پس از انعکاس وسیع «نوار گقتگوی آیتالله فقید منتظری با هیئت مرگ»، و کار وسیع روشنگرانه در داخل و خارج ازکشور در هرچه رساتر کردن طنین این «فریاد علیه بیداد»، و در ادامه، اعلام کانیداتوری ابراهیم رئیسی، یکی از اعضای هیئت مرگ، در انتخابات ریاست جمهوری، فرصتی نوین در برابر تمامی «زخمخوردگان» ایجاد گشت تا گامی بهمراتب فراتر و بزرگتر از گذشته در نه تنها شکستن دیوار سکوت، بلکه رساندن صدای «شکستن» به جامعه، برداشته شود.
در زمان انتخابات، بسیاری هدف این روشنگریها را ایجاد مانع قانونی، به کمک صندوقهای رای گیری در برابر خیز«عضو هیئت مرگ»، برای به قبضه درآوردن قوه مجریه، ارزیابی کردند، که نتیجه انتخابات نیز، بر درستی این برداشت، صحه گذاشت.
اما در این میان بودند کسانی که موضوع را فراتر از انتخابات و شور مستولی بر جامعه، از شکست ابراهیم رئیسی، می دیدند. نگاه این دسته از تحلیلگران به این روشنگری، نگاهی بود فراتر از ماههای پر شور اردیبهشت و خرداد. نگاه و انتظار این گروه همانا شکستن کمر دیوار سکوت در حدی بود که موضوع اعدامهای دهه سیاه ۶۰، و اوج آن که کشتار زندانیان در تابستان و پاییز ۶۷ و تبدیل آن به موضوع رسانههای داخل و نیز آحاد مختلف مردم بود. اکنون شاهد این پدیده ایم که فرد فرد آمران و عاملان این جنایت بزرگ، با استفاده از هر امکانی، در جهت توجیه و از آن هم فراتر، تغییر جای جنایتکار با قربانی، در مطبوعات و رسانههای رسمی کشور، میپردازند. جدیدترین نمونه این موفقیت، مصاحبه رازینی و روایت او از این جنایت بزرگ است. جالب این است که رازینی با دوراندیشی در قبال پاسخگویی به این جنایت در برابر نسل کنونی و آیندگان نیز، بلافاصله تاکید بر مسئولیت مستقیم نیری، رئیسی، ریشهری، اشراقی و پورمحمدی در این پرونده میکند؛ اما فراموش نمیکند که جعلی نیز نسبت به آنچه که بطور واقعی بر زندانیان در بیدادگاههای ۴ سئوالی گذشت، انجام دهد. بهنظر می رسد که پس از ریختن دیوار سکوت، اکنون نوبت به “امکان دفاع از خود” برای زندانیان، رسیده است، تا با افشای واقعیات “امکان دفاع از خود” توسط جانبدربردگان، و نیز بازماندگان قربانیان، این خاکریز نیز از میان برداشته شود و جامعه از همه زوایای به عمد تاریک نگاه داشتهشده این کشتار با خبر گردد.
ریزش «آب در خوابگه مورچگان» را تداوم بخشیم.