اعتراضات سال هشتاد و هشت، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و با شعار «رای من کجاست؟» آغاز شد. مطالبهی دموکراتیک برگزاری انتخابات آزاد البته موضوعی جدید و مختص به سال هشتاد و هشت نبود. از اولین انتخابات ریاست جمهوری در بهمن پنجاه و هشت و اولین انتخابات مجلس شورای ملی (که یک شبه مجلس شورای اسلامی شد) در اسفند پنجاه و هشت، همیشه اعترضاتی به نحوهی برگزاری انتخابات، نظارت استصوابی شورای نگهبان، عدم امکان حضور ناظران بینالمللی و رد صلاحیتهای سلیقهای وجود داشته است. اما این اعتراضاتِ جَسته و گریخته در تمام انتخاباتهای برگزار شده توسط رژیم جمهوری اسلامی، در انتخابات هشتاد و هشت به حداکثر خود رسید. طبق تخمین مقامات جمهوری اسلامی، در روز بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت و تنها در شهر تهران سه ملیون نفر در اعتراض به نتایج انتخابات در خیابان بودند.
وجه مشخصهی اعتراض به نتایج انتخابات، همیشه دخیل بودن سوی معترض به انتخابات در بخشی از قدرت بوده است. در واقع اعتراض به نتیجهی انتخابات همواره و به طور مشخص در سال هشتاد و هشت از سوی کسانی آغاز میشد که خود سهمی در قدرت داشتهاند و منازعهی انتخاباتی، منازعه بر سر جابهجایی مهرههای قدرت در راس حکومت بوده است. هر چند در سال هشتاد رهبری اعتراضات پس از چند روز از دست معترضان اصلی به نتایج خارج شد و اعترضات هشتاد و هشت بازگو کنندهی خشم فروخوردهی مردم معترض به وضعیت شد.
اما نهایتاً، هم سران حکومت و علیالخصوص شخص علی خامنهای و هم سران اصلاحات بیمیل نبودند که اعتراضات سال ۸۸ را در اعتراض به نتیجهی انتخابات خلاصه کنند و به بازی سیاسی در میدانی که خود ایجاد کرده بودند ادامه دهند. میرحسین موسوی و مهدی کروبی، کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات محصور شدند و سپاه و اصلاحطلبان در حرکتی متحد انتخابات مجلس را برگزار کردند و ظاهراً کار اعتراضات ۸۸ فیصله پیدا کرد.
در واقع وقتی که به نحوه و نتیجهی برگزاری انتخابات اعتراض میشود، حکومت میتواند در بدترین احتمال انتخابات را یک بار دیگر برگزار کند و قائله را بخواباند! یا معترضین را به انتخابات بعدی حواله دهد و با تردستی و دعوای زرگری اتفاقاً انتخابات پر شوری هم برگزار کند و تمام!
وجه دیگر اعتراضات سال ۸۸ تمرکز جغرافیایی اعتراضات در تهران بود. هر چند در چند شهر دیگر هم تجمعات محدودی شکل گرفت. اما مرکز شکلگیری اعتراضات در تجمعات مداوم سال هشتاد و هشت تهران بود. این تمرکز دلایل مختلفی دارد. در تهران جامعهی مدنی متشکلتر است و امکان تاثیرگذاری سیاسی دارد و در نتیجه خفقان حاکم بر دیگر شهرها، در تهران ضعیف تر عمل میکند. افزون بر این، مرکز تحلیل و تصمیمگیری اصلاحطلبان حکومتی تهران است. تا جایی که محمدرضا عارف، سر لیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس در سال نود و چهار، راه قدرتگیری در شهرهای غیر تهران را «تهرانیزه کردن» سایر شهرها معرفی کرد. در واقع اصلاحطلبان مطالبات متنوع و خاستگاه طبقاتی و عینی شهرهای دیگر را در محاسبات و شعارهای خود وارد نمیکنند. پس طبیعی است مطالبات ِ عمدتاً دموکراتیکِ اعتراضات هشتاد و هشت نتواند در شهرهای دیگر مردم را به خیابان بیاورد.
اما اعتراضات دی ماه نود و شش تفاوتهای اساسی با اعترضات سال هشتاد و هشت داشت. هیچ یک از جریانهای درون حاکمیت جمهوری اسلامی نه در سطح تحلیل و نه در سطح حمایت نقشی در این اعتراضات نداشتند. بلکه تمام جناحهای درون حاکمیت علیه این اعتراضات موضع گرفتند و نام آن را اغتشاش گذاشتند! نکتهی دیگر اینکه اینبار بر خلاف تمام جنبشهای اعتراضی چهل سال گذشته علیه رژیم جمهوری اسلامی، اینبار تهران نه آغاز کنندهی اعتراضات و نه حتی پیش برنده آن نبود. بیش از صد شهر کوچک و بزرگ و ده ها روستا به اعتراض علیه کلیّت جمهوری اسلامی پرداختند. اتفاقی بیسابقه که میتواند به سنت سیاسی جدیدی بدل شود و سیاستهای امنیتی رژیم را به چالش بکشد.
اما نکتهی اصلی و مسالهی قابل توجه در اعتراضات اخیر مطالبات طرح شده و دلایل طرح این مطالبات است. این درست است که اعترضات دی ماه نود و شش خط مشخص سیاسی را دنبال نمیکرد و شعارهای متنوعی در خیابان شنیده میشد. اما سببساز اصلی اعتراضات و نهایتاً عمدهی شعارهای طرح شده در اعتراضات، مسالهی معیشت بود. مردم ایران و به ویژه طبقهی کارگر، در مخمصهی اقتصادی منتج از سیاستهای جمهوری اسلامی افتادهاند. گرانی و بیکاری فزاینده، خود مولد بحرانهای اجتماعی همچون اعتیاد و طلاق شده است. و در یک کلام شالودهی اقتصادی ایران و معیشت مردم به سبب سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی از هم پاشیده است.
اگر در اعتراضات انتخاباتی، حکومت امکانهای مختلفی برای پاسخ دادن به اعتراضات و مطالبات داشت، اینبار دست حکومت در برآورده کردن مطالبات مردم کوتاه است. جمهوری اسلامی در بحران اقتصادی عمیقی قرار دارد که در آن نه راه پس دارد و نه راه پیش. خیزش دی ماه نود و شش یک اتفاق خلع الساعه نبود. در دو سال اخیر صدها اعتراض و اعتصاب کارگری کوچک و بزرگ در تمام نقاط ایران شکل گرفته بود و دی ماه نود و شش تنها نمایش به هم پیوستهی این اعترضات کوچک و بزرگ بود.
در نتیجه خیزش دی ماه نود و شش فیصله پیدا نمیکند. جمهوری اسلامی شاید بتواند با سرکوب و دستگیری گسترده، چند ماه خیزش را معلق کند. اما چون اساساً امکان پاسخ به مطالبات برای حکومت فراهم نیست، جمهوری اسلامی گریزی از خشم خیابان نخواهد داشت.
اینکه بدیل جمهوری اسلامی چه شکلی از حکومت با چه مختصاتی خواهد بود، پرسشی است که در خیابان پاسخ خواهد گرفت. هیچکس نمیتواند از بالا و با دلالی سیاسی قدرتهای امپریالیست چیزی را به عنوان جایگزین جمهوری اسلامی مطرح کند. این مطالبات جنبش است که به فراخور خواستههای تاریخی و خاستگاه طبقاتیاش بدیل وضعیت را معین خواهد کرد و راه خود را خواهد یافت.