ای صلح و ای آزادی!
دردانه های من
من پاستان چگونه توانم داشت
اکنون
کین ایزدان زور و زر و زنجیر
وان شهخدای پول و قدرت و پولاد
در راه پرخطر من به سویتان
صفها گشوده اند به پیکار؟
این خوابگونه های پریشانم
گم کرده راه خوابگردی را ماند
از پا در اوفتاده، عطشناک
جویای چشمه ای
دستان من کجا و دامنتان، پی خجستگان!
علی رضا جباری ( آذرنگ )
۱۸/۱۰/۹۳ ( ۲۰۱۵/۱/۸ )