پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۸

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۸

آنتی کمونیسم چپ نما

فصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیسم عقلانی و سقوط کمونیسم»
اگر کمونیستها در آمریکا نقش مهمی در مبارزه برای احقاق حقوق کارگران، فقرا، آفریقایی تباران، زنان و دیگران ایفا می کردند، این مبارزه آنها یک روش تصنعی برای جلب حمایت این اقشار اجتماعی بمنظور رسیدن به قدرت تلقی می شد. هیچکس این مسئله را توضیح نمی داد که با مبارزه برای احقاق حقوق مردم محروم از حقوق، چگونه می توان به تسخیر قدرت نایل آمد

بیش از یکصد سال است که ایالات متحده آمریکا بلاوقفه به تبلیغات ضدکمونیستی در میان مردم خود مشغولند، تا جائی که ضدکمونیسم به چیزی شبیه به دین تبدیل شده است.

در دوره جنگ سرد ماشین ایدئولوژی ضدکمونیسم توانست هر گونه اطلاعات در باره کشورهای کمونیستی را به مناسبات خصمانه برعلیه آنها بدل کند.

اگر اتحاد شوروی از شرکت در گفتگوها امتناع می کرد، سیاست آن را اصلاح ناپذیر و ستیزه جویانه می خواندند.

اگر به سازش تن در می داد، این را اقدامی برای خواب کردن آنها معنی می کردند.

اگر اتحاد شوروی با محدود کردن مسابقه تسلیحاتی مخالفت می کرد، می گفتند مقاصد تهاجمی خود را دنبال می کند.

اگر از اعمال محدودیت جانبداری می کرد (در اکثر موارد هم چنین بود)، آن را دروغگویی و ریاکاری می خواندند.

اگر در اتحاد شوروی مردم به کلیساها نمی رفتند، آن را سرکوب دین معنی می کردند و اگر می رفتند، آن را بمعنی سرپیچی مردم از ایدئولوژی آته ئیستی رژیم قلمداد می کردند.

اگر کارگران اعتصاب می کردند (که در مواقع نادری اتفاق می افتاد)، این را بمفهوم سرپیچی آنها از سیستم جمعی تلقی می کردند؛

اگر آنها اعتصاب نمی کردند، ترس و فقدان آزادی را سبب آن می نامیدند.

کمبود کالاهای مصرفی را نشانه شکست سیستم اقتصادی و وفور کالاهای مصرفی را بمعنی تلاش رژیم برای فریب جمعیت نگران و تقویت حاکمیت خود بر آنها ارزیابی می کردند.

اگر کمونیستها در آمریکا نقش مهمی در مبارزه برای احقاق حقوق کارگران، فقرا، آفریقایی تباران، زنان و دیگران ایفا می کردند، این مبارزه آنها یک روش تصنعی برای جلب حمایت این اقشار اجتماعی بمنظور رسیدن به قدرت تلقی می شد. هیچکس این مسئله را توضیح نمی داد که با مبارزه برای احقاق حقوق مردم محروم از حقوق، چگونه می توان به تسخیر قدرت نایل آمد.

ما در اینجا با دینواره ناشناختنی گسترده ای سر و کار داریم که در اثر جد و جهد دوایر حاکمیتی رواج یافت و تمام طیفهای سیاسی را در بر گرفت.

 

تبلیغ تدین ناب

بخش قابل توجهی از چپها در آمریکا به چنان شوروی ستیزی و ضدیت با کمونیسم روی آورده اند که با خطرناکترین و خشن ترین اشکال آن در جبهه ماورای راست می توانند رقابت نمایند.

از این رو ست که نوآم چامسکی «روشنفکران چپ» را که سعی می کنند «با پنهان شدن در پشت جنبش های توده ای به قدرت برسند» و سپس «به ضرب شلاق مردم را به تبعیت از خود وادارند»، تازیانه می زند:

«شما بعنوان لنینیست، که قصد دارد بخشی از بوروکراسی سرخ باشد، آغاز می کنید. سپس متوجه می شوید که بدین طریق نمی توان به قدرت دست یافت و فوراًَ به ایدئولوژی راست روی می آورید. ما این واقعیت را در اتحاد شوروی (سابق)، در خود همان انسانها، باندهای کمونیستی تا دو سال قبل، که اینک بانکها را اداره می کنند و به ستایش از بازار آزاد و آمریکائیها روی آورده اند، می بینیم ».

(١٠⁄٩۵Z Magazine, )

تفکر چامسکی که اغلب مشکلات را از زاویه دیگر مورد انتقاد قرارمی دهد، عمیقاًَ در همان فرهنگ سیاسی مسلط آمریکا ریشه دارد.

او بر آن است که، «باندهای کمونیستی» تشنه قدرت که نمی خواستند به این تشنگی پایان دهند، به انقلاب خیانت کردند. در واقعیت امر، کمونیستها «بطور بطئی» به سوی راست روی آوردند. اما، کمونیستها بیش از ٧٠ سال در تلاش برای نجات سوسیالیسم، با حملات بی سابقه ای مواجه بوده اند. این یک حقیقت است که در سالهای آخر موجودیت اتحاد شوروی برخی از آنها، از جنس باریس یلتسین، به سرمایه داری گرویدند، اما دیگران با به مخاطره انداختن خود به مبارزه برعلیه احیای سرمایه داری برخاستند و بسیاری نیز در جریان سرکوب بیرحمانه پارلمان روسیه توسط یلتسین در سال ١٩٩٣، جان خود را در راه آرمانشان فدا کردند.

برخی چپها و بسیاری دیگر تصورات کلیشه ای در باره تشنگی سرخها به قدرت بخاطر قدرت و فراموش کردن اهداف واقعی سوسیالیستی را بشدت تبلیغ می کنند.

اما اگر واقعاَ چنین است، پس در این صورت آیا عجیب نیست که چرا این سرخها در کشورهای مختلف جهان، بجای برخورداری از فواید خدمت به نظام قدرتمند امروزی، غالباًَ خطرات بزرگ جانبداری از محرومان و ستمدیدگان را به جان می خرند و در راه رهایی آنها زندگی خود را فدا می کنند؟

دهه های زیادی فعالان چپگرای آمریکایی تبلیغ شوروی ستیزی و ضدکمونیسم را لازمه حفاظت از نام و نشان خود تصور می کردند. آنها نمی توانستند مقاله ای بنویسند و یا نطقی ایراد کنند که در آن بر عبارات ضدکمونیستی تأکید نشده باشد. هدف از چنین برخوردی، عبارت از تلاش در جهت ترسیم خط تمایز خود با چپهای مارکسیست- لنینیست بود.

آدام هوهشایلد (Adam Hohschayld)، نویسنده لیبرال و ناشر، به چپهایی که در تقبیح کشورهای کمونیستی موجود تأخیر کردند، هشدار داد و گفت: «آنها اعتبار خود را بمخاطره انداختند» (گاردین، ٢٣ / ۵ / ٨۴). بعبارت دیگر، آنها بمنظور اثبات جدیت خود در مخالفت با جنگ سرد، ابتدا باید به آن بپیوندند و سپس از موضع تقبیح جامعه کمونیستی برخورد نمایند. رونالد رادوش (Ronald Radosh) از جنبش صلح می خواست برای اینکه آن را جنبش کمونیستی نخوانند، باید کمونیستها را از صفوف خود خارج سازند. اگر منظور رادوش را درست فهمیده باشیم، بدین معنی است که برای نجات خود از شکار ضدکمونیستی اشباح، ما باید در این کار مشارکت نمائیم.

فرایند پاکسازی چپ از وجود کمونیستها به یک سنت طولانی مدت بدل شد و پیامدهای زیانباری برای بسیاری از جریانات مترقی به همراه آورد. مثلا، در سال ١٩۴٩ کنگره سازمانهای صنعتی، عضویت دوازده اتحادیه کارگری عضو خود را بخاطر کمونیست بودن رهبران آنها لغو کرد. این پاکسازی موجب اخراج ١ میلیون و ٧٠٠ هزار نفر کارگر از عضویت آن گردید و اعتبار سیاسی کنگره را بشدت تضعیف نمود.

منتقدان چپ حتی زمانی هم که به جناح راست حمله می کنند، نمی توانند مواضع ضد کمونیستی خود را پنهان سازند. مثلا، مارک گرین با انتقاد از رئیس جمهور رونالد ریگان می گوید: «ریگان مثل یک مارکسیست- لنینیست سمج، بجای تغییر تفکر خود، تغییر واقعیتها را ترجیح می دهد».

این نوع چپها در عین تأکید بر مبارزه خود با جزمگرائی «هم در چپ و هم در راست»، با رعایت یکسری تشریفات، فقط دگمهای ضدکمونیستی خود را تقویت می کنند.

چپهای شریک در آزار و اذیت کمونیستها، کمکهای بزرگی به ایجاد فضای خصانه ای کردند که دست رهبران آمریکا را در پیشبرد جنگ سرد و گرم برعلیه کشورهای کمونیستی بازتر نمود و حتی امروز نیز در راه اجرای سیاستهای مترقی و یا حتی لیبرالی، موانع جدی ایجاد می کنند.

نمونه بارز «چپ» ضدکمونیست، جورج اورول بود.

در بحبوحه جنگ دوم جهانی، زمانیکه اتحاد شوروی در استالینگراد درگیر نبرد مرگ و زندگی با نازیها بود، جورج اورول گفت:

«آمادگی برای انتقاد از روسیه و استالین، معیار و محک صداقت روشنفکری محسوب می شود و این، از نقطه نظر ادبی – روشنفکری، یگانه راه مقابله با خطر بالفعل است». اورول (با خصلت دو گانه خود)، ضمن احساس امنیت در جامعه خشن ضدکمونیستی، تقبیح کمونیسم را یکی از اقدامات اعتراضی قهرمانانه تلقی می کرد.

امروز فرزندان ایدئولوژیک او همان تاکتیک را استمرار بخشیده و با پیشبرد کارزار بی امان برعلیه انبوه مارکسیست – لنینیست – استالینیست های خیالی، خود را بعنوان منتقدان خستگی ناپذیر چپ از موضع چپ، تعریف می کنند.

در میان چپهای آمریکا بطور کلی ارزیابی منطقی از اتحاد شوروی، از کشوری که از همان ابتدای موجودیت خود با جنگهای طولانی مدت داخلی و اشغال از سوی کشورهای زیادی مواجه گردید و دو دهه بعد، در جنگ با طاعون فاشیسم به بهای قربانیهای بی سابقه پیروز شد، وجود ندارد.

در طول سه دهه بعد از انقلاب بلشویکی، کشور شوراها به چنان پیشرفتهای عظیم صنعتی دست یافت که کشورهای سرمایه داری در عرض صدها سال قادر به آن نبودند. این کشور بر خلاف کشورهای صنعتی پیشرفته که فرزندان خود را به ١۴ ساعت کار کشنده روزانه در کارخانه ها وامی داشتند و هنوز هم در بسیاری از کشورهای جهان وامی دارند، همراه با تأمین خوراک، پوشاک و آموزش فرزندان خود، به چنین موفقیتهای بزرگ دست یافت.

کشور شوراها علاوه بر این، همراه با بلغارستان، آلمان دموکراتیک و کوبا تمام نیازمندیهای ضروری جنبشهای رهائی بخش ملی جهان، از جمله کنگره ملی آفریقا برهبری نلسون ماندلا را تأمین می کردند.

ضدکمونیستهای چپ موفقیتهای توده های محروم را که در دوره وجود سیستم سوسیالیستی جهانی کسب کردند، نادیده می گیرند.

برخی حتی آنها را مورد استهزا قرار می دهند. من به خاطر می آورم که چگونه یک بار ماری بوکچین (Murray Bukchin) آنارشیست و ضدکمونیست مشهور در برمونت نگرانی من نسبت به «تغذیه کودکان فقیر در سیستم کمونیستی» را به سخره گرفت.

ادامه دارد

تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ ۷:۰۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز
اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران

کارزار علیه انحلال قانونی نهاد وکالت در برنامه هفتم توسعه را امضا کنید!

طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی، کانون وکلا باید صدور و ابطال پروانه وکالت را از طریق درگاه ملی مجوزهای وزارت اقتصاد انجام دهد. به گفته رئیس کانون وکلای گلستان “ماده ۴ لایحه برنامه هفتم توسعه، خسارت‌بارترین مقرره پس از انقلاب و به منزله انحلال قانونی نهاد وکالت است.”
امضا کنید: کارزار اعتراض به طرح‌ها و لوایح ضد استقلال کانون‌های وکلا و امنیت قضائی (karzar.net)

مطالعه »
یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
آخرین مطالب

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

از روزی که این ماراتن مرگ را آغاز کردید، مبارزه و مقاومت شما را در بند دنبال کرده ایم. این را درک می کنیم که وقتی همه راههای مبارزه و مقاومت را بر آدمی بستند و او جز جان و هستی  خود چیز دیگری نداشته باشد، ناگزیر است با همین وسیله ای که در اختیار دارد، به مقاومت ادامه دهد.

تعبیر گویای ویتگنشتاین

قصه‌ی مردی که هرگاه در خلوتِ قبرستان و «اهل قبور» می دیدمش؛ پرسش‌هایم را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت…

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

یک سال از جنبش «زن، زندگی، آزادی» که با جان باختن خانم مهسا (ژینا) امینی آغاز شد و اوج گرفت، گذشت. جنبشی که سپهر میهن را در نوردید و در گسترهٔ جهانی پژواک یافت. در بزرگداشت سال‌روز این جنبش، بررسی فراز و فرودها و تاثیر و دستاوردهای ماندگار آن، در بستر رخداد یکساله، تجربه‌ای گرانبها برای فعالان مدنی، کنشگران سیاسی، احزاب و سازمان‌های ایرانی است در راستای ترسیم افق آینده و تداوم آن.

عصای عیسی

اولین تصویری که از او داشتم مربوط به روزهایی می شد که شانزده سالم بود. نجف مخزن ساز بود و تابستان ها که مدارس تعطیل بود خرده کارهایی به من می داد. آن روز گرما داشت بیداد می کرد که پیدایش شد. پرسان پرسان در بیابان های اطراف بوارده، مخزن شماره دو را پیدا کرده بود. شلوار مشکی و پیراهن سفیدش نشان نمی داد دنبال کار آمده باشد. بدون این که با کسی حرف بزند مستقیم از محوطه خاکی دور مخازن بالا آمد و یکراست بالای سر نجف ایستاد.

یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
پيام ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

تعبیر گویای ویتگنشتاین

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

عصای عیسی

جنبش «زن زندگی آزادی»: شکست یا فروکش نسبی و موقت؟

فرانسیس بیکن: فیلسوف تجربه گرا ولی بی خبر از اختلافات طبقاتی