به نقل از آتلانتیک[i] ۲۵ اکتبر ۲۰۲۳
از زمان حمله حماس، خشونت شهرک نشینان علیه فلسطینیان در کرانه باختری تشدید شده است.
هفته گذشته، در جاده ای گرد و خاکی در کرانه باختری، از دفتر سخنگوی نیروهای دفاعی اسرائیل تماس تلفنی دریافت کردم تا روز بعد برای جلسه ای قرار بگذاریم. گفتم: سلام. «در حال حاضر صحبت کردن سخت است. من توسط دو مرد با چاقو تهدید می شوم.»
او در حالیکه نگران به نظر می رسید پرسید: آیا آنها یهودی هستند یا عرب؟
گفتم: “یهودی.”
سطح نگرانی او تغییر نکرد. “میخوای باهاشون حرف بزنم؟”
حدود یک دقیقه قبل، این دو جوان با ماشین سفید درب و داغونشان جلوی مزدای من را گرفتند و به زبان عبری بر سر من فریاد زدند و به من اشاره کردند که خود را کنار بزنم و پیاده شوم. آنها شلوار زیتونی به سبک ارتش اسرائیل برتن داشتند، اگرچه کت آنها غیرنظامی بود. روی کمرشان چاقوهای جنگی با تیغه ثابت «نیمراو» و بر روی سرشان به کیپه یهودی و تارهای موی بافته شده کنار گوش، و پایوت که در میان شهرک نشینان کرانه باختری متداول است، داشتند.
من در پیشخوان کمپانی هرتز در فرودگاه بن گوریون پول بیشتری پرداخت کرده بودم تا ماشین بهتری بگیرم و به این فکر می کردم که می توانم سریعتر آنها را جا بگذارم قبل از اینکه آنها به من ضربه بزنند. بنابراین من کمک سخنگوی ارتش را رد کردم، آماده شدم که پایم را به سمت پدال گاز ببرم. در جواب سوال انها که کی هستی و اینجا چی میخوای؟ به آنها فریاد زدم که من یک روزنامه نگار هستم. یکی از آنها به سمت پنجره من آمد. او گفت: «این مکان خطرناک است. افراد تروریست اینجا زیادند.» گفتم میدانم مرد دیگر از من و ماشینم عکس می گرفت. نفر اول گفت: دیگه اینجا برنگرد. او مطمئن شد که من چاقو را دیدم. “آخرین هشدار.”
اکنون بیش از دو هفته از حمله حماس به اسرائیل می گذرد، و تقریباً به همان اندازه از زمانی که اسرائیل قول داده است که حماس را به طور کامل نابود کند، می گذرد. همه متوجه شدند که این به معنای تهاجم به غزه است – لشکرکشی زمینی که بسیاری فکر می کردند از یک هفته پیش آغاز شده است و تا زمان نوشتن این مقاله برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است. اما کمپین دیگری، در کرانه باختری، در حال حاضر در جریان است.
دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر، بیش از هر زمان دیگری حامی شهرکسازیها است و زمانی که در دسامبر به قدرت رسید، شهرکنشینهای اسرائیلی تلاشها را برای ایجاد پایگاههای خود و بیرون راندن فلسطینیهایی که در اطراف زندگی میکنند، افزایش دادند. پس از ۷ اکتبر، این روند به طرز چشمگیر و با خشونت زیاد شتاب گرفت و برخی از جوامع فلسطینی که همین دو هفته پیش وجود داشتند، زیر این فشار و خطر ناپدید شده اند.
در اواسط سپتامبر، از وادی الصیق، یک جامعه گله داری در شرق رام الله و تنها ۲۵ دقیقه رانندگی از مرکز بیت المقدس بازدید کردم. یکی از ساکنان وادی الصیق، ابوبشار، ۴۸ ساله، به من گفت که تقریباً ۳۰ خانواده این روستا تک به تک به آنجا نقل مکان کردهاند و اکثر آنها در دهه ۱۹۹۰ در آنجا سکونت گزیده اند. این جامعه بادیه نشین است و آثاری از راه های زندگی سرگردان اجداد خود را حفظ کرده است. دائمی ترین خانه ها تریلرها بودند. زندگی اجتماعی مردان بر روی یک چادر چوبی بزرگ متمرکز شده بود، با برزنتها و تشکهای غبارآلود روی زمین.
مردها را تماشا کردم که روی تشک ها دراز کشیده بودند، سیگار می کشیدند، قهوه غلیظی می نوشیدند و با تلفنشان بازی می کردند. (مردی تصویری از اندرو تیت که تأثیرگذار مانوسفر بود، روی صفحه تلفن خود داشت.) هر وقت صدای ماشینی را می شنیدند، بلند می شدند و از چادر بیرون می رفتند تا ببینند دوست یا دشمن از جاده خاکی بالا می آید. دوستان دیگر بادیه نشینانی بودند که در دیدارهای جمعی حضور داشتند و گاهی نیز یک فعال اسرائیلی بودند که می خواستند تهاجمات شهرک نشینان را مستند کنند.
ابوبشار گفت که دشمن اصلی یک شهرک نشین اسرائیلی بود که کمتر از یک سال قبل در کنار جاده چادر زده بود و سپس دیگران را تشویق به پیوستن کرده بود. آنها یک پاسگاه معاچاز یا پاسگاه دیده بانی مخصوص شهرک نشینان ایجاد کردند. ماآخاز (این کلمه از زبان عبری به معنای “قلعه” است) از یک شهرک معمولی اسرائیلی در کرانه باختری متمایز می شود زیرا وحشی تر و خشن تر است و به دلیل غیرقانونی بودن آن، قوانین اسرائیل به طور کلی ساخت پاسگاه های جدید را ممنوع می کند. فلسطینیهای وادی الصیق شکایت داشتند که اسرائیل در دهههای اخیر به سختی به آنها اجازه ساخت یک کلبه جدید را داده است، در حالی که سازههای معاچاز به سرعت رشد کردند و به نظر میرسید که ارتش اسرائیل – که بر این سرزمین حکومت میکند – اهمیتی نمیدهد.
حتی ابوبشار از این طنز قدردانی کرد که این شهرک نشین و دوستانش «سبک زندگی جوامع بادیه نشین» را به قول او اتخاذ کرده بودند. دام خود را آوردند. آلونک ساختند و چادر زدند. ابوبشار گفت پس از آن، در زمانی که دولت راستگرای کنونی اسرائیل به قدرت رسید، آنها به محلات ما تجاوز کردند.
متحدان نتانیاهو کرانه باختری را بخشی جدایی ناپذیر از اسرائیل بزرگ می دانند و بی سر و صدا (و گاهی نه چندان بی سر و صدا) ساخت شهرک های یهودی را تشویق می کنند که به جذب این سرزمین به دولت یهودی کمک کند. شهرک نشینان در وادی الصیق جاده ای را که اعراب برای رسیدن به شاهراه اریحا از آن استفاده می کردند، مسدود کردند. آنها آب باران جمع اوری شده برای دام داری وسیله بادیه نشینان را دستکاری کردند. آنها در کمپ توقف کردند، شیشه ها را شکستند و مردان و زنان را مورد آزار و اذیت قرار دادند. در همان نزدیکی یک مدرسه کوچک جذاب با بودجه اتحادیه اروپا قرار دارد. بعد از ساعتها نگاهی به آن انداختم و دیدم که درسهای املا روی تابلوها در حال پیشرفت است، و همچنین برخی شعارهای سبک فلسطینی-ناسیونالیستی که روی دیوارها نقاشی شده بود («ملت من! روح من!»). ابوبشار گفت که شهرک نشینان از مدرسه نیز دیدن کردند و بچه ها را ترساندند.
سپس ۷ اکتبر فرا رسید. به نظر می رسد سطح خشونت وحشیانه حماس اجازه سطح جدیدی از تهاجم وحشیانه شهرک نشینان را داده است. یکی از شهرکنشینان در گروه واتساپ تهدیدی را برای توزیع بین فلسطینیهایی که آنقدر سرسخت بودند که هنوز سرزمین خود را ترک نکردهاند، ارسال کرد. من نسخه عربی رو دیدم پیام چنین معنایی داشت: «جنگ به راه انداختی، نکبه خواهی گرفت!» در پیام شهرک نشینان با اشاره به آوارگی دائمی اعراب فلسطینی در طول جنگ ۱۹۴۸ آنها را دعوت کرده که به جای دیگری پناه ببرند. ما اکنون به شما این فرصت را میدهیم که سازمانیافته به اردن فرار کنید، زیرا دشمن را نابود خواهیم کرد و شما را به زور از سرزمین اسراییل بیرون خواهیم راند.» این پیام به پایان رسید: «بهتر است سریع چمدان را جمع کنید. به شما هشدار داده شده است»
ابوبشار هفته گذشته در مصاحبه ای به من گفت که با تشدید حملات شهرک نشینان، اعراب جامعه کوچک درهم ریخته خود را ترک کردند – ابتدا زنان و کودکان و سپس مردان آنجا را ترک کردند. ابوبشار گفت: وقتی برای جمع آوری وسایل خود برگشتند، شهرک نشینانی که لباس سربازی پوشیده بودند با ما برخورد کردند. آنها به هوا شلیک کردند و گفتند ما فقط یک ساعت فرصت داریم تا وسایلمان را بگیریم وگرنه کشته میشویم».
به گزارش هاآرتص، ارتش اسرائیل و شهرک نشینان در ۱۲ اکتبر از وادی الصیق بازدید کردند و سه فلسطینی را مورد آزار و اذیت قرار دادند. این گزارش تصاویری از دو مرد اهل وادی الصیق را نشان میدهد که برهنه، ضرب و شتم شده و با دهان بسته دست و پایشان بسته شدهاند. در این گزارش آمده است: «شهرک نشین ها روی دو نفر از آنها ادرار کردند و روی آنها سیگار خاموش کردند و حتی سعی کردند یکی از آنها را لواط کنند.» یک سخنگوی ارتش اسرائیل به من گفت که سربازان واقعاً در آن روز در وادی الصیق حضور داشتند تا به گزارش “مظنونان فلسطینی” در مزرعه پاسخ دهند. ارتش اسرائیل وقوع شکنجه را تایید نکرد، اما بیانیهای ارائه کرد که در آن توضیح داد که «افسران فرمانده معتقد بودند که رفتار سربازان برخلاف انتظار بود و تصمیم گرفتند فرمانده نیروهایی را که در این امر مسئولیت داشته اند برکنار کنند». ارتش اسرائیل گفت که تحقیقات نظامی-پلیسی در جریان است و ممکن است به دادستان ارجاع داده شود.
روز پنجشنبه به وادی الصیق برگشتم یا سعی کردم. کار شناسایی را شروع کردم و به یک اردوگاه بادیه نشینان به نام مغایرالدیر، روی تپه روبروی وادی الصیق رفتم. وقتی وارد روستا شدم دو شهرک نشین مرا رهگیری کردند. سعی کردم باهاشون صحبت کنم اما بدون اینکه حرفی بزنند رفتند.
یک بادیه نشین با دو فرزند در کنارش تایید کرد که ابوبشار و جامعه او آواره شده اند. او گفت: شما خارجی ها! من بسیاری از شما را از کشورهای بسیاری دیده ام. آمریکایی ها! اسپانیاییها! ایتالیایی ها! روزنامه نگاران، کنشگران مدنی. تا بحال چه کردید؟ هیچ چی.” او مرا دور کرد و گفت که قدردان توجه یا گرمایی از هیچ کس نیست، وقتی که شهرک نشینان دوباره به آنجا میآیند. «تو به اینجا می آیی، و بعد چه اتفاقی می افتد؟ شهرک نشینان می آیند. آنها دردسر درست می کنند، بچه های من را کتک می زنند.» او به آرامی گوش پسرش را بست تا حرفش را بگوید.
از مغایرالدیر بقایای وادی الصیق را دیدم که شبیه زباله دانی بود. ابوبشار بعداً تأیید کرد که بقایای آن دهکده توسط شهرک نشینان جمع آوری شده و أقلام باقیمانده به سرقت رفته یا تخریب شده اند. یک فعال اسرائیلی عکسهایی از تشکهای پارهشده، فنرهای موجدار که روی زمین پخش شده بود، برایم فرستاد، بینظمی عمومی که شبیه عواقب یک شورش یا گردباد بود. من همچنین عکس هایی از مدرسه ک هبا کمک اتحادیه اروپا ساخته شده بود را دیدم که به طور کامل تخریب شده بود. دانش آموزان دیگر نمی توانند به مدرسه برگردند.
آن روز نیز من به سمت وادی الصیق میرفتم و آن وقت بود که دو شهرک نشین فریاد زده بودند، آنهایی که چاقو داشتند، مرا رهگیری و تهدید کردند. بعد از اینکه آنها “آخرین اخطار” خود را صادر کردند، تصمیم گرفتم که لازم نیست در اطراف بمانم تا ببینم چه اتفاقی ممکن است بیفتد، اما آنها من را تا ورود به بزرگراه دنبال کردند. کنار کشیدم تا ببینم آیا دوباره می ایستند یا نه. سرعتشان را کم کردند، با عصبانیت به من خیره شدند و از ماشین کرایه ام فیلم بیشتری گرفتند. سپس به رانندگی ادامه دادند و در جاده خاکی وادی الصیق گم شدند.
دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد، یکی از مراکز جمعآوری اطلاعات در مورد تجاوز شهرک نشینان، گزارش می دهد که حوادث خشونت آمیز شهرک نشینان از زمان حمله حماس بیش از دو برابر شده است. آلگرا پاچکو، رئیس کنسرسیوم حفاظت از کرانه باختری، به من گفت که ۷ اکتبر به شهرک نشینان بهانه ای داد تا آنچه را که همیشه در نظر داشتند انجام دهند. او گفت: «ما در مورد تعداد زیادی از غیرنظامیان مسلح متخاصم صحبت می کنیم که از شرایط زمان جنگ برای پیشبرد برنامه سیاسی خود استفاده می کنند.»
این خشونت ممکن است مانند یک نمایش حاشیه ای به نظر برسد، یک قسمت خشن جزئی در میان دو قسمت از خشونت بزرگ: حمله تروریستی حماس، و ضد حمله اسرائیل در غزه. (به گفته حماس، هزاران نفر از مردم غزه قبلاً در اثر حملات راکتی اسرائیل کشته شده اند.) اما شهرک نشینان فعالیت های آنها را در ارتباط نزدیکی با تمام نزاع های اسرائیل با غیریهودیان می دانند. غیورترین آنها رسالت خود را مقدس می دانند – زمین اسراییل را خداوند به آنها وعده داده است – و اهداف عملی نیز دارند.
برای خواندن برنامه آنها به زبان عبری یا انگلیسی ساده، به طرح سال ۲۰۱۷ برای «تسویه حساب قاطع[ii]» توسط بزالل اسموتریچ[iii]، که در آن زمان یکی از اعضای کنست از حزب خانه یهودی بود، مراجعه کنید. اسموتریچ مینویسد: «این یک مانیفست مذهبی نیست، بلکه یک سند واقعگرایانه، ژئوپلیتیکی و استراتژیک است.» او خواستار «ایجاد شهرها و سکونتگاههای جدید در اعماق قلمرو فلسطینی و آوردن صدها هزار شهرکنشین اضافی برای زندگی در آن شد». اسموتریچ اکنون وزیر دارایی نتانیاهو و یکی از تاثیرگذارترین اعضای دولت است.
بر اساس طرح اسموتریچ، اعراب کرانه باختری، که همگی ۳ میلیون نفر هستند، در نهایت دو انتخاب خواهند داشت: زندگی به عنوان ساکنان غیر سیاسی در یک کشور یهودی، یا «دریافت کمک برای مهاجرت به یکی از کشورهایی که اعراب در آنجا زندگی می کنند. تا به جاه طلبی های ملی خود یا هر مقصد دیگری در جهان پی ببرند.» این شرایط باعث می شود که این حرکت مانند یک تعطیلات با پرداخت تمام هزینه ها از طرف اسراییل به نظر برسد. اما “طرح قاطع” اسموتریچ تسخیر نظامی کسانی را فراهم می کند که دو گزینه اول را انتخاب نمی کنند. او با تهدید به زور این طرح را به یک اخراج و یک پاکسازی قومی تبدیل می کند.
وادی الصیق اکنون پاکسازی شده است – نه به این دلیل که نقشه اسموتریچ توسط دولت بکار گرفته شده است، بلکه به این دلیل که تحت پوشش شرایط اضطراری، اقدامات شنیعی که در زمان های آرام تر غیرممکن است ممکن می گردد.
قبل از اولین دیدارم از وادی الصیق، در آرامش نسبی سپتامبر، به خودم این امید را دادم که بادیه نشینان و شهرک نشینان بتوانند با یکدیگر به رابطه ای واقعی هرچند ناخوشایند برسند. بالاخره هر دو گروه در یک نوع شغل مشترک بودند. در مناطق روستایی، در نهایت همه به کمک همسایه نیاز دارند – برای بیرون کشیدن یک کامیون از دره، بردن پسری با پای زخمی شده به شهر برای دیدن دکتر. غالباً با درک اجباری که همسایه هایی که یکدیگر را تحقیر می کنند اما گاهی اوقات هنوز به یکدیگر نیاز دارند، شاید نفرت ها ذوب می شوند. من معمولاً خیلی عاشق زندگی روستایی نیستم، اما باید خوش بینی خود را از هر جایی که امکان دارد به دست آورد.
اما بین این دو گروه، دیوار جدایی نامرئی به بلندی هر یک از آن دیوارهای سیمانی بین اورشلیم و کرانه باختری وجود داشت. پس از گذراندن شب در وادی الصیق، به بادیه نشینان گفتم که می خواهم با شهرک نشینان ملاقات کنم. آنها به من هشدار دادند که این افراد ظالم و خطرناک هستند و گفتند که اگر بخواهم آنها را ملاقات کنم، باید به تنهایی بروم. نحوه صحبت فلسطینی ها در مورد پاسگاه شهرک نشینان مرا به یاد نحوه صحبت فضانوردان در فیلم های بیگانه در مورد رفتن به یک پیاده روی فضایی انداخت. این «فعالیت برون از سفینه» بود، و اگر میخواستم از قفل هوا عبور کنم، آنها مرا از دریچهها تماشا میکردند و امیدوار بودند که تا بازگشت توسط هیولاهای بیرون بلعیده نشده باشم.
در جاده قدم زدم و پاسگاه کوچک شهرک نشینان را در حدود یک چهارم مایل دورتر، در میان خندقی خشک دیدم. روی سنگی نشستم و چند دقیقه به آن نگاه کردم. این روستا مانند روستای فلسطینی بدوی و ویران بود: یک سرای گوسفندان، چند وسیله نقلیه و تجهیزات کشاورزی اینجا و آنجا. سرانجام یک گله گوسفند ظاهر شد و یک مهاجر یهودی تنها آن را به آرامی از کنار یک تپه راند. به سمتش رفتم و بازوهایم را مثل یک احمق تکان دادم تا بداند که من قصد ندارم دزدکی به او نزدیک شوم.
او یک پسر بود، مطمئناً نه چندان دور از بارمیتزوای[iv] خود، و یک پیراهن کار کثیف پر از تکههای علوفه به تن داشت. نزدیکتر که شدم فریاد زدم شالوم، و وقتی به سمت من برگشت دیدم که تفیلین دارد، لباس چرمی که یهودیان مذهبی هنگام نماز صبح می پوشند. مطمئن نیستم که فکر میکرد چه اتفاقی میافتد، یا اینکه از وضعیت عجیب و غریب ما تعجب میکرد: چوپان دهکورهنشینی که در میان گوسفندانش دعا میکرد، صبح زود یک احمق گمراه که شلوارک و تیشرت پوشیده بود و آیفون و دفترچهاش را تکان میداد حرفش را قطع کرد. او به من نگاهی انداخت که چیه جهنمی؟ نگاهی کرد که به اندازه کافی معنی دار بود و من او را تنها گذاشتم.
حدود پنج دقیقه بعد، یک پیکاپ درب و داغون پیدا شد. به راننده شالوم دادم و او را در حال گشتن اطراف کابین وانت تماشا کردم. من فکر می کردم که آیا او به دنبال یک اسلحه است تا به مردی که تازه برای او آرزوی صلح کرده بود شلیک کند.
در واقع او یک تلفن از یک محفظه داشبورد بیرون آورد که چیزی جز یک کتاب دعا در آن نبود. گوشی را با بی حوصلگی به من داد و به آن اشاره کرد. صدای زنی بلند شد “شما کی هستید؟ اینجا چه میکنی؟ تو دفترت چی مینویسی؟» به او گفتم که یک روزنامه نگار هستم و میخواهم با شهرک نشینان ملاقات کنم و از زندگی آنها مطلع شوم و ماشینم را در کنار اردوگاه بادیهنشینان پارک کرده بودم.
او چند دقیقه با او صحبت کرد، آشفته بود، سپس دوباره تلفن را به من داد. زن با نگرانی واقعی، نه تهدید آمیز، گفت: «او شما را به ماشینتان خواهد برد. شما باید خیلی مراقب باشید. مردم فلسطین بسیار تروریست هستند.» سپس سوار وانت رفیقش شدم و او مرا به جامعه بادیه نشینان فلسطینی برگرداند. از قیافهاش میتوانستم ببینم که رساندن من یک لطف نبود، بلکه یک انتقال اجباری مینیاتوری بود: آنها میخواستند من بروم.
نیم دوجین مرد عرب به لبه جاده آمدند تا شاهد ورود من با یک وانت شهرک نشین باشند. وقتی بیرون آمدم با دقت به من نگاه کردند. مطمئن نیستم که آنها تا به حال کسی را دیده باشند که شهرک نشین نبوده است و از ماشین یک شهرک نشین بیرون آمده است. وقتی پیاده شدم، مهاجر یهودی با پاشیدن خاک و گرد و غبار روی همه ما براه افتاد.
از یکی از مردان آنجا پرسیدم که آیا آن مردی را که مرا حمل کرده بود می شناسند. پاسخ او حاوی یک کلمه بود که همه در وادی الصیق، اسرائیلی یا فلسطینی، به نظر می رسید که به انگلیسی می دانستند. او گفت: «او یک تروریست لعنتی است».
[i] https://www.theatlantic.com/ideas/archive/2023/10/israel-settlers-violence-netanyahu-government/675755/
[ii] https://hashiloach.org.il/israels-decisive-plan/
[iii]MK Bezalel Smotrich, an attorney, serves as vice-chairman of the Knesset (on behalf of the Ha-Ihud Hale’umi party within the Jewish Home Party).
[iv] جشن ختنه سوران