چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۳

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۳

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد

کارزار هنوز نامشخص انتخابات!

هر نیروی سیاسی باید به انتخابات به مثابه مجموعه‌ای از فرصت‌ها بنگرد. فرصت‌هایی که می‌توانند نه فقط در نتیجه برنامه‌های درست یا نادرست نیروهای شرکت‌کننده که حتی بر اساس رخ‌دادهای غیرقابل پیش‌بینی مثمر ثمر نشوند و بازیگران سیاسی را وادارد تا خود را برای مبارزات دیگر و فرصت‌های دیگر مهیا کنند.

هر نیروی سیاسی باید به انتخابات به مثابه مجموعه‌ای از فرصت‌ها بنگرد. فرصت‌هایی که می‌توانند نه فقط در نتیجه برنامه‌های درست یا نادرست نیروهای شرکت‌کننده که حتی بر اساس رخ‌دادهای غیرقابل پیش‌بینی مثمر ثمر نشوند و بازیگران سیاسی را وادارد تا خود را برای مبارزات دیگر و فرصت‌های دیگر مهیا کنند. آگاه هستم که نیروهایی از قدیم‌الایام بوده و امروز اگرچه کم‌شمارتر هنوز هستند که به چنین فرصت‌سازی‌ها و در کل مبارزات زمان‌بر بطئی و طولانی باور ندارند و علی‌رغم همه تجربیات و تجربه بزرگی چون انقلاب بهمن نجات واقعی را در ویران کردن و برآوردن حکومت‌ها تبلیغ می‌کنند و ایضا بدون داشتن هیچ نیروی مؤثری.

اما در عالم واقع و در طول چهل‌ودو سالی که از عمر حکومت جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد، هیچ عرصه‌ای مانند انتخابات‌ها زمینه عمل‌کردهای سرنوشت‌ساز را ـ نیک و بد ـ در حیات سیاسی ایرانیان فراهم نکرده است.

نقاط عطف تغییر و تبدلات سیاسی در ایران با بازتاب‌های مثبت یا منفی آن همواره حاصل انتخابات و انتخاب‌هایی متفاوت و گاه متشابه بوده است. حال در عرصه ریاست جمهوری یا مجالس شورا.

انتخابات‌های آغازین، تا قبل از سال ۱۳۶۸ که منجر به ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و سال ۷۱ که انتخابات مجلس چهارم برگزار شد عموماً و هنوز تحت تأثیر فضای انقلابی و جنگ طولانی با عراق بودند.

آزادی نسبتاً گستردۀ اولین انتخابات‌های خبرگان، ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، از یک سو به دلیل آن ممکن شد که هرم نفس‌های مردمی که در خیابآن‌ها فریاد آزادی سر داده بودند هنوز روی پوست جامعه حس می‌شد و از سوی دیگر کمبود تجربه مذهبیون رادیکالی بود که به دلیل امکان استفاده از دین سنتی و استبداد رژیم گذشته به حکومت رسیده بودند و هنوز از قدرت رأی مردم غافل بودند.

آن‌ها و جامعه هنوز چشم بر حقایق پس از انقلاب نگشوده بودند که جنگ نیز درگرفت. جنگی که براستی و در عمل همه چیز را تحتیلشعاع حفظ میهن قرارداد تا جایی که بسیاری از نیروهای منتقد و مخالف حکومت تازه پا نیز راهی جبهه‌ها شدند.

انتخابات در چارچوب “متعارف” خود به گمان من هم‌چنان که گفتم از دوره پنجم ریاست جمهوری و از انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی شکل گرفت. دوستان توجه دارند که قید “متعارف” را در دستگاه مختصات حکومت جمهوری اسلامی بکار می‌گیرم. امیدوارم در فرصت دیگری مفصل‌تر به این نقطه عطف‌ها، زمینه‌ها و تبعاتش بپردازم. اما تا چنان فرصتی نمی‌توان از مدیریت هنرمندانه و مدبرانۀ میرحسین موسوی در ادارۀ کشور انقلاب‌زده و جنگ‌زده و تنها مانده در جهان به نیکی یاد نکرد که این نیز شاید مقدور نمی‌شد مگر در سایۀ همان ایمانی که او و هم‌فکرانش به انقلاب و آرمآن‌های انسانی و میهنی آن داشتند.

 

انتخابات‌ها به مثابه نقاط عطف سیاسی

انتخابات سال ۱۳۶۸ آغاز دو دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود که مصروف آثار باقی‌مانده از جنگ و آسیب های سیاست خارجی حکومت ناپخته و ناآشنا به موازین بین‌المللی شد. حاصل دوران او مجموعه‌ای از مزایا و مضرات بود. تلاش‌های او در جهت رشد و توسعه بعد از افلاسی که پیش آمده بود ناگزیر می‌نمود. اما سیاست تعدیلی که عموما در دل این برنامه‌ها خفته است، موجب عدم توجه به مزدبگیران و حقوق‌بگیران جزء و از آن سو گشودن بی‌رویۀ و غیرکارشناسانۀ دروازه‌ها بر روی بخش خصوصی و در واقع اختصاصی و زمینه‌ساز مصیبت رانت‌سواری در اقتصاد ایران شد. در عین حال دوران او فرصت ناگزیری برای کنترل و سازندگی آثار مخرب هشت‌ساله بود.

من پیش از این‌ها در انتقاد از عمل‌کردهای هاشمی نوشته‌ام که بدون فرصت‌هایی که دولت‌های او آفریدند، پیروزی دولت اصلاحات ممکن نبود.

نقطه عطف دیگر، انتخابات سال ۷۶ بود که فرصت‌هایی را برای تغییر شرایط بسته و ناخواسته جامعه آفرید. فرصت شکستن دوران رکود و خمود پس از سال‌های سیاه دهه شصت و گشایش‌هایی را نه تنها در فضای فرهنگی و سیاسی که در واقع در افکار و ایده‌های اجتماعی بوجود آورد. غولی تناور از مطالبات و آگاهی اجتماعی از شیشه بیرون آمد و دیگر به شیشه درون نشد چنان‌که پس از آن هرکس و هر نیرویی، حتی اگر برای فریب مردم، چاره‌ای نداشت و ندارد جز اینکه از آزادی و مشارکت و حقوق مردم بگوید! دو دوره حکومت اصلاح‌طلبان مجموعه‌ای از شکست‌ها و پیروزی‌ها بود. دربارۀ ارزیابی‌های مغرضانۀ ساده‌انگارانۀ به‌زعم من نادرست و زیان‌بار از آن دورانی که استبداد با تمام توان در پی جلوگیری از برنامه‌های اصلاحی برآمده بود، ایضا توقعات کاذبی که خود اصلاح‌طلبان پیرامون خود آفریده بودند، بسیار نوشته‌ام.

 

و انتخابات بعدی

و انتخابات بعدی که منشأ تغییرات بزرگ و خسارت‌باری شد، انتخابات دوره دوم شوراها بود. که گروه خلق‌الساعه آبادگران، معجونی ساخته و پرداخته از عقب‌ماندگی توام با توهم قدرت، با پوششی از شعارهایی که گفتم پس از جنبش اصلاحات کارکرد داشت، نخست بر شهرداری پایتخت و سپس بر جمهور مردم مسلط شد. این گروه مفاهیم اصیلی چون عدالت، رشد و توسعه را به مقولاتی پیچیده و غیرقابل گشایشی مبدل کرد که هنوز ریسمآن‌هایش بر دست‌وپای مردم و کشور و حکومت است. و این‌ها همه حاصل انتخاباتی بود که پس از قهر مردم تهران از شورای شهر، به دلیل نارضایتی از عمل‌کرد شورای شهر اول پیش آمد. این ارزیابی امروز من نیست. همان روزهای پس از پایان انتخابات شوراهای شهر که نتیجۀ انتخابات به سود این گروه خلق‌الساعه اعلام شد، قبل از جلوس احمدی‌نژاد به شهرداری تهران و عروجش به ریاست جمهوری، دو مقاله پی‌درپی با عناوین “یک خطای تاریخی” و “چرا خطای تاریخی” در سایت ایران امروز نوشتم در پی‌آمدهای گریبان‌گیر مسلط شدن این گروه به شورای شهر که معنای آن گرفتن شهرداری و ورود به فضای سیاسی خواهد شد. از جانب عده‌ای از دوستان و رفقای اپوزیسیون که آن قهر مردم را نشانۀ پیروزی و شکست حکومت تلقی کرده بودند، البته بسیار نواخته شدم.

 

نقطه عطف سوم

سومین تجربه در تاریخ مبارزات مدام مردم ما، انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم بود در سال هشتادوهشت که فرصت شکل‌گیری بزرگ‌ترین حرکت آگاهانۀ مردم را در تاریخ ایران بوجود آورد. “جنبش سبز” در هیئت مبارزه‌ای جانانه و تا پای جان برای آزادی و در عین حال خشونت‌پرهیز، نه تنها ایران که نگاه جهان را بخود معطوف کرد. جامعۀ مدنی ایران علی‌رغم هزینه‌های سنگینی که پرداخت مطالبات برحقش را پی‌گیری کرد؛ علی‌رغم قربانی شدن دهها جان عزیز، و اسارت مبارزانش در زندآن‌ها و شکنجه گاهها، تا جایی که توانست این مبارزه را از گزند خشونت طلبان حکومتی یا مردم به جان رسیده از دست استبداد محافظت و آرمان آزادی را پی‌گیری کرد. یکی از مجلسیان که گویا از میزان خشونت علیه مردم هنوز ناراضی بود، در صحن علنی معترض شد که: “چرا حکومت هشت ماه تمام است که نتوانست نیروی انتظامی را از کف خیابآن‌ها جمع کند…”.

تردید و تأمل های دو سویه میان حکومت و مردم

و پس از آن همه سختی‌ها به قیمت جان و امنیت مردم آنچه انتخابات پسااحمدی‌نژاد رسید با فضایی هنوز مشحون از آن خاطره‌های جاویدان.

آنچه مردم در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم، یعنی دوبار برگزیدن روحانی به ریاست جمهوری انجام دادند، در ظرف زمان خود درست و منطقی بود.

اساساً تن دادن حکومت به پذیرش روحانی نتیجۀ مدارای نسبی و پرهیز او از شکل گرفتن یک خیزش انتخاباتی دیگر بود. وگرنه هم آن‌ها هم مردم می‌دانستند که روحانی نسخۀ دوم هاشمی رفسنجانی است که صلاحیتش رد شده و آشکارا مغضوب نظام بود. یعنی مردم و نظام در دایره‌ای محدود و قوانینی نانوشته بازی کردند. آنچه انتظار می‌رفت گام‌های معین او بود در راهی که ‌هاشمی رفسنجانی آغاز کرده بود و با بیم‌وامیدهای ناگزیر. دورۀ دوم عزم جلوگیری از ریاست جمهوری رئیسی برای جامعه آزادی‌خواه حیثیتی شده بود.

باری موفقیت بدست آمده در تصویب برجام با تهاجم ترامپ به این توافق امیدهای نهفته در این قمار را برباد داد، در حال حاضر هم ارزیابی‌هایی که از جانب مخالفان و منتقدان برحق دولت او و مغرضانی که دل در هوای فروپاشی دارند، مطرح می‌شوند، مختصات برآوردی منطقی و بدور از هیجانات حاکم بر فضا را ندارد.

 

آیا همه مشارکت‌ها و کوشش‌ها بی نتیجه بوده است؟

در این کشش و کوشش‌ها میان ازادی و دشمنانش، هر کجای دنیا که اتفاق بیافتد مردم و حکومت‌ها هر بار درس‌های تازه می‌گیرند. هر دو طرف نیز بی‌گمان این درس‌ها را در مرحله‌های بعد بکار می‌گیرند. کی و چگونه این مبارزه به عقب‌نشینی کیفی حکومت و پیروزی معنی‌دار مردم منتهی می‌شود، پرسشی است که پاسخش همراه با فراز و فرود مبارزات اجتماعی و روی‌دادهای داخلی و خارجی که توازن قوا را تغییر می‌دهد، پاسخی قاطع برای زمان معینی نیست. اما این مسئله قطعی است که در چنین عرصه‌ای چون همۀ عرصات می‌توان خوب یا بد بازی کرد؛ و این نیز بی‌تردید است که مبارزات مردمی در طول خود همواره گام‌هایی به جلو برمی‌دارند حتی اگر هر ازگاه مجبور به توقف یا عقب‌نشینی باشند.

 

بستر کنونی انتخابات آینده چیست؟

این‌ها که در بالا گفتم نه مقدمه‌ای است برای دل بستن به نتیجۀ قطعاً مثبت انتخابات آتی و نه حتی یک بستر حتمی است برای موضع‌گیری نهایی در مقابل این انتخابات. بلکه هدف اصلی فراهم آوردن کلیات معینی در باره این بستر و زمینه است که انتخابات بر آن شکل می‌گیرد و بررسی احتمالات پیش‌رو. زیرا که به گمان من، نیاز این مرحله از مبارزات که هنوز نه بستر حرکت اقتدارگرایان روشن است و نه فعالان سیاسی حرفه‌ای به اجماع یا گزینه‌های جداگانه‌ای رسیده‌اند؛ و درنتیجه پیش‌بینی آرای خاکستری نیز ممکن نیست. بنابراین امروز و هنوز با برآوردهای کلی و سپس مرحله و سرانجام جمع‌بندی تا پای صندوق‌ها باید همراه و همگام شد. تا مشارکت یا عدم مشارکت بر اساس تحلیل‌های تاریخی و ماندگار قابل دفاع باشد؛ نه آن‌چنان که تحریم‌گران حرفه‌ای ایرانی قریب چهل سال است که به کمک این ایجاز کار سخت تحلیل و تفسیر شرایط انتخابات را برای خود آسان کرده‌اند. آن‌ها پیچیدگی مقوله‌ای را که حکومت با تمام هیمنه و قدرت و تمام امکاناتش با آن مواجه می‌شود ساده وانمود کرده واقعا ساده می‌بینند و هر کدام سعی می‌کنند زودتر از دیگری تحریم انتخابات را چون کشفی دوران‌ساز اعلام کنند و بنشینند. نمونه‌ای را در همین زمینه و از میان یاران خودمان بیاورم: دو روز پیش مصاحبه‌ای دیدم از یکی از اصلی‌ترین رهبران حزب چپ ایران (فداییان خلق) که به این پرسش پاسخ می‌داد که چرا شما پنج ماه پیش از انتخابات آن را تحریم کردید؟ ایشان گفتند: ما باید با توجه به تغییر و تحولات در قدرت و در جامعه موضع بگیریم اما زمانی که در جامعه‌مان روشن است که روندها به چه سمتی است بهتر است زودتر موضع بگیریم و این را به تأخیر نیندازیم تا فرصت بیشتری باشد برای هماهنگی و توافق با نیروهای دیگر!

به عنوان یک کوشنده و اهل مطالعات سیاسی که در نزدیکی این نیرو زیست می‌کنم می‌گویم که این جریان هیچ تحلیلی از اینکه تغییر و تحولات در قدرت حاکم چیست و روندهای درون جامعه به کدام سمت و سو می‌رود یا با کدام نیروها می‌خواهد هماهنگی و همفکری کند، نه پنج ماه پیش و نه تا کنون ارائه نکرده است. در عوض شخص ایشان و اغلب همفکرانشان در تمامی انتخاباتی که تا کنون در کشور اتفاق افتاده است تحریم کرده‌اند و اغلب هم از سحرخیزان بوده اند. مصاحبه را می‌توانید اینجا ببینید.

 

اما کلیاتی که باید زمینه ارزیابی دقیق تر و نهایی ما باشد از این انتخابات مشخص.

نتیجۀ هر انتخاباتی را سه بازیگر اصلی رقم می‌زنند: حکومت، اپوزیسیون، آرای خاکستری.

اینکه اینجا از مردم نام نمی‌برم نه به این علت است که آن‌ها را از معادله خارج کرده‌ام. آن‌ها در دل این معادله هستند و نتیجه مستقیما با سرنوشت آنان ارتباط دارد و نیز سه عنصر حکومت، اپوزیسیون و آرای خاکستری هرکدام بخش‌هایی از این کلیتی را که مردم نامیده می‌شود، نمایندگی می‌کنند.

یکم؛ حکومت و آنچه می‌توان تحرکات درونی آن نامید؛

من حکومت را در نقطه‌ای نمی‌بینم که میزان مشارکت در انتخابات برایش خالی از اهمیت شده باشد. برعکس، معتقدم مشارکت ۴۲ درصدی در انتخابات مجلس یازدهم که پایین‌ترین میزان مشارکت از انقلاب بهمن تا کنون بوده است، حکومت را از رفتن به این مسیر که اقتدارگرایان نشان می‌داند، باز می‌دارد. با توجه به اینکه در آن انتخابات آن‌ها با بی‌پروایی تمام در بررسی صلاحیت‌ها عمل کردند. این با وجود همه هشدارها و تذکراتی بود که از جانب پایورترین بخش اپوزیسیون در امر انتخابات یعنی اصلاح‌طلبان داده شده بود مبنی بر اینکه در صورت رد صلاحیت نامزدهای مشخص خودشان، در انتخابات شرکت نخواهند کرد. یعنی حکومت آنچه را که خواست بیازماید آزمود به این امید که تهدیدهای اصلاح‌طلبان توخالی باشد و آنان بر روال بیشتر اوقات، بخشی از بدنۀ اجتماعی را که هنوز به تلاش آنان و اشارۀ خاتمی در انتخابات شرکت می‌کنند، به پای صندوق‌ها گسیل خواهند کرد. اما چنین نشد و تحریم انتخابات بر بستر نارضایتی عمومی که این‌بار نه تنها توسط براندازان همیشگی از شیفتگان آمریکا تا سلطنت‌طلبان و مجاهدین با بیشمار بلندگو تبلیغ می‌شد، بلکه با سکوت منتقدان مصلح و دلسوزان واقعی کشور نیز به طور ضمنی تأیید می‌شد، میزان مشارکت را به شکلی کاهش داد که با کمتر از آن حکومت نمی‌تواند حافظ اعتبار خود در میان دوستان منطقه‌ای خود باشد. بر این اساس و برای پیش‌گیری از چنین وضعیتی، به نظر نمی‌رسد که حکومت بر میزان سخت‌گیری‌های خود بر امکان مشارکت بیفزاید یا حتی بر آن میزان سخت‌گیری که در انتخابات مجلس با لجاجت و به امیدهای واهی انجام داد بماند.

دوم، اپوزیسیون در درون و بیرون کشور؛

تقسیم کلی اپوزیسیون به برانداز یا سرنگونی‌طلب و اصلاح‌طلب و رفرمیست هنوز درست است و مقیاسی برای برآوردها و پیش‌بینی شرایط خاص است.

اپوزیسیون سرنگونی‌طلب اگرچه تریبون و امکانات تبلیغی‌اش بیشتر از همیشه شده است، ولی تشبثات یکی دو ساله اخیرش در حمایت و حتی دعوت از آمریکا و قدرت‌های غربی برای فشار بر ایران که حاصلش تشدید فشارهای معیشتی بر مردم بوده است، آن‌ها را بیش از پیش دور و بیخبر از مشکلات مردم و بی تفاوت نسبت به مشکلات واقعی و عینی مردم جلوه داده است. و این بر بستر ذهنیت تاریخی بدی است که مردم ایران از دخالت خارجی‌ها در امور سیاسی کشورشان دارند.

این اپوزیسیون این‌ها را باور ندارد و ارزیابی‌هایش بر پایۀ تعداد مشخصی از بازیگران دنیای مجازی است که خشم و کین خود را بی نیاز از درگیر شدن به هزینه‌های مبارزه واقعی با رادیکال‌ترین شعارها و اغلب با نام‌های غیرواقعی بروز می‌دهند. در میان این چند‌هزار نفر با این درجه از آمادگی و تصمیم این‌ها صحبت‌های بی‌مالیاتی را که مثلا، مردم می‌گویند آمریکا حمله کند یا ترامپ دوست ماست و … را معیار سنجش جامعه ۸۳ میلیونی ایران قرار می‌دهند. یا تعداد معینی از خانوادۀ قربانیان استبداد را که در اندوه از دست دادن عزیزشان و داغی که بر دل دارند، به هر فراخوانی مایلند که امید ببندند.

اما از نگاه من این تصویری واقعی از جامعه به شدت رشد‌یافتۀ ایران نیست. همین دیروز من با نتایج یک نظر‌سنجی مواجه شدم که حاصل کار مشترک شورای امور جهانی شیکاگو و مؤسسه افکار سنجی “ایران پل” مستقر در تورنتو است.

بر اساس این نظرسنجی ۶۲ درصد ایرانی‌ها معتقدند که ایران نباید مذاکره بر سر برنامۀ موشکی خود را بپذیرد.

۸۵ درصد ایرانی‌ها اعتقاد دارند که فعالیت‌های منطقه‌ای ایران به امنیت بیشتر منطقه و ایران منجر شده است.

۵۱ درصد شرکت‌کنندگان ایرانی این نظرسنجی از برجام حمایت کرده‌اند و فقط ۳۷ درصد شرکت‌کنندگان معتقد بوده‌اند که آمریکا حتی در صورت بازگشت به برجام به تعهدات خود طبق این توافق عمل خواهد کرد. در مجموع نتایج این نظرسنجی نشان داده که ۸۳ درصد ایرانی‌ها معتقدند روابط با چین برای ایران با اهمیت است. واقعیت جامعۀ ایرانی وقتی قرار است به پای تصمیم برود این است. نه هیاهویی که حضرات متکی به مؤسسات امدادی آمریکایی با خاصه خرجی‌هاشان در فضای مجازی به راه می‌اندازند. این نظرسنجی و شرایط و شیوه انجام آن را می‌توانید در سایت مؤسسه شیکاگو اینجا ببینید.

و سپس تحرکات درون اپوزیسیون اصلاح‌طلب و رفرمیست را بررسی کنیم. در نگاهی از درون اخبار و انتشارات رسانه‌های مختلف ایرانی قابل مشاهده است که فضایی متفاوت از انتخابات مجلس یازدهم دارد شکل می‌گیرد. تکاپوهایی را می‌بینیم که در قالب جلسات و نشست‌های گاه وسیع گروهها و جمعیت‌ها که در کنار سکوت معنی‌دار اشخاص یا محافلی که در انتخابات مجلس، با قدرت از تحریم یا  عدم شرکت سخن می‌گفتند. این‌ها از نگاه من بیانگر شکل‌گیری یک عزم جدی برای تأثیر گذاشتن بر فضایی است که بر جامعه غالب شده است. فضایی مملو از تردید و یا بی‌تفاوتی سیاسی که می‌تواند نیروی منتقدان را راکد و فرصت‌های اقتدارگرایان را بازهم بیشتر کند.

تشکیل جبهه اصلاحات ایران اسلامی که جای‌گزین شورای عالی اصلاح‌طلبان شد، از بارزترین نشانه‌های بازیافت چنین اراده‌ای است. با چهره‌های شاخصی هم‌چون علیرضا علوی‌تبار، بهزاد نبوی، محسن امین‌زاده، عماد بهاور، اسماعیل گرامی‌مقدم، محمدرضا جلایی‌پور، محسن میردامادی، و زنان مبارز و سرشناسی همچون فخرالسادات محتشمی‌پور،آذر منصوری، فاطمه سعیدی و بدرالسادات مفیدی از زنان پی‌گیر مبارزۀ آزادی‌خواهانه بوده‌اند و کمتر اهل سازش به هر قیمت.

سوم، آرای خاکستری

آرای خاکستری در همه جای دنیا اگر رنگ معین بگیرند در نتیجه انتخابات تأثیرات مشخصی می‌گذارند. ایران ما هم از این قاعده مستثنا نیست. شکست‌ها، ناامیدی‌ها خستگی‌هایی که مبارزات آزادی‌خواهانه در جوامع غیردموکراتیک بجا می‌گذارد زمینه‌ساز تردیدها و سازندۀ آرای خاکستری است. به همین علت میزان آرای خاکستری سیال است نه فقط در دوره‌های مختلف انتخاباتی بلکه در طول یک کارزار انتخاباتی از آغاز تا پایان.

حتی در جوامع پیشرفته و به درجات معینی دموکراتیک نیز که اغلب سیستم حزبی هم جا افتاده و آزموده شده است، جماعت قابل توجهی وجود دارد که علی‌رغم وابستگی‌ها و گرایش‌های سیاسی تاریخی معین از سیاست‌های تکراری احزاب سنتی موجود سرخورده شده اند و ایجاد تحرک در این طیف‌ها می‌تواند تأثیرات غیرقابل پیش‌بینی در نتیجۀ انتخابات بگذارد.

در جامعه ما نیز آرای خاکستری بنا به میزان اعتمادی که حکومت یا اپوزیسیون، چه برانداز و چه رفرمیست بتواند ایجاد کند، به صندوق‌ها ریخته می‌شوند یا به تحریم می‌پیوندند. آرای خاکستری از همین منظر بیشتر نه متعلق به افراد اصولا بی‌علاقه به سیاست بلکه از آن مردم مردد است به ویژه در کشور ما با این همه فراز و فرود و تجربیات متفاوت.

بار دیگر یادآوری می‌کنم که این‌ها همه مقدمۀ رسیدن به موضع‌گیری نهایی در مورد انتخابات‌های ۱۴۰۰ بویژه در مورد ریاست جمهوری نیست. بلکه ورود به ارزیابی های دقیق‌تر است برای رسیدن به آن نقطه.

 

۱۴ فروردین ۱۴۰۰

سوم آوریل ۲۰۲۱

 

تاریخ انتشار : ۱۵ فروردین, ۱۴۰۰ ۸:۲۸ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟