برنامە جو بایدن چنانکە خود اعلام کردەاست، اساسا تمرکز بر چین و تقابل با آن است تا بتواند از پیشروی بیشتر این کشور جلوگیری کردە و کماکان آمریکا را بعنوان قدرت اول دنیا نگەدارد. اعلام آمار اخیری کە نشان می دهد چین در بحران کرونائی کماکان از رشد مثبت اقتصادی برخوردار است، و نگرانی از اینکە توان سبقت آن از آمریکا از سال ٢٠٣٠ بە ٢٠٢٧ کاهش یافتەاست، بی گمان باعث تحریک و تحرک بیشتر ایالات متحدە در زمان باقیماندە خواهدشد، اما قضایای دست و پاگیر و بە نسبت کم اهمیت تری هستند کە دست و بال آمریکا را بستەاند و بنابراین باید برای رسیدن بە هدف اصلی هرچە زودتر حل شوند. از جملە این قضایا، مسئلە ایران و برجام است.
ایران جزو کشورهای اقمار چین نیست تا تمرکز بر آن، بمانند تمرکز بر افغانستان در دهە هشتاد میلادی قرن گذشتە، و پیروزی در آن بتواند بعنوان پاشنە آشیل حریف عمل کند و روند شکست نهائی آن را رقم بزند. اما ایران مانع است، مانعی کە روند پیشروی بە سوی هدف اصلی را کند می کند، بویژە اینکە خاکریز این کشور با کشورهای دیگری از جملە اسرائیل و عربستان خط تماس دارد، کشورهائی کە ایالات متحدە نمی تواند از منافع و نیز روابط ویژە خود با آنان چشم پوشی کند.
شاید می شد معضل ایران را با یک حرکت سریع نظامی حل کرد، اما در شرایطی کە آمریکا در آن قرارگرفتە و با معذورات برپایی جنگی کە در آن دست و پا می زند، برافروختن هر گونە برخورد نظامی بەمنزلە دادن امتیاز بیشتر بە چین خواهد بود؛ کشوری کە فارغ از دغدغەهای این چنینی، تنها با تمرکز بر اقتصاد، چهارنعل بسوی قدرت گیری بیشتر در دنیا و تثبیت آن جلو می رود.
از طرف دیگر جمهوری اسلامی هم بەخوبی بر این موضوع اشراف دارد، و با اینکە خاکریزش در مقابل غرب شکنندەاست اما از معذورات ایالات متحدە کاملا آگاە است. پس می تواند در این خلاء ناشی از وضع موجود حتی بە برخی مانورهای نظامی چە در سطح نیروهای نیابتی خود و چە در سطح برخوردهای مستقیم دست بزند. همچنانکە در گذشتە انجام دادەاست و بەنظر می رسد بر ادامە آنها هم اصرار دارد.
بە نظر می رسد آمریکا همانند دوران اوباما چارەای ندارد کە منطقە را بە خود کشورهای درگیر و رقیب بنوعی واگذار کند، و با احیای برجام مستقیما بسوی چین با خیال راحتتر گام بردارد. اگرچە این بار آسان نیست، زیرا بنابر تجربە و درخواستی کە کشورهائی مانند اسرائیل و عربستان از آن دارند، بیشتر درگیر پیچیدگی های منطقەاست.
درست است کە جمهوری اسلامی بواسطە تحریمها حالش بد است، اما بە همان نسبت مسئلە رقابت با چین و نگرانی های آمریکا از آیندە، حال این کشور را هم بد کردەاست. بنابراین ایالات متحدە کاملا بە عادی کردن رابطە با ایران (در چهارچوب نگاە برجامی و شاید کمی هم فراتر از آن) نیاز دارد.
تا سال ٢٠٢٧، تنها شش سال باقیماندەاست. اینکە ایالات متحدە بە نگاه و یا استراتژی ای برسد کە در آن بتواند در عین پذیرفتن و مدیریت کردن تناقضات، رقابتها و دشمنی های میان سە قدرت منطقە (یعنی اسرائیل، ایران و عربستان)، تمرکز خود را بە شرق دور منتقل کند، می تواند این شش سال را بە فرصت مناسبی تبدیل کند؛ فرصتی کە با توجە بە پیچیدگیهای منطقە خاورمیانە سریعا می تواند بە کابوس تبدیل شود. بنابراین بە احتمال قوی دولت جو بایدن باید بە تغییرات قابل توجهی در نگاە خود در قبال منطقە دست بزند.
رئیس جمهور آمریکا می داند کە پیروزی بر چین یک پیروزی استراتژیک است کە کل سیمای جهان را تغییر می دهد، اما پیروزی بر ایران بیشتر تغییری است در سطح منطقەای و با ابعاد منطقەای.
و عاقلان برای پیروزی در رقابتهای کوچک کە در دنیا کم نیستند، معمولا اول دست بە انتخاب پیشروی های استراتژیک در مقابل رقبای اصلی می زنند. رقبای کوچک تنها تکمیل کنندە پازل موجود هستند.