دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۵

دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۵

در استقبال از صدور حکم جلب بین‌المللی نتانیاهو و گالانت به اتّهام ارتکاب جنایت علیه بشریّت!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) این اقدام جسورانهٔ دیوان کیفری بین‌المللی را می‌ستاید، از آن حمایت می‌کند و آن را گامی چشم‌گیر در جهت تلاش جامعهٔ جهانی برای مقابله با...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
دروغ و جنگ درسیاست امریکا
هریک از این مراحل پشت سرگذاشتن خط‌های قرمزی است که اصولاً قدرت‌های با مسئولیت به آن می‌اندیشند و به رعایت آن پایبند هستند اما امریکائی‌ها و ناتو غره از پیشرفت‌های...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: اسد کشتمند
نویسنده: اسد کشتمند
۲۵ نوامبر، روز جهانی رفع خشونت علیه زنان، تداوم خشونت و نقض حقوق اساسی زنان در ایران
به گزارش مرکز آمار ایران در بهار امسال درمجموع ۱۶ هزار و ۲۶۴ نفر به‌‏ دلیل همسرآزاری توسط سازمان پزشکی قانونی معاینه شده‌‏اند که از این رقم ۱۵ هزار و...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
يک نیمه‌روز
بوق ماشین آتش‌نشانی در همه جا پیچیده بود اما معلوم نبود که ماشین برای رسیدن به شعله‌های آتش چگونه می‌تواند راه خود را باز کند. راننده تاکسی با مسافری بر...
۳ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزير؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد
دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا،...
۲ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
دادخواهی و صلح
روز يک‌شنبه گذشته، 27 آبان‌ماه سال 1403 خورشيدی با عنوان دادخواهی و صلح و به‌یاد هزاران فرزند جان‌باختۀ ميهن و با تاکيد بر دادخواهی، خشونت‌پرهيزی و صلح‌طلبی در سامانه زوم...
۱ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کارآنلاين
نویسنده: کارآنلاين
دنیایِ واژگون
کتاب در حافظه شهر فراموش شده‌ / و به انتها نزدیک / دنیا تعادلش را در نقطه لغزانی دنبال می‌کند / موریانه‌ها / به جانِ کتاب‌ها افتادند / شب است،...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا

حرکت ۲۱ آذر در آذربایجان: گفتگو با دکتر بهزاد بهزادی

حتي مخالفان فرقه هم به ناچار پذيرفتند كه در عرض اين يكسال خدمات و كارهايي بيشتر از دوران بيست‌ ساله رضاشاه انجام گرفته است

گفتگو با دکتر بهزاد بهزادی (۱)، حقوقدان و مدیر‌مسئول فصلنامه آذری

 

پرسش- جناب آقای بهزادی شما در زمان حکومت ملی آذربایجان مقیم تبریز بوده و از نزدیک شاهد فعالیت‎های انجام شده بودید، لطفا” در خصوص اقدامات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی حکومت ملی آذربایجان برایمان صحبت کنید.

 پاسخ- مایلم قبل از برشمردن فهرست‌وار اقدامات حکومت ملی آذربایجان، جمع‌بندی که آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» از اقدامات حکومت ملی آذربایجان کرده است، از صفحه ۵۴ آن کتاب نقل کنم:

 «حتی مخالفان فرقه هم به ناچار پذیرفتند که در عرض این یکسال خدمات و کارهایی بیشتر از دوران بیست‌ ساله رضاشاه انجام گرفته است».

کارهای انجام گرفته از طرف حکومت ملی آذربایجان را که براساس مفاد مرامنامه فرقه دموکرات آذربایجان و مصوبات کنگره و مجلس ملی آذربایجان انجام گرفته در دو بخش به اختصار نام می‌برم:

 بخش اول- اقداماتی که برای نخستین بار در تاریخ ایران بوسیله حکومت ملی به مرحله اجرا درآمد.

 بخش دوم- سایر اقدامات و خدمات.

بخش اول

 ۱- تفویض حق انتخاب کردن و انتخاب شدن به زنان در انتخابات مجلس، انجمن‌های ایالتی و ولایتی، انجمن‌های شهر و بخش و ده، با حقوق برابر با مردان.

 طبق موافقت‌نامه مورخ ۲۳/۳/۲۵ بین حکومت ملی و دولت مرکزی، دولت ضمن موافقت با این مصوبه حکومت ملی متعهد شد که لایحه‌ای مبتنی بر حقوق زنان برای انتخاب شدن و انتخاب کردن در سراسر ایران را به مجلس ۱۵ تقدیم نماید.

 قوام‌السلطنه و شاه در این مورد نیز عهدشکنی کردند و آن را به فراموشی سپردند و حتّا دکتر مصدق نیز در اصلاحیه قانون انتخابات زنان را از این حق بشری محروم کرد.

 دولت در اوایل دهه ۱۳۴۰ این حقوق زنان را تثبیت کرد.

 ۲- رسمیت تحصیل در تمام مقاطع تحصیلی به زبان آذربایجانی با این شرط که در سه کلاس اول ابتدایی تدریس فقط به زبان آذربایجانی بوده و از آن به بعد زبان فارسی به عنوان زبان مشترک تدریس گردد.

 اقلیت‌های زبانی از آن جمله کردها، ارمنی‌ها، آسوری‌ها و… که در آذربایجان مقیم هستند حق داشتند که در سه کلاس اول ابتدایی به زبان مادری خود تدریس کنند.

 در موافقت‌نامه مورخ ۲۳/۳/۲۵ بین دولت و نمایندگان آذربایجان، ضمن تایید اصل مورد توافق مقرر شد که تحصیل در پنج سال ابتدایی به زبان مادری باشد.

 در اجرای فرمان شماره ۱ وزارت معارف آذربایجان به تاریخ ۲/۱۰/۲۴ کمیسیون تالیف کتب درسی به زبان آذربایجانی تشکیل شد و در همان سال تحصیلی کتاب‌ها آماده و توزیع گردید.

 ۳- به موجب مصوبه مورخ ۹/۱۰/۲۴ تاسیس دانشگاه ملی آذربایجان به مرحله اجرا درآمد.

 درباره دانشگاه ملی آذربایجان بعدا” توضیح خواهم داد. در اینجا به ذکر این نکته اکتفا می‌کنم که تأسیس دانشگاه ملی آذربایجان انحصار دانشگاه تهران را در ایران شکست و لزوم و امکان تأسیس دانشگاه در سایر استان‌ها و نقاط کشور را به اثبات رساند.

 ۴- به موجب تصویب‌نامه مورخ ۱۶/۱۰/۲۴ حکومت ملی، رسمیت زبان آذربایجانی اعلام و به موقع اجرا گذاشته شد. که به موجب آن علاوه بر تدریس در تمام مقاطع تحصیلی به زبان آذربایجانی، کلیه مکاتبات اداری، مذاکرات رسمی و رسیدگی‌ها در دادگاه‌ها و تابلوی مغازه‌ها باید به زبان آذربایجانی باشد.

 در موافقت‌نامه مورخ ۲۳/۳/۲۵ موافقت شد که زبان‌های فارسی و آذربایجانی رسمیت داشته باشد.

 ۵- قانون تقسیم اراضی خالصه و املاک مصادره شده مالکینی که آذربایجان را ترک کرده و برعلیه حکومت ملی توطئه‌چینی می‌کنند.

 در ضمن اعلام شده بود که در آینده با تقویت امکانات سرمایه‌ای بانک کشاورزی اراضی سایر مالکین با تراضی از طرف بانک خریداری و مجانا” بین دهقانان تقسیم خواهد شد.

 اراضی خالصه از زمان آغامحمدخان قاجار صورت‌برداری شد و آن اراضی خالصه که به فروش رفته بود نیز تقسیم شد. اراضی خالصه فروش رفته اگر درآمدی معادل بهای خریداری عاید خریدار نکرده بود مابه‌التفاوت آن از طرف دولت به خریدار پرداخت گردید.

 تقسیم اراضی به وسیله کمیسیونی مرکب از ۵ نفر معتمدین هر ده و با حضور نماینده اداره کشاورزی بین دهقانان تقسیم شد و این تقسیم اراضی هر سال باید با توجه به اوضاع و احوال موجود تجدید می‌شد.

 در تقسیم اراضی، خوش‌نشینان (کارگران زراعی) و دهقانانی که ده را ترک کرده بودند به شرط آنکه به ده برگردند و به کار کشاورزی بپردازند، مشارکت داشتند و سهم می‌‌بردند.

 تقسیم اراضی به نسبت عائله‌مندی دهقانان انجام می‌گرفت. برای سهولت در تقسیم‌بندی اراضی واحد اندازه‌گیری محلی ملاک عمل قرار گرفت.

 قبل از تقسیم اراضی در هر ده زمین‌های مورد نیاز خدمات عمومی از قبیل احداث مدرسه، مریضخانه و غیره اختصاص می‌یافت و خانه‌های مسکونی هر یک از دهقانان متعلق به خودش بود.

 مراتع و قنوات و… با سرپرستی شورای ده برای استفاده دهقانان در مقابل پرداخت مبلغی که برای دایر نگهداشتن آنها مورد نیاز بود اختصاص داشت.

 دهقانان حق فروش زمین را نداشتند و اگر در اراضی سهم خود کشت نمی‌کردند، زمین از آنها پس گرفته می‌شد.

 به این ترتیب ۳۰۰۰ پارچه خالصه و ۴۳۷ پارچه املاک مصادره‌ای در زمان کوتاهی به طور عادلانه بین یک میلیون نفر تقسیم شد.

 دولت در موافقت‌نامه مورخ ۲۳/۳/۲۵ با تقسیم اراضی خالصه موافقت نمود و متعهد شد که قانون تقسیم اراضی خالصه در سراسر ایران را به دوره ۱۵ مجلس شورا پیشنهاد نماید.

 تقسیم اراضی در ایران تحت فشار کندی رئیس جمهور آمریکا در تاریخ ۶/۱۱/۱۳۴۱ جزء برنامه «انقلاب سفید شاه!» اعلام شد. تقسیم اراضی که اراضی مرغوب و آبی را به اربابان و خانواده آنها اختصاص داد، خوش‌نشینان از مشارکت در تقسیم اراضی محروم شدند. از دهقانان صاحب‌نسق نیز پشتیبانی مالی برای کاشت- داشت و برداشت نشد و بهای اراضی نیز از دهقانان وصول شد و… آن‌چنان نابسامانی در دهات به وجود آمد که دهقانان به شهرها هجوم آوردند و در گروه نیمه‌بیکاران و بیکاران بحران آفریدند و تولیدات کشاورزی کاهش فاحشی یافت…

 ۶- تعدیل روابط مالک و زارع برحسب قانون خاص و با توافق و تراضی مالک و زارع و نظارت اداره کشاورزی با موفقیت انجام گرفت. و با تغییراتی در سهم هر یک از عوامل کشت و اختصاص بذر – کار- گاو به دهقانان و با توجه به سهم آب در کشت آبی و دیم و ۲۰% از کل محصول برای برداشت محصول به زارعان، سهم زارعان به بیش از ۸۰ درصد محصول افزایش یافت.

 مالک مکلف شد که وام بدون بهره برای تهیه وسایل کشت در اختیار زارع قرار دهد و در سر خرمن وام را وصول کند ولی اگر بنا به دلیل موجهی بنا به تشخیص شورای ده، زارع قادر به بازپرداخت وام نباشد مدت آن تمدید می‌شود و به هر حال دولت ضامن بازپرداخت وام به مالک است.

 و اگر بنا به تشخیص شورای ده مالک توانایی پرداخت وام نداشته باشد دولت اعتبار لازم را به کشاورز پرداخت خواهد کرد.

 کاه حاصل متعلق به زارع است و حمل سهم مالک از خرمن به انبار مالک به عهده خودش است.

 کلیه بدعت‌ها و رسومات و عوارض تحمیلی به دهقانان لغو گردید.

 در قانون تقسیم اراضی و تعدیل روابط مالک و زارع مراجع خاصی برای حل اختلافات حاصله پیش‌بینی شده بود. به علاوه مالک و یا زارع می‌توانستند حتا به عالی‌ترین مراجع دادگستری شکایت کنند.

 دولت قوام‌السلطنه در سال ۲۵ و دولت مصدق در سال ۱۳۳۱ مقرر داشتند که از کل محصول ۱۵% به دهقانان اختصاص یافته و بقیه طبق عرف رایج تقسیم شود. ولی هر دو تصویب‌نامه بلااجرا ماند و مالکین و ژاندارم‌ها از اجرای آن جلوگیری کردند!

 ۷- تشکیل کنگره دهقانی در ۲۵/۱/۲۵ در تبریز با حضور ۶۰۰ نماینده که در این کنگره راه‌کارهای اجرایی قوانین تقسیم اراضی و تعدیل روابط مالک و زارع مورد بحث و تصمیم‌گیری قرار گرفت و در اجرای درست و سریع مصوبات نقش مهمی داشت.

 ۸- تصویب و اجرای قانون کار و بیمه کارگران. ضمن حفظ حقوق کارگران و ایجاد انضباط در محیط کار موجبات افزایش تولید را فراهم ساخت. این قانون ۸ ساعت کار روزانه، تعطیلی جمعه و ایام تعطیل رسمی با دریافت مزد، مرخصی سالیانه، دو دست لباس کار در سال، اجازه تشکیل اتحادیه کارگران و دخالت اتحادیه در تنظیم روابط و قرارداد کار بین کارگر و کارفرما، تعیین حداقل مزد در هر کارگاه و کارخانه و میزان اضافه کار و مزد اضافی متعلقه، اضافه مزد کار شبانه، ممنوعیت کار افراد کمتر از ۱۳ سال و محدودیت ساعت کار جوانان بین ۱۳ تا ۱۶ سال به ۴ ساعت در روز آن هم برای کارآموزی در مقابل دریافت مزد، نحوه پرداخت مزد و تأیید حق تقدم مزد کارگر و… تشکیل شورای حل اختلاف، برابری مزد زنان با مردان، ممنوعیت اشتغال زنان به کارهای سنگین، استراحت زنان باردار شش هفته قبل از زایمان و شش هفته بعد از زایمان با دریافت مزد، استراحت زنان در موقع کار هر سه ساعت نیم ساعت برای شیر دادن به کودک خود و… تشکیل‌ شرکت‌های تعاونی و غیره و غیره.

 در این قانون حق اعتصاب برای کارگران ، تعطیلی روز اول ماه مه روز جهانی کارگر به رسمیت شناخته شد.

 برای نخستین بار کنگره کارگران آذربایجان در تاریخ ۲/۳/۲۵ در تبریز تشکیل یافت و راه‌کارهای اجرایی قانون کار و بیمه کارگران را مورد بررسی قرار داد و ضمن تأمین رفاه کارگران تأثیر مهمی در افزایش تولید داشت.

 ۹- لوله‌کشی آب شهرها به ویژه شهر تبریز یکی از برنامه‌هایی بود که در اعلامیه ۱۲ ماده مورخ ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان قرار داشت و در برنامه حکومت ملی نیز اجرای آن تأیید شد.

 پس از تشکیل حکومت ملی و انجمن شهر تبریز در تاریخ ۲/۲/۲۵ مرحله اجرایی آغاز شد. نقشه‌برداری و مطالعه برای منابع تأمین آب و تهیه مصالح بسرعت ادامه یافت و در تاریخ ۱۹/۷/۲۵ احداث مخزن اصلی در باغ پیکریه تبریز آغاز شد. لوله‌کشی آب شهر خوی نیز در سال ۱۳۲۵ شروع شد.

 دولت مرکزی در سال ۱۳۲۶ سازمان آب تهران را تأسیس کرد و مقدمات کار چند سال طول کشید و سال‌ها بعد آب لوله‌کشی به تدریج در دسترس اهالی تهران قرار گرفت.

 ۱۰- متشکل ساختن گروه «عاشق»ها، نوازندگان و خوانندگان سنتی آذربایجان در جنب ارکستر ملی به سرپرستی شاعر و نوازنده توانا، عاشق حسین جوان، به منظور آموزش، تشویق و حمایت از این هنرمندان که پاسداران واقعی هنر موسیقی قومی آذربایجان هستند.

 ۱۱- به منظور تجلیل از قهرمانان ملی آذربایجان از آن جمله ستارخان سردار ملی، باقرخان سالار ملی، ثقه‌الاسلام، خیابانی و… نام‌گذاری خیابان‌ها و میادین و پارک‌ها به نام این قهرمانان و نصب مجسمه و تندیس آنها در در پارک‌ها، به نحوی که چهره شهر تغییر یافت.

 در تاریخ ۲۷/۲/۲۵ مجسمه ستارخان در باغ گلستان طی مراسم باشکوهی نصب گردید و پیشه‌وری ضمن نطق مفصلی اعلام داشت که تجلیل از قهرمانان ملی آذربایجان وظیفه مقدس ماست و اظهار داشت ملتی که از قهرمانان خود تجلیل نکند نمی‌تواند قهرمان پرورش دهد.

بخش دوم- سایر خدمات

 ۱- تأمین امنیت- با گماردن اشخاص خوشنام محلی در رأس ادارات و به ویژه در شهربانی و انحلال ژاندارمری و ادغام آن در نیروهای انتظامی و سپردن امور انتظامی به فدائیان و جلب مشارکت عمومی و دفع اشرار توانست آن چنان شرایط امنی فراهم آورد که داگلاس قاضی عالی‌رتبه آمریکایی در این باره می‌نویسد:

 «بازرگانان به من می‌گفتند که اگر شب‌ها مغازه ایشان باز می‌ماند اموالشان تأمین داشت و چیزی به سرقت نمی‌رفت. اهالی اظهار داشتند که برای اولین بار با اطمینان می‌توانستند شب یا روز ماشین‌هایشان را در کنار خیابان یا پس کوچه بگذارند، بدون اینکه کسی جرأت دزدیدن چرخ، لاستیک و آینه و سایر اثاث آن را داشته باشد؛ حتا اگر در ماشین باز می‌ماند».

 موریس هیندروس خبرنگار روزنامه نیویورک هرالد تریبون می‌نویسد: «شهربانی منظمی ترتیب داده شده بود و زن‌ها بدون رعب و ترس آزادانه در کوچه عبور می‌کردند».

 زندان‌های آذربایجان که قبل از قیام ۲۱ آذر ۲۴ پر بود، بخصوص از دهقان‌ها که با توطئه و دسیسه اربابان و مباشرین آنها و ژاندارم‌ها به زندان افتاده بودند، با عفو عمومی صادره از طرف حکومت ملی آزاد گردیدند. در اول آذر ۲۵ که شهر زنجان به مأمورین دولتی تحویل شد در زندان زنجان فقط ۸ نفر بازداشت بودند. این نمونه‌ای از کاهش جرم و مجرم در تمام آذربایجان بود.

 ۲- مبارزه با فساد اخلاقی و اجتماعی

 به موجب قوانین و مراقبت‌های دستگاه‌های انتظامی و عمومی رشوه، روسپی‌گری، استعمال مواد مخدر، احتکار و … از بین رفت.

 داگلاس نامبرده می‌نویسد: «از بین بردن رشوه- پیشه‌وری رشوه دادن به مأمورین دولت را خیانت به حقوق عمومی اعلام کرد و برای مرتکبین مجازات سختی قایل شد. این قانون اثر برق‌آسایی داشت».

 ۳- بالا بردن تولید و رفع بیکاری

 در پایان جنگ دوم جهانی بحران اقتصادی در کشور تشدید شد و واردات بی‌رویه کالاهای خارجی و بنجل‎های ارزان‌قیمت آمریکایی این بحران را وخیم‌تر کرد. در تبریز اغلب کارخانجات در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند و کارخانه بوستان تعطیل گردید. فرقه دموکرات آذربایجان حمایت از صنایع و تولیدات داخلی به ویژه تشویق تولیدات کارگاهی را در سرلوحه برنامه خود قرار داده بود. حکومت ملی علی‌رغم فشارهای مالی وپولی که دولت مرکزی ایجاد کرده بود و بانک‌ ملی ۱۵۰ میلیون ریال سپرده مردم را به تهران انتقال داده بود، و از برگشت بهای کالای صادره به سایر نقاط ایران به آذربایجان مشکلاتی تولید می‌کرد، معذلک حکومت ملی با تدابیر سنجیده این موانع را رفع کرد و از طریق کمک مالی به کارخانجات نه فقط تولید آن کارخانجات را افزایش داد، بلکه کارخانه بوستان را دوباره به تولید تشویق کرد. کارخانه ظفر را در عرض یک ماه با سرعت بی‌سابقه‌ای وارد، نصب و به کار انداخت.

 سیاست مدبرانه واردات و صادرات را طرح و اجرا نمود و مصرف و صدور تولیدات داخلی را تشویق کرد. شرکت دولتی تجارت را سازمان داد. به این ترتیب تولید کارخانجات و کارگاه‌ها افزایش و قیمت‌ها کاهش یافت.

 ۴- امور مالی و اقتصادی

 حکومت ملی بانک ملی آذربایجان را با پنجاه میلیون ریال سرمایه تأسیس نمود. نزول‌خواری را از بین برد. با تشکیل شرکت‌های تعاونی و فروشگاه‌های دولتی کالاها با قیمت ارزان‌تر در دسترس مصرف‌کنندگان قرار گرفت. با چاپ یک میلیون ریال اسناد خزانه در رفع بحران نقدینگی کوشید. مالیات‌های غیرمستقیم و مالیات بر مصرف را بسیار تقلیل داد. از طریق مالیات مستقیم تصاعدی بر درآمد و سود درآمد دولت را تأمین نمود.

 همه این تدابیر مربوط به افزایش تولید و امور اقتصادی و مالی موجب فراوانی مایحتاج عمومی و ارزانی آنها گردید. آیت‌الله مجتهدی در کتاب «بحران» این حقیقت را تأیید نموده و ویلیام داگلاس می‌نویسد: «قیمت کالاهای مورد مصرف عموم ۴۰% پایین آمده بود».

 ۵- عمران و آبادی

 می‌توان گفت که یادگارهایی از عمران و آبادی که در زمان حکومت ملی و یا با همیاری مردم هر محل انجام گرفته، در هر شهر آذربایجان موجود است.

 ساختمان بانک ملی آذربایجان و مجلس ملی آذربایجان و دانشسرای دختران و ساختمان دانشگاه و موزه و… در تبریز، ساختمان ده‌ها مدرسه در تبریز و شهرها و دهات، ساختمان باشگاه‌ها، سینما و سالن اجتماعات در شهرهای متعدد، احداث خیابان‌ها، پارک‌ها و آسفالت خیابان‌ها در تبریز و شهرستان‌ها، احداث جاده بین دهات و تعریض جاده‌های اصلی و تعمیر و نوسازی پل‌ها، بازسازی قنوات و مخازن آب و اقدامات نظیر آن را می‌توان نام برد.

 خبرنگار روزنامه نیویورک هرالد تریبون در ایران می‌نویسد: «دموکرات‌ها در مدت یک سال حکومت خود در شهر تبریز اصلاحات مهمی انجام داده‌اند. در عرض این یک سال بیش از کلیه کوچه‌هایی که در سال‌های قبل احداث شده بود، خیابان‌سازی شده است. چهار میل مسافت بین شهر و ایستگاه راه‌آهن آسفالت و گدایان از کوچه‌ها رانده شده بودند… تعریض و ترمیم جاده‌های بین شهرها از فعالیت‌های چشمگیر حکومت ملی بود».

 ۶- خدمات فرهنگی و مطبوعات

 تألیف کتب درسی کلاس‌های ابتدایی در مدت کوتاه و چاپ و ارسال آنها به مدارس در سراسر آذربایجان، تأسیس چاپخانه آذربایجان، تشویق انتشار ۵۰ روزنامه و مطبوعات در تبریز و شهرستان‌ها، تهیه وسایل و امکانات ورزشی برای جوانان و سالن‌های ورزشی برای بانوان، تشکیل انجمن شعرا و نویسندگان در تبریز و شهرستان‌ها و ایجاد امکانات و تسهیلات برای نویسندگان و شعرا، مبارزه گسترده با بیسوادی در شهرها و کارخانجات و دهات و… از اقدامات مهم و فراموش‌نشدنی حکومت ملی است.

 ۷- خدمات بهداشتی و بهداری

 حفظ سلامتی مردم مورد توجه خاص بود. به منظور مبارزه و پیشگیری از بیماری‌های مسری از طریق آموزش عمومی و واکسیناسیون خدمات ارزنده‌ای صورت گرفت. پنجاه بیمارستان و درمانگاه در نقاط مختلف به کار افتاد و درمانگاه‌های سیار برای اعزام به دهات سازمان داده شد.

 دانشکده طب در دانشگاه تبریز تأسیس شد و آموزشگاه عالی مامایی و آموزشگاه پرستاری به فعالیت پرداخت.

 ۸- امور خیریه

 مجلس ملی و حکومت ملی قانونی برای تشکیل جمعیت خیریه‌ای از شخصیت‌های سرشناس و معتمدین تبریز برای تأسیس پرورشگاه کودکان، تأسیس خانه سالمندان، کمک به مادران و شیرخوارگاه‌ها، گسترش شعب آنها در شهرستان‌ها به تصویب رساند و با جدیت قابل تحسینی آنها را به مرحله اجرا درآورد.

 پرورشگاه برای کودکان بی‌سرپرست دو بخش بود. کودکان بی‌سرپرست ۳ تا ۱۴ سال و کودکان کمتر از ۳ سال.

 این اقدامات و ایجاد کار برای بیکاران بساط تکدی‌گری را برچید.

 ۹- اقدامات در زمینه‌های هنری

 احیای تئاتر ملی آذربایجان و تشکیل گروه‌هایی از هنرپیشگان بااستعداد سابقه‌دار و جوانان در تبریز که چندین نمایش‌نامه را به صحنه آوردند و آنها را در سایر شهرهای آذربایجان به تماشا گذاشتند.

 در هر شهر نیز گروه‌های محلی برای هنرنمایی تشویق شدند. گروه موسیقی ملی برای اولین بار در تبریز به شکل سازمان یافته و با اسلوب مترقی فعالیت خود را آغاز کرد و ده‌ها هنرمند در رشته‌های مختلف موسیقی و رقص به هنرنمایی پرداختند.

 موزه نقاشی استاد بهزاد و نمایشگاه دایمی نقاشی و خط افتتاح شد.

 در این‌جا مناسب می‌دانم که سرگذشت حسن ذوالفقارزاده، یکی از نقاشان تبریزی را بازگو کنم. ایشان در سال ۱۲۹۷ در تبریز به دنیا آمده و در پرورشگاه بزرگ شده و تحت تعلیم استادان در هنر نقاشی استعداد درخشان خود را نشان داده است. ایشان اواخر آذر ۲۵ در یورش اوباش و اراذل به موزه نقاشی بهزاد به دفاع از تخریب آثار هنری می‌ایستد. او به دست اوباش مضروب و دستگیر و چند روز بعد در دامنه کوه‌های پربرف سرخاب تبریز به جوخه اعدام سپرده می‌شود.

 خانم فکور با این جمله زیبا یاد او را عزیز می‌دارد:

 «… بدین ترتیب حسن ذوالفقارزاده در زیر آسمان مه‌آلود تبریز، بر بومی از برف و یخ با خون خویش آخرین تابلوی نقاشی‌اش را آفرید. او اولین نقاشی است که در مدافعه از هنر خویش به شهادت رسیده است. یادش گرامی باد»!

 ۱۰- دانیشیر تبریز

 هنگامی که در تاریخ ۲۶/۱/۲۵ به طور آزمایشی و در تاریخ ۶/۲/۲۵ به طور رسمی این کلام از ایستگاه فرستنده رادیو تبریز طنین افکند، دل‌های هر آذربایجانی و ایرانی آزادی‌خواه لبریز از شادی گردید.

 حکومت و شهرداری‌ها به علت اینکه تعداد رادیو در منازل کم بود و همه قادر به خرید آن نبودند، تعداد مورد نیاز رادیو در محل‌های عمومی نصب کردند تا مردم بتوانند به رادیوی خود گوش کنند.

 این برای اولین بار بود که خارج از تهران در استان‌ها رادیوی محلی به کار می‌پرداخت.

 این بود شمه‌ای از اقدامات و خدمات تاریخی حکومت ملی آذربایجان در یک ‌سال که بدان اشاره شد. این اقدامات خاطره‌ای را نزد آذربایجانی‌ها به یادگار گذاشت که هرگاه عناصر صالح و مدبر با دلسوزی و برنامه صحیح در رأس حکومت به مردم خدمت کنند، چه انقلاب عظیمی را می‌توانند آفرید.

پرسش- جناب بهزادی، با توجه به اینکه شما دانشجوی اولین دوره آموزشی دانشگاه آذربایجان به سال ۱۳۲۵ بودید، درباره نحوه تأسیس و همین‎طور سیستم آموزشی آن نکاتی را بیان بفرمایید.

پاسخ- درباره تأسیس دانشگاه ملی آذربایجان جداگانه و کمی گسترده‌تر صحبت خواهم کرد. زیرا یکی از اقدامات پرارزش و انقلابی حکومت ملی است.

 تأسیس دارالفنون ملی آذربایجان در تبریز در سرلوحه مرامنامه فرقه دموکرات آذربایجان، مصوبات مجلس ملی و برنامه مورخ ۲۱ آذر ۱۳۲۴ حکومت ملی قرار داشت و به خصوص پیشه‌وری توجه ویژه‌ای به این امر داشت.

 فرمان مورخ ۹/۱۰/۲۴ حکومت ملی تأسیس دانشگاه را در اولویت قرار داد. به موجب این مصوبه دانشگاه ملی در اول مهر ماه ۱۳۲۵ می‌بایستی شروع به کار کند. بدین منظور دو راه‌حل پیش‌بینی شد. نخست اینکه ساختمان دانشسرای مقدماتی تبریز که ساختمانی مجهز و مناسب بود تخلیه و به دانشگاه تحویل شود. به سرعت محلی برای انتقال دانشسرای مقدماتی پسران تهیه شد و ساختمان در اختیار دانشگاه قرار گرفت و برای پذیرش دانشجو در سال تحصیلی آینده آماده گردید.

 دوم اینکه محلی مناسب برای دانشگاه در نظر گرفته شود و ساختمان و تجهیزات یک دانشگاه مدرن در آنجا پیاده شود.

 دکتر جهانشاهلو به ریاست دانشگاه و کمیسیونی ۷ نفره برای تدارک مقدمات افتتاح دانشگاه در مهر سال ۲۵ جهت تعیین دروس و استاد و تنظیم امور و غیره تعیین گردیدند.

 در تاریخ ۲۲/۳/۲۵ مراسم کلنگ‌زنی و یا گذاشتن سنگ بنای ساختمان اصلی ابتدا در ساختمان دانشسرای مقدماتی برگزار شد و سپس مدعوین با حضور پیشه‌وری به محل اصلی دانشگاه رفتند و پیشه‌وری در داخل بطری یادبودنامه‌ای را در بتون پی‌ستون اصلی قرار داد و کار ساختمانی آغاز گردید. در این مراسم یکی از ناطقین صفوت، فرهنگی باسابقه بود که خاطره خود را چنین نقل کرد: (ترجمه به فارسی)

 «چند روز پیش جهت انتخاب زمین مناسب برای دانشگاه با حضور آقای پیشه‌وری به سوی مدخل شرقی شهر رفتیم. در مدخل شهر باغ قدیمی صاحب‌دیوان را دیدیم که دیوارهای ضخیم همانند قلعه‌ها داشت و در آن ساختمان جدید وحشت‌آوری قرار داشت. این ساختمان را برای ما زندانی بنا کرده بودند تا واردین به شهر با دیدن بنا به خود بلرزند. این مدفنی بود که برای آزادی‌خواهان ساخته بودند، اما فرصت نیافتند. برای بنای این ساختمان مبلغ ۴۰۰ هزار تومان قبل از جنگ خرج کرده بودند. نصف این پول را به جیب زده بودند و نصف دیگر را هزینه کرده بودند.

 خلاصه ما وارد این ساختمان شدیم. آنجا را بازدید کردیم. آقای پیشه‌وری پس از ملاحظه آن گفت: من طرفدار زندان نیستم. من طرفدار مدرسه‌ام. مسافری که به شهر وارد می‌شود نه زندان و بازداشت‎گاه بلکه باید مرکز علم و عرفان، یعنی دارالفنون را ببیند».(روزنامه آذربایجان ۲۴/۳/۱۳۲۵).

 به این ترتیب محل ساختمان دانشگاه تعیین شد و همان طوری که پیشه‌وری در این مراسم گفته بود، به شهر بزرگ دانشگاهی تبدیل گردید.

 مبلغ ۲ میلیون تومان برای ساختمان و هزینه اداری آن بودجه اختصاص دادند که نصف آن برای مرحله اول ساختمان بود و نصف دیگر برای تجهیزات و سایر هزینه‌های جاری. باید گفت که مبلغ دو میلیون تومان از کل بودجه سالیانه وزارت معارف آذربایجان بیشتر بود.

 چه نیکوست که دانشجویان دانشگاه تبریز سالگرد این روز یا روز نهم دی‌ماه ۲۴ را جشن بگیرند و به بنیادگزاران آن به ویژه به پیشه‌وری درود بفرستند.

 اسم‌نویسی برای سال تحصیلی جاری ( اول مهرماه ۲۵) آغاز و از تاریخ ۱۰ تیر ماه لغایت ۱۵ مرداد ۲۵ انجام گرفت. آنهایی که دیپلم ششم متوسطه داشتند، بدون کنکور و فارغ‌التحصیلان پنجم متوسطه و دانشسرای مقدماتی با گذراندن کنکور پذیرفته شدند. کنکور در شهریور ماه انجام گرفت و در موعد مقرر کلاس‌ها تشکیل یافت.

 دانشگاه مرکب از دو دانشکده بود: ۱) دانشکده پزشکی، مدت تحصیل ۶ سال و تعداد پذیرش دانشجو ۶۰ نفر. ۲) دانشکده تربیت معلم شامل ۴ رشته: زبان و ادبیات- تاریخ و جغرافیا- طبیعیات و شیمی، ریاضیات و فیزیک. دوره تحصیل در این دانشکده ۳ سال بود و در هر رشته ۳۰ دانشجو پذیرفته شد.

 قرار بود که در آینده دانشکده‎های کشاورزی و حقوق نیز دایر گردد.

 استادان از پزشکان، دبیران باسابقه و سرشناس تبریز و مهندسین برگزیده شده بودند. تنها یک نفر استاد ریاضیات عالی از باکو استخدام شده بود. دکتر محمدوف مردی بود بلندقامت، چهارشانه، گندمگون و شیک‌پوش. او قبل از انتقلاب اکتبر کارگر معادن نفت باکو بود. بعد از انقلاب در کلاس‌های شبانه به تحصیل ادامه می‌دهد و سپس با استفاده از بورس دولتی در باکو لیسانس ریاضیات را اخذ می‌کند و از دانشگاه مسکو در رشته ریاضیات به اخذ درجه دکترا نایل می‌گردد.

 پیشه‌وری در رشته زبان و ادبیات، ادبیات باستانی را تدریس می‌کرد و پنج‎شنبه‌ها به دانشکده می‌آمد و در موقع تنفس، دانشجویان دورش حلقه می‌زدند و با اشتیاق فراوان با این معلم پیر و رهبر حکومت ملی صحبت می‌کردند. حضور پیشه‌وری در دانشگاه موجب توجه خاص به امور جاری دانشگاه بود.

 دروس در تمام کلاس‌ها به زبان آذربایجانی بود و درس زبان آذربایجانی برای همه رشته‌ها اجباری بود. استاد این درس گنجعلی صباحی بود که در مدیریت داخلی دانشکده هم فعالیت می‌کرد. صباحی با تسلط کامل به دستور زبان ترکی آذربایجانی و با شیوایی و فصاحت قانون هماهنگی اصوات ترکی آذربایجانی را آموزش می‌داد. باید اذعان کنم که این درس گیرایی ویژه‌ای داشت، زیرا برای اولین بار از قانونمندی زبان مادری اطلاع یافتیم و در حقیقت ایشان دری به روی ما گشودند که بعدها با خودآموزی آن را ادامه دادیم.

 اوقات درس دانشگاه از ساعت ۲ تا ۸ بعد از ظهر بود. به این ترتیب استادان شاغل و آن دسته از دانشجویان که شاغل بودند می‌توانستند به کار و درس خود برسند.

 کارمندان و آموزگاران هم می‌توانستند در صورتی که در دانشگاه پذیرفته می‌شدند با ارائه گواهی قبولی دانشکده به اداره مربوطه به تبریز منتقل گردند و در ادارات به این افراد کار سبک‌تر ارجاع می‌شد.

 من در آستارا آموزگار بودم، به اداره معارف تبریز به دایره تعلیمات منتقل شدم و کارم ثبت نامه‌های وارده و صادره بود. تا ساعت ۱۲ کار می‌کردم.

 دانشجویان شهرستانی اعم از اینکه کارمند بودند و یا غیرکارمند در صورتی که در تبریز مسکن نداشتند و دانشجویان بی‌بضاعت از تسهیلات شبانه‌روزی، از خوابگاه و رستوران (صبحانه، ناهار، شام) رایگان استفاده می‎کردند. قرار بود به این دانشجویان کمک خرج نقدی هم پرداخت شود.

در نیمه آبان ماه ۱۳۲۵ اتحادیه دانشجویان دانشگاه ملی آذربایجان تشکیل شد. بنا به دعوت هیئت مؤسس که من یکی از آنها بودم، دعوت شد که از هر کلاس به نسبت هر ده نفر دانشجو یک نفر نماینده برای شرکت در مجمع عمومی مؤسس انتخاب و معرفی گردد. این انتخابات به طرز دموکراتیک برگزار شد، نمایندگان منتخب مرکب از همه گروه‌های فکری بودند. مجمع عمومی مؤسس اساسنامه را تصویب و هیئت مدیره ۹ نفری را انتخاب کرد. من عضو هیئت مدیره بودم و به دبیری اتحادیه برگزیده شدم. دبیر اتحادیه موجودیت اتحادیه را به دکتر جهانشاهلو رئیش دانشگاه اطلاع داد و آمادگی اتحادیه را برای همکاری با دانشگاه در مسایل مربوط به دانشگاه و دانشجویان اعلام داشت. این پیشنهاد با استقبال اولیای دانشگاه مواجه شد و همکاری در زمینه نظارت بر کار رستوران و خوابگاه‌ها و کتابخانه و بوفه آغاز گردید. نمونه این همکاری در نظارت بر رستوران را شرح می‌دهم.

 دکتر برازش که دکتر دامپزشک بود و اینک در دانشکده پزشکی تحصیل می‌کرد، برادربزرگ دکتر محمدتقی زهتابی، شخصیتی مورد احترام و علاقه‌مندو عضو هیئت مدیره اتحادیه بود.

 ایشان مسئول نظارت بر امور رستوران گردید و به اتفاق گروهی از دانشجویان تمام مواد غذایی را که به انبار رستوران تحویل می‌شد و همه روزه مقداری از آنها به آشپزخانه تحویل می‌شد از لحاظ کمیت و کیفیت کنترل می‌کردند. رعایت بهداشت در آشپزخانه و سهمی که به دانشجویان داده می‌شد از طرف این عده کنترل می‌شد. غذا مطلوب و کافی بود. از حیف و میل جلوگیری می‌شد. یک نفر فدایی هم در این امور نظارت داشت…

 جنایاتی که آرتش شاهنشاهی و ژاندارم‌ها و چاقوکشان ذوالفقاری در دوم آذرماه و روزهای بعد در زنجان مرتکب شدند، همه آذربایجانی‌ها را به هیجان آورد. طبیعی است که عکس‌العمل دانشجویان چشمگیر بود.

 می‌دانیم که طبق موافقت‌نامه بین دولت مرکزی و نمایندگان آذربایجان و بنا به پیشنهاد دولت قرار شد که چون زنجان در تقسیم‌بندی کشوری جزء آذربایجان نبوده مؤقتا به دولت مرکزی تحویل داده شود. امنیت شهر به وسیله ۳۰۰ ژاندارم (نگهبان) و ۳۰۰ فدایی حفظ شود و دولت تعهد کرد که پس از تشکیل دوره ۱۵ مجلس لایحه‌ای به مجلس تقدیم نماید و زنجان جزء استان آذربایجان بشود.

 در اجرای این موافقت‌نامه در تاریخ ۳۰ آبان صورت‌مجلس تحویل بین نمایندگان دولت مرکزی و آذربایجان به امضا رسید و شهر از اول آذر تحویل نمایندگان دولت داده شد. ولی آرتش ریاکارانه و عهدشکنانه در اول آذر با توپ و تانک به شهر حمله کرد، شهر بی‌دفاع و تحویل داده شده را «فتح!» کرد. تحت حمایت آرتش ژاندارم‌ها و عوامل ذوالفقاری‌ها به شهر ریختند. مرتکب جنایات هولناکی شدند….

 اتحادیه دانشجویان آذربایجان اعلامیه اعتراض‌آمیزی چاپ و منتشر کردند و میتینگی در سالن اجتماعات دانشگاه برگزار نمودند و تصمیم گرفته شد که دانشجویان به حالت دمونستراسیون از دانشگاه تا کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان که محل کار پیشه‌وری بود، حرکت کنند. همزمان کارگران کارخانه ظفر به طرف کمیته مرکزی راه‌پیمایی کردند. دو مظهر روشنفکری و کارگزی آذربایجان در جلوی کمیته مرکزی اجتماع کردند. پیشه‌وری در بالکن مشرف به خیابان ستارخان ظاهر شد و مورد استقبال پرشور دانشجویان و کارگران قرار گرفت و نطق هیجان‎انگیزی ایراد کرد. این آخرین نطق پیشه‌وری در اجتماعات تبریز بود.

 پس از یورش وحشیانه آرتش شاهنشاهی به تبریز یکی از اهداف اولیه آنها و اوباشان سلطنت‌طلب تعطیل دانشگاه بود. شاه و دولت قوام‌السلطنه با امحای یادگاری‌های پرارزش حکومت ملی تلاش کردند که این خاطرات را از حافظه آذربایجانی‌ها بزدایند. تعطیلی دانشگاه و سرنگون ساختن مجسمه ستارخان و قهرمانان آذربایجان و… از آن جمله بود. آنها به رذالت آلوده بودند، آلوده‌تر شدند، ولی به آرزوهای پلیدشان نرسیدند. دانشگاه آذربایجان به همت مردم احیا شد و ستارخان‌ها الهام‌بخش مبارزات مردمی گردیدند.

 شاه با بازگشایی دانشگاه تبریز خصمانه مخالفت می‌کرد. و در اوایل خرداد ماه ۱۳۲۶ که «فاتحانه» به تبریز سفر کرد در باسمنج شخصیت‌های سرشناس تبریز به استقبالش رفتند و در این ملاقات یکی از خواست‌های اساسی اهالی بازگشایی دانشگاه آذربایجان بود که شاه با اکراه قبول کرد. و بالاخره پس از تأخیرهای فراوان چاکران شاهنشاهی حاکم بر آذربایجان چاپلوسانی نظیر دکتر بیانی رئیش دانشگاه تبریز آن را «به نام نامی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی»! افتتاح کردند.

 تأسیس دانشگاه ملی آذربایجان یکی از اقدامات درخشان حکومت ملی آذربایجان است و برنامه‌ریزی و اجرای آن نمونه‌ای از واقع‌بینی و استفاده بهینه از امکانات موجود و مدیریت مدبرانه و کارهای انقلابی است.

 تا سال‌ها این دانشگاه نقایص جدی از لحاظ استاد و وسایل فنی داشت، به نحوی که دانشگاه تهران این تصمیم تحقیرآمیز را گرفت که دانشجویان دانشکده پزشکی تبریز که به دانشگاه تهران منتقل می‌شوند یا باید یک سال پایین‌تر تحصیل بکنند و یا امتحان مجدد بدهند! در حالی که اگر هم تحصیل آنها نقصی داشت گناه به گردن دولت بوده است.

 مبارزات دانشجویان در دوره‌های اول افتاح مجدد دانشگاه بسیار درخشان بود. در نتیجه مبارزات آنها بود که نسبت به رفع نقایص اقدام شد. یاد این دانشجویان گرامی باد!

پرسش- جناب آقای بهزادی، حالا که به طور اجمالی با برخی از فعالیت‎های حکومت ملی آذربایجان آشنا شدیم، دوست داریم نظر شما را درباره علل و شرایط ظهور و سقوط حکومت ملی آذربایجان بدانیم.

 پاسخ- توضیح درباره علل و شرایط آغاز نهضت دموکراتیک ملی آذربایجان و گسترش و پیشرفت گام به گام و سریع آن و نیل به اهداف خود، تشکیل حکومت ملی و نیز علل و شرایط عقب‌نشینی بدون دفاع و مسالمت‌آمیز آن، مستلزم بحث مفصلی است. ولی من کوشش می‌کنم هرچند به اختصار جمع‌بندی آن را ارائه دهم.

 حقیقت این است که شایعات و تبلیغات دشمنانه به قصد انحراف افکار عمومی آن چنان گسترده بود که هاله‌ای از ابهامات بر روی حقایق کشیده است. واقعا” تاریخ این دوره را باید بازنویسی کرد. نظام دیکتاتوری درباری و ساواکی به مدت طولانی ۳۲ سال بر روی توجیه این شایعات کوشیده است و به نحوی که برخی اشخاص ساده‌لوح نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند.

 اجازه می‌خواهم که خواننده را به مطالعه جلد دوم کتاب ظهور و سقوط پهلوی دعوت کنم. در صفحه ۱۷۸ کتاب تحت عنوان اینتلجنت سرویس، سیا و شبکه بدامن چنین می‌خوانیم:

 «شاپور ریپورتر زمانی وارد ایران شد (۱۳۲۵) که سرویس اطلاعاتی بریتانیا توسط جاسوسان برجسته‌ای چون آلن چارلز ترات، آن لمبتون و ارنست پرون شبکه‌های وسیع خود را بازسازی کرده و در همین دوران «اداره خاورمیانه» سرویس اطلاعاتی آمریکا به رهبری کرومیت روزولت نیز نخستین شبکه‌های خود را تنیده بود و هر دو سرویس جاسوسی فعالیت‌های توطئه‌گرایانه و پیچیده و مؤثری را، به ویژه در بحبوحه حوادث سال‌های ۱۳۲۵-۱۳۲۴ به فرجام رسانیده بود».

 ترات یکی از جاسوسان عالی‌رتبه اینتلجنت سرویس و متخصص ورزیده جنگ‌های روانی بوده، میس لمبتون جاسوسی ورزیده، دانشمند که مدت طولانی در ایران برای امپراطوری بریتانیا خدمت کرده و کتاب «مالک و زارع» وی مشهور است. ارنست پرون چهره مرموزی است. در آستانه سفر محمدرضا در زمان ولیعهدی برای ادامه تحصیل به مدرسه لوروزه در سویس اینتلجنت‎سرویس باغبانی را در آن مدرسه می‌گمارد که پسرش ارنست پرون با ولیعهد ایران روابط ویژه برقرار می‌کند. ارنست پرون به همراه محمدرضا به تهران می‌آید و در دربار و در جوار محمدرضا زندگی می‌کند. درباره نفوذ او در محمدرضا و رفتار خیره‌سرانه وی در دربار مطالبی در کتاب خاطرات فردوست و ملکه ثریا آمده است.

 شبکه جاسوسی بدامن در همکاری نزدیک با کرومیت روزولت در آستانه نهضت دموکراتیک ملی آذربایجان به دو رشته عملیات دست می‌زنند. از یک سو با جعل شایعات و افتراها جنگ روانی بر علیه نهضت دموکراتیک راه می‌اندازند و از سوی دیگر به تبلیغات دامنه‌داری بر علیه نهضت ملی آذربایجان می‎پردازند. عوامل این شبکه‌ها، دربار، آرتش و سیدضیا و مطبوعات داخلی و خارجی وابسته به آنها و رادیوهای لندن، آنکارا و دهلی تهمت‌های ساخته و پرداخته این شبکه را می‌پراکنند. یکی از شگردهای این شبکه پخش شعارگونه افتراهایی بود که احساسات مخالف افراد ناآگاه را بر علیه نهضت دموکراتیک آذربایجان برانگیزد. این شیوه در تاریخ ما سابقه داشته است. از آن جمله اتهام «بابی‌گری»، «ملحد»، «نوکر بیگانه» و اتهام «تجزیه‌طلبی» به شیخ محمد خیابانی و لقب «متجاسر» به سردار جنگل و…

 بنا به مراتب بالا قبلا باید ماهیت این افتراها و انگ‌زنی‌ها را برملا ساخت. من کوشش می‌کنم با استناد به مستنداتی از اسناد محرمانه منتشره وزارت امور خارجه آمریکا و انگلیس و رجال این کشورها حقایق را آشکار کنم. همه اینها دشمنان نهضت بوده‌اند، ولی در گزارشات خود هرچند با بیان دیپلماتیک به حقایقی اعتراف کرده‌اند.

 محور اصلی این اتهامات را می‌توان چنین خلاصه کرد:

 ۱- عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ به منظور تثبیت حکومت ملی آذربایجان و تحصیل امتیاز نفت شمال است.

 ۲- اتحاد شوروی حکومت ملی آذربایجان را به وجود آورده تا امتیاز نفت شمال را تحصیل کند.

 ۳- نهضت دموکراتیک آذربایجان را یک مشت «مهاجر» طبق نقشه شوروی‌ها برای تجزیه آذربایجان از ایران و الحاق آن به آذربایجان شوروی راه انداخته است.

 توضیح اینکه:

 ۱- عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ ربطی به مسایل ایران نداشته است. بلکه به برخوردهای بین المللی اتحاد شوروی و انگلستان مربوط بوده است.

 نوشته روزنامه پراودا در این زمینه گویاست:

 «…. چرا آرتش انگلیس مصر، لبنان، یونان و… را تخلیه نمی‌کند؟»

 به عبارت دیگر عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ، برای فشار آوردن به امپراطوری بریتانیا برای تخلیه کشورهای اشغالی بوده است.

 ۲- در مورد نفت شمال اظهار عقیده جرج کنان کاردار آمریکا در مسکو جالب است:

 «انگیزه اخیر رفتار شوروی در شمال ایران شاید صرفا” نفت نباشد، بلکه نگرانی از نفوذ احتمالی خارجی‌ها در آن منطقه که با مسئله وجهه عمومی ارتباط می‌یابد، نیز مطرح است. نفت شمال ایران مهم است، اما نه به عنوان چیزی که مورد نیاز روسیه است، بلکه به عنوان چیزی که ممکن است در صورت بهره‌برداری هر کشور دیگری از آن خطرناک باشد». (نقل از کتاب ایران بین دو انقلاب)

 کلارمونت اسکراین کنسول انگلیس در مشهد بعدها در خاطرات خود نوشت:

 «دخالت قدرتمندانه آمریکا به صورت حضور هیئت‌های مالی، نظامی و هیئت ژاندارمری، یورش آشکار آمریکا برای تصرف بازار ایران و مهم‌تر از همه تلاش شرکت‌های استاندارداویل و اکیوم و شل برای دست‌یابی به امتیازات نفتی بود که روس‌ها را در این کشور از متحد دوران جنگ به رقیب دوران جنگ سرد تبدیل کرد».

 از اظهارنظرهای بالا چنین برمی‌آید که شوروی‌ها احتیاجی به نفت ایران نداشتند، ولی برای جلوگیری از دادن امتیاز نفت به شرکت‌های آمریکایی در همسایگی کشورشان پیشنهاد مشارکت در نفت شمال را پیش کشیدند.

 به طور اجمال به روند مسایل مربوط به نفت شمال ایران بعد از سال ۱۳۲۰ نظر می‌افکنیم.

 دولت ساعد مذاکرات محرمانه با شرکت‌های نفتی آمریکایی را آغاز کرد وقرارداد آن مورد توافق قرار گرفت. طوسی نماینده مجلس در مرداد ۱۳۲۳ در جلسه مجلس پرده از روی این مذاکرات محرمانه برداشت. حزب توده، مطبوعات آزادی‌خواه و دکتر مصدق و… اعتراضات شدیدی را آغاز کردند و از دولت ساعد خواستند که نتیجه مذاکرات محرمانه را گزارش کند.

 در این زمان کافتارادزه معاون وزارت امور خارجه شوروی با پیشنهاد متقابلی به تهران آمد و بالاخره مجلس طبق ماده واحده‌ای هرگونه مذاکره برای واگذاری منابع نفتی به خارجی‌ها را موکول به بعد از تخلیه ایران از قوای اشغالی کرد.

 دکتر مصدق در این مورد چنین اظهارنظر کرد: «اگر آقای نخست‌وزیر (ساعد) به شرکت‌های آمریکایی گفته بودند، مادام که جنگ تمام نشده و مادام که قوای آمریکا از مملکت خارج نشده دولت داخل مذاکره نمی‌شود… دولت شوروی هرگز از ما تقاضای امتیاز نمی‌کرد. وقتی از آن طرف دنیا دولت آمریکا تقاضای امتیاز کند، دولت شوروی که همسایه ماست، چرا نکند؟ و آنهایی که می‌گویند که اعطای امتیاز به شرکت‌های تابع دولت آمریکا از این لحاظ که آن دولت با ما مجاور نیست، خالی از ضرر است، در اشتباهند. تنها عدم مجاورت دلیل نیست که دادن امتیاز به آن دولت یا به شرکت‌های آمریکایی برای ما ضرر نکند. آمریکا دولتی نیست که مجاورت یا عدم مجاورت آن با ما فرق بکند».

 بعد از پایان جنگ بین‌المللی دوم در شهریور ۱۳۲۴ دولت شوروی از بیم اینکه شرکت‌های آمریکایی برای تحصیل امتیاز نفت از نفوذ خود در هیئت حاکمه ایران استفاده بکند، پیشدستی کردند و پیشنهاد تشکیل شرکت مختلط ایران و شوروی براساس ۵۰-۵۰ را پیش کشیدند. اگرچه قوام با طرح مذکور موافقت اصولی کرد، ولی تصویب نهایی را به تشکیل مجلس پانزدهم موکول کرد و بالاخره مجلس در تاریخ ۲۹/۶/۲۶ مقاوله‌نامه مزبور را کان لم یکن تلقی نمود. ولی برای تسکین خاطر شوروی‌ها و رعایت «اصل موازنه مثبت» این شرط را در آن مصوبه گنجاند: «دولت مکلف است در کلیه مواردی که حقوق ملت ایران نسبت به منابع ثروت کشور اعم از منابع زیرزمینی و نظیر آن مورد تضییع واقع شده، بخصوص راجع به نفت جنوب، به منظور استیفای حقوق ملی مذاکرات و اقدامات لازم را به عمل آورد».

 شرط اخیر انگیزه و دستاویز آغاز نهضت ملی برای ملی کردن صنایع نفت ایران و خلع ید از شرکت نفت جنوب گردید. به این ترتیب با دخالت شوروی در مسئله نفت شمال اولا” از دادن امتیاز نفت به شرکت‌های آمریکایی جلوگیری گردد و ثانیا” راه برای ملی شدن صنایع نفت گشوده شد.

 ۳- تهمت تجریه‌طلبی را شبکه بدامن برای تحریک احساسات ملی مردم ایران و بدنام کردن فرقه دموکرات آذربایجان در بوق دمید. هستند کسانی که امروز هم تا کسی دم از حقوق ملی اقوام ایرانی می‌زند، او را با اتهام «تجزیه‌طلبی» مورد حمله قرار می‌دهند.

 در ادامه همان مقاصد بالا «مهاجرین» را محرک و ادار‌ه‌کننده نهضت دموکراتیک ملی آذربایجان قلمداد کردند. همه مهاجرین که در دوره رضاخان پهلوی به ایران برگشتند، ۱۶ هزار نفر شامل زن و بچه بودند. از این عده تعداد کثیری پس از بازگشت به ایران به دور از مسایل سیاسی به زندگی خود ادامه دادند و غالبا” هم سابقه فعالیت سیاسی و یا تحصیلات عالی نداشتند. با توجه به تعداد اعضای فرقه و شمار شهدای آن پس از یورش آرتش شاهنشاهی پوچ بودن این اتهام محرز است. همه به یاد داریم که درباره خیزش ۲۹/۱۱/۱۳۵۶ تبریز تیمسار آزموده استاندار شاه در آذربایجان در نطق رادیویی فریاد می‌زد:

 «به خدا اینها آذربایجانی نبودند. اینها از آن‌ور مرز آمده بودند»!

 فرقه دموکرات آذربایجان در اعلامیه ۱۲ شهریور ۱۳۲۴، در اسناد بعدی و رهبران حکومت ملی به کرات اعلام کردند که ما خودمختاری برای آذربایجان با حفظ تمامیت ارضی ایران را می‌خواهیم. و موافقت‌نامه ۲۳/۳/۲۵ بین دولت مرکزی و نمایندگان آذربایجان بار دیگر صداقت آنها را در حفظ تمامیت ارضی ایران و تکذیب تجزیه‌طلبی ثابت کرد. تاریخ هم نشان داد که حق با فرقه دموکرات بوده است.

 یک دلیل انکارناپذیر را اینجا می‌گویم:

 مدارکی که از آخرین شعارهای ۲۵۰۰ نفر اعدامی به حکم دادگاه‌های صحرایی آرتش شاهنشاهی در دست است، گویای این حقیقت است که این دلاوران قهرمان در راه اعتقادات ملی خود در پای چوبه دار و یا در برابر جوخه اعدام قرار گرفتند، با صدای رسا فریاد زدند: «زنده باد آذربایجان، زنده باد ایران، زنده باد آزادی»!

 آری، این رادمردان که دلاورانه شربت شهادت نوشیدند،‌اعتقاد فرقه و حکومت ملی و مردم آذربایجان به حفظ تمامیت ارضی ایران و آزادی و استقلال ایران را بازگو کردند. «زنده باد ایران»!

 و این واقعیت انکارناپذیر اعلام بطلان جعلیات، افتراها و تهمت‌های جاسوسان و افروزندگان جنگ روانی و تبلیغاتی امپریالیست‌ها و ایادی آنها بود. تاریخ هم گواه صداقت آنهاست.

 اما چند کلمه درباره علل و شرایط پیروزی و عقب‌نشینی نهضت دموکراتیک آذربایجان:

 در اردی‌بهشت ماه ۱۳۲۴ آلمان هیتلری تسلیم بلاشرط متفقین شد و ژاپن متحد جنگی آنها در آستانه شکست قرار گرفت و پس از بمباران اتمی هیروشمیا و ناکازاکی تسلیم شد و جنگ دوم به پایان رسید.

 با پایان یافتن جنگ جهانی، جنبش استقلال‌طلبانه در مستعمرات اوج گرفت و مبارزات ملی برای به دست آوردن حقوق دموکراتیک گسترش یافت. امپراطوری بریتانیا برای حفظ پایگاه‌های مستعمراتی خود و امپریالیسم تازه‌نفس و قدرتمند آمریکا برای نفوذ در بازارهای جهانی به تکاپو افتادند.

 نهضت دموکراتیک ملی آذربایجان در چنین شرایط جهانی به دست رهبران کارآزموده خود پایه‌گذاری شد. پیشه‌وری و رهبران فرقه دموکرات آذربایجان با بررسی شرایط عینی اقتصادی- اجتماعی و سیاسی و تقاضاهای دموکراتیک و ملی مردم آذربایجان به تشکل نیروهای مبارزه‌جو پرداختند و فرقه دموکرات آذربایجان با شعارهای دموکراتیک: آزادی عقیده، زبان و مطبوعات، تقسیم اراضی خالصه بین دهقانان و تعدیل روابط مالک و زارع، قانون کار و بیمه برای کارگران، تأمین رفاه کارمندان، حمایت از صنایع داخلی و حمایت از بازرگانان و نیز حقوق ملی و مشارکت در اداره امور خود از طریق انتخاب انجمن‌های ایالتی و ولایتی بر اساس قانون اساسی، حقوق مربوط به زبان مادری، تحصیل به زبان آذربایجانی و رسمیت آن توانست نیروهای عظیم ملی را متشکل سازد.

 پس از صدور اعلامیه ۱۲/۶/۲۴ و اعلام آغاز فعالیت فرقه، حزب توده شعبه آذربایجان با شصت هزار عضو و جمعیت آذربایجان الحاق خود را به فرقه اعلام داشتند و شورای متحده کارگران استان آذربایجان طرفداری از فرقه را پذیرفتند، شخصیت‌های ملی و آزادی خواه به همکاری با فرقه پرداختند و در نهایت اعضای فرقه به ۲۰۰ هزار تن رسید و سازمان های زنان و جوانان توده‌های وسیعی را به حمایت از شعارهای فرقه جلب نمود.

 فساد مأمورین دولتی و اهانت نمایندگان هیئت حاکمه در آذربایجان به ملت آذربایجان، استثمار ظالمانه دهقانان و تجاوز ژاندارم‌ها و مالکین عمده به حقوق دهقانان، نبود قانون کار، ورشکستگی کارخانجات و کارگاه‌های تولیدی و رکود تجارت، تورم روزافزون موجبات اعتراض عمومی را فراهم کرده بود و شرایط عینی برای جنبش ملی را فراهم ساخته بودند.

 نهضت دموکراتیک ملی آذربایجان ریشه‌های مردمی داشت و جنبشی بود خودجوش. به چند سند محرمانه درباره این جنبش توجه بکنید.کنسول انگلیس در تبریز پس از بازدید از منطقه شمال‌غرب در گزارش خود می‌نویسد: «… نمی‌توان انکار کرد که در بین کارگران و دهقانان این استان احساسی وجود دارد که من همیشه آن را خشم طبیعی نسبت به بی‌لیاقتی و فساد حکومت ایران قلمداد کرده‌ام و باز نمی‌توان انکار کرد که بدبختی‌ها و بی عدالتی‌‌هایی وجود دارد که اگر در هر کشور دیگری بود، به شورش خودانگیخته منجر می‌شد. نمی‌توانم باور کنم که این نهضت کامل کار روس‌ها باشد. بلکه به نظر می‌رسد که آنها از یک وضعیت انقلابی واقعی بهره‌برداری می‌کنند. هرچند آنها مهاجران را به میان دهقانان فرستاده‌اند ولی دهقانان هم آماده همکاری بوده‌اند…».

 کنسول آمریکا در تبریز نیز تأکید می کند که «چنین جنبش‌هایی از حمایت وسیع مردمی برخوردار است و شکایات و نارضایتی‌های حقیقی از حکومت مرکزی را نشان می‌دهد» (ایران بین دو انقلاب، ص ۲۶۸).

 موری سفیر کبیر آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه آمریکا گزارش می‌کند:

 «مقامات رسمی ایران در تبریز اظهار می‌دارند که فرقه دموکرات آذربایجان تکیه گاه توده‌ای ندارد… کنسول ما و کنسول بریتانیا در تبریز تأکید می‌کنند: در آذربایجان نسبت به دموکرات‌ها علاقه و همدردی وجود دارد.مردم آذربایجان نسبت به حکومت تهران عمیقا” نفرت دارند». (گذشته، چراغ راه آینده است، ص ۲۲۳)

 باز موری سفیر کبیر آمریکا در ایران در گزارش مورخ ۱۵ سپتامبر ۱۹۴۵ خاطرنشان می‌سازد:

 «۴- تا زمانی که پشتیبانی مردم شامل حال جنبش دموکراتیک است، دولت نمی تواند قدرت و نفوذ خود را در مداخله مخالفین اعمال نماید، مگر اینکه هرچه زودتر از این پشتیبانی که حتی شامل عشایر نیز می‌شود، جلوگیری به عمل آورد…

 ۸- در حقیقت مسئله بغرنج است که شورشیان در برابر شکایت استاندار دلایلی دارند. آنان مخالف اصول اداره آذربایجان هستند و می‌گویند که متمولین و مالکین عمده به وسیله این اصول اداری حمایت می‌شوند». (غائله، ص ۲۹۱)

 گزارش‌های مورخ ۲۴ نوامبر ۱۹۴۵ سر ریدر بولارد سفیر کبیر انگلستان در ایران صریح‌تر است:

 «۱- اما این استان هم (استان آذربایجان) شکایاتی داشته. دیر یا زود و به نحوی مؤثر به شورشی بر علیه مقامات فاسد و ناواردی که از تهران مأمور شده‌اند، منجر گردید. تمام عواید کشور در تهران به مصرف می‌رسد و آنچه باقی می‌ماند پس از پرداخت‌های مربوط به آرتش و ژاندارمری در وزارت‌خانه‌ها خرج می‌شود که کار زیادی هم نمی‌کنند. تمام مسایل و امور مربوط به استان‌ها اعم از بزرگ و کوچک به تهران احاله می‌شود و در بسیاری اوقات از طرف وزارت‌خانه‌های مربوط بی‌پاسخ می‌ماند. حتا شهرداران بخش‌های استان‌ها نیز از تهران اعزام می‌شوند.

 تجربه شش ساله من، در این‌جا مرا متقاعد کرده است که در برابر آزمندی و کوتاه‌بینی بسیاری از ایرانیان، رجال و سرشناس‌های محلی با احساسات و افتخارات محلی خود به میهن‌پرستی که دارند، می‌توانند برای نمایندگی در انجمن‌های محلی مناسب باشند. اگر عواید هر استان به وسیله انحمن‌های محلی به مصرف آبادی آن استان مانند ایجاد جاده‌ها و مراکز بهداشتی برسد، امکان این هست که ایران به طرف ترقی و تعالی سوق داده شود.

 ۲- ضمنا” من معتقدم که بهتر است موضوع زبان را در نظر گرفته و افراد محلی را به مشاغل اداری هر محل نه تنها در مورد آذربایجان، بلکه درباره تمام اقلیت‌ها بگمارد.

 به طور کلی باید گفت که گوش تهران تا زمانی که یکی از استان‌ها دچار بی‌نظمی نشود، به هیچ توصیه‌ای بدهکار نیست.

 اعلامیه حزب دموکرات حاکی از دموکراسی و توسل به قدرت‌های دموکراتیک و منشور آتلانتیک عاقلانه و زیرکانه تهیه شده است…. ایران به علت وجود تمرکز شدیدی که نتیجه آن رکود کامل امور استان‌هاست، در هر زمان می‌تواند تجزیه‌پذیر باشد».

 اسناد مذکور نشان می‌دهد که جنبش دموکراتیک آذربایجان دارای زمینه عینی بوده و قیام ملی چیزی نیست که به فرمان شوروی و به وسیله چند مهاجر صورت بگیرد.

 دولت صدرالاشراف این قصاب باغشاه در زمان کودتای محمدعلی‌شاه و لیاخوف بر علیه مشروطیت، مطالبات حق‌طلبانه و مسالمت‌آمیز فرقه دموکرات آذربایجان را با تشدید فشار بر آزادی‌خواهان در سراسر ایران و تحریک مالکین و ژاندارم‌ها در آذرباتیجان بر علیه دهقانان پاسخ داد. شرح فجایعی که در این زمان در دهات آذربایجان انجام گرفت، بحث مفصلی می‌طلبد.

 دهقانان و فرقه دموکرات آذربایجان به مراجع قضایی شکایت کردند، ولی احکام قضایی ضمانت اجرا نداشت و مفید فایده‌ای نبود. ناچار دهقانان براساس سنت دیرینه به دفاع از خود پرداختند. از دیرباز دهقانان آذربایجان یا گروهی از آنها برای مبارزه با ستم اربابان به کوه‌ها می‌رفتند و به جنگ و گریز پارتیزانی دست می‌زدند. این دسته‌ها به «قاچاق»ها شهرت داشتند. داستان‌های حماسی قهرمانان آذربایجانی به نام کوراوغلو، قاچاق نبی و… شرح مبارزات این دلیرمردان است. از سال ۱۳۲۰ به بعد نیز دسته‌های کوچک مسلح «قاچاق» در اطراف میانه، سراب، مراغه و ارومیه و… به حمایت از دهقانان تشکیل شده بود. صفر قهرمانیان یکی از افراد این گروه‌ها بود.

 وقتی به شکوائیه‌های دهقانان و فرقه دموکرات با تشدید فشار پاسخ دادند و حتا بخشنامه کفیل استانداری آذربایجان مبنی بر اینکه وصول سورسات و عوارض از زارعین را غیرقانونی اعلام کرد، مالکین و ژاندارم‌ها اجرا نکردند. دولت مرکزی آن را فسخ کرد. وقتی که دهقانان ناگزیر به شیوه مبارزه سنتی «قاچاق» پرداختند، فرقه دموکرات آذربایجان شعار «دفاع از خود» را پیش کشید و دستجات فدایی در دهات و شهرها تشکیل شدند.

 بعد از صدرالاشراف حکومت حکیمی (حکیم‌الملک) روش فشار صدر را ادامه داد و حتا در مجلس به ملت آذربایجان توهین کرد و زبان آنها را زبان تحمیلی مغول قلمداد کرد و شرکت‌کنندگان در نهضت دموکراتیک ملی آذربایجان را «یک مشت مهاجر» نامید.

 حکیم‌الملک از استادان فراماسیونری، عامل امپراطوری بریتانیا و نوکر دربار بود، کوشش کرد مسایل داخلی ایران را به مجامع بین‌المللی بکشاند. ابتدا به کمیسیون وزرای امور خارجه ۵ کشور بزرگ که در تاریخ ۲۵ آذر ۲۴ در مسکو تشکیل گردید، شکایت کرد. در این جلسه وزیر خارجه بریتانیا طرحی پیشنهاد کرد که مسایل ایران در کمیته سه نفری مرکب از نمایندگان آمریکا و انگلستان و شوروی حل و فصل شود. پیشنهادی که ایران را تحت قیمومیت این کمیسیون درمی‌آورد. دولت حکیمی با این پیشنهاد موافقت کرد و تنها تقاضایش این بود که دو نماینده از طرف دولت ایران در این کمیسیون داشته باشد.

 مولوتف وزیر خارجه شوروی این طرخ را با قاطعیت رد کرد و آن را دخالت در امور داخلی ایران تلقی کرد.

 سپس سه استاد فراماسیونری و عاملان بدنام انگلستان یعنی حکیمی نخست‌وزیر، تقی‌زاده سفیر کبیر ایران در لندن و نماینده ایران در سازمان ملل متحد و علا سفیر کبیر ایران در واشنگتن موضوع داخلی را به سازمان مل و شورای امنیت کشاندند.

 دولت‌های صدر و حکیمی نه فقط به تقاضای آذربایجان جواب ندادند، بلکه انتخابات مجلس ۱۵ را نیز به تعویق انداختند. فرقه دموکرات آذربایجان طی نامه سرگشاده‌ای مطالبات خود را به ۵ دولت بزرگ و دولت و دربار ایران نوشت و اتمام حجت کرد. این اقدامات مسالمت‌آمیز و قانونی مبنی بر تشکیل انجمن‌های ایلتی و ولایتی نیز به نتیجه نرسید. لذا فرقه گام بعدی را برداشت و شعار «فرمان انتخابات را مردم آذربایجان خود صادر خواهند کرد» را مطرح نمود. کنگره ملی آذربایجان در ۲۹ آبان ۱۳۲۴ فرمان انتخابات مجلس ملی را صادر کرد و هیئت ۳۹ نفری مأمور اجرای آن شدند و مجلس ملی آذربایجان در ۲۱ آذر ۲۴ رسما” گشایش یافت و پیشه‌وری رهبر فرقه دموکرات (حزب اکثریت)مأمور تشکیل کابینه گردید و همان روز بعد از ظهر حکومت ملی و برنامه آن از طرف مجلس ملی تأیید شد.

 حکومت ملی از شخصیت‌های محلی به شرح زیر تشکیل یافت که فقط محمد بی‌ریا سابقه عضویت در حزب توده ایران را داشت:

 ۱- سید جعفر پیشه‌وری نخست‌وزیر (و سرپرست وزارت کار تا تعیین وزیر)

 ۲- دکتر سلام‌اله جاوید- وزیر کشور

 ۳- دکتر مهتاش- وزیر کشاورزی

 ۴- دکتر اورنگی- وزیر بهداری

 ۵- محمد بی‌ریا- وزیر معارف

 ۶- کبیری- وزیر راه و پست و تلگراف و تلفن

 ۷- جعفر کاویان- وزیر قشون ملی

 ۸- غلامرضا الهامی- وزیر مالیه

 ۹- یوسف عظیما- وزیر دادگستری

 ۱۰- رضا رسولی- وزیر تجارت و اقتصاد

 ضمنا” زین‌العابدین قیامی به ریاست دیوان تمیز و فریدون ابراهیمی به سمت دادستان کل آذربایجان تعیین گردیدند.

 حکومت به اجرای سریع برنامه‌های خود آغاز کرد که شرح آن آمده است.

 سیاست خصمانه و لجوجانه حکیمی موجب تیرگی روابط دولت مرکزی و حکومت ملی آذربایجان گردید و حکیمی در گزارشی که در جلسه ۱۹/۱۰/۱۳۲۴ به مجلس داد، اظهار داشت: «به نظر بنده، اکثر قریب به اتفاق کسانی که در آن دسته وارد هستند، آذربایجانی نیستند»!

 دکتر مصدق در پاسخ حکیمی گفت: «نظریات من این بود که بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملکت با اهالی آن‌جا (آذربایجان) اختلاف حاصل شده است. باید با اهالی محل داخل مذاکره شد. شاید، اختلاف را بتوان با خود آنها حل کرد. من برای صلاح و صواب ملت ایران از آقای حکیمی خواهش می‌کنم بیش از این وقت مملکت را ضایع نکند، فورا” از کار کناره‌جویی کند».

 پس از استعفای حکیم‌الملک، قوام‌السلطنه در تاریخ ۶/۱۱/۱۳۲۴ به نخست‌وزیری تعیین شد….

 قوام‌السلطنه ابلاغیه هفت ماده‎ای مورخ ۲/۲/۱۳۲۵ هیئت دولت را به عنوان مبنای مذاکره با حکومت ملی آذربایجان انتشار داد و از نمایندگان آذربایجان دعوت کرد تا برای مذاکرات به تهران بیایند. حکومت ملی که همواره طرفدار حل مسالمت‌آمیز مسایل خود با مرکز بود، این دعوت را پذیرفت و هیئت نمایندگی آذربایجان به سرپرستی پیشه‌وری در تاریخ ۸/۲/۱۳۲۵ به تهران وارد شدند که از طرف آزادی‌خواهان تهران با شکوه کم‌نظیری استقبال شدند.

 هیئت نمایندگی آذربایجان مطالبات خود را در ۳۳ ماده تسلیم دولت مرکزی کردند و طی مذاکرات به نتیجه نرسیدند و پیشه‌وری بعد از دو هفته اقامت در تهران با همراهان به تبریز بازگشتند و مقرر شد مذاکرات در تبریز ادامه یابد.

 در خرداد ماه ۲۵ هیئت نمایندگی دولت مرکزی به ریاست مظفر فیروز معاون نخست‌وزیر در تبریز مذاکرات را ادامه دادند و منجر به موافقت‌نامه ۲۳/۳/۲۵ گردید و سپس به تصویب مقامات دولت مرکزی و مجلس ملی آذربایجان رسید.

 مسایلی که در موافقت‌نامه مورد توافق طرفین قرار گرفت، به اختصار عبارت است از:

 – دولت مرکزی «نهضت دموکراتیک آذربایجان» را به رسمیت شناخت.

 – تشکیل انجمن ایالتی و ولایتی در آذربایجان و در سراسر ایران.

 – استاندار و رؤسای ادارات با پیشنهاد انجمن ایالتی آذربایجان و با حکم دولت مرکزی تعیین می‌گردد.

 – انجمن ملی آذربایجان به عنوان انجمن ایالتی آذربایجان شناخته شد.

 – ۷۵% از عواید مالیاتی آذربایجان اختصاص به خود آذربایجان خواهدداشت.

 – ۲۵% از درامد گمرکی به دانشگاه آذربایجان اختصاص داده شد.

 – امتداد راه‌آهن میانه به تبریز با مخارج دولت

 – سازمان فدائیان به سازمان ژاندارمری تبدیل شود و نام ژاندارمری عوض شود (بعدا” نگهبان نامیده شد).

 – تقسیم اراضی خالصه را دولت تأیید نمود و قرار شد لایحه قانونی برای تصویب به مجلس ۱۵ تقدیم دارد.

 – دولت تعهد کرد که لایحه انتخابات را بر اساس اصول دموکراتیک شامل مشارکت زنان در انتخابات را تهیه و با قید فوریت به مجلس تقدیم نماید و نیز تعداد نمایندگان آذربایجان به نسبت جمعیت افزایش یابد.

 – ایالت آذربایجان عبارت است از استان‌های ۳ و ۴

 – موافقت‌ با تشکیل شورای اداری آذربایجان مرکب از استاندار و رؤسای ادارات و هیئت رئیسه انجمن ایالتی آذربایحان.

 – تدریس در ۵ کلاس ابتدایی به زبان آذربایجانی و در سایر مقاطع تحصیلی به زبان فارسی و آذربایجانی خواهد بود.

 – زبان آذربایجانی و فارسی به عنوان زبان رسمی شناخته شدند.

 – تا تصویب لایحه انتخابات انجمن شهر و اجرای آن، انجمن فعلی شهر، شهرداری‌ها در آذربایجان به کار خود ادامه خواهد داد.

 در این موافقت‌نامه مسئله طرز جبران خسارت مالکینی که املاک آنها از طرف حکومت ملی مصادره و تقسیم شده، به کمیسیونی که بعدا” تعیین خواهد شد، موکول گردید.

 مهم‌تر اینکه طرز تعیین فرماندهان قشون و سازمان آن و درجات فدائیان و به طور کلی آرتش لاینحل باقی ماند و موکول به تشکیل کمیسیونی خاص و ادامه مذاکرات شد. قوام‌لسلطنه چنین وانمود می‌کرد که این کارشکنی‌ها را دربار می‌کند و پیشه‌وری در نطق خود صراحتا” گفت: «مقامات غیرمسئول (شاه) حق دخالت ندارد».

 درباره موافقت‌نامه نظر پیشه‌وری این بود که حکومت ملی آذربایجان برای حل مسالمت‌آمیز مسایل بین حکومت ملی آذربایجان و دولت مرکزی به گذشت‌هایی تن داد، ولی توانست هدف‌هایی را که فرقه دموکرات آذربایجان در اعلامیه ۱۲ شهریور ۲۴ مطرح کرده بود، رسمیت دهد.

 قوام‌السلطنه حل مسایل نظامی و انتظامی را معوق گذاشت. و با تظاهر به «حسن نیت» و «آزادی‌خواهی» مرموزانه به توطئه‌چینی ادامه داد و شبکه «بدامن» به فعالیت خود برای تحریک خان‌های قشقایی، بختیاری و… برای قیام شدت بخشید.

 پس از تحویل مسالمت‌آمیز زنجان به قوای دولتی و یورش آرتش شاهنشاهی و عوامل آنها به شهر و فجایعی که مرتکب شدند، برخوردهای نظامی در مرزها از طرف قوای دولتی تکرار شد، و بالاخره به بهانه «لزوم ورود آرتش به آذربایجان به منظور استقرار امنیت انتخابات مجلس پانزدهم» در ۱۹ آذر ۱۳۲۵ فرمان حمله به آذربایجان صادر گردید. و ستون اعزامی به فرماندهی سرتیپ هاشمی[۱] به سوی میانه حرکت کرد.

 همین جا درستی این نظریه را باید تأیید نمود که اگر آرتش شاهنشاهی بدون پشتیبانی و دخالت دولت‌های آمریکا و بریتانیا به آذربایجان حمله می‌کردند قوای مسلح و نیروهای ملی آذربایجان و آزادی‌خواهان ایران قادر بودند با آنها مقابله نموده و اراده ملت را حاکم نمایند.

 ولی حقیقت این است که نقشه حمله به آذربایجان به دستور آمریکا و انگلیس با برنامه‌ریزی مستشاران نظامی آمریکا و فرماندهی شوارتسکوپف آمریکایی انجام گرفت.

 آمریکا بعد از جنگ با در اختیار داشتن انحصاری بمب اتمی به اتفاق امپراطوری بریتانیا برای سرکوب جنبش‌های استقلال‌طلبانه ملی و دموکراتیک در برابر اتحاد جماهیر شوروی متحد شدند. در اسفند سال ۱۳۲۴ بین آمریکا و انگلستان قرارداد اتحاد نظامی منعقد گردید و چرچپل در ۱۵ همان ماه در دانشگاه فولتون آمریکا نطق جنگ‌طلبانه خود را ایراد کرد و در آن نطق اتحاد شوروی را پشت پرده آهنین خواند و آغاز «جنگ سرد» را اعلام نمود.

 مسایل ایران سرآغاز این جنگ سرد بود. کشاندن موضوع عدم تخلیه ایران از سوی آرتش سرخ، نخستین شکوائیه از این دست بود که بهانه‌ای به دست آمریکا و انگلیس داد و آنها حتا بعد از ۱۹/۲/۲۵ که آرتش سرخ ایران را ترک کرد، دولت قوام به علا دستور داد که دعوی ایران را پس بگیرد، دول آمریکا و انگلیس دایه مهربان‌تر از مادر شدند و به اصرار آمریکا و انگلیس موضوع همچنان در دستور شورای امنیت باقی ماند تا تنور «جنگ سرد» را گرم نگه دارند. و حتا ترومن به استالین اولتیماتوم داد. این علامتی بود از تبدیل جنگ سرد به جنگ گرم و شروع جنگ سوم جهانی.

 امپریالیست‌ها به کشور ایران توجه خاص داشتند، نه فقط موقعیت استراتژیک ایران که در سر راه هندوستان و در همسایگی کشور شوروی قرار داشت، حایز اهمیت بود. به علاوه انگلستان و آمریکا برای حفظ منافع عظیم خود در نفت جنوب ایران و آمریکا برای توسعه سلطه و نفوذی که در آرتش، ژاندارمری، شهربانی و امور اقتصادی و بازار ایران به دست آورده بود، می‌کوشیدند. سرکوب نهضت ملی آذربایجان در اولویت قرار داشت. آچسن در ملاقات با علا سفیر کبیر ایران در آمریکا چراغ سبز نشان داد تا دولت ایران به آذربایجان حمله نظامی بکند و دولت‌های انگلیس و آمریکا طی نامه‌های جداگانه‌ به قوام‌السلطنه، پشتیبانی و حمایت خود را از اعزام نیرو به آذربایجان اعلام داشتند.

 مقابله با آرتش شاهنشاهی خطر دخالت نظامی آمریکا و انگلیس را در پی داشت. در چنین صورتی اتحاد شوروی به استناد قرارداد ۱۹۲۱ با ایران باید مقابله و کشور ایران به جبهه مقدم جنگ تبدیل می‌شد.

 از سوی دیگر شوروی‌ها نه فقط از لحاظ اصولی با جنگ مخالف بودند، بلکه در شرایط آن روز که رقیب آمریکایی بمب اتمی در اختیار داشت و آنها فاقد آن بودند، لذا برای اینکه بهانه‌ای به دست امپریالیست‌ها ندهند مؤقتا” از کمک به نهضت‌های استقلال‌طلبانه خودداری کردند. کما اینکه آرتش سرخ چین که در زمان جنگ مناطق وسیعی را آزاد ساخته بود، مجبور به عقب‌نشینی به مواضع قبلی گردیدند. چریک‌های یونانی نیز از مواضع خود عقب‌نشینی کردند.

 در چنین شرایطی اتحاد شوروی به رهبران جنبش آذربایجان اعلام نمود که نخواهد توانست به آنها کمک بکند و به دست امپریالیست‌ها بهانه بدهد.

 روز سه‌شنبه ۱۹ آذر ۱۳۲۵ کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان جلسه‌ای تشکیل داد تا تصمیمات مقتضی در ارتباط با ورود آرتش به آذربایجان اتخاذ نماید. در این جلسه پیشه‌وری و اقلیتی از اعضای کمیته مرکزی طرفدار مقابله جنگی بوده‌اند و اکثریت مخالف جنگ و برادرکشی. دیروقت همان روز پیشه‌وری با گروهی به اتحاد شوروی مهاجرت کرد و روز بیستم آذرماه شبستری رئیس انجمن ایالتی و دکتر جاوید استاندار آذربایجان طی تلگرافی به شاه و قوام‌ شهرهای آذربایجان را بلادفاع اعلام داشتند و به استناد قرارداد ۲۳/۳/۲۵ با ورود آرتش به آذربایجان موافقت کردند.

 در ابلاغیه مورخ ۲/۲/۲۵ دولت قوام‌السلطنه که ضمن موافقت‌نامه ۲۳/۳/۲۵ مورد تأیید قرار گرفت، چنین آمده است:

 «۶- نسبت به اهالی و کارکنان دموکراسی آذربایجان برای شرکت آنها در نهضت دموکراتیک در گذشته تضییقات به عمل نخواهد آمد».

پرسش- جناب استاد، حکومت مرکزی ایران برخلاف توافقات منعقده بین تهران و تبریز، دست به حمله نظامی به آذربایجان زد و آرتش شاهنشاهی مرتکب جنایاتی شد که به تعبیر داگلاس قاضی آمریکایی، انسان از بازنویسی آنها شرم دارد. نظر شما در این باره چیست؟

پاسخ- می‌خواهید که از فجایعی که توسط آرتش شاهنشاهی و ایادی آنها در آذربایجان صورت گرفت و نیز چگونگی ادامه مبارزه بعد از عقب‌نشینی نهضت دموکراتیک ملی آذربایجان صحبت کنم.

 قبلا” به این آمار توجه کنید: به موجب آمار دادستانی آرتش تعداد ۲۵۰۰ نفر در دادگاه‌های صحرایی به اعدام و تعداد ۸۰۰ نفر به حبس‌های طویل‌المدت محکوم شدند. افزون بر این بیش از ۲۰۰۰۰ نفر بدون محاکمه شهید شدند، ۳۶۰۰۰ نفر مهاجر با خانواده‌هایشان به جهنم بدرآباد و گروه کثیری از کارمندان شاغل در آذربایجان در دوره حکومت ملی که عضو فرقه هم نبودند به شهرهای دوردست ایران تبعید گردیدند. هفتاد هزار نفر به شوروی مهاجرت نمودند و ده‌ها هزار نفر از دهات و شهرهای آذربایجان برای نجات خود به شهرهای دیگر ایران مهاجرت کردند.

 این آمارها ابعاد کمّی جنایت را نشان می‌دهد. نحوه ارتکاب جنایات هولناک، غیرانسانی، شرم‌آور و ننگین بوده و به ذکر چند اظهارنظر اکتفا می‌کنم.

 هانری والاس یکی از نزدیکان روزولت:

 – «من شرم دارم از اینکه بگویم نیروهای پلیس ایران در عملیات خود علیه مردم ایران زیر فرمان سرتیپ شوراتسکوپف آمریکایی بوده‌اند. به رهبری این شخص و به فرمان آلن سفیر آمریکا در ایران بزرگ‌ترین حزب اوپوزیسیون ایرانی غیرقانونی اعلام شده و رهبران اتحادیه‌های کشور به زندان تسلیم گردیده و جمع کثیری اعدام شده‌اند و هزاران خانواده به زور و قهر به زندان، بازداشتگاه‌ها فرستاده‌اند».

 ویلیام داگلاس قاضی آمریکایی:

 – «وقتی آرتش ایران به آذربایجان برگشت، وحشت برپا نمود. سربازان قتل و غارت و تاراج به راه انداختند. آنها هر آنچه به دستشان می‌رسید و هر آنچه می‌خواستند تصاحب می‌کردند و رفتار سربازان روس بسیار برازنده‌تر از اعمال وحشیانه سربازان نجات‌بخش آرتش شاهنشاهی بود. طوری که خاطره فوق‌العاده زشت و شومی در آذربایجان به جا گذاشت. در آذربایجان اموال و احشام دهقانان به غارت رفت و زنان و دختران مورد تجاوز قرار گرفتند. اگرچه رسالت آرتش ایران آزادی آذربایجان بود ولی آنها مردم را غارت کردند و پشت سر خود مرگ و نابودی به جا گذاشتند. به دنبال آرتش مالکین فراری بازگشتند. آنها به دریافت بهره مالکانه همان سال اکتفا نکردند، بلکه بهره مالکانه سال قبل را نیز از دهقانان پس گرفتند و آن چنان روستایی‌ها را غارت کردند که آنها ذخیره غذایی خود را هم از دست داده و گرفتار گرسنگی شدند…

 در دسامبر ۱۹۴۶ به دستور واشنگتن و به امر نخست‌وزیر قوام نیروهای آرتش ایران به سرکوبی وحشیانه شرکت‌کنندگان در جنبش دموکراتیک آذربایجان پرداختند.

 آنها را گروه- گروه دستگیر می‌کردند، تیرباران می‌کردند و یا در میدان‌ها به دار می‌آویختند». (نقل از کتاب گذشته چراغ راه آینده است. ص ۴۳۹)

 روزنامه کیهان مورخ ۲۰/۶/۷۹ :

 – «ماجرای اخراج پیشه‌وری که محمد دیهیم از آن به عنوان کودتای بدون خونریزی یاد می‌کند، به قیمت جان بیش از بیست هزار نفر تمام شد و این کشتار بعد از فرار سران حزب دموکرات به شوروی توسط نیروهای نظامی شاه و اوباش محلی به سرکردگی محمد دیهیم و لوطی شاهباز انجام شد، هنوز از خاطره کهنسال تبریزی سترده نشده است.»

 از نطق رحیم زهتابی‌فرد در مجلس، شاه‌پرستی که به نمایندگی مجلس منصوب شد:

 – «آذربایجان در یک قحطی بی‌سابقه و در یک بحران اقتصادی و در یک بیکاری مدهش به سر می‌برد. گو اینکه این استان بزرگ قبرستان عظیمی است که همه با حال تأثر برای ادای فاتحه آمده باشند.

 رنگ‌ها زرد، پای‌ها سست، افکار منقلب، همه در بهت عظیمی گرفتارند… نه ورود استاندار، نه آمدن آرتش، نه تشریف‌فرمایی اعلیحضرت شاه، نه اعزام بازرس از مرکز و نه نمایندگان آذربایجان و حتا نه تجار آذربایجان، هیچ کدام به داد آذربایجانی مفلوک نرسید…. وضع فعلی تبریز یه یک شهر در محاصره دشمن شبیه است که مردم آن از خوار و بار و پول و امنیت در مضیقه بوده و هر آن منتظر جریانات غیرمنتظره باشند. زیرا شهر به واسطه وجود حکومت نظامی و کثرت مأمورین آگاهی منظره غریبی به خود گرفته … اگر می‌خواهید وضعیت امروز آذربایجان را پیش خود مجسم نمایید، بهتر است مطالبی که در سه چهار سال پیش در جراید و نشریات تبلیغاتی متفقین و یا در سینماهای سیار از خشونت‌ورزی مأمورین گشتاپو با مردان نجیب و اصیل فرانسه و لهستان شکست‌خورده خوانده و یا دیده‌اید دوباره در ذهن خودتان خطور و یقین بدانید که آذربایجان فعلی به مراتب وضعش بدتر از فرانسه اسیر آن روز می‌باشد».

 غارت دهقانان بعد از یورش آرتش شاهنشاهی و مالکین و فرار دهقانان از دهات و… موجبات قحطی سال‌های ۲۸-۲۷ را فراهم آورد. ویلیام داگلاس می‌نویسد:

 – «… مالکین آذربایجان…. در حالی که دهقانان از گرسنگی تلف می‌شوند، گندم‌های آنان را به قیمت گزاف در بازار می‌فروختند…. و یک هزار تن گندمی که حکومت مرکزی جهت تخفیف گرسنگی بیچارگان به تبریز فرستاده بود به دست مردم نرسید. مأمورین محلی دولت گندم‌ها را در بازار سیاه فروخته و پولش را به جیب زدند… به طوری که در زمستان سال ۱۳۲۷ دهقانان عملا” از گرسنگی و بی‌غذایی به خوردن علف و ریشه گیاهان مجبور گردیدند…. در یکی از قصبات اطراف خوی که من توقف نمودم، از سیصد نفر اهالی قصبه پنجاه نفر از گرسنگی مرده بودند.

 در دهات خانه‌هایی که همه افراد آنها دسته‌جمعی تلف شده بودند کم نبود. انبار مالکین پر از گندم بود.

 …. بدبختی و فلاکت در آذربایجان به حدی رسیده بود که در خیابان‌های تبریز آدم‌ها و سگ‌ها برای حفظ حیات خود سر تکه نانی با هم درگیری پیدا می‌کردند…».

 در سال ۱۳۲۸ قوام دو نامه سرگشاده به شاه نوشت و شاه به وسیله حکیمی وزیر دربار جواب تندی به او داد. لقب «حضرت اشرف» را پس گرفت. و او را «تجزیه‌طلب» خواند و هر یک گوشه‌هایی از فساد همدیگر را فاش ساختند و بر سر «فتح آذربایجان» رجزخوانی کردند. قوام نوشت:

 – «غیر از خود برای احدی در انجام امور آذربایجان سهم و حقی قایل نبودم … و بعد بحمدالله اعلیحضرت با جاه و جلال تشریف‌فرمای آذربایجان شدند و برخلاف انتظار اعلیحضرت در بعضی نقاظ استفاده‌جویی و غارتگری شروع شد. ای کاش به جای این تهمت‌ها و بی‌انصافی‌ها … در آبادی و عمران و رفع خرابی‌ها و خسارت‌ها توجه بیشتری مبذول شده بود که اهالی رنج‎دیده و فلک‌زده ان‌جا به اطراف و اکنام پراکنده نمی‌شدند و مال و حشم خود را برای معاش یومیه به ثمن بخس نمی‌فروختند و امروز بعد از چهار سال آذربایجان به صورت بهتر و آبرومندتری عرض اندام می‌نمود».

 از اعمال ننگین اوباش درباری سوزاندن کتاب‌های ترکی بود و آنها رسم منحوس کسروی، «جشن کتاب‌سوزان» را احیا کردند.

 کشت و کشتار فجیعانه و بدون محاکمه زنان و مردان و کودکان ونسل‌کشی بی‌رحمانه و ننگینی بود.

 – آیت‌الله خوئینی‌ها نماینده آیت‌الله‌العظمی اصفهانی در زنجان را خفه کردند. جنازه‌اش را از پنجره به کوچه پرت کردند و در شهر گرداندند و تا مدتی اجازه دفن ندادند.

 – دختر ۱۸ ساله‌ای را در زنجان لخت مادرزاد با مشت و لگد کوبیدند و در شهر گرداندند.

 – در اردبیل سینه مادر یکی از فدائیان را در جریان اعمال وحشیانه «قتله» در خیابان بریدند.

 – صدر کمیته فرقه در بستان‌اباد را کشتند و قطعه- قطعه کردند و سرش را در شهر گرداندند و باقی‌مانده لاشه را در کنار جاده به تماشا گذاشتند.

 – شکیبا رئیس فرهنگ باسابقه را در ارومیه، دیبائیان و آذرآبادگان را در اردیبل کشتند و قطعه- قطعه کردند و در شهر به نمایش گذاشتند.

 … در این مصاحبه بیش از این نمی‌توان گفت و باید در هر محل شرح این فجایع را گرد آورد و ثبت کرد.

 درباره فعالیت فرقه دموکرات بعد از حوادث آذر ۲۵ خاطرنشان می‌کنم:

 مبارزینی که محکوم به اعدام شدند در جریان بازجویی و محاکمه و به ویژه در پای چوبه دار و یا در برابر جوخه آتش قهرمانانه از عقاید خود و شعارهای فرقه دموکرات و حکومتملی آذربایجان دفاع کردند.

 سمبل این قهرمانان و پیش‌مرگ و سمبل تمام شهدای اعدامی بعد از ۱۳۲۰ فریدون ابراهیمی است. فریدون متولد ۱۲۹۷ در آستارا، لیسانسیه حقوق سیاسی از دانشکده حقوق تهران، مفسر سیاسی فعال در اکثر روزنامه‌های تهران و عضو کمیته مرکزی فرقه و دادستان کل آذربایجان، فرزند میرزا غنی بود. میرزا غنی را به اتهام فعالیت‌های آزادی‌خواهانه در زمان رضاخان بازداشت کردند. در زندان اردبیل به شدت شکنجه شد که به خودسوزی دست زد و نجاتش دادند. سال‌ها در زندان قصر بود، سپس تبعید شد.

 فریدون پس از ورود قوای اعزامی به تبری ز بازداشت شد و محکوم به اعدام گردید. در زندان مخبرین روزنامه آمریکایی برای مصاحبه با وی مراجعه کردند. مصاحبه با آنها را رد کرد و اظهار داشت که آمریکا در سرزمین من مرتکب این همه فجایع شده و من با مخبرین روزنامه‌های آنها مصاحبه نمی‌کنم.

 در زندان نمونه مقاومت و پایداری بود. در آستانه ورود شاه به تبریز چون احتمال می‌دادند که عفو عمومی خواهد داد، به دستور شاه با عجله فریدون ابراهیمی را در جلوی باغ گلستان به دار آویختند. زندانیان هم‌بند اوبا افتخار از لحظات وداع ابراهیمی با یاران خود یاد می‌کند. او بهترین لباسش را پوشیده، صورت خود را تراشیده و به خود عطر زده، چنان که گویی به عروسی می‌رود. با لبخند همیشگی رفقا را به مقاومت و پایداری و ادامه مبارزه دعوت کرد. و با تک‌تک دوستانش روبوسی و خداحافظی کرد. با گام‌های استوار به سوی چوبه دار رفت. در آنجا نطق کوتاهی ایراد نمود و در ضمن گفت که مسلمان‌ها در روز جمعه سر مرغ را نمی‌برند و شما انسانی را می‌کشید و با صدای رسا در حالی که شعار می‌داد، قهرمانانه به تاریخ پیوست.

 فریدون ابراهیمی در روز جمعه ۱ خرداد ۱۳۲۶ در سنین جوانی به پایان زندگی پربار خود رسید. ایشان برای اولین بار در تبریز کتابی درباره هویت ملی آذربایجانی‌ها نوشت که کتاب محبوب جوانان بود.

 این قهرمان ملی را شاعران و نویسندگان در اشعار خود ستوده‌اند و فعالین ملی آذربایجان همه‌ساله در تبریز در مزار او جمع می‌شوند و نسبت به او ادای احترام می‌کنند.

 زندانیان فرقه در زندان‌ها تسلیم‌ناپذیر و سربلند به مبارزه خود ادامه دادند. مظهر این زندانیان صفر قهرمانیان است که به مدت بیش از سی سال در مخوف‌ترین زندان‌های شاهنشاهی زجر کشید ولی سر خم نکرد. به عنوان قهرمانی که طولانی‌ترین مدت زندان را به اتهام سیاسی متحمل شده، به تاریخ پیوست.

 اعضای فرقه و طرفداران حکومت ملی که به شهرستان‌های ایران مهاجرت کرده بودند در صفوف حزب توده و یا جمعیت آذربایجانی‌های مقیم تهران به فعالیت ادامه دادند.

 مهاجرین به اتحاد شوروی سازمان فرقه را در آن‌جا فعال کردند و سپس با حفظ نام فرقه دموکرات آذربایجان در حزب توده ادغام شدند. اینان ابتدا رادیو ملی را دایر نمودند که به دو زبان فارسی و آذربایجانی برنامه پخش می‌کرد، سپس از رادیوی پیک استفاده کردند.

 شاه و نوکرانش تصور می‌کردند که با نسل‌کشی‌ها روحیه مبارزه را در آذربایجان کشته‌اند. ولی جوانان ومبارزین آذربایجانی با سازمان دادن فعالیت خود در گروه‌های مختلف به مبارزه خود ادامه دادند. در همه شهرها هسته‌های خودجوش به وجود آمد و در تبریز چهار گروه فعال به نام فرقه دموکرات آذربایجان به یارگیری پرداختند. در سال ۱۳۳۰ بنا به توافق کمیته مرکزی فرقه و کمیته مرکزی حزب توده در مهاجرت قرار شد که در آذربایجان و کردستان فعالیت فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان تحت رهبری مستقیم کمیته مرکزی حزب توده سازمان داده شود. در تبریز چهار گروه نامبرده در تشکیلات واحدی گرد آمدند و فعالیت مخفی فرقه دموکرات آذربایجان گسترش یافت و در جریان مبارزات ملی برای ملی کردن صنعت نفت نقش چشمگیری داشت.

 میتینگ صلح در خرداد ماه ۱۳۳۰ در تبریز که با شرکت بیش از ۲۰ هزار نفر تشکیل شد، اولین میتینگ بعد از سال ۱۳۲۵ بود و انسجام و عظمت این میتینگ دربار و دست‌نشاندگانش در آذربایجان را لرزاند.

 این سازمان را در سال ۱۳۳۷ ساواک درهم شکست و ۵ نفر از افراد فعال آنها را به اعدام محکوم کرد و دیگران به حبس‌های از چند سال تا ابد محکوم شدند.

 این جنبش نشان داد که با کشتار و اعدام اراده ملتی را برای کسب حقوق خود نمی‌توان برای همیشه از بین برد…

 —–

[۱] – سرتیپ هاشمی بعدا” به تهران احضار شد و به جرم سوءاستفاده مالی و غارتگری محکوم گردید. (آن قدر شور بود که خان هم فهمید)!

زیر نویس: 

۱. رفیق بهزاد بهزادی از کادرهای برجسته رهبری فرقه دمکرات آذربایجان، محقق، نویسنده، مترجم، پژوهشگر، حقوقدان  و روزنامه نگار صاحب نامی بود. فعالیت روزنامه‌نگاری را در دههٔ ۳۰ آغاز کرد. ترجمه فارسی دده قورقود، نوشته‌ی ترکان اوغوز، تألیف فرهنگ آذربایجانی به فارسی و لغت‌نامه تشریحی زبان آذربایجانی (در سه مجلد)  و دهها مقاله تحقیقی وعلمی از آثار وی هستند. وی در ضمن از سال ۸۲ صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول فصلنامهٔ آذری بود. بهزاد بهزادی به دلیل نارسایی خونی در هفتم اسفند ماه  ۱۳۸۶در سن ۸۰ سالگی در گذشت.

تاریخ انتشار : ۲۴ آذر, ۱۴۰۲ ۱:۴۶ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

این‌جا، کس به‌کینه آلوده نیست

من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام مردمانی را که هفتاد کیلومتر به‌دور از شهر به جست‌وجوی آب، به‌ما رسیده بودند. و دیدم یزید را که آب بر آن‌ها بست. من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام زنی را در بیابان‌های خشک، بی ریالی در مشت؛ راه می‌جست. به‌جایی که نمی‌دانست کجاست.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در استقبال از صدور حکم جلب بین‌المللی نتانیاهو و گالانت به اتّهام ارتکاب جنایت علیه بشریّت!

دروغ و جنگ درسیاست امریکا

۲۵ نوامبر، روز جهانی رفع خشونت علیه زنان، تداوم خشونت و نقض حقوق اساسی زنان در ایران

یک نیمه‌روز

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادخواهی و صلح