچه در این سالها منجر به تضعیف نفوذ این جریانات در دانشگاهها شد، عمدتا دلایل سیاسی داشت. 
در دانشگاهها از نیمه دوم دهه ۴۰ جنبشی شکل گرفت که کیفیتا با گذشته متفاوت بود. جنبشی که خواهان دگرگونی در همه عرصه های حیات سیاس و اجتماعی جامعه بود. جنبشی که بیش از آنکه با مبارزات پیشین دانشجویان مشابه باشد، با جنبش دانشجویی در اروپا و آمریکا در این سالها مشابهت داشت. سازمانهای سیاسی سنتی قادر به پاسخگویی به رادیکالیسم این جنبش نبودند و نمیتوانستند در راس این جنبش قرار گیرند. یکی از خصوصیات این جنبش نفی نقش رهبری کننده سازمانها و احزاب سیاسی موجود بود.
در این سالها انجمن های نمایندگان دانشجویان در برخی از دانشگاهها انتخاب شدند ولی سازمان سراسری دانشجویی وجود نداشت. بخش بزرگی از دانشجویان فعال با فعالیت های علنی دانشجویی مخالف بودند و شرکت یا عدم شرکت در اینگونه فعالیت ها، یکی از مرکزی ترین مباحث فعالین دانشجودر آن سالها بود. 
با شکل گیری سازمانهای چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق که محصول رادیکالیسم حاکم بر روشنفکران و دانشجویان ایران بودند، دانشجویان علاقمند به مسایل سیاسی ـ اجتماعی عمدتا به این سازمانها گرایش پیدا کرده و آنها را نماینده خود میدانستند. چگونگی برخورد با مبارزات سیاسی و فعالیت های علنی در دانشگاه، در درون خود این سازمانها نیز تداوم یافت و کادرهای این دو سازمان بالاخص فداییان برخورد های متفاوتی با این امر داشتند.

با توجه به اینکه شما از مسئولین فعالیتهای دانشجویی در آنزمان بودید، نقش شما در سازمان فداییان در این رابطه چه بود؟
من در سالهای ۱۳۵۲ – ۱۳۵۱ در ارتباط با سازمان و تحت مسئولیت رفیق حمید اشرف و مسئول فعالیت های دانشجویی سازمان بودم. حمید اشرف قصد داشت که شاخه (تیم معینی) را بعنوان شاخه سیاسی سازمان دهد و تصمیم بر این بود که من هم مخفی شده و در این تیم و با مسیولیت بخش دانشجویی سازماندهی شوم. 

آیا چنین شاخه ای بعد ها تشکیل شد؟
من در مهرماه سال ۵۲ قبل از مخفی شدن، دستگیر شدم و بنظر میرسد که این ایده بعدها پیگیری نشد. در آنزمان بخشی از رهبری و کادرهای سازمان چنین نوع فعالِیت هایی (فعالیت های علنی دانشجویی) را کم ثمر و ارتباط گیری با آنزا خطرناک میدانستند. مثلا رفیق علی اکبر جعفری که درآنزمان فرد دوم سازمان بود چنین نظری داشت. من نمیدانم عدم تلاش سازمان جهت رهبری مبارزه دانشجویی تا چه حد متاثر از این مباحث و تا چه حد ناشی از مشکلات عملی بود.

هدایت مبارزات دانشجویی با توجه به نفوذ سازمان در دانشگاهها که بهمراه هواداران مجاهدین اکثریت قریب باتفاق دانشجویان فعال را تشکیل میدهند، چگونه انجام میشد؟
تا آنجا که من اطلاع دارم رهبری سازمان تلاشی برای هدایت این مبارزات انجام نمیداد. فعالیت سازمان در آن سالها در سطح دانشگاه به تبلیغات، پخش اعلامیه و عضوگیری از فعالین دانشجو محدود بود. دانشجویان هوادار سازمان بدون ارتباط مستقیم تشکیلاتی این مبارزات را آنگونه که خود تشخیص میدادند رهبری میکردند و نقشی تعیین کننده در هدایت این مبارزات داشتند.

آیا در طی سالهای دهه ۵۰ تلاشی برای شکل دهی سازمان دانشحویی بعمل آمد؟
در سال ۵۱ دانشجویان فعال هوادار سازمان تصمیم گرفتند که اطلاعیه های خود را در رابطه با مسایل دانشجویی با یک امضا واحد منتشر کنند و نام دانشجویان مبارز را انتخاب کردند. این تصمیم ابتدا در دانشکده فنی اجرا شد و سپس دانشجویان هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق در دیگر دانشکده ها نیزاز این نام استفاده کردند.

آیا میتوان دانشجویان مبارز را یک سازمان دانشجویی بحساب آورد و آنرا پیش درآمد سازمان دانشجویان پیشگام دانست؟
دانشجویان مبارز تنها یک عنوان بود و محافل مختلف بدون رابطه با یکدیگر از این عنوان استفاده میکردند. محافل هوادار سازمان در بسیاری از موارد، مواضع متفاوتی داشتند و بهمین دلیل مواضع مندرج در این اطلاعیه ها هر گاه از جنبه افشاگری فراتر رفته و رهنمود و یا موضع گیری مشخصی را مطرح میکرد، با یکدیگر متفاوت بودند.

ایده تشکیل سازمان دانشجویان پیشگام برای اولین بار برای شما چه زمانی مطرح شد؟
من در تابستان سال ۵۶ از زندان آزاد شدم. با تعدیلی که در سیاست سرکوب صورت گرفته بود، فضای دانشگاهها دگرگون شده بود. مباحث سیاسی آزادانه تر انجام میشد. جزوات سازمانهای سیاسی ورق ورق شده، در کنار دیوار چیده میشد و برخی از دانشجویان در حالیکه برای شناخته نشدن کت هایشان را روی سرشان میکشیدند، ساعتها نشسته و این جزوات را مطالعه میکردند. هر چند هواداران سازمان در میان دانشجویان، موقعیت انحصاری گذشته را نداشتند و بخشی از دانشجویان چپ به حزب توده ایران و یا نیروهای خط سوم گرایش پیدا کرده بودند، ولی کماکان نیرومند بودند.
با اوج گیری جنبش توده ای در سال ۵۷، جنبش دانشجویی گسترده تر و فعالتر شد. تاریخ سازمان و انطباق مواضع سازمان با روانشناسی دانشجویان در این مقطع، به تقویت نیروی سازمان در دانشگاهها انجامید چنانکه در نیمه دوم سال ۵۷ مجددا اکثریت قاطع دانشجویان چپ بسازمان گرایش پیدا کردند. در دانشگاهها بر خلاف کل جامعه، هوادارن خمینی مسلط نبودند و بخش عمده دانشجویان گرایش چپ داشتند.
من در تابستان سال ۵۷ به این نتیجه رسیدم که امکان تشکیل یک سازمان علنی سیاسی دانشجویی وجود دارد. من در آنزمان زندگی مخفی داشتم و در ضمن با تعدادی از مسیولین اصلی فعالیت های دانشجویی در رابطه بودم. بالاخص پس از ۱۷ شهریور ماه باین نتیجه رسیدم که امکانات رژیم برای سرکوب محدود گردیده و بطور فعال در این جهت اقدام کردم.

رهبری سازمان در این زمینه چه موضعی داشت؟
در آنزمان هر یک از کادرهای سازمان در حیطه فعالیت خود از اختیار عمل برخوردار بودند و حق تصمیم گیری داشنتد و من در ارتباط با فعالین دانشجو و مبارزات دانشجویی بودم و میتوانستم تصمیم گیری کنم. در سطح رهبری سازمان تشکیل یک سازمان دانشجویی علنی مورد بحث قرار نگرفت. من همان اوایل این ایده را یکبار در جلسه مشترک هیات اجرایی و شورای سیاسی مطرح کرده و نظر و تصمیم خود را که قصد دارم در این جهت حرکت کنم با رفقا در میان گذاشتم. رفقا مجید عبدالرحیم پور و رضا غبرایی با این فکر برخورد مثبت داشتند ولی این ایده زیاد جدی گرفته نشد و بحثی صورت نگرفت. یکبار هم زمانی که کار تا حد زیادی پیش رفته بود و در صدد اعلام رسمی تشکیل این تشکیلات بودیم به خانه ای که فرخ نگهدار و علیرضا اکبری در آن زندگی میکردند رفتم و تمام شب را در رابطه با مسایل مختلف منجمله سازمان پیشگام صحبت کردیم. آنها بشدت از این اقدام استقبال کرده و یکسری پیشنهادات مثبت مطرح کردند. البته اگر این بحث بطور جدی در سازمان مطرح میشد قطعا برخی رفقا با آن مخالفت کرده و مباحثی درگیر میشد. مثلا مسیول شاخه ما احمد غلامی (هادی) نسبت به اقدامات من بدبین بوده و از این بیم داشت که اینگونه اقدامات ضرباتی را متوجه سازمان سازد و ما چند بار دراین رابطه با هم مباحث گاها تندی داشتیم. پس از تشکیل این سازمان و آشکار بودن نتایج مثبت آن، همه رفقا از آن استقبال کردند. 
من بیشترین گفتگوها در این زمینه را با تعدادی از رهبران فعالیت های دانشجویی که با آنها در رابطه بودم، داشتم و در قرارهای متعددی که با هر یک از آنها جداگانه انجام میدادم، جوانب کار را مورد بررسی قرار میدادیم.

شما با چه کسانی در رابطه بودید؟
من با علی سلیمی (دانشکده پلی تکنیک)، اصغر سلیمی ( کشاورزی)، تقی قانع خشک بیجاری (دانشسرای عالی)، محمد رضا صاحب نسق (دانشکده فنی) در رابطه بودم و هممچنین حمید چشم براه و آذر از دانشکده اقتصاد با مریم سطوت که با من در یک شاخه بود، در رابطه بودند و ارتباط با آنها هم از این طریق برقرار بود. در ابتدا همین ۵ دانشکده باضافه نمایندگان دانشکده های علم و صنعت و دانشکاه صنعتی اولین جلسات را برگزار کرده و تشکیل سازمان پیشگام را زمینه سازی کردند. البته من با افراد فوق جداگانه رابطه داشتم وهر یک از آنها، از رابطه دیگران با سازمان مطلع نبودند.

چطور شد نام دانشجویان پیشگام را انتخاب کردید؟
من در ابتدا بر این نظر بودم که نام این سازمان، دانشجویان مبارز باشد و تداوم مبارزات دانشجویان در دهه ۵۰ را منعکس کند. این ایده با یک مشکل مواجه شد. پس از ضربات سال ۵۵ و بالاخص پس از انشعاب بخشی از کادرهای سازمان در مخالفت با مشی مسلحانه و پخش جزوه نوشته شده توسط تورج حیدری بیگوند در این رابطه، تعداد زیادی از هواداران سازمان در دانشکاهها ضرورت مشی مسلحانه را رد کردند. تعدادی از آنان که از فعالین فعالیتهای دانشجویی در دانشکده فنی دانشگاه تهران بودند سازمان رزمندگان را بنیانگذاری کردند (محمود وحیدی و سعید کرد). ولی کماکان از عنوان دانشجویان مبارز در اعلامیه های خود استفاده میکردند، در نتیجه عنوان دانشجویان مبارز از سال ۵۶ توسط دانشجویان متمایل به سازمانهای خط ۳ نیز مورد استفاده قرار میگرفت و انتخاب این نام میتوانست اغتشاش پدید آورد. مابین نامهای متعددی که پیشنهاد شده بود، نام پیشگام برگزیده شد.

نقش سازمان دانشجویان پیشگام در جریان انقلاب چه بود؟
در ماههای قبل از انقلاب تشکیلات سازمان چریکهای فدایی خلق کماکان مخفی بود و طبیعی است که امکانات حرکت یک سازمان مخفی محدود است. سازمان دانشجویان پیشگام از همان آغاز فعالیت رسمی از امکانات بسیار گسترده ای در مقایسه با قبل برخوردار شد و بهمین دلیل بخش عمده فعالیت نیروهای جریان فدایی از کانال این سازمان عملی میشد. پیشگام با سازماندهی نمایشگاه و جلسات مختلف، امکان تجمع هواداران دانشجو و غیر دانشجوئی سازمان را ممکن کرده بود. فعالیت علنی این سازمان، بدان امکان میداد که در ابعادی اساسا متفاوت با گذشته، جریان فدایی و مواضع آنرا در سطح جامعه معرفی کند. نیروی عملی جریان فدایی در ماههای قبل از انقلاب در وحله اول دانشجویان پیشگام بودند. در جریان انقلاب هم این سازمان بدلیل امکاناتش در بسیج نیرو و حضور متشکل نیروها در انقلاب نقش برجسته ای ایفا کرد.

ساختار رهبری این سازمان چگونه بود؟
این سازمان پس از تشکیل، خصوصیت غیر متمرکز خود را آگاهانه ادامه داد. دانشکده های مختلف اختیار عمل داشتند و رهبری رسمی وجود نداشت. هماهنگی دانشکده ها از طریق جلسات مشترک نمایندگان دانشکده ها برگزار میشد. این شکل فعالیت درماههای قبل از انقلاب با شرایط تطابق داشت و مشکلی بوجود نمیاورد ولی پس از انقلاب و تشکیل دفتر مرکزی پیشگام، شکل دهی رهبری متمرکز ضروری بود. هرچند در این دوره تا حدی ساختار رهبری شکل گرفت ولی تاخیر در شکل دهی مرکزیت رسمی این سازمان، دشواریهای متعددی پدید آورد. در این دوره رضی تابان و علی سلیمی نقش مرکزی را در اداره دفتر پیشگام بر عهده داشتند. 

وضعیت این تشکیلات در دانشگاههای شهرهای دیگرکشور (بجز تهران) چگونه بود؟
پس از شکل‌گیری سازمان دانشجویان پیشگام در تهران، این سازمان بالاخض پس از انقلاب بسرعت گسترش یافت و در همه شهرهایی که دانشگاه داشتند، دفاتر پیشگام تاسیس شد. این سازمانها عمدتا براساس تجربه و الگوی سازمان پیشگام در تهران سازماندهی میشدند.
آنان مستقل از تشکیلات مرکزی پپشگام در تهران سازماندهی شده و در رابطه با تشکیلات سازمان فداییان در محل فعالیت میکردند. رابطه آنان با دفتر مرکزی پیشگام در حد انتقال تجربه و رد و بدل اعلامیه و نشریات بود. حلقه واصل این تشکل ها با یکدیگر سمت گیری ، اعتقادات و سیاست های مشترک بود. بخش عمده فعالیت های سیاسی وتبلیغی سازمان توسط پیشگامیها انجام میشد.

تجربیات سازمانهای دانشجویی گذشته مثلا سازمانهای دانشجویی وابسته به حزب توده ایران تا چه حد توسط پیشگامی‌ها مورد استفاده قرار گرفت؟
دانشجویان پیشگام تداوم مبارزات دانشجویان در نیمه دوم دهه ۴۰ ودهه ۵۰ بودند و متاسفانه ارتباط این جنبش با مبارزات دانشجویان در دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ ضعیف و حتی میتوان گفت گسسته بود. تجربیات پیشین مبارزات دانشجویی بندرت مورد استفاده پیشگامیها قرار میگرفت.

رابطه سازمان وتشکیلات پیشگام چگونه بود؟
تا آنجا که به مسئولین سازمان پیشگام برمیگردد، آنها رهبری سازمان را بطور کامل تایید کرده و آماده آن بودند که در چهارچوب تصمیمات رهبری سازمان فعالیت نمایند ولی با این وجود این رابطه در ابتدا دچار ابهام و مشکل آفرین بود. تشکیلات پیشگام بعنوان یک تشکیلات سیاسی دانشجویی در قبال همه مسایل سیاسی پر اهمیت جامعه موضع گیری میکرد. این موضع گیریها بالاخص بدلیل خصلت غیر متمرکز این سازمان، در برخی موارد از نظر رهبری سازمان غیر دقیق و یا نادرست بود و با توجه به نیرومندی این سازمان و عدم روشنی حیطه وظایف تشکیلات پیشگام، مشکلات و تنشهایی را در روابط رهبری سازمان فداییان و پیشگام بوجود میاورد 
در اواسط سال ۵۸ جلسه ای با شرکت من و رفقا مجید عبدالرحیم پور، علی توسلی، اصغر سلطان آبادی و رحیم اسداللهی مسئولین تشکیلات سازمان و تشکیلات تهران برگزار گردید. از پیشگامیها هم مریم سطوت و رضی تابان شرکت داشتند. برای من این جلسه یکی از دشوارترین جلساتی بود که در آن دوران داشتم. در این جلسه تشکیلات پیشگام و من بشدت تحت فشار فرار گرفتیم. حتی پیشنهاد شد که تشکیلات پیشگام بعنوان یک سازمان منحل شده و کادرهای آن در تشکیلات سازمان سازماندهی شوند و با سازماندهی تعدادی از دانشجویان در یک کمیسیون، تنها از عنوان پیشگام برای صدور اطلاعیه های سازمان استفاده شود. ما با این نظر مخالفت کردیم (البته مجید و علی توسلی نیز با این نظر موافق نبودند) و بعد از ساعتها بحث (مشاجره) تصمیم گرفته شد که رابطه سازمانهای محلی پیشگام با دفتر پیشگام قطع شده، آنها در ایالات تحت رهبری کمیته های ایالتی سازمان یابند و در تهران هم بخش عمده کادرها و مسیولین سازمان پیشگام از این سازمان بیرون آمده و در تشکیلات سازمان سازماندهی شوند. این تصمیمات کنترل سازمان بر پیشگام را افزایش میداد و نگرانی هایی را که وجود داشت تخفیف میداد. انتقال کادرهای مسئول پیشگام به سازمان از لحاظ تقویت تشکیلات سازمان مثبت بود ولی من نگران بودم که انتقال یکجای اکثر مسئولین؛ مشکلات جدی برای این سازمان پدید آورد. خوشبختانه از آنجا که کادرهای این تشکیلات از لحاظ تجربه و توان سیاسی تفاوت زیادی با هم نداشتند، این خلا بسرعت توسط کادرهای دیگر پر شد و ضربه مهمی به این تشکیلات وارد نشد.

آیا این نگرانی از دید عمومی غالب بر نیروهای سیاسی در رابطه با سازمانهای توده‌ای ناشی میشد؟
میتوان بین دید غالب و نگرانی سازمان ارتباط برقرار کرد. ولی در آنزمان علاوه بر مشکلی که ذکر کردید دشواری دیگری هم وجود داشت. نیروهای چپ در آنزمان معتقد بودند که باید سعی کرد رهبری تشکلهای توده ای را در دست گرفت و این تشکلها را در راستای سیاست های حزب هدایت کرد. سازمان هم در همین چهار چوب برخورد میکرد. نحوه برخورد سازمان با اتحاد ملی زنان و کانون مستقل معلمان از این دیدگاه ناشی میشد و منجر به خروج سازمان از این تشکل ها و شکل گیری تشکلهای وابسته به سازمان گردید. در رابطه با موضوع مورد بحث، مشکل دیگری علاوه بر آن دیدگاه ها وجودداشت. به نظر من کمبود تجربه در رابطه با کارهای سیاسی علنی و توده ای و ناتوانی سازمان در هدایت چنین تشکل هایی، در رهبری سازمان عدم اعتماد به نفس پدید میاورد. برای مثال پس از انقلاب ما تصمیم گرفتیم یک سازمان موازی شکل دهیم که بخشی از فعالیت های سیاسی، تبلیغی سازمان را عهده دار شود و من مسئول این کار شدم و جمعی از استادان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالین اجتماعی صاحب نام و برجسته را که به سازمان تمایل داشتند جمع کرده و جلسات متعددی برگزار کردیم. زمانیکه کار به نتیجه رسیده بود و ما در آستانه اعلام تشکیل این سازمان بودیم، کمیته مرکزی سازمان موضوع را مورد بحث قرار داده و تصمیم گرفت فعالیت در این رابطه را فورا و بطور کامل متوقف کند. وحتی پیشنهادهای مبنی بر برخورد منعطف تر و یافتن راههای مناسب همکاری، در مشاوره با کادرهای مزبور مورد توجه قرار نگرفت. همین نحوه برخورد در رابطه با جبهه ملی دمکراتیک صورت گرفت. جریانهای چپ با وجود دیدگاههای نادرستشان در رابطه با تشکل های توده ای، تجربیات طولانی در رابطه با سازمانهای جوانان وابسته به خود داشتند. و این مشکل در سازمان فداییان به نظر من بعلت دلایلی که ذکر کردم وجود داشت. این دشواری بعدها بخصوص پس از رابطه نزدیکتر با حزب توده ایران واستفاده از تجربیات این حزب حل شد و رابطه سازمان پیشگام و سازمان فدایی در سالهای بعد شکل روشنی یافت.

چه در صدی از اعضا دانشجویان پیشگام دختر و چه درصدی پسر بودند؟
من آمار دقیقی در اختیار ندارم ولی حدود نیمی از فعالین پیشگام را دختران دانشجو تشکیل میدادند.

در سطح مسئولین سازمان دانشجویان پیشگام، چه در صدی را دختران تشکیل میدادند؟
فکرمیکنم درسطح دانشکده ها دختران مسئول کمتراز۳۰ درصد مسیولین را تشکیل میدادند و در سطح دفتر مرکزی و مسئولین ایالتی تعداد دختران محدود بود.

بعد از انقلاب میزان نفوذ دانشجویان پیشگام چگونه است و چه درصدی از دانشجویان به این سازمان تمایل دارشتند؟
در انتخاباتی که پس از انقلاب در بسیاری از دانشکده ها، جهت انتخاب نمایندگان دانشجویان بعمل آمد، دانشجویان پیشگام بیشترین آرا را بخود اختصاص دادند. تشکیلات نیرومند دیگری که تقریبا نفوذی مشابه تشکیلات پیشگام داشت، انجمن دانشجویان مسلمان (وابسته به مجاهدین) بود. انجمن های اسلامی دانشجویِی (هوادار جمهوری اسلامی) بمراتب از این دو تشکیلات ضعیف تر بودد. پس از این ۳ سازمان، دانشجویان مبارز ( خط ۳) و دانشجویان دمکرات ( هوادار حزب توده ایران) تشکلهای مطرح دیگر در دانشگاهها بودند.
من آماری که حد نفوذ هر یک از این جریانات را بطور دقیق منعکس کند در اختیار ندارم ولی میتوان با توجه به نسبت نفوذ جریانات فوق الذکر نتیجه گیری کرد که پیشگامیها حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد آرا را بخود اختصاص دادند.

موقعیت سازمانهای دانشجویی وابسته به نیروهای جنبش ملی چگونه بود؟
این نیروها در آن مقطع نفوذی در دانشگاهها نداشتند و سازمان دانشجویی وابسته به این نیروها مطرح نیست و یا بسیار ضعیف است. 

واکنش انجمن های اسلامی پس از شکست در انتخابات چه بود؟
آنان در ابتدا واکنش آشکاری نشان ندادند. بسیاری از فعالین آنان در ماههای اول انقلاب درگیر فعالیت های سیاسی در خارج از دانشگاهها بودند. پس از گذشت چند ماه و تثبیت رژیم آشکار بود که رهبران رژیم نمیتوانند تعادل نیروی شکل گرفته در دانشگاهها را تحمل کنند. انجمن های اسلامی هم به تبع این سیاست کلی، خط مشی دشمنی با چهار تشکل ذکر شده را در پیش گرفتند که در نهایت به انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها انجامید.

رابطه سازمان دانشجویان پیشگام با سه تشکل دیگر دانشجویی چگونه بود؟
رابطه سازمان دانشجویان پیشگام با ۳ تشکل مزبورتا حد زیادی تابع تلقی سازمان فداییان از این سازمانهاست. در سال ۵۸ سازمان فداییان رابطه نزدیکی با سازمان مجاهدین داشت ودر نتیجه پیشگامیها هم روابط دوستانه و نزدیکی با دانشجویان مسلمان داشتدد. سازمان دانشجویان مبارز تعدادی از کادرهای با تجربه دانشجو را در اختیار داشت. رابطه آنان با پیشگامی ها رابطه ای رقابت آمیز بود. در آنزمان سیاست رادیکال در سازمان فداییان و پیشگام غالب بود و پیشگامیها علیه انجمن های اسلامی و رژیم اسلامی بودند. دانشجویان مبارز نیز همین سیاست را داشتند و تنها تفاوت این بود که آنان در مقایسه با پیشگامیها و دانشجویان مسلمان، تاکتیک های رادیکالتری را پیشنهاد میکردند. پیشگامیها علیرغم همسویی سیاسی، به دانشجویان مبارز اعتماد نداشتند و تاکتیک های پیشنهادی آنان را ذهنی و ماجراجویانه میدانستند. این سه نیرو در برابر انجمن های اسلامی دانشجویان قرار داشتند که علیرغم استفاده از امکانات خارج از دانشگاه، در درون دانشگاهها منفرد بودند. رابط با سازمان دانشجویان دمکرات هم به تبع رابطه با حزب توده ایران در آنزمان غیر دوستانه بود. بالاخص سیاست این سازمان در تایید رژیم هم این دوری را تشدید میکرد. رابطه پیشگامیها با دانشجویان دمکرات بعدها و پس از تغییرات نظری سازمان فداییان خلق بتدریج تغییر کرد.

مبارزات صنفی دانشجویان در چه سطحی بود و دانشجویان پیشگام تا چه حد در این مبارزات موثر بودند؟
در آنزمان مبارزات صنفی دانشجویان تحت الشعاع مبارزه سیاسی در سطح جامعه بود و اکثر دانشجویان نیز در وحله اول آنچه را که در کل جامعه میگذشت مورد توجه قرار میدادند. مرکز توجه دانشجویان پیشگام بالاخص در سطح دفتر مرکزی نیز تحولات سیاسی جامعه بود.
در عین حال در دانشگاههایی که انجمن های نمایندگان دانشجویان شکل گرفته بود، این انجمن ها نقش موثری در اداره دانشگاهها داشتند. نظرات آنان مورد توجه مسئولین و استادان دانشگاه قرار میگرفت. پیشگامیها نیز که دارای بیشترین تعداد نمایندگان بودند، از این طریق در زمینه مسایل صنفی دانشگاهها تاثیر گذار بودند.

نگاه مسئولین، اساتید و کارمندان دانشگاهها نسبت به جریاناتی چون دانشجویان پیشگام چه بود؟ آیا آنها از مبارزات دانشجویان پیشگام حمایت میکردند؟
رابطه اساتید و مسئولین دانشگاهها با تشکلهای دانشجویی تا حد زیادی به سمت گیری فکری آنان بستگی داشت. بخشی از استادان و مسوولین گرایش های چپ داشتند و طبیعتا رابطه آنان با تشکل های دانشجویی چپ نزدیک بود. آندسته از مسئولین و استادانی که مدافع جمهوری اسلامی بودند، به این تشکل ها بدبین بوده و نظر منفی به فعالیت های آنان داشتند.

سازمان فداییان در آن دوران در جنگ های کردستان و ترکمن صحرا شرکت داشت. مواضع دانشجویان پیشگام در این رابطه چه بود و پیشگامیها در چه سطحی از خواستهای مردم کردستان و ترکمن صحرا حمایت کردند؟
مواضع دانشجویان پیشگام در این رابطه همانند مواضع سازمان فداییان بود. آنها از خواستهای مردم کردستان و ترکمن صحرا دفاع کرده ودر این زمینه بسیارفعالانه عمل میکردند. عکسی که از صحنه اعدام چند تن از روشنفکران کرد در سنندج تهیه شده بود و پوستر های چهار رهبر شوراهای ترکمن صحرا که اعدام شدند تکثیر شده، و توسط پیشگامیها در ابعاد وسیع توزیع شد. پیشگامیها فعالترین نیرو در انعکاس خواستهای مطرح در کردستان و ترکمن صحرا در سطح جامعه بودند.

نشریه نبرد دانشجو چه وظیفه ای برعهده داشت و تا چه حد موفق بود؟
این نشریه متعاقب انتشار نبرد دانش آموز و موفقیت آن توسط تحریریه پیشگام منتشر شد. اعضا تحریریه تا آنجا که بخاطر دارم عبارت بودند از ف. تابان، فریدون احمدی، حبیب پرزین، عباس سلیمی، مظفر بنی هاشمی، علی کامیابی که البته این ترکیب ثابت نبود و برخی ازاسامی ذکر شده تنها در دوره معینی عضو تحریریه بودند. تحریریه پیشگام تنها وظیفه انتشار نبرد دانشجو را برعهده نداشت و اطلاعیه و اعلامیه هایی که با امضا دانشجویان پیشگام منتشر میشد توسط این تحریریه تهیه میشد. بر خلاف نشریه نبرد دانش آموز، در رابطه با مضمون نشریه نبرد دانشچو ابهام وجود داشت. دانشجویان فعال در آنزمان همه با مسایل سیاسی ونظری درگیر بودند. این نشریه نیز چنین مباحثی را منتشر میکرد و از آنجا که این مباحث در نشریات دیگر سازمان و بالاخص نشریه کار انتشار مییافت، عملا نشریه نبرد دانشجو از نظر مضمون، نشریه ای بود شبیه نشریه کار که با مشارکت بخش گسترده تری از کادرهای سازمان انتشار مییافت و همین مباحث را قویتر مطرح میکرد. این ابهام در تداوم کار این نشریه مشکل پدید میاورد. . در جلساتی که در این رابطه با مسیولین پیشگام داشتیم، موفق نشدیم به تعریف جدیدی از وظایف این نشریه و تعیین مضامینی متفاوت با دیگر نشریات سازمان دست یابیم و به همین دلیل انتشار این نشریه تداوم نیافت و مسیولین و تحریریه پیشگام مواضع این سازمان را از طریق اطلاعیه ها و اعلامیه ها اعلام مینمودند.

انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاهها قطعا تاثیر عمیقی بر فعالیت های دانشجویان پیشگام داشت. چرا دانشگاهها بسته شد؟
عدم تسلط هواداران رژیم بر دانشگاهها علت اصلی بسته شدن دانشگاهها بود. بقیه مسایل همگی بهانه هایی برای توجیه این عمل بود. در سطح جامعه طرفداران جمهوری اسلامی اکثریت قاطع داشتند و موفق شده بودند حکومت خود را تثبیت کنند و در دانشگاهها آنها در اقلیت بودند. دانشگاه به مرکز مقاومت در برابر انحصارطلبی آنان تبدیل گردیده بود. با توجه به تفکر حاکم بر جریانات اسلامی، طبیعی بود که چنین تعادل نیرویی تحمل نشود. هدف از انقلاب فرهنگی همانگونه که عمل شد، تصفیه دانشگاه ها و تسخیر این مرکز بود که موفق هم شدند.

با توجه به اهمیت این واقعه کمی مشروحتر وقایع روز حمله به دانشگاه و برخورد پیشگامیها را توضیح دهید؟
از مدتی قبل مساله ضرورت انقلاب فرهنگی طرح و تبلیع میشد. از چند هفته قبل ازحمله مطرح شد که سازمانهای سیاسی دانشجویی میبایست دفاتری را که در جریان انقلاب تسخیر کرده اند یا در دانشکده ها در اختیار دارند تحویل دهند. آشکار بود که این مقدمه یکسری حوادث است. ما تصمیم گرفتیم که در همین نقطه ایستادگی کرده و از تحویل دفاتر خودداری کنیم و همه نیروی خود را برای دفاع از دفاتر بسیج کردیم. پس از آنکه رئیس جمهور وقت نیز ضرورت تحویل دفاتر را مطرح کرد و سپس دانشجویان مسلمان(مجاهدین) اعلام کردند که دفاترشان را تخلیه خواهند کرد، موضوع جدیتر شد. در تماسی که با مجاهدین داشتیم آنها نسبت به خطرناک بودن اوضاع هشدار داده و ازما خواستند درگیر نشده و دفاتر را تخلیه کنیم. ما در ابتدا از تخلیه دفاتر امتناع کردیم. در چند روز قبل از حمله تبلیغات گسترده ای در محلات علیه دانشجویان صورت گرفت و نیروی وسیعی برای حمله به دفاتر بسیج گردید. آشکار بود که موضوع بسیار جدیست. من شب قبل به حوالی میدان انقلاب رفتم و باین نتیحه رسیدم که مقاومت در برابر این یورش امکان ناپذیر است و به کشته شدن تعداد زیادی از دانشجویان میانجامد و باید عقب نشینی کرد. آنشب تلفنی نظر خود را با بقیه اعضا رهبری در میان گذاشتم و بر خطیر بودن وضع و ضرورت تصمیم گیری سریع تاکید کردم. تعدادی از رفقا متوجه شرایط نبوده و معتقد به مقاومت بودند. صبح زود فرخ نگهدار با من تماس گرفت و گفت که اکثر رفقا با عقب نشینی موافقند و همچنین گفت از طرف دفتر بنی صدر با او تماس گرفته شده و قرار ملاقاتی گذاشته شده و طرح کرد که هرچه سریعتر خود را به دفتر ریاست جمهور برسانم تا دو نفری برای این ملاقات برویم. ما با کمی تاخیر به دفتر رسیدیم ولی من به محض ورود با رسولی که جزو مسیولین دفتر بود، مواجه شدم. من او را از جریان کار مشترک برای برقراری آتش بس در جنگ اول گنبد میشناختم و درآن جریان رابطه خوب و کار تیمی مشترکی را با موفقیت پیش برده بودیم. این آشنایی فضای راحت تری برای این دیدار بوجود آورد. بنی صدر خیلی آشکار و صرِِیح صحبت کرد و گفت که این طرحی است وسیعتر از گرفتن دفاتر. آنها قصد ندارند با تسخیر دفاتر کار را پایان دهند. آنها در صدد پیش برد برنامه وسیعتری هستند که رئیس جمهور را هدف قرار داده و از الگوهای بسیج در انقلاب فرهنگی چین میخواهند استفاده کنند. ما نگرانی های خود را مطرح کردیم و گفتیم که فکر میکنیم پس از تخلیه دفاتر و درهم شکستن مقاومت، تحت عنوان انقلاب فرهنگی تصفیه دانشجویان و استادان عملی خواهد شد و از وی خواستیم که در این زمینه رسما از جانب دفترریاست جمهور و دولت موضع گیری شود. او مطرح کرد که چنین موضع گیری خواهد شد و او نخواهد گذاشت که این برنامه پیش برود. ما هم طرح کردیم که در جهت تخلیه دفاتر اقدام خواهیم کرد. پس از این ملاقات، من با دانشجویان در دفتر پیشگام تماس گرفتم. آنها میگفتند دانشجویان حالت تهییج شده دارند و بخصوص اگر دانشجویان مبارز تصمیم به مقاومت بگیرند آماده پذیرش عقب نشینی نیستند. من با مسیولین سازمانهای پیکار و راه کارگر تماس گرفته و خواهان یک دیدار فوری شدم. حوالی ظهر دیدار با اصغر ایزدی (راه کارگر) و حسین روحانی (پیکار) صورت گرفت. ملاقات ما بدون نتیجه و با حملات تند متقابل من و حسین روحانی خاتمه یافت. او بشدت به ایده عقب نشینی حمله کرده و سازمان را یک جریان متزلزل و بی اراده نامید. او در برابر استدلال من که مقاومت با کشته شدن تعداد زیادی دانشجو و بدون نتیجه پایان خواهد یافت، میگفت در انقلاب از کشته دادن نباید هراسید. امروز ۱۳ آبان جمهوری اسلامی است. اگر امروز چند صد دانشجو کشته شوند، این خونریزی همانند ۱۳ آبان ۵۷ آغازگر یک جنبش اجتماعی و سرنگونی رژیم اسلامی خواهد بود. من برای بعد از ظهر همان روز قراری با نماینده دولت گذاشتم و باتفاق رضی تابان به محل هیات دولت رفته و با حبیبی نماینده دولت صحبت کردیم. ما باو گفتیم که رییس جمهور قول داده که موضع دولت در رابطه با عدم تعطیل و تصفیه دانشگاهها اعلام شود و خواستار اعلام موضع شدیم و او نیز مطرح کرد که این کار صورت خواهد گرفت. با وجود اعلام تصمیم ما بر ضرورت عقب نشینی، تا عصر آنروز عقب نشینی صورت نگرفته بود. پس از این ملاقات قرار شد رضی فورا به دفتر پیشگام رفته و بی هیچ اما و اگر و بحثی تخلیه را اجرا کند. در این فاصله اکثر دانشجویان نیز متقاعد گردیده بودند که مقاومت عملی نیست و بجز اعتراضات تک و توک همه حتی دانشجویان مبارز نیز در جهت تخلیه اقدام کردند. ولی هنگام اجرای تصمیم، کمیته ایها دانشگاه را محاصره کرده و اعلام کردند که افراد باید تک تک از دانشگاه خارج شوند و آنها باید همه را بگردند. آشکار بود که آنها قصد دستگیری و احیانا سر به نیست کردن تعداد زیادی از دانشجویان را داشتند. بهانه آنان این بود که میگفتند از داخل دانشگاه یکی دو گلوله بسمت آنها شلیک شده است. این وضعیت و درگیری در دانشگاه تا نیمه شب ادامه یافت. فرخ نگهدار با دفتر بنی صدر تماس گرفته و ماجرا را طرح کرد و سپس او و مسعود رجوی به دفتر ریاست جمهور رفتند و مسئولین دفتر پس از ساعتها تماس موفق شدند نظر مثبت مقامات بالاتر را مبنی بر اینکه اجازه دهند دانشجویان از دانشگاه خارج شوند، کسب کردند. در این درگیریها تعداد زیادی از دانشجویان زخمی شدند. در جریان این تهاجمات در شهرستانها (گیلان و خوزستان) چند دانشجو کشته شدند. با وجود آنکه در مناظره تلویزیونی که متعاقب این تهاجم برگزار گردید، طبرزدی نماینده انجمن های اسلامی در برابر سوال ف. تابان نماینده پیشگامیها هر گونه طرح بستن و تصفیه را در دانشگاهها تکذیب کرد ولی آشکار بود که او واقعیت را بیان نمیکند.

وضعیت دانشجویان و اساتید و کارکنان، بعد از بسته شدن دانشگاهها به چه صورتی درآمد؟ 
پس ار بسته شدن دانشگاهها نه تنها دانشجویان وابسته به نیروهای دگراندیش تصفیه شدند بلکه این تصفیه با همان شدت در رابطه با استادان و حتی کارکنان دانشگاه ها انجام شد.

چه تعداد از دانشجویان پیشگام و دیگر تشکل های دانشجویی تصفیه شدند؟
من از تعداد دانشجویان تصفیه شده آماری در اختیار ندارم. تمامی دانشجویان شناخته شده وابسته به سازمانهای دانشجویی دگراندیش تصفیه شدند. بخش بزرگی از آنان در جریان دستگیریهای پس از سال های ۶۰ دستگیر شده و یا مجبور به ترک کشور گردیدند. تعداد محدودی از دانشجویان باقیمانده در کشور در سالهای بعد موفق شدند با تلاش زیاد مجددا بدانشگاه راه یابند. این بخش از دانشجویان نیز تحت نظر بوده و در دوره تحصیل خود مجبور بودند از هر گونه فعالیت اجتماعی پرهیز کنند.

سازمان دانشجویان پیشگام چه فعالیتی تا بازگشایی مجدد دانشگاه ها انجام داد؟ آیا بعد از بازگشایی دانشگاهها فعالیت های پیشگام ادامه یافت؟
پس از بسته شدن دانشگاهها و شکل گیری سازمان جوانان پیشگام، فعالیت دانشجویان پیشگام در چارچوب سازمان جوانان پیشگام تداوم یافت. بعد از سال ۶۲ و تهاجم به سازمان فداییان، پیشگامیها هم مورد تهاجم قرار گرفتند و امکان فعالیت علنی این سازمان وجود نداشت. با بازگشایی مجدد دانشگاهها، تمامی پیشگامیهای شناخته شده تصفیه شده و رژیم موفق شد با حاکمیت جو ارعاب در دانشگاهها هرگونه امکان فعالیت سیاسی ـ اچتماعی را در دانشگاهها مانع شود. انجمن های اسلامی (تحکیم وحدت) تنها سازمان دانشجویی قانونی وعلنی در دانشگاهها بود که نقش پلیس سیاسی را در دانشگاهها انجام میداد. جنبش دانشچویی در این سالها خاموش است. تا نیمه های دهه ۷۰ و ورود نسل جدیدی از دانشجویان بدانشگاهها و تغییراتی که در دفتر تحکیم وحدت رخ داد. تحرک سیاسی در دانشگاهها نا محسوس است و طبیعتاً پیشگامی‌ها هم حضوری در دانشگاه ها ندارند.

تاریخ انتشار : ۱۶ آذر, ۱۳۸۴ ۱:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دور دوم انتخابات، با رای ” نه” به جلیلی شرکت می‌کنیم!

حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!

چرا به پزشکیان رأی می دهم!

باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا