بررسی واکنشها به قتل مهسا امینی در مطبوعات داخل کشور بسیار آموزنده است. صفحات اول طیف وسیعی از روزنامهها در روز یکشنبه ۲۷ شهریور پژواک صدای اکثریت بزرگی از مردم کشورمان بود، مردمی که وجود دارند و صدایشان هم هر روز بلندتر میشود.
این صدا آن چنان قدرتمند شده است که از چند ماه پیش به این سو قطعی به نظر میرسد که حتی هستهٔ سخت حکومت نیز دیگر نمیتواند در برابر آن یکپارچه عمل کند. مواجهه با فشار اجتماعی علیه حجاب اجباری، در صفوف حاکمان شکاف انداخته است؛ شکافی که هر روز و هر لحظه عمیقتر میشود. بله. مردم باز هم در حکومت شکاف انداختهاند.
مکث بر این تیترها به شما میگوید که اقلیتی قدرتمند، و به غایت مرتجع، هم چنان ایستادهاند که «قانون حجاب اجباری» و «قانون گشت ارشاد» سر جای خود باشد. روزنامه کیهان، که ارگان «خط دهنده» به آنهاست، پرچمدار «مقاومت» شده است. در مقابل، اکثریتی روز افزون از مدافعان جمهوری اسلامی فهمیدهاند که اصرار بر حفظ «گشت ارشاد» و «حجاب اجباری» به ضرر نظام است و این دو ابزار سرکوب باید کنار گذاشته شوند.
موضعگیری رسانهها در خارج کشور – در مقایسه با روزنامههای داخل – تفاوتی محسوس را بازتاب میدهد. اگر به برنامههای این رسانهها نگاه کنیم به روشنی میبینیم که در میان اظهار نظر کنندگان اکثریتی کاملا قابل ملاحظه میگویند: «تا جمهوری اسلامی هست، گشت ارشاد و حجاب اجباری هم هست. خواست مردم برچیدن جمهوری اسلامی است».
در این رسانهها کمتر کسی «برچیدن گشت ارشاد» یا «لغو حجاب اجباری» را از حکومت مطالبه میکند. اکثریت بزرگی از این صاحبنظران گشت ارشاد و حجاب اجباری را از ارکان تغییرناپذیر حکومت جمهوری اسلامی و نماد تداخل دین و دولت میبینند. آنها استدلال میکنند حکومت در این زمینه عقبنشینی نخواهد کرد. زیرا اگر عقبنشینی کند فرو میپاشد و گذارِ از آن تحقق می یابد.
هنوز قطعی نیست که فشار و اعتراض اجتماعی فعلی به غلبه نیروهای مخالف گشت ارشاد در حکومت منتهی شود و یا گشت ارشاد هم چنان فرادست از مردم قربانی بگیرد.
اما یک چیز قطعی است: اگر گشت ارشاد بماند و بار دیگر قربانی بگیرد، نه تنها موج بعدی اعتراضها به مراتب سنگینتر از امروز خواهد شد، بلکه معلوم نیست در آن شرایط دیگر تعطیلی گشت ارشاد هم برای حکومت چارهساز باشد.
آیا گشت ارشاد و حکومت یک جا برچیده خواهند شد؟ و یا حکومت عقب خواهد نشست و فقط گشت ارشاد برچیده خواهد شد؟ پاسخ به این سوال بیش از همه به تحلیل و تصمیم راس نظام گره خورده است.
هنوز معلوم نیست سران حکومت از میزان توانمندی جنبش اعتراضی یک ارزیابی واقعبینانه داشته باشند. علیرغم واکنش رئیسی، اژهای و قالیباف، به قتل مهسا امینی، ما هنوز نمیدانیم آیا مجموعهٔ نیروهای مسلط بر حکومت فهم درستی از قدرت بالندهٔ زنان در سمت دادن به سیر رویدادها داشته باشند.
یک عامل موثر در شکلدهی تمایل سران حکومت به «مقاومت» پذیرش این ارزیابی است که در واشنگتن و متحدان منطقهای آن، عزم و اراده و امکانی جدی برای «تغییر رژیم» وجود ندارد.
با توجه به شکاف روزافزون در حکومت اسلامی بر سر مساله حجاب، و با توجه به عدم رغبت غرب و متحدان به مداخله و حمایت موثر از تلاشها برای برچیدن جمهوری اسلامی، و مهمتر از همه با توجه به افزایش قدرتمندانه فشار اجتماعی و برآمد جنبش زنان، باید گفت که گشایش چشمانداز برای «تغییر در رفتار حکومت» هنوز به مراتب محتمل تر و در دسترس تر از گشایش چشم انداز برای «به زیر کشیدن جمهوری اسلامی» است.
اشتباه نشود. بحث این نیست که تبلیغات و افشاگریهای رسانههای پرمخاطب خارجی بیثمر است و یا راه به جایی نخواهد برد. بسیار طبیعی است که آنان زیر فشار نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، و همراستا با منافع حکومتهای پشتیبان، فشار جنبش مطالبهمحور مردم را بیثمر و بیسرانجام جلوه دهند.
آنچه مورد بحث است نظریهها و تحلیلهای برخی نیروهای سیاسی است که مطالبه محوری و کشاکش میان جامعه مدنی و حکومت اسلامی را بیثمر و سترون توصیف میکنند. این تحلیلها و ارزیابیها اشتباه و زیانبار است. در این میان مخصوصا باید به دیدگاههایی اشاره کرد که جنبش حقطلبانه و مطالباتی زنان، و دیگر گروههای اجتماعی، را فقط «نردبان کسب قدرت» میبینند؛ دیدگاههایی که برای تغییر در تعادل قدرت میان جامعه و حکومت، که سنگ پایه اصلی برای سوق کشور به سوی دموکراسی است، ارزش یا اهمیت مستقل قائل نیستند.
با اطمینان باید گفت که پیروزی در «انحلالِ گشتِ ارشاد» و «لغوِ حجابِ اجباری» قطعا جامعه مدنی ایران را قدرتمندتر و سقف مطالبات مردمی را بالاتر خواهد برد.