با پیشرفت اعلام شدە در مذاکرات وین و نیز مذاکراتی کە در بغداد میان ایران وعربستان و مصر و اردن در جریان است، بە نظر می رسد کشور و منطقە دارد وارد فاز دیگری می شود: فاز تفاهم و دیپلماسی، هم در بعد جهانی و هم در بعد منطقەای. فازی مثبت کە همە بە آن نیاز دارند.
اما سئوال این است کە آیا بازشدن فضای خارجی بمنزلە بازشدن فضای داخلی هم خواهد بود؟ آیا فضای رسانەای و فعالیت نهادهای مدنی تغییر خواهندکرد؟ آیا نقش نهادهای امنیتی و سپاهی کم رنگتر خواهدشد، و نهایتا اینکە فردی مثل تاجزادە، بعنوان شخصیتی وابستە بە منتهی الیە اصلاح طلبی رادیکال از سد شورای نگهبان خواهد گذشت؟ بە بیانی دیگر آیا منطق سیاست خارجی بە سیاست داخلی کشیدە خواهدشد؟
الزاما میان بازشدن فضای خارجی و داخلی رابطە مستقیمی وجود ندارد، اما نبود محاصرە اقتصادی و احتمال جنگ می تواند بە تلطیف فضای داخلی کمک کند. عادی شدن شرایط می تواند بە تضعیف قدرت نیروهای نظامی در بعد سیاسی و اقتصادی بیانجامد، و راە را برای نیروهای تکنوکرات و مدنی، بیشتر بازکند.
سالهاست کە سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر دکترین امنیتی استوار است و دلیل آن را هم وجود پایگاههای متعدد نظامی آمریکا در منطقە و رقابت با کشورهای سنی عرب اعلام کردەاند، اما کیست کە نداند دکترین امنیتی، فضای داخلی کشور را هم امنیتی می کند. در واقع برای پیشبرد رقابت در منطقە و عقب راندن مخاطرات، باید بە فکر ایجاد تفاهم از طریق دیپلماسی و قراردادهای امنیتی و اقتصادی نیز بود و با کشورها بیشتر زبان مشترک پیداکرد. کاملا واضح است کە امنیتی شدن فضای داخلی، کشور را از رشد و توسعە باز می دارد و پتانسیلهای تکاملی را بە حداقل می رساند.
حال کە فرصتی فراهم آمدەاست تا برجام احیاء شود و مناسبات با عربستان و مصر و اردن و دیگر کشورهای عربی منطقە برقرار شود، تقویت اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری می تواند نشانە خوبی از تسری فضای سیاست خارجی بە سیاست داخلی کشور باشد و جامعە ما را وارد فاز معقولتری بکند، کە در آن هم تفاهم با جهان خارج تقویت شدەاست و هم امکان مشارکت داخلی بە نوعی توسعە یافتە است.
البتە هنوز تا زمانیکە کە نیروهای بیشتری در این روند مشارکت کنند راە طولانی باقی ماندەاست، اما صرف چنین تغییری می تواند وضعیت کشور را تا حدود زیادی بە حالت عادی برگرداندە و باعث تقویت بنیانهای اقتصادی زندگی مردم شود.