کابینه مسعود پزشکیان به مجلس معرفی شد و عکس العمل های بسیاری را در فضای سیاسی و اجتماعی ایران برانگیخت، برای تحلیل آن بعنوان افرادی با تفکرات چپ، باید به چند موضوع اشاره کنیم تا روند تشکیل کابینه پزشکیان را بیش از پیش بتوانیم مورد دقت قرار دهیم.
قبل از هرچیز باید شرایطی را که موجبات پذیرش پزشکیان، بعنوان یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری که مورد تایید قرار گرفت را، مجددا در نظر بگیریم. پزشکیان در شرایطی وارد کارزار انتخابات شد که جامعه در سکوت و سکون خاص بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی، قرار داشت ( که همچنان هم در آن وضعیت است ) و ما عملا کنترل و تسلط حکومت را بر اوضاع با توجه به سرکوب شدید و افزایش موج نا امیدی و استیصال از طرف مردم و دلزدگی و سرخوردگیشان از اپوزیسیون نا کار آمد، بویژه اپوزیسیون خارج کشور و بخصوص مشاهده رفتارهای جریانات راست و سلطنت طلب را شاهد بوده و از طرف دیگر خالصسازی و یکدستسازی در ارکان حکومت، مثل دولت رئیسی و همچنین مجالس شورای اسلامی و خبرگان که تحریم انتخابات را بشکلی گسترده ایجاد کرده بود، روبرو بودیم.
اکثر تحلیلگران معتقد بودند، حکومت و بویژه راس قدرت با توجه به عدم ناکارآمدی دولت رئیسی و سیاست یکدستسازی و همچنین تحریم گسترده انتخابات، مجبور به پذیرش رویکردی غیر از ادامه آن راه بوده و سعی دارند با وارد کردن پزشکیان در عرصه اتتخابات، شرایط بهتری را برای شرکت بیشتر مردم در آن ایجاد نمایند، ضمن اینکه امیدوار بودند که فردی میانه رو بتواند سکان دولت را بدست گرفته تا شاید بتواند بحرانهای پدید آمده و تشدید شده در سه ساله دولت رئیسی را به نحوی حل کرده و به زعم خودشان از گردنه حساس کنونی عبور دهد، اینکه آیا پزشکیان همان فرد مورد نظر راس قدرت در این شرایط بود، بحث این نوشته نیست. ولی آنچه مسلم است که هرکس انتخاب میشد میبایست در همان چارچوب کلی منویات نظام حرکت میکرد، مسئله مهم در آن شرایط وجود افراط گرایان و بویژه جریان جبهه پایداری بود که توانسته با کنار زدن اصولگرایان میانه رو، بویژه قالیباف و طرفدارانش تا حد زیادی تسلط خود را بر مجلس خبرگان و شورای اسلامی تامین نماید و بعد از مرگ غیر مترقبه رئیسی بدنبال تسخیر دولت بعنوان آخرین خاکریز تسلط برقدرت همت گماشته بود. آنها خود را بطور آشکار و پنهان سازمان داده بودند که بتوانند بعد از فوت رهبری جانشین مورد نظر خود را بگمارند، این مهمترین عاملی بود که راس قدرت و جریان میانه رو اصولگرایی آنرا بعنوان خطری بزرگ احساس میکرد. در این میان مردم نیز که طی سه سال دولت رئیسی نقش افراط گرایی را کاملا با پوست و گوشت خود احساس کرده بودند، از قدرت یافتن مجدد افراط گرایان در قالب جبهه پایداری کاملا هراسناک بوده و کوشیدند بنوعی در تقابل با آنان وارد معرکه انتخابات شوند، آنها بخوبی دریافته بودند که دولت افراطیون حتی با شرایط استانداردهای رژیم هم همخوانی نداشته و میتواند در صورت تسخیر قدرت بطور کامل جامعه را به سمتی ببرد که سرانجامش نابودی کشور و فروپاشی آن خواهد بود،(من قبلا در مطلبی تحت عنوان چرا جبهه پایداری میکوشد قوه مجریه را تسخیر کند و در چند مطلب دیگر آنرا توضیح داده ام.)
در چنین شرایطی که اولا سکوت و سکون و سرخوردگی در جامعه حکمفرما بوده و دوما جریانات افراط گرا با تمام تحریمی که نسبت به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و انتخابات اسفندماه سال گذشته مجلسین شورای اسلامی و خبرگان، صورت گرفته بود وتوانسته بودند قدرت را کسب و خود را آماده برای مراحل بعد بویژه مسئله جانشینی کنند، با شرکت در انتخابات بخصوص دور دوم دست به اقدام زده و با انتخاب پزشکیان مانع از دستیابی این جریان خطر ناک به قوه مجریه شدند.
از همانروزهایی که مسئله انتخابات ریاست جمهوری و شرکت در آن برای جلو گیری از قدرت گرفتن بیشتر جریانات افراطی مطرح بود، ما بطور روشن گفتیم که سیاست ما در واقع تایید پزشکیان و رویا پردازی در باره گفتارها و عملکرد او نیست بلکه هدف ما تنها بر مقابله با جریانات افراطگرای خطرناک است که میتواند موجودیت کشور را زیر سوال ببرد، ما هرگز با دیدگاهی که سعی میکرد پزشکیان را عامل مهمی برای تغییر در حکومت یا بهتر بگوییم تغییر ساختارهای حکومتی میدانست موافق نبودیم، ضمن اینکه اعلام میکردیم اگر بتواند حتی کوچکترین تغییری بویژه در مسایل زنان و برچیدن گشت ارشاد و یا رفع فیلترینگ و تغییر سیاستهای خارجی انجام دهد از آن حمایت میکنیم ولی برای ما شرط مهم همانا دست برداشتن حکومت از سیاست یکدست سازی و طرد جریانات افراطی از قدرت و بویژه قوه مجریه بود و هست. این در حالیست که اصلاح طلبان که همچنان شرکت در قدرت را برای خود بسیار مهم میدانند، سعی داشتند وی را نامزد خود و یک اصلاح طلب معرفی کنند، در حالیکه ما پزشکیان را بین اصلاحطلبان و اصولگرایان میدانستیم که نه بطور کامل اصلاحطلب است و نه اصولگرا، ولی حلقه اتصال بین آنها میتواند باشد. از نظر ما این مهم نبود که وی بخواهد یا بتواند به وعده هایش عمل کند، آنچه برای ما مهم بود کوتاه شدن دست افراط گرایان از قوه مجریه بود، که میتوان گفت به هدف خود رسیدیم. ما بارها اعلام کردیم که از نظر ما عامل مهم در تغییر سیاستهای حکومت و وادار کردن آن به عقب نشینی همانا جنبش های اجتماعی و اعتراضی هستند، قطعا وجود دولتی افراطگرا شرایط سخت تری را برای رشد این جنبشها ایجاد می کند، و هرچه حکومت و دولت متعادل تر باشد، میتوانیم امیدوارتر باشیم، خواست ما دست برداشتن حکومت از سیاست یکدست سازی بود که مسلما تحت لوای یک دولت افراط گرا نه تنها آن روند متوقف نمیشد بلکه تشدید هم میگردید، بخصوص اینکه دولتی تحت لوای جبهه پایداری باشد که از ایدئو لوژی بنیادگرا و طالبانیستی شیعی هم برخور دارند. ما در توقف این روند هم موفق بودیم.
از روزی که پزشکیان بعنوان رئیس جمهور انتخاب شد ما شاهد انواع و اقسام حملات از طرف جناحهای مختلف بویژه جناحهای اصولگرایان افراطی در حکومت و خارج از آن علیه وی بودیم. در کنار آنها جریانات راست و راست افراطی بویژه در خارج کشور نیز سعی بر کوبیدن وی و برجسته کردن مسائلی داشتند که هرچه بیشتر او را زیر سوال ببرد. متاسفانه دوستان چپ ما هم دست کمی از آنها نداشتند. آنها همچنان با دیدگاههای کلیشه ای و تاریخ گذشته بدون در نظر داشت شرایطی که موجب انتخاب شدن پزشکیان شد، علیه وی تبلیغ مینمودند.
اکنون با مطرح شدن اعضای کابینه وی و بدون توجه به تفاوتهای آشکار و مهمی که این کابینه و افراد آن با کابینه رئیسی دارد، سعی بر مطرح کردن همان دیدگاههایی دارند که در طول انتخابات با همسانسازیها مطرح میکردند، آنها میکوشند انتظارات غلط خود را بجای طرز تلقیها از برآمدن دولت پزشکیان گذاشته و بگویند کسانی که به وی رای داده اند دچار پشیمانی و سرخوردگی خواهند شد، این در حالیست که بارها اعلام کردیم برای ما هرگز کار آمدی پزشکیان در چارچوب نظام حاکم ولی فقیه از آنچنان اهمیتی برخوردار نبوده است، بلکه خطر دست یافتن جریانات افراطی به دولت و کشاندن کشور به ورطه خطرناک جنگ و نابودی اهمیت داشته و با تمام توان سعی کردیم از آن جلو گیری کرده و موفق هم شدیم. برای ما همچنان جنبشهای اجتماعی و اعتراضی در الویت اول است و تلاش ما برای سازمان دادن و ایجاد آنها در درجه اول اهمیت قرار دارد، اینکه اصلاحطلبان یا دیگر کسانی که به پزشکیان رای دادهاند چه انتظاری از وی دارند و اینکه آیا فکر میکنند چون کابینه مد نظر آنها را نتوانسته معرفی کند شکست خورده اند، مهم نیست. ما بخوبی میدانیم در شرایطی که حکومت ولایت فقیه حاکم است، نمیتوان آنچنان امیدی به دولتهای برخاسته از این سیستم داشت. تنها در سایه اتحاد و همبستگی مردم و هچنین تعمیق و گسترش جنبشهای اعتراضی و اجتماعی است که میتوانیم امیدوار به گذار به جامعهای دموکراتیک در قالب جمهوری سکولار و دموکراتیک و ملی باشیم. از نظر ما تحریم انتخابات در همه شرایطی قابلیت کارایی ندارد، بویژه در شرایطی که جامعه در حالت سکون است و هیچ پشتوانه اعتراضی که بتواند بعد از تحریم اعتراض خود را به عرصه عمومی بکشاند وجود ندارد.
درک این موضوع که حتی همین کابینه ای که پزشکیان معرفی کرده است در مقابل کابینه دولت رئیسی، چقدر میتواند بالنسبه بهتر باشد زیاد سخت نیست. با نگاهی به کارنامه بعضی از وزرای دست اندرکار در دو دولت میتوان آنرا فهمید، کافیست به وزارت ارشاد نگاه کنیم، مسلما عملکرد فردی چون صالحی با عملکرد اسماعیلی بسبار تفاوت داشته و خواهد داشت. برای اینکه مسئله تا حدی در ذهن جا بگیرد کافیست تصور کنیم که اگر دولت جلیلی بر سر کار بود اکنون با چه کابینه ای روبرو بودیم. ضمن اینکه بدنه دولت و اثر گذاری آنها که مستقیما بر زندگی مردم تاثیر دارد بسیار مهم است. اگر بنا به هر دلیلی پزشکیان نتوانسته آن وزرایی که مدنظر خودش و شورای راهبریاش بوده، انتخاب کند، مسلما دست بازتری برای انتخاب استانداران و فرمانداران و مدیران کل و مشاوران و … دارد که میتواند تا حد زیادی قدرت اجرایی سیاستها و تفکرات رئیس جمهور را بالا ببرد. پس نمیتوان مانند بعضی اصلاحطلبان که کاملا خود را مغموم و سرخورده دیده اند فکر کرد. برای ما در درجه اول طرد افراط گرایان مهم بود و در درجه دوم دست برداشتن حکومت از سیاست یکدستسازی اهمیت فراوان داشت. هر دو این اهداف به ثمر رسیده است. اکنون برای ما چیزی تغییر نکرده است، ما همچنان به راه خود در گسترش جنبشهای اجتماعی و اعتراضی اعتقاد داشته و سعی میکنیم با فشار مردم و مبارزات مسالمتآمیز هرچه بیشتر حکومت را به عقب نشینی واداشته و تا رسیدن به هدف آنرا ادامه دهیم. ما هرگز با عینک اصلاحطلبان به مسایل نگاه نمیکنیم، ما با هدفی خاص به پزشکیان نه بعنوان تایید سیاستهای وی بلکه با طرد افراط گرایان و ایجاد زمینههای بهتر برای مبارزه با حکومت ولایت فقیه رای دادیم. رای ما نه، به افراطگرایان و جریان خطرناک جبهه پایداری بود. ما یاد گرفتهایم که عملکردها را ببینیم و ارزیابی کنیم، صرف اینکه این فرد یا آن فرد در گذشته چه کارنامه ای داشته است نمی تواند قانع کننده باشد، مهم آنست که وی در چه چارچوبی کار کرده است و نتایج کارش منطبق بر کدام سیاستهای بالا دستی بوده است؟ بویژه در قوه مجریه که وزرا با توجه به مسئولیتهایشان، میبایست در راستای سیاستهای کلی دولت و نظام به پیش روند، مسلما اگر راس قدرت نیز به اجرای تغییراتی در سیاست هایش رسیده باشد، آن وزیر نیز مجبور به تبعیت است، بالعکس حتی اگر بهترین افراد را برگماریم نخواهند توانست تغییراتی آنچنانی در شرایطی که راس قدرت و نهادهای قدرتمند بالا دستی نخواهند، انجام دهد، پس بنظر میرسد این همه جنجال که در ابتدای کار کابینه پزشکیان از طرف چپ و راست و اصلاحطلب و … مطرح میشود بی حاصل است. از طرف دیگر سیاست ما را همواره عملکرد طرف مقابل تعیین میکند، ما باید منتظر بمانیم تا عملکرد دولت پزشکیان را دیده و مطابق با آن سیاست خود را در زمینه های مختلف تعیین کنیم. آنچه که ما را در مقابل دولت پزشکیان قرار میدهد تاکتیکهای ما را میسازند، از نظر استراتژیک هدف ما همانا گذار به جامعهای ملی و دموکراتیک و سکولار است.