از زمانی کە انقلاب بهمن بە ثمر نشست، در رابطە با موقعیت طبقە متوسط در ایران، در رژیم جدید ما شاهد فراز و نشیبهای فراوان هستیم. بطور کلی می توان موقعیت این طبقە را چنین ارزیابی کرد:
ـ دو سال نگذشتە از انقلاب، با شروع جنگ ایران و عراق و ادامە آن در هشت سال، بشدت موقعیت این طبقە آسیب دید و لایەهای زیادی از آنها بە درون طبقات پایین تر نقل مکان اجباری کردند،
ـ بعد از پایان جنگ و با شروع دوران سازندگی این طبقە دوبارە بخود رشد دید کە نتیجە آن از لحاظ سیاسی ظهور جنبش اصلاحات در دوران خاتمی و برای اولین بار طرح شعارها و مطالباتی در درون جامعە ایران بود کە در دوران بیست سالە عمر جمهوری اسلامی کمتر سابقە داشت،
ـ با ظهور احمدی نژاد، او با پیشبرد سیاستهای بشدت پوپولیستی و ضد طبقە متوسط، مستقیماً وجود اجتماعی این طبقە را مورد هدف قرار داد تا با تضعیف آنها بە موقعیت اصلاح طلبی در ایران ضربە جدی بزند کە تاحدود زیادی موفق بود. تضعیف نهادهای مدنی و تقویت تعارض با غرب از جملە در صدر برنامەهای او قرار داشت،
ـ در دوران روحانی، بعلت عقد برجام و عادی شدن نسبی روابط با کشورهای خارجی، بویژە غرب، باز این طبقە بنوعی جان دوبارە گرفت، اما بعد از خروج ترامپ از برجام شاهد آنیم کە دوبارە بعلت ظهور و تشدید بحران اقتصادی در ایران، موقعیت این طبقە دچار لطمات فراوان شدە بطوری کە بشیوە علنی از مرگ آن در رسانەهای داخلی گفتە می شود.
طبقە متوسط، در بیان امروزی آنچە ارسطوی فیلسوف بدان اشارە کردە است، ستون فقرات دمکراسی است، و تجربە جنبش های مطالبە محور در ایران هم نشان دادە است کە آنان نقش ویژەای در طرح مطالبات مدرن در جامعە دارند. بنابراین تضعیف یا مرگ این طبقە در واقع بە معنای تضعیف یا مرگ مطالبات مدرن در جامعە و ضربە بە جنبش مدرن خواهی در کشور است.
متاسفانە ترامپ با خروج از برجام درست بە همان راهی رفت کە احمدی نژادها و جریان دلواپسان و تندروها رؤیای آن را در سر می پرورانند. در واقع تجربە تمامی این سالها نشان می دهد کە بهمراە یک جریان قوی داخلی کە بدنبال تضعیف نقش و حضور طبقە متوسط در ایران است، در خارج کشور نیز جریانهای خاصی همین برنامە را تعقیب می کنند.
شاید بتوان گفت کە عدم حضور جدی این طبقە در اعتراضات خیابانی در دی ماە و ماههای اخیر قبل از هر چیز ناشی از سردرگمی این طبقە در یافتن نقش خود در جامعە در شرایط تغییر کیفی این طبقە است. طبقەای کە قبلا مطالبە محور بود، تغییر در رفتار سیاسی اش از مطالبە محوری بە اعتراض خیابانی و تند و تیز، زمان می برد و همین باعث تأخیر در رفتار سیاسی اش می شود. تاخیری کە شاید هم بطول بیانجامد و هم هیچ گاە هم بدان مسیری پیش نرود کە این طبقە را وارد گود رودرروی های مستقیم خیابانی کند. زیراکە دوبارە احتمال این هست جامعە وارد شرایط دیگری شود و موقعیت این طبقە بە نسبت بهبود یابد.
در پایان باید گفت کە داستان طبقە متوسط در ایران، داستان یک جنبش یا بخش اجتماعی از جامعە است کە دارای یک گذشتە ریتمیک یا با نظم نیست و همیشە بشدت در زیر فشارها و تاثیرات نیروهای مخرب داخلی و خارجی بودە است؛ نیروهائی کە با اعمال خود از طریق ضربە زدن بە این طبقە، بشیوە مستقیم بە جنبش دمکراسی خواهی در ایران ضربات سخت و جبران ناپذیری وارد نمودەاند.