یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۴
ما حملۀ آمریکا و متحدانش به سوریه، هم چنین حملۀ شیمیائی را به عنوان یک اقدام جنایتکارانه ـ صرفنظر از اینکه از جانب کدام طرف باشد ـ محکوم می کنیم. به باور ما با ادامۀ بمباران ها، نمی توان به صلح دست یافت. برای صلح در سوریه ضروری است که بمباران ها و لشگرکشی ها به سوریه متوقف شود و با ایجاد شرائط تصمیم گیری آزادانۀ مردم سوریه، رژیم اسد به رای و اراده مردم گردن بگذارد و قدرت را به منتخبین مردم واگذار کند. تنها با آتش بس و صلح واقعی است که مردم سوریه از جنگ و خونریزی بیشتر نجات پیدا خواهند کرد.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه اخیرا در جمع هوادارانش در استانبول از “خبری مهم بە مردم این کشور” گفتە، او اظهار داشتە کە می خواهد اختلافات را با کشورهای همسایه بە کنار بگذارد: “ما هر طوری که شده به این روند غلبه خواهیم کرد. دولت ما در حال آمادهسازی مهمی است و جلسه شورای امنیت ملی را روز چهارشنبه تشکیل خواهیم داد. بعد از آن جلسه، تصمیم مهمی را اعلام میکنیم.”
بالاخرە بعد از مدتها تنش درونی میان نیروهای سیاسی موجود در ساختار قدرت ترکیە، بخشی از نیروهای ارتش برای پایان دادن بە بحرانهای جاری، و خلع ید اردوغان از قدرت دست بە کودتائی نافرجام زدند.
قبل از هر چیز باید گفت کە:
ـ اقدام بە کودتا، علیرغم روندهای نادرست جاری سیاست در ترکیە ، اقدامی درست نبود و بە حق باید محکوم شود، چنانچە خود نیروهای اپوزیسیون و مترقی این کشور نیز آن را محکوم کردە و از آن بعنوان روشی نادرست برای حل مشکلات این کشور نام بردند،
همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست بهگریباناند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.
پاپ فرانسیس در کتاب زندگینامهاش مینویسد: «یادم میآید که ماجرای روزنبرگها یکی از نخستین موضوعاتی بود که با استر دربارهاش بحث کردیم. او این ماجرا را برایم تعریف کرد و دیدگاه خودش را، بهعنوان یک فعال سیاسی، برایم بازگو کرد.»
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهنمان، به شهروندان بندرعباس و خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگوید. ما در این لحظات سخت همراه و همدوش مردم بندرعباس سوگوارِ جانهای از دست رفته و نگران و چشمبه راه بهبود زخمیهای این حادثهایم.
فاجعۀ تکاندهندۀ مرگ رفیق و یار دیرین جنبش فدایی، حسن عربزاده (اسد) و فرزند ۴۳ سالهاش محسن، ما را در بُهت، اندوه و سوگی عمیق فرو برد. بهت و ناباوری از آن رو، که این اسطورۀ استقامت که از هفتخانِ رنج گذر کرده بود، دیگر از کدام ضربۀ ناچشیدۀ سرنوشت بیمناک بود که رهایی از آن را در مرگِ خودخواسته جُست؟ کدام دیو در کمین بود تا پهلوانِ خسته را در خانِ هشتم از پای درآورد؟
جایی، در اعماقِ امید، یاد تو، خاطرهای خواهد ماند، از تکاپوی نفس در تقلّای حضور
اگرچه شرایط اقتصادی و اجتماعی نامساعد کارگران واقعیتی انکارناپذیر است، اما این وضعیت بهتنهایی منجر به بازگشت به روشهای سنتی مبارزه، به ویژه تشکیل هستههای مخفی، نمیشود. ضمن اینکه در تاریخ مبارزات کارگری ایران همواره خطرات امنیتی و نظارتهای شدید مانع جدی برای گسترش این هستهها بودهاند.
کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهنمان، به شهروندان بندرعباس و خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگوید. ما در این لحظات سخت همراه و همدوش مردم بندرعباس سوگوارِ جانهای از دست رفته و نگران و چشمبه راه بهبود زخمیهای این حادثهایم.
در آن دوره جنبش چپ آزادیخواه و عدالتطلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از همبستگی و رشد جریانهای مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپسگرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بیامان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.