چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۲

چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۲

بازجویی‌های بیژن جزنی
ما در گذشته بارها دیدیم که در جایی که مبارزات سیاسی مردم به حدی می‌رسد که امکان دریافت حقوق ثابتی برای آن‌ها می‌کند و به‌اصطلاح، به‌صورت یک نیروی سیاسی دائمی...
۲۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: فصلنامه «مطالعات تاریخی» شماره ۵۷ - تابستان ۹۶
نویسنده: فصلنامه «مطالعات تاریخی» شماره ۵۷ - تابستان ۹۶
از هُولوکاست تا غَزه,بازاندیشی در « تَکینگی شَر» و مسئولیت انسانی
اکنون پرسشی تلخ و دردناک پیش می‌آید: آیا تجربه‌ی تاریخی یهودیان اروپا، که در حافظه جمعی بشریت به عنوان نماد «تکینگی شر» ثبت شده، اکنون خود به ابزاری برای توجیه...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
همۀ آن‌ها برای من خاطره‌اند!
شکی نیست که خود دیکتاتوری شاه عامل بسیار مهمی بود. تا زمانی که امکان فعالیت علنی وجود داشت، ما در همه‌ی آن‌ها فعال بودیم و بحث‌هایی هم می‌شدند. اما وقتی...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مجید کیانزاد
نویسنده: مجید کیانزاد
به مناسبت پنجاهمین سالگرد گلوله‌باران بیژن جزنی و یارانش
ساواک مطابق معمول، با وقاحتی تمام، مدعی شد که این افراد در جریان فراری نافرجام هدف گلوله قرار گرفته‌اند. اما مدارک و شواهد موجود، و بعدها اسناد رسمی خود ساواک،...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش دوم
اکنون بیش از هر زمان دیگری، قلبم سرشار از محبت و عاطفه‌ی نیرومندی‌ست که به همه مردان و زنان هم‌وطنم که در این سرزمین پهناور پراکنده‌اند، پیوند می‌دهد. من، اگرچه...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش نخست
در یک مصاحبه کتبی که با من انجام شد، صراحتاً نوشتم: که مهم‌ترین مسئله در کشور، مسئله آزادی و دموکراسی است. پیشرفت و ترقی واقعی مملکت، تکامل واقعی جامعه ایرانی،...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
نویسنده: دکترابوالحسن ضیا ظریفی
چرا علیه حجاب شوریدم
این کتاب را مینویسم تا همه بدانند که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، زنان چگونه زیستند. مینویسم تا آیندگان و فرزندان مان دستاوردهای آمیخته با رنج و خون ما را پاس...
۲۵ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی

جنگ و گلهای یاس مادر (۱۹)

چنین سکوتی، سکوتی برای خود نیست، بلکە مقدمە بی پایان رویدادهای بعدی است. و برای همین سرشار از ناگفتەهائیست کە قرار است هر چە سریعتر گفتەشوند. و در جنگ چنین است کە نە اخبار و نە انفجارها قرار نیست همە واقعیت را بیان کنند.

هم فیلسوف همسایە و هم دختری کە گل یاس را بر روی پردەها و رومیزی ها می دوخت، مدتهاست دیگر نیستند. من اصلا متوجە نبودم کی رفتند. نصف شب بود، صبح زود و یا یک غروب دل انگیز سالهای جنگ؟… نمی دانم. و من مطمئنم صدای توپها و انفجارها بود کە بیرحمانە نگذاشتند بفهمم کی رفتند. و من معتقدم آنانی کە نقش بر وجود می زنند، نباید در یک شهر جنگزدە باقی بمانند. بمانند کە چی؟ بمانند تا روزی بمبی وجود نازنینشان را تکە پارە کند، و از همبستگی ارگانیکی اعضاء کە شرط اساسی زندگیست برای همیشە بی بری شوند؟ نە، بە هیچ وجە، چنین چیزی شایستە نیست. دختر همسایە ما باید در کمال آرامش در جای دنجی بنشیند و از گلهای یاس مادر بیشمار مثال درست کند. و فیلسوف ما هم باید درست مثل همان دختر هنرمند، مکان آرامی داشتەباشد تا انفجار وحشتناک بمبها رشتە افکار گرانبهایش را از هم نگسلند. آری، آنان باید بمانند تا هر کدام بنوعی خاطرە سالهای جنگ را بازگویند. و بە نظر من آنانی کە خود جنگ را مستقیما تجربە می کنند، و سالها در آن می مانند حاملان خوب خاطرەهای دوران جنگ نیستند. آنان خود بە بخشی از جنگ تبدیل می شوند. اصلا می شوند خود جنگ. و خود جنگ بلد نیست خاطرە تعریف کند. خود جنگ باید دوبارە جنگ را نشان دهد، و همە می دانیم کە این دوبارە عین فاجعە است. و کی دلش می خواهد کە دوبارە فاجعە تکرار شود؟ بی گمان هیچ کس… هیچ کس!

و سکوت بین انفجارها و یا توپها، از جنس دیگری اند. مثل سکوت عادی نیست. شاید بە این علت کە آدم منتظر یک انفجار دیگر است. چنین سکوتی، سکوتی برای خود نیست، بلکە مقدمە بی پایان رویدادهای بعدی است. و برای همین سرشار از ناگفتەهائیست کە قرار است هر چە سریعتر گفتەشوند. و در جنگ چنین است کە نە اخبار و نە انفجارها قرار نیست همە واقعیت را بیان کنند. آنجا وجود سوم دیگری هم هست کە آن هم بە اندازە آن دو تای دیگر حرف دارد، و شاید بیشتر. و من ماهها و سالها بە این سکوت گوش فرا دادەبودم. کلمات و جملاتش را می فهمیدم و سعی می کردم با سکوت خود با آن بە گفتگو بپردازم. و ماهها و سالها گفتگو کردەبودم. یعنی با هم گفتگو کردەبودیم. برای همین من قادرم بدون اینکە لب بجنبانم، راز دنیا را در درون خودم بنوعی حلاجی کنم، البتە بە این شرط کە آن راز لبریز از میان پردەهای پر از سکوتی باشد کە لبریز از حوادث فاجعەآمیز بعدی باشند.
و من گاهی بە مدرسە قدیمی ام سری می زدم. ویرانەای در میان برفها. آجرهای ریختە در حیاط، تهی از گذشتە خود. و من مطمئن بودم کە اگر آنها را بە صف می کردند تا گذشتە خود را احیاء کنند، هیچکدام نمی دانستند کە دوبارە قرار بود در کجای دیواری قرار بگیرند کە در همین گذشتە نزدیک وجود داشت. و بمبها این چنین گذشتەزدائی می کنند. و شاید آنان بهترین ابزار ضد نوستالژی باشند کە بشر تا کنون اختراع کردەاست.

برف تلنبار شدە در ویرانە کلاسها، دیوارها را غرق در عرق تن خود کردەبودند. و نیمە سقفهای ماندە گوئی اصرار داشتند کە هنوز می توان کلاس قبلی بود. شاید در همین گوشە کنارها کتابی باقی ماندەبود. کسی چە می داند. مثلا کتاب تاریخ. آن کتابی کە من روایتهای جنگی اش را می خواندم، اما درک نمی کردم. و جنگ درست مثل عاشقی است،… تا گرفتار بدان نشوی حال زار عاشق را هرگز نمی فهمی. و راز این اشتراک تاریخی و یا وجودی، همان اوج احساس است در بطن خود. و معلم تاریخ را بەیاد می آورم کە می گفت تاریخ را از بر نکنید، بلکە سعی کنید آن را تصور کنید. و راستی می توان تاریخ را متصور شد؟ آیا اساسا می شود آنچە را کە گذشت در یک عمل تصویری دوبارە بە عرصە زندگی بازگردانید؟ و بە حماقت معلم تاریخمان لبخندی می زنم. و پیش خود فکر می کنم کە اگر بە خود اجازە دادەبود و روزهائی را با ما در جنگ می زیست از نصیحت و یا پیشنهاد علمی خود بە ما عقب می کشید. و یا حتی برای همیشە از معلم تاریخ بودن دست می کشید. اگرچە همزمان می دانم کە او هرگز این کار را نمی کرد، بە این دلیل سادە کە نان قبل از موضع علمی می آید.

و یک روز پدر هنگامیکە از گرفتن آذوقە از مقر نظامی باز می گردد، می بینم اخمهایش تو هم است. بعد معلوم می شود کە فرماندە بە او تشر زدە کە میهن پرستی تنها بە ماندن در شهر نیست، بلکە باید او و پسرش، کە من باشم، فعالانە در دفاع از آن مشارکت داشتەباشیم. پدر پوزخندی می زند و می گوید “میهن پرستی!” و آن شب هزار و یک دلیل می آورد کە جنگ میهن پرستانە اساسا وجود ندارد زیرا کە همە در برافروختن آن سهیم اند، چە کسی کە مقاومت می کند و چە آن کسی کە حملە را شروع می کند. حال هر کس بە فراخود موقعیت خود. بنابراین شرکت در هر جنگی بە معنای لە کردن میهن است. بعد پکی بە سیگارش می زند و ادامە می دهد کە بهترین اثبات راە میهن پرستی همین ماندن در میهن است بە گاە دشوارترین شرایط. و با لبخندی کە از آن تلخی می بارد بە من و مادر نگاهی می اندازد و دوبارە با رادیواش مشغول می شود. و در میان جیغ و ویغ پارازیتها یکدفعە سر بر می آورد کە “و کی گفتە کە قرار بود من میهن پرست باشم!؟”

شاید حق با پدر باشد. نمی دانم. آنگاە کە کشورها می خواهند دیگران بیشتر از خود آن کشور رعایت حال آن را بکند، کل ماجرا کمی پیچیدە می شود. و یا شاید جائیکە معلمش می گریزد و آبدارچی اش می ماند، چرا باید دوبارە آبدارچی باشد کە باز پا جلو بگذارد! و راستی مگر ارتش هم برای چنین روزی نیست؟
گاهی وقتها احساس سردرد شدیدی دارم. مادر معتقد است علت آن سرماست. و من تنها خودم هستم کە می دانم سردردهای من ربطی بە زمستان ندارند. و ناگهان خودم را تصور می کنم با مسلسلی در دست کە در سنگری پناە گرفتەاست و بە دشمن شلیک می کند. خاک جلو سنگر من قرمز می شود و فریادی بر می خیزد کە تسلیم… تسلیم! و شاید جنگ بە همین سادگی باشد. آدمها زیاد از مرگ خوششان نمی آید، اما پس راندن آن هم آسان نیست. و در جلو سنگرم گل یاسی می روید و قد می کشد. بخود می گویم پس شاید روزی جنگ تمام شود.
ادامە دارد…..

تاریخ انتشار : ۱۵ تیر, ۱۴۰۱ ۱:۱۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نیاز ایران و خواست ایرانیان: مذاکرۀ مستقیم میان ایران و امریکا برای پیش‌گیری از جنگ و رفع تحریم‌ها

در شرایط کنونی، خطر بروز جنگ و تبعات ویران‌گر آن تهدیدی جدی برای ایران در کلیت خود و بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی آن است. ما ضمن محکوم کردن تهدید به جنگ و دامن زدن به ناامنی و درگیری‌های منطقه‌‌‌‌ای، به جمهوری اسلامی نیز هشدار می‌دهیم که نیاز ژئوپولیتیک ایران و منطقه ورود هرچه صریح‌تر و مسئولانه‌تر به روند مذاکره برای دستیابی به صلحی پایدار است.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

نیاز ایران و خواست ایرانیان: مذاکرۀ مستقیم میان ایران و امریکا برای پیش‌گیری از جنگ و رفع تحریم‌ها

در شرایط کنونی، خطر بروز جنگ و تبعات ویران‌گر آن تهدیدی جدی برای ایران در کلیت خود و بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی آن است. ما ضمن محکوم کردن تهدید به جنگ و دامن زدن به ناامنی و درگیری‌های منطقه‌‌‌‌ای، به جمهوری اسلامی نیز هشدار می‌دهیم که نیاز ژئوپولیتیک ایران و منطقه ورود هرچه صریح‌تر و مسئولانه‌تر به روند مذاکره برای دستیابی به صلحی پایدار است.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بازجویی‌های بیژن جزنی

از هُولوکاست تا غَزه,بازاندیشی در « تَکینگی شَر» و مسئولیت انسانی

همۀ آن‌ها برای من خاطره‌اند!

به مناسبت پنجاهمین سالگرد گلوله‌باران بیژن جزنی و یارانش

دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش دوم

دفاعیات حسن ضیا ظریفی در بیدادگاه نظامی – بخش نخست