این خیزش اخیر با وجودیکه همه را به خیابان نکشید ورو در روی دستگاه سرکوب حاکمیت قرار نداد, اما به تمامی تصویر گرحال وروز جامعه وگروه های سیاسی آن شد. می توان گفت همه را به چالش کشید تا با چهره واقعی خود در صحنه اجتماعی ظاهر شوند وموضع خود را مشخص نمایند. سرعت حوادث, تندی شعار ها, عبور ازمرز هائی که چه اصول گرایان وچه بسیاری از اصلاح طلبان آن ها را ساختار شکنانه می دانند بگونه ای بود که کسی قادر به گریز وپوشاندن اهداف واقعی خود نبود. عملکرد همان تعداد قلیل ادعائی حاکمیت چند امر بسیارمهم را به نمایش گذاشت. خشم ونفرت مردم از رژیم! فرو ریختن دیوار ترس و نمایش اراده برای رو در روئی با حاکمیت زمانی که کارد به استخوان رسیده است! طبق گزارش وزارت کشور به روحانی “هفتاد در صد “شعار ها، شعار سیاسی بوده وعمده تظاهرات در شهر های سفید که انتظار اعتراض و تظاهرات در آنها نمی رفت به وقوع پیوست. طبق همین جمبعندی “هفتاد وپنج در صد ” مردم بر خورد همدلانه با ماهیت اعتراضات داشته اند ولی در آن شرکت نکردند. و نهایت امر اینکه وقت نهائی برای تعین تکلیف جریان های سیاسی با خود ورژیم فرا رسیده است! امری که عمدتا شامل “اصلاح طلبان و اعتدالیون دولتی وگروه های سیاسی حامی این جریان ها میشود” تکلیف رژیم وخامنه ای با این حساب دیگر روش است. او نیمه خدای مستبد, خود خواه و لجوجی است که تا فرق سر در گند چاله قدرت بی منتها سقوط کرده وسرنوشت خود را با فرمانده هان نظامی فربه گشته در این سال های غارتگری گره زده است.او بر سر سر نیزه ای نشسته که راهی جز سرکوب برای او نمی گذارد.هر عقب نشینی کوچک بر سقوط او خواهد افزود. او هنوز خود را رهبرانقلاب و مبارز نستوحی می داندکه که به بهای ویرانی ملت هر کارغلطی که دلش خواست می تواند انجام ده . هنور هفته ای از سرکوب و فرو کش کردن اعتراضات نگذاشته است که ترس اولیه رهبر فروریخته و باز حرف از جوانان لاقید و فریب خورده می زند! دادگاه های انقلاب زیر نظر او در کار ساختن پرونده های سنگین برای جوانان و نوجوانان دستگیر شده اند. جلسه پنج ساعته با جنتی مرتجع ترین فرد شورای نگهبان وعمله واکره مزدور می گذارد و برنامه برای محدود و اخته کردن اینترنت می دهد. نه! این مستبدان وجنایت پیشگان را امید هیچ بهبودی نیست! امید به عقب نشینی وتن دادن به حداقل خواسته های مردم .زمانی که طبق گزارش وزارت کشور “هفتاد وپنج در صد مردم همدلی با ماهیت اعتراض ها دارند.” وظیفه جریان های سیاسی چیست؟ ریختن آب بر آتش خشم مردم زیر عنوان ترس از حکومت نظامیان؟ واهمه انداختن بر دل مردم از سوریه ای شدن کشور؟ یا نقد درست خود و تلاش برای همسوئی با مردم یافتن راهی برای پیوند این اعتراضات وسیع, پراکنده اما کم بنیه با بدنه اصلی جامعه وکشاندن هر چه بیشتر مردم به اعتراض وایستادگی در برابر رژیم. تبدیل همدلی به هم نوائی و همیاری. نهایت اعتراص مدنی و یک پارچه عمومی, گسترش اعتصابات, راه انداختن صف های میلیونی در خیا بانها, صف مردمی که آزادی و دمکراسی را فریاد می زنند و خواستار انتخاباتی آزاد و دمو کراتیک با شرکت تمامی احزاب و گروه ها برای تعیین تکلیف با حکومت جمهوری اسلامی واستبداد حاکم بر کشورند. وقتی اکثریت جامعه با ماهیت اعتراض ها همدلی می کنند این امر محتمل وشدنی است! سخن بر سر شیوه اعتراض و نوع بر خورد است . چرا که تجربه نشان می دهد هیچ رهبر دمکرات و حکومت دموکراتیکی از درون جنگ وگریز محدود خیابانی بیرون نمی آید. هر بر آمد اعتراضی این چنینی اگر حمایت وعقبه مردمی نداشته باشد سرکوب و بە نظامی شدن جامعه منجر می شود. در آمیختن این شور وتحرک با تعقل و تجربه آحاد مردم ، زیر شعارانتخابات آزاد و دموکراتیک مهمترین وظیفه نیروهای سیاسی الخصوص نیرو های داخل کشوراست.مسلما راه آسانی نیست.با شناختی که از حاکمیت وسبعیت او در سر کوب مخالفان وجود دارد پیشرفت آرام اعتراض های مدنی وفرا روئی آن به انتخاباتی آزاد امکان پذیر نخواهد بود. حکومت هیچ اعتراض و روش مدنی را بر نمی تابد! ” ز ابر یائسه جای سوال نیست در او ببین وبدان راز خشگسالی را” اما این به معنی آن نیست که این راه درست و این اعتراض مدنی واصلاح طلبانه در پیش گرفته نشود. راهی که اعتماد عمومی, باور به معقولیت و عمل کرد معترضان را افزایش می دهد و میل به شرکت در چنین حرکتی را افزون می نماید.حرکتی میلیونی که چالش وبرخورد آن برای رژیم بسیار سنگین است.هر عکس العمل رژیم منجر به تعمیق این حرکت وتند تر شدن شعار ها درابعاد میلیونی می گردد. بر وجا هت معترضان می افزاید و چهره کریه وسرکوبگرانه حکومت اسلامی را روشن تر می سازد. دیگرصحبت تعدادی قلیل نیست! فرآیندی که اگر به رودر روئی وسر کوب خشن بیا نجامد به شعار رفراندم, مرگ بر خامنه ای! مرگ بر ولایت فقیه فرا خواهد روئید. شعاری که مانند مرگ بر شاه فرا گیر خواهد شد.” من با هر شعار مرگ بر… مخالفم اما متاسفانه سبعیت رژیم وسرکوب گری آن, بستن تمام راه ها و نا امید شدن مردم! چنین خشونت کلامی و عملی را برمعترضان تحمیل می کند “چنین فرایند تلخ تحمیل شده بر مردم است که زمینه عمل گروه های سلطنت طلب, مجاهد و تجزیه طلبان را فراهم می سازد. امکان می دهد که پنهان شدگان پشت مک کین ها, جولیاتی ها, نتان یاهوها وترامپ ها در جلوی صحنه حاضر شوند ومیدان داری کنند. بازگشت سلطنت و حکومت مطلقه, خشن وبی سوال و جواب مجاهدینی رامطرح نمایند. گناه این خشونت و عقب گرد به تمامی متوجه حکومت جمهوری اسلامی است. متوجه خامنه ای و استبداد او! جنبش اعتراضی و نا رضایتی مردم از حکومت امروز به جائی رسیده که جائی برای مماشات و امید به تغیردر رفتار رهبری باقی نمی گذارد. اکنون هر کس و هرجریانی که مروج چنین شعاری باشد عملا آب به آسیاب رژیم می ریزد و چشم بر فجایع جاری در جامعه می بندد. همراه با گله گرگان ومفسدانی می شود که حیات و آرزوهای یک ملت را بر باد داده وخاک در چشمشان می پاشند. دیگر سخنی از اصلاح رژیم نیست. اگر اصلاح طلبان باز بر اصلاح حاکمیت اصرار کنند نشان از ریگی است که برکفش دارند وهنوز دنبال نمد برای کلاه خویشند. بیشتر از آن که دل با مردم و بهروزی آن ها داشته باشند دل با حاکمیت دارند و قدرت. امروز اصلاح طلبی مفهومی جزبه چالش کشیدن حکومت و پافشاری بر خواسته مردم از طریق صلح آمیز نیست ” تا آینده چه رقم زند”، خواستی مبتنی بر آزادی بیان, آزادی مطبوعات, آزادی اجتماعات, آزادی حق اعتصاب, آزادی تظاهرات، .قطع کردن دست مفسدان ودزدان حکومتی لانه کرده در بیت رهبری, بیت فرماندهی سپاه, بیت دولت, بیت دار ودسته احمدی نژاد, در بیت اصول گرابان وبخشی اصلاح طلبان که به فرا خور حمایت حکومت به چپاول کشور مشغولند.” نوشتم ودیدم که چه ملغمه ای است وچه کشمکشی بر سر تقسیم غنایمی که نامش کشور ایران است وجود دارد” تنها سر ملت بی کلاه است! سر آزادی خواهان ومبارزان بر دار! “آه که چه راه دشواری در پیش است با این همه دزد وسیاست بازان دو دوزه باز و جانیان دست پرورده حکومت اسلامی”. تنها قدرت یک پارچه خلق و امید به نیروهای داخلی که در گروه های کوچک ریز ودرشت باقی مانده از نسلی که ما باشیم و جوانانی که طی این سال ها بر با لیده اند روشنی بخش چالش های پیش روست. نیروهای دلسوز, آگاه و پیگیرمانده از سال های مبارزه با ستم شاهی, نیروهای انقلاب تا نیروهای جنبش سبز! تا نیروهای فعال برای بی اثر کردن نقش هر کاندیدایی که رهبری پیشنهاد کرد. شور میلیون ها جوان در روز های پرتنش انتخابات برای ناکام گذاشتن رئیسی ودار دسته علم الهدا ها.جوانانی که امروز مطالبه گر خواست هائی هستند که بر اساس آنها به روحانی رای دادند. چالشی مدنی و حق طلبانه! تنها نیروی بسیج شده چنین مردمی می تواند این دیوار ها را بشکند. شکاف در جبهه حکومتیان بیاندازد و یاد آور سرنوشت تلخ دیکتاتور ها و حامیان ریز ودرشت آن هاباشد. نیروئی که سر انحام کار را رقم خواهد زد. دیر یا زود! که اوج ستم همیشه به طغیان رسیده است.
پایان
ابوالفضل محققی