پرسش اساسی در طول تاریخ همواره این بوده و هست که آیا اثبات وجود و یا عدم وجود خدا اصولاً ممکن است؟ اگر آری، پاسخ کدام است، و اگر خیر، علت چیست؟ کوششهای فراوانی تاکنون از هرسو بهعمل آمده است تا هم وجود و هم عدم وجود آن را امری بدیهی و اثباتشده فرض و ادعا کنند، اما ناکافی و ناروشن بودن این ادعاها باعث شده است که پذیرش آن همچنان مورد سؤال باشد.
اخیراً در فرانسه کتاب پرفروشی منتشر شده است با دو عنوان «طلوع یک انقلاب» و «اثبات علمی وجود خدا»Dieu la Science les preuves که مدعی اثبات وجود خدا در پرتو دانشهای مدرن است. این امر درحالیست که متقابلاً برای بسیاری از منتقدان کتاب این پرسش مطرح است که آیا پس از گذشت چهار سده از کوپرنیک و فروید تا گالیله و داروین در توضیح هستی بر پایه توضیحات ماتریالیسی، چنین نگرشی بهمعنای تغییر باورها است یا یک سادهلوحی محض؟
از نظر نویسندگان کتاب، میشل ایو بولوره Michel-Yves Bolloré و اولیویه بوناسیه Olivier Bonnassies، با گسترش علم بنیانهای تقکر ماتریالیستی بهعنوان یک مکتب فکری زیر سؤال رفته است؟
میشل ایو بولوره که در زندگی شخصی یک کاتولیک معتقد است، بر این باور است که هرچه میزان علم و دانش بیشتر شود مسیر به سمت نزدیکی به خدا تغییر میکند. او میگوید هستی یک نقطه واحد و مجزا در فضا و زمان است و قوانین فیزیک توجیهی برای آن نیافتهاند.
البته قابل تصور است که او بهعنوان یک کشیش شناخت چندانی از قوانین علم فیزیک و فیزیک کوانتومی نداشته و اظهارات او در این خصوص تا حدی زیادهگوئی باشد، و نتیجهگیری او از این امر که چون علم فیزیک و فیزیک کوانتومی هنوز پاسخی قطعی در توضیح مسئله مهبانگ و پیدایش جهان نیافتهاند، پس این امر بهمعنای اثبات وجود خداست، کمی سادهلوحی است.
البته مشاهدات این دو نویسنده در محافل علمی و مذهبی نیز با واکنشهای متفاوتی روبرو شده است. به اعتقاد تیری منین فیزیکدان، کشیش و ستوننویس نشریه «لاکوخا»، استفاده از مفهوم «اثبات» است که موجب جنجال شده است، اینکه ما اجازه داشته باشیم فکر کنیم «خالق بزرگ» وجود دارد، به خودی خود، بهمعنای اثبات چیزی نیست. اتیین کلیان، فیلسوف فرانسوی در گفتگو با نشریه «لکسپرس» L’Express میگوید: «… ادعای اثبات علمی وجود خدا چیزی نیست جز اثبات سادهلوحی…».
ولی آنچه را در این میان میتوان مشاهده کرد، این واقعیت است که در یک دوره تردید نسبت به آیندهای پر از هرج و مرج، و همچنین نبود یک پاسخ قطعی در حال حاضر به پرسشهای بالا، توجه و علاقهمندی زیادی را برای یافتن پاسخی روشن برانگیخته است.
پیشرفتهای هرچه سریعتر دانش و اندیشه در زمینههای گوناگون فلسفی، اجتماعی، سیاسی، علوم طبیعی، دیجیتالی و بهویژه علوم فضائی در دو سده اخیر مجموعه فرهنگ، تفکرات سنتی و درک و برداشت دینی و اعتقادی تمام جوامع امروز را با چالشی بزرگ روبرو کرده و مورد پرسش قرار داده است.
روشن است که پرسش، نقد و پاسخ به این سؤالات و چالشها را کمتر میتوان از سوی معتقدان بهسنتهای دینی و فرهنگی دورانهای گذشته انتظار داشت، اگرچه شاهد برخی تلاشهای صادقانه از سوی برخی از حاملان این تفکرات هستیم. پس انجام آن عمدتاً برعهده اندیشمندان و حاملان دانشهای جدید خواهد بود.
اینکه آیا اصولاً چنین امری شدنی است یا نه، خود پرسشی است که ابتدا میبایست در پی پاسخی علمی برای آن بود. و در واقع پاسخ به این پرسش، پاسخ به پرسش اصلی را نیز ممکن میکند، و این کاری است که انجام آن امکانپذیر است و در سایه یک تحلیل مستدل و علمی میتوان این پاسخ را یافت.
با توجه به این نیاز تاریخی، برآن شدم تا در حد توان خود پاسخی برای این پرسش عرضه و موضوع را بر پایهای علمی و مستدل موشکافی کنم. حاصل این تلاش، کتابی است در ۴۲٠ برگ که به بررسی، تجزیه و تحلیل و نقد مستدل و ریشهای همه ادیان ابراهیمی و ریشههای تاریخی و سیر تکامل آنها میپردازد و هریک از توصیفات و ادعاهای ادیان در رابطه با پیدایش جهان و انسان و نیز رهنمودها و آموزشهای آنها را از منظر علمی بررسی میکند و تضاد و تقابل آن دو را نشان میدهد. همچنین نظرات و تحلیلهای برخی از دانشمندان در مورد ادیان را ارائه میدهد. کتاب با ذکر نمونههای مشخص به بررسی جزمیت مذهبی در مقابل خلاقیت علمی میپردازد و تضاد و دشمنی آن دو را نشان میدهد. همچنین نوع و شیوه برخورد کلیسا و سایر ادیان با دانش بشری و سرکوب دانشمندان و متفکران برجسته در تمامی ادوار گذشته و حال بخش دیگری از محتوای کتاب است.
مطالعه این کتاب بهویژه برای آن دسته از “نواندیشان دینی” مفید است، که در دفاع از دین قلم میزنند ولی محتویات کتبمقدس دینی را نه آنگونه که واقعاً هستند، بلکه با پیشداوری و تحریف درک و تفسیر میکنند و به این دلیل نیز با آنچه کهدر آنها است، علیرغم نادرستیشان از نگر علمی و منطقی و علیرغم آشکار بودن ماهیت غیرانسانی و غیراخلاقی آنها، توافقدارند.تحقیق و پیگیری آنها درباره دین نیز نه از بهر پرسش از ماهیت و اساس دین، بلکه در چهارچوب دین و برای بسط، تدقیقو توجیه بیشتر آن با هدف قابل پذیرش کردن آن است.
آنان با اینهمانیشان با محتویات این کتب، در واقع مفهوم اندیشمندی را مورد پرسش قرار میدهند، و نفس دانش را با ماهیت ایمان و اعتقاد همسان فرض میکنند، و در نهایت، دستیازی به یک پاسخ علمی را غیرممکن میکنند. براین مبنا و در واقع آنها نشان میدهند که اعتقادات دینیشان را نه برپایه انتخاب شخصی، بلکه بر اساس روابط ارثی دارا شدهاند.
برخی محتویات کتاب چنین است:
درجستجوی حقیقت: آزادی اندیشه و روشنفکری در مقابل ایمان و توهم
در نقد دین: مفهوم خدا در ادیان مختلف
در نقد یهودیت: نقد کتاب مقدس، نقد موسی
در نقد مسیحیت: نقد و بررسی انجیل و مسیحیت اولیه
در نقد اسلام: پیدایش اسلام، خلقت آدم در اسلام، در نقد قرآن، در نقد شیعه دوازده امامی، ارتداد در اسلام، خشونت در اسلام
تفاوت مفهوم خدا و خالق: آیا میتوان از دو مفهوم خدا و خالق صحبت کرد؟
پیدایش جهان با یا بدون خالق: پیدایش جهان امروز، آفرینش جهان هستی از دیدگاه علم و از نگاه ادیان، خدا در چه سالی جهان و انسان را آفرید؟
آفرینش انسان از دید ادیان و از دیدگاه علم: روایت آفرینش انسان
نمونههائی از تضاد علم و دین: جزمیت مذهبی و خلاقیت علمی، تضاد علم و دین و دشمنی کلیسا با دانشمندان
پرسش درباره محتوای ادیان: چرا خداوند شر را حلال کرده است؟، پرسش درباره ماهیت خدا، پرسش هائی درباره اسلام، سؤالاتی درباره محتوای آیات
خرافات در ادیان: بنا شدن پایههای دین بر روی اوهام و خرافات
رنسانس و عصر روشنگری در اروپا: تزلزل در بنیانهای دینی و کلیسا، آغاز عصر اندیشههای روشن و متمایز
برخی نظریات اندیشمندان درباره ماهیت ادیان
این کتاب تحت نام “آیا اثبات وجود و یا عدم وجود خدا بر پایه علم ممکن است؟” در سری گفتارهائی تحت عنوان “در جستجوی حقیقت” توسط انتشارات ایرانشهر در فرانکفورت بهچاپ رسیده است.