روز دوشنبه ۱۸ آوریل – به دنبال شکست نشست آخرهفتۀ اوپک در دوحه، پایتخت قطر – قیمت نفت باز سقوط کرد و همراه با خود بازار سهام در بسیاری از کشورها را نیز دستخوش تلاطم کرد. برنت، شاخص بین المللی قیمت نفت، در این روز قیمت هر بشکه نفت را ۸۷/۴۰ دلار نشان می داد؛ یعنی یک افت ۵ درصدی. شاخص بازار نیکئی در ژاپن نیز ۴/۳ درصد کاهش یافت.
نشست دوحه که برای انجماد احتمالی تولید کشورهای عضو اوپک تشکیل شده بود، نتوانست به توافقی در این مورد دست یابد. ایران که در این نشست غایب بود، پیشتر اعلام کرده بوده است که تا رسیدن به سطح پیش از تحریمها، به افزایش سطح تولید خود ادامه خواهد داد. موضع عربستان سعودی نیز توافق با انجماد سطح تولید، در صورت توافق عموم اعضای اوپک، به شمول ایران، بود.
شکست نشست دوحه کسی را متعجب نکرد: مواضع ایران و عربستان، و غیبت ایران در آن نشست نمی توانستند برآیند دیگری جز شکست به بار آورند. اما این شکست موجب دو سؤال بسیار با اهمیت نیز شده است، یک سؤال با اهمیت میان مدت و دیگری با اهمیت استراتژیک. این سؤالها نیازمند پاسخگوئی غیردشمنانه و حتی غیررقابتی اند. نوعی پاسخگوئی “برد – برد”؛ اصطلاحی که گرایشهای راست و افراطی در درون جمهوری اسلامی میانۀ خوشی با آن ندارند، زیرا تداعی “برجام” و لزوم گسترش برجام – همان “برجام ۱” – به همسایگان ایران است.
مکث مقامات جمهوری اسلامی و دیگر کشورهای عضو اوپک بر این دو سؤال، و پاسخگوئی “برد-برد” به آنها، قطعاً موجب رویکرد دیگری نسبت به وضع کنونی خواهد شد. رویکردی که می تواند بهره گیری بهینه از تجربۀ شکست باشد. صندوق بین المللی پول اخیراً پیش بینی کرده است که در صورت عدم افزایش قیمت نفت، “عربستان سعودی به ریاضت کشی حاد، افزایش مالیاتها و قطع پرداختهای دولتی ناگزیر خواهد شد”. وضع اقتصاد ایران و گره های سنگین برای سامان آن نیز شناخته شده اند. از سوی دیگر، یکی از واقعیتهای آشکار شدۀ دهۀ اخیر این بوده است که “قیمت سوختهای فسیلی بالا برود یا پائین بیاید، فرقی نمی کند: سهم انرژیهای پایدار در تولید انرژی مدام افزایش می یابد”.
سؤال با اهمیت میان مدت متوجۀ رابطۀ ایران و عربستان سعودی است و امکان دوام این رابطه. و سؤال استراتژیک متوجه نفت است و امکان اتکاء بلندمدت به آن برای توسعه. شواهد برای این که پاسخ هر دو سؤال منفی باشند، مدام افزایش یافته اند.