چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۲:۰۳

چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۲:۰۳

برای ساواک جلاد خوبی بودم

به گفته تهرانى، عباس على شهريارى (معروف به مرد هزار چهره) از ماموران ساواك بوده است. «او در راس كار قرار داشت و از طريق همين شخص ساير مامورين وارد تشكيلات شدند.» اين دوره از فعاليت هاى تهرانى، در مقطع زمانى جريان دارد كه تشكيلات تهران، تشكيلات جنوب و تشكيلات آذربايجان و به قول او تشكيلات نيم بندى به نام كرمانشاه فعال بوده اند...

«لالاى، لالاى گل امید / باباتو برده اند تبعید / دلى مانند کوه داره / بچه اش صد تا عمو داره / بخواب آروم سحر میشه / شب از عالم بدر میشه/ خراب میشه در زندون / بابات خونه میاد خندون…»

بیست و چهارم خرداد ماه یک هزار سیصد و پنجاه و هشت ـ آغاز محاکمه مخوف ترین عوامل ساواک در دادگاه انقلاب. هنگامى که شاه سابق ایران در کروناواکاى مکزیک در اولین مصاحبه مطبوعاتى خود عنوان مى کند من عمیقاً شخصى معتقد و مذهبى هستم، سخنگوى دادگاه انقلاب اسلامى ایران اعلام مى کند که محاکمه دو تن از شکنجه گران معروف ساواک به اسامى تهرانى و آرش در ساعت ۱۰ صبح پنج شنبه (بیست و چهارم خرداد ماه ۵۸) در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامى تهران آغاز شده است. کلیه کسانى که شکایت و یا شهادتى نسبت به این دو نفر داشتند مى توانستند به دفتر این دادگاه واقع در، در شرقى زندان قصر، خیابان مرودشت مراجعه نمایند و توضیحات خود را به دادگاه ارائه دهند. بهمن تهرانى، یکى از شکنجه گران مشهور ساواک بوده که در کشتار گروه ۹ نفرى در تپه هاى اوین نقش موثرى را بازى کرده است. او در روزهاى پیش از آغاز محاکمه گفته بود که هنگام کشتن گروه ۹ نفرى، نفر چهارم بوده که آنان را به رگبار مسلسل بسته است. گفته مى شود که محاکمه این دو عامل ساواک در آغازین ماه هاى بهار ۵۸، یکى از بزرگ ترین محاکمات در تاریخ دادگاه انقلاب اسلامى ایران بوده است.

متهمین در اولین جلسه دادگاه
اولین جلسه محاکمه متهمین در تاریخى که پیش از این ذکر شد، برگزار مى شود. پیش از اعلام رسمیت جلسه، آیاتى از کتاب آسمانى قرآن تلاوت و ترجمه مى شود و آن گاه متهم ردیف اول خود را این گونه معرفى مى کند: بهمن نادرى پور معروف به تهرانى، متولد ۱۳۲۴، فرزند عباس، کارمند سازمان منحله اطلاعات و امنیت کشور، داراى همسر و فرزند ـ داراى مدرک لیسانس که موقع اشتغال در ساواک گرفته ام، تخصص خاصى ندارم اما متاسفانه در طول مدت کارم در ساواک دست به جنایاتى زدم به اسم شکنجه، قتل، گناهان کبیره و این چیزهایى است که براى تک تک آنها در این شرایط متاسفم. پس از این معرفى فشرده است که متن کیفرخواست توسط رئیس دادگاه خوانده مى شود.

این نطق با «بسم الله المنتقم الجبارین» آغاز و طى آن گفته مى شود در پرونده حاضر، بهمن نادرى پور، معروف به تهرانى، فرزند عباس متهم است به:

۱ ـ شرکت مستقیم در چندین فقره قتل.
۲ ـ شرکت مستقیم در شکنجه کردن عده اى از مبارزان و مجاهدان راه حق و آزادى.
۳ ـ معاونت در چندین فقره قتل.
۴ ـ صدور دستور به شکنجه کردن مبارزان راه حق و آزادى.
۵ ـ فعالیت خستگى ناپذیر در ساواک منفور علیه مردم بى دفاع با آگاهى کامل.
۶ ـ سرسپردگى بى شائبه به رژیم منفور سابق با قبول اعمال هر نوع جنایت علیه مردم.
۷ ـ تحت تعقیب قرار دادن و تشکیل پرونده و جمع آورى اطلاعات علیه مردم. ۸ ـ محاربه با خدا و رسول خدا.

دلایل اتهامى تهرانى در ۱۴ مورد مختلف توسط دادگاه برشمرده مى شود که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم. 
اول ـ اقرار صریح متهم به داشتن سمت بازجویى از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳. 
دوم ـ اقرار متهم به شرکت در اعدام ناجوانمردانه گروه ۹ نفره به نام هاى: بیژن جزنى، عباس سورچى، محمد چوپان زاده، عزیز سرمدى، مشعوف کلانترى، حسن ضیاء ظریفى، مصطفى جوان خوشدل، کاظم ذوالانوار، احمد جلیل افشار.

مورد بعد، مربوط به اقاریر در اوراق مختلف پرونده دایر بر اعمال شکنجه بى گناهان به وسیله کابل، قفس آهنین، آپولو، بى خوابى دادن، شوک الکتریکى، اقاریر صریح متهم در پرونده ۱۸۹ ـ ۱۹۲ به عنوان معاونت در اعدام حمید اشرف و غیره است.

بهمن نادرى پور (تهرانى) در بخش اول دفاعیات خود ضمن اظهار این مطلب که وى شخصاً به اعمال و جنایات و خیانت هایى که به ملت ستمدیده ایران کرده اعتراف مى کند و تمام مسائلى را که از طرف دادسرا به او گفته شده قبول دارد عنوان مى کند: احتیاجى به این نیست که مادران داغدیده، خواهران داغدیده، همسران و فرزندان داغدیده خودشان را اذیت کنند و با خاطره مرگ و شهادت جانگداز این افراد، مجدداً تألمات روحى را بیشتر کنند.

«من بلندگوى افشاگرى جنایات ساواک هستم. من هیچ وقت خودم را به خاطر جنایاتى که انجام داده ام، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه نمى بخشم، من وصله تن این مردم بودم، ولى مرا جدا کردند، حالا که تصمیم قاطع گرفته ام و به سوى هم وطنان رنج دیده ام آمده ام، فقط فرصت مى خواهم اجازه بدهند تمام مسائل را بازگو کنم.» تهرانى در اولین جلسه دادگاه، ورود خود به ساواک را در سال ۴۶ عنوان مى کند و خواستار آن مى شود تا پیرامون اعمالى که خود در آنها دخالت داشته و اعمالى که همکاران او در آنها دخالت داشتند، در ۲۴ ساعتى که به او فرصت مى دهند، همه حقیقت را به زبان آورد. «جز حقیقت و صداقت چیزى از من نخواهید شنید. من با هیچ گروهى دشمن نیستم. تنها چیزى که مى دانم و مى توانم بگویم حقیقت است.» رئیس دادگاه به او مى گوید، دادگاه به شما فرصت کافى خواهد داد تا در طى جلساتى که تشکیل مى شود از خودتان دفاع و حقیقت را بازگو کنید. در این زمان، تهرانى سخنانش را این گونه ادامه مى دهد: «حتماً این کار را خواهم کرد. من شرح وقایع و زندگى خودم را مى گویم. شرح مسائلى را که از یک انسان دیو ساخت و این ملت است که باید تصمیم بگیرد، من مى توانم تمام این مسائل را به همان صورت که اتفاق افتاده بازگو کنم. من در بازجویى همه جنایات را گفتم. من هیچ دفاعى ندارم. من به عنوان انسان حق نداشتم این کارها را بکنم.»

ورود تهرانى به ساواک از زبان خودش
درباره چگونگى ورود به ساواک، بهمن نادرى پور، معروف به تهرانى در متن اولین دفاعیات خود، توضیحاتى را ارائه داده است. وى اظهار داشته، در سال ۱۳۴۵، پس از این که خدمت سپاهى اش را در یکى از دهات مشهد انجام مى دهد، به تهران مى آید. روزى نامه اى به منزل او مى رسد، که در آن از او خواسته مى شود جهت مذاکره و استخدام در یک سازمان دولتى به خیابان ایرانشهر مراجعه کند. وى در تاریخ تعیین شده به این ساختمان مى رود. در آنجا مردى با خوش زبانى به او مى گوید، با تحقیقاتى که در مورد او انجام داده اند، او شایسته استخدام در ساواک تشخیص داده شده است! این مرد به او مى گوید، کار شما دفترى است.

«من چیزى از ساواک نمى دانستم. فقط مسئله تیمور بختیار در ذهنم بود و مى دانستم که او روابط جنسى با بعضى از هنرپیشه ها و خواننده ها داشت. از آنجا که نیمچه ایمانى داشتم، استخاره کردم و خوب آمد»! تهرانى، آن گونه که خود عنوان کرده است، براى کسب درآمد خانواده اش که مقروض بوده و به منظور خدمت که به قول خودش چیزى جز خیانت نبوده به خدمت ساواک در مى آید. او به اداره کل سوم وارد مى شود. مدتى در ادارات بایگانى و فیش مشغول بوده تا او را به بخش ۳۱۱، که وظیفه اش جمع آورى خبر در مورد کمونیست ها بود منتقل مى کنند. «در کلاس هاى توجیهى، براى ما مطالب یکطرفه مى گفتند. کودتاى ۲۸ مرداد را قیام ملى مى خواندند و مى گفتند، سلطنت موهبتى است الهى که از جانب ملت به خاندان پهلوى و شخص شاه تفویض شده و شخص شاه هدفش این نیست که مردم را ناراضى بکند. بلکه هدف اصلى جلب رضایت مردم است…»

تهرانى اذعان مى کند، هیچ کس نمى تواند محیط ساواک را مجسم کند جز کسى که در ساواک بوده باشد. «من خودم را دقیقاً براى شما مجسم مى کنم. آنچه که بودم، آنچه که از من ساختند و آنچه که هستم.»

او توضیح مى دهد که چگونه در سال هاى اول که در بخش ۳۱۱ فعال بوده و کارهاى دفترى مى کرده، خط مشى سازمان امنیت را رهبران مملکت با سوء استفاده از قوانین موجود تنظیم مى کردند.

نفوذ به حزب توده
در دورانى که تهرانى در بخش ۳۱۱ ساواک، مشغول فعالیت بوده است، تشکیلات حزب توده در تهران فعالیت داشته و گردانندگى آن با کمیته مرکزى حزب در لایپزیگ بوده است. «اعضاى تشکیلات تحت نمودار سازمانى که داشتند در حوزه هاى مختلف مثل حوزه هاى روشنفکرى، حوزه هاى کارگرى و قسمتى در چاپ و انتشارات فعالیت مى کردند. قبل از ورود من همکاران قبلى داخل این گروه شده بودند.»

به گفته تهرانى، عباس على شهریارى (معروف به مرد هزار چهره) از ماموران ساواک بوده است. «او در راس کار قرار داشت و از طریق همین شخص سایر مامورین وارد تشکیلات شدند.» این دوره از فعالیت هاى تهرانى، در مقطع زمانى جریان دارد که تشکیلات تهران، تشکیلات جنوب و تشکیلات آذربایجان و به قول او تشکیلات نیم بندى به نام کرمانشاه فعال بوده اند…

تهرانى، در بخش دیگرى از دفاعیات خود، چگونگى تلاش سازمان امنیت نظام سلطنتى را براى ورود به بدنه حزب توده توضیح مى دهد. وى همچنین اشاراتى نیز به فعالیت هاى بخش ۳۱۶ ساواک که مربوط به مذهبى ها بوده است، در دفاعیات خود دارد و اما تهرانى، در سازمان امنیت در چه رده اى قرار داشته؟ و اصولاً در ساواک چند نوع کارمند وجود داشته است؟ «من در رده نهم در ساواک بودم، ممکن است من به عنوان کارمند ساواک خیلى جنایت انجام داده باشم که روساى ساواک نکرده باشند، ولى از نظر مراتب ادارى ، من در رده نهم بودم.» و اما یکى دیگر از سرفصل هاى مهم اتهامى این شکنجه گر مشهور ساواک در آن روزگار، مربوط به دستگیرى و شکنجه بیژن جزنى و گروه اوست. 

وى درباره چگونگى دستگیرى «جزنى» در اولین جلسه محاکمه خود، به وقایع سال ۱۳۴۶ اشاره مى کند، روزهاى تاجگذارى: «براى اینکه این مراسم نامیمون خوب برگزار شود، ساواک تصمیم گرفته بود، تعدادى از افرادى را که مظنون به فعالیت بودند، به طور محترمانه احضار بکند و این افراد را معطل کند تا مراسم تمام شود. تمام ماموران اطلاعاتى و امنیتى را بسیج کرده بودند. یا با لباس فرم یا با لباس سویل در طول راه حضور یافته و افراد را کنترل بکنند و اکثر افرادى که در طول مسیر بودند، مامورین و عوامل خودشان بودند.»

از جمله حوادثى که در روز مورد اشاره تهرانى اتفاق مى افتد، احضار جزنى است، جزنى به ساواک تهران احضار مى شود، فرمى جلو او گذاشته مى شود تا آن را پر کند. «ایشان، فرم را فورى پر کرد و خواست برود که مسئول مربوطه خواست مجدداً فرم دیگرى را پر کند و گویا برخورد لفظى پیش مى آید و جزنى مى گوید، من یک فرم را پر کرده ام و این وظیفه شما است که از روى آن، فرم را رونویسى کنید. بر اثر این جدال لفظى و گزارش کارمند که این شخص در محیط ساواک این چنین حرف هاى مثلاً جسارت آمیز زده، موجب شد که شک و تردید در مورد سر به زیر بودن جزنى پیش بیاید. در نتیجه مدتى از ایشان مراقبت شد. شخص پرویز ثابتى که رئیس اداره یکم بررسى بود، نمى دانم روى چه دلیلى خیلى زیاد به شرکت تبلى فیلم (که بیژن جزنى، آن زمان در آنجا کار مى کرد) فشار مى آورد که از کارشان جلوگیرى کند و بالاخره مجبور کردند با نام شرکت پخش ایران کار تبلیغاتى خودش را ادامه دهد.»

آن گونه که تا به امروز در این ماجرا کندوکاو شده است و شکنجه گر مشهور ساواک نیز بر آن صحنه مى گذارد، گویا اولین گزارشى که در مورد فعالیت بیژن جزنى و عباس سورچى به ساواک مى رسد، به وسیله «ناصر آقایان» بوده است. «همان فردى که بعداً در روزنامه ها خواندم که انکار کرده. حداقل این جسارت و شجاعت را نداشت که بگوید، بله من بودم…»

به گفته تهرانى، گزارش ناصر آقایان در مورد جزنى تعجب آور بوده است: «چون که در آن موقع ۲۰۰ تومان حق عضویت خواسته بود و این خیلى زیاد بود. آن موقع حق عضویت ها در حدود ده تا پنجاه تومان بود…» به هر روى در سیستم عریض و طویل ساواک چون هر سیستم استبدادى دیگرى، کار امنیتى را یک نفر به تنهایى بر عهده نداشته است. خبرچین خبر مى داده، رهبر عملیات خبر را مى گرفته، مسئول بررسى، خبر را بررسى، بهره بردارى و تقویم مى کرده، سلسله مراتب ادارى دستور مى داده و براساس دستور آنها تیم هاى تعقیب و مراقبت از آن سوژه یا اشخاص مورد نظر مراقبت مى کرده و با تماس ها و استراق سمع تلفنى به مکالمات تلفنى افراد گوش داده مى شده و همه این اقدامات، باعث به دست آمدن اطلاعات موثق پیرامون سوژه عملیاتى مى شده است. تهرانى پیرامون این فعل و انفعالات و مراحل اجرایى عملیات در سازمان امنیت مى گوید: «براساس این اطلاعات مجدداً دستور مى گیرند تا کادرهاى اجرایى آن دستور را اجرا کنند، اگر هیچ کدام از دستگاه هاى خبرگیرى و اطلاعاتى نتوانست نتیجه بدهد، زهى به سعادت آن مبارز!»

به هر روى، جزنى تحت مراقبت قرار مى گیرد و در جریان این عملیات ساواک، ارتباطش با عباس سورچى مشخص مى شود: «بعد از مدتى معلوم شد که دو قبضه اسلحه به وسیله عباس سورچى به ناصر آقایان داده شده و از او خواسته اند که اسلحه را در جایى مخفى بکند. پیدا شدن اسلحه در آن زمان مجدداً حساسیت مسئولین امر را زیادتر کرد…»

در نوزدهم اردیبهشت ماه سال ۴۷، آن هنگام که ولیعهد کویت قصد سفر به ایران را دارد «عباس سورچى»، اسلحه ها را از «ناصر آقایان» مى خواهد، در نتیجه، آنگونه که «تهرانى» در دفاعیات خود آورده، این افراد حدس مى زنند که ممکن است مسئله ترورى در کار باشد، مثلاً ولیعهد کویت را بخواهند ترور کنند. تهرانى مى گوید: «اصلاً هیچ منطقى نبود که چرا آدم بخواهد یک ولیعهد را ترور کند و منظورش از این کار چى است؟ و یا فرضاً اختلافى که ممکن بود این آدم با کویت پیش بیاورد، چه ضررى به ما مى زد یا به ایران مى زد؟»

بیژن جزنى و عباس سورچى، هنگامى که مشغول ردوبدل کردن دو اسلحه بوده اند، به وسیله ساواک تهران دستگیر شده و به زندان قزل قلعه برده مى شوند. «من، اصولاً در کار بازجویى از بیژن جزنى و سایر افراد هیچ دخالتى نداشتم، اطلاعاتى را که دارم خدمتتان عرض مى کنم فقط خاطره است. به خاطر این که حقایقى روشن بشود…» بهمن نادرى پور، در بخش دیگرى از سخنان خود به تفصیل از ماجراهایى که براى على اکبر صفایى فراهانى و گروه او توسط ساواک به وجود آمده سخن مى گوید. این شکنجه گر مشهور ساواک در متن دفاعیات تاریخى خود به نفوذ در هسته تشکیلات و روش دستگیرى ساواک نیز اشاره کرده است. به گفته تهرانى روش کار دستگیرى ساواک در آن موقع این بود که خودش به وسیله یک یا چند نفر، یک گروه را به وجود مى آورد و یک تعدادى را وارد این گروه ها مى کرد و بعداً ضربه مى زد. «روش خنده دارى که من فکر مى کنم از سال ۴۷ به بعد تقریباً دیگر تمام شده بود. مبتکر این اعمال «على اصغر زمانى» بود که اکنون فوت کرده.» فرد مورد اشاره تهرانى همان فردى است که در جریان «خسرو روزبه» و پرونده هاى نظامى سال ۳۲ نیز فعال بوده است. 

با نگاهى دوباره به متن دفاعیات بهمن نادرى پور (تهرانى) خیلى زود به دامنه عملیاتى وسیع ساواک در مقطعى از زمان پى مى بریم: «در طى این مدت، یک تعدادى از اعضاى «سازمان انقلابى» حزب توده نیز به تهران آمده بودند و به عنوان کادرهاى حزبى فعالیت مى کردند. هسته اى وجود داشت به نام هسته ۵ نفرى «سازمان انقلابى» که ساواک توانسته بود، در این هسته هم نفوذ کند، در همان ۵ نفر!» تهرانى در ادامه دفاعیات خود به کادرهاى مختلف سازمان انقلابى اشاره کرده و تاثیراتى که این افراد از وضعیت چین و کوبا و… مى گرفتند، او مى گوید: «خواسته ها و تمایلات مردم ایران همان طور که همه مى دانیم، چیزهاى دیگرى بود.» تهرانى در متن این دفاعیات تاریخى به سیاهه اى از نام هاى دیگر نیز اشاره مى کند، از احوالاتشان مى گوید و نحوه تعاملات و برخورد ساواک با این افراد از سیاوش پارسانژاد، کورش لاشایى، موسى رادمنش، بیژن قدیمى، عباس اردیبهشت، محمود صادقین، اردشیر وحید مجتهدى و…

تهرانى، به متن کیفرخواست خود اشاره مى کند، به آنجایى که گفته مى شود او از جان و دل فعالیت خستگى ناپذیر و صادقانه در ساواک علیه مردم داشته است. «این حقیقتى است. من براى دوستان بهترین دوست بودم. براى همه اعضاى خانواده ام خوب بودم و متاسفانه براى ساواک هم جلاد خوبى بودم و این براى من باعث تاسف است.»

در اولین جلسه دادگاه بهمن نادرى پور، او از سازمان هاى دیگرى که در ایران آن دوران پا مى گیرند نیز نام مى برد. مثلاً «سازمان انقلابى»، که گرداننده آن «سیروس نهاوندى» بوده است. فردى که قبلاً در یک سازمان مارکسیستى وابسته به سازمان انقلابى خارج از کشور در ایران فعالیت مى کرد. «سازمانى که در مصادره کردن بانک ایران و انگلیس، شعبه تخت جمشید دخالت داشت. سازمانى که در حمله نافرجام به سفیر آمریکا دخالت داشت. سازمانى که معتقد به مبارزه مسلحانه بود. سازمانى که معتقد بود باید با ایجاد پایگاه ها در روستاها، مبارزه را از روستاها شروع بکند، سازمانى که با به دست آوردن سلاح مجاز یا غیرمجاز از طریق کانال هایى که داشت خودش را آماده مى ساخت. سیروس نهاوندى و اعضاى سازمان او دستگیر شدند، اما سیروس معامله کرد، اما من معامله نمى کنم…»

آن گونه که تهرانى روایت کرده است، گویا، سیروس نهاوندى از داخل زندان به او پیغام مى دهد و مى گوید، من حرفى دارم و مى خواهم صحبت کنم، تهرانى به دیدن او مى رود، نهاوندى مى گوید، مطالب و اطلاعاتى دارم که با گفتن آن اطلاعات تخفیفاتى مى خواهم… تهرانى، ضمن ابراز این مطلب که زندانیانى که مرا مى شناسند، مى دانند من اگر به کسى قول دادم، سرقول خودم بودم، به سیروس نهاوندى مى گوید، در حد من نیست که به تو قول بدهم…

به هر ترتیب، تهرانى اطلاعات را از نهاوندى مى گیرد و آن را به مراتب بالا گزارش مى دهد. «دیگر نگذاشتند، سیروس را ببینم، سیروس را به یک محل خاصى بردند و گفتند غیر از ناصرى، کس دیگرى نمى تواند با او تماس بگیرد.» نتیجه معامله اى که سیروس نهاوندى کرد، این بود که هیچ کدام از اعضاى سازمانش با توجه به آن فعالیتى که کرده بودند اعدام نشدند.

به هر حال، سیروس نهاوندى را، طى یک طرح از بیمارستان ۵۰۱، خودشان فرارى دادند و براى این که ظاهرسازى کرده باشند، چند روزى نگهبانان را هم زندانى کردند و سیروس بعداً با سازمان انقلابى تماس گرفت و مجدداً سازمانى را به وجود آورد که باز هم همان سازمان به اصطلاح ساختگى که دستگاه اطلاعاتى براى کسب خبر از آن استفاده مى کرد، در سال ۵۵ ضربه خورد و افرادش دستگیر شدند و با همه این توضیحات و تفصیلات است که در اولین جلسه دادگاه، شکنجه گر مشهور ساواک در ساعت ۲۵:۱ دقیقه عصر روز ۲۴ خرداد ماه ۱۳۵۸، اعلام تنفس مى شود و جلسه بعد به بعدازظهر همان روز موکول مى شود. پیش از آنکه به شرح ماوقع دومین جلسه دادگاه و اعترافات تکان دهنده تهرانى در این جلسه بپردازیم باید به پرسش دیگرى که خبرنگار کیهان آن روزگار پیش از شروع محاکمه متهمین از تهرانى کرده است نیز اشاره کنیم. خبرنگار از تهرانى مى پرسد، چند نفر از افرادى را که زیر دست شما شکنجه شدند نام ببرید؟ او پاسخ مى دهد «اگر بخواهم اسم کسى را ببرم، فکر مى کنم حالت قهرمان پرورى پیدا کند… علاوه بر آنچه که شایع است، من زیاد بازجویى نکردم، من بیشتر در مورد کار جمع آورى بودم، بیشتر در مورد مسائل کمونیستى مبارزه مى کردم.»

و اما فریدون توانگرى (آرش) نیز پیش از آغاز محاکمه در مورد شروع کارش در ساواک مى گوید، «من سرباز بودم که براى من دعوت نامه آمد، چون جایى براى استخدام نداشتم، فکر کردم اگر در این دستگاه بیایم، مى توانم خدمت بکنم. سال ۵۲ وارد ساواک شدم. نمى دانستم کسى که داخل این دستگاه مى شود قربانى مى شود و به چه صورت از او استفاده مى کنند.» او در پاسخ به این پرسش که سمت شما در ساواک چه بوده است؟ مى گوید: یک مدت بررسى کننده بوده، بعد بازجو شده و در کمیته بوده است.

زمانى که از «آرش» پرسیده مى شود، چند نفر زیردست شما شهید شدند؟ او تنها به ذکر یک واژه بسنده مى کند: «هیچ کس!». او پیرامون افرادى که در رده هاى بالا قرار داشته و توسط او مورد بازجویى قرار گرفته اند عنوان مى کند، آنهایى که در رده هاى بالا بودند، سر بازجوها، بازجویى مى کردند… و اما دومین جلسه دادگاه انقلاب اسلامى تهران، جهت رسیدگى به کیفرخواست دو نفر از متهمین ساواک که شرحشان پیش از این رفت، در ساعت ۶ بعدازظهر شنبه، ۲۶ خرداد ماه ۱۳۵۸، در مسجد زندان قصر تشکیل مى شود.

وى در مورد جزئیات اعدام گروه ۹ نفره مى گوید: «تشکیل کمیته چند نفرى اوین در مهر ماه سال ۴۹، در ابتدا به خاطر شناختن دانشجویانى بود که در محیط هاى آموزشى به مناسبت رسیدن ۱۶ آذر دست به تظاهرات مى زدند و چون در سال هاى ۴۸-۴۷ اعتصابات و تظاهرات گسترده اى در دانشگاه ها و آموزشگاه هاى سراسر کشور به وقوع پیوسته بود، سپهبد ناصر مقدم، مدیرکل وقت اداره کل سوم براى پیشگیرى، دستور تشکیل آن کمیته را داده ولى من هنوز جزء اعضاى آن نبودم.» کمیته اى که تهرانى در دفاعیات خود به تفصیل پیرامون آن سخن مى گوید، تعدادى از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه ها را که مورد سوءظن بوده اند، دستگیر و در بازرسى از منزل چند نفر از آنها تعدادى نشریات مارکسیستى، کتب مختلف، چند نسخه نشریه طوفان، ارگان سازمان مارکسیستى، لنینیستى طوفان و یک نوشته بسیار ریز را که از زندان بیرون داده شده بود کشف کرده است…

«بر اثر گزارش رضا عطارپور، معروف به دکتر حسین زاده و دستور پرویز ثابتى معروف به «مقام امنیتى» به این کمیته مامور شدم و حسین زاده در آن موقع رئیس بخش ۳۱۲ بود و بخش ۳۱۲ مربوط به مسائل مذهبى و جبهه ملى مى شد.»

تهرانى ضمن برشمردن چگونگى ارتباط گرفتن و ردگیرى گروه جنگل و ارتباطات على اکبر صفایى فراهانى و محمد صفارى آشتیانى با جبهه خلق براى آزادى فلسطین (گروه جورج حبش که اعتقادات مارکسیستى داشت و مورد حمایت اتحاد شوروى بود) از روزى یاد مى کند که هادى بنده خدا لنگرودى با دو قبضه اسلحه به قریه شب حسن بلاد فرستاد مى شود تا ایرج نیرى را تجهیز کرده و به اتفاق به تیم کوه ملحق شوند تا در حمله به پاسگاه شرکت کنند. «وى پس از ورود به قریه سراغ خانه ایرج نیرى را مى گیرد ولى چون نیرى قبلاً دستگیر و مردم قریه نیز توسط ژاندارمرى و ساواک رشت، توجیه شده و گفته بودند که آنها کمونیست هستند، او را در میان گرفته و درصدد دستگیرى وى برمى آیند…» در میانه همین حوادث است که هادى بنده خدا لنگرودى با تیراندازى هوایى به سوى رودخانه فرار مى کند. 

مردم با سنگ به او حمله مى کنند و با زدن سنگ به سرش وى را بى حال و دستگیر کرده و به پاسگاه سیاهکل تحویل مى دهند… «مامورین پاسگاه بلافاصله جهت تحویل وى به پاسگاه گروهان لاهیجان حرکت مى نمایند، در این فاصله که اعضاى تیم کوه از دیر کردن هادى بنده خدا لنگرودى، نگران شده بودند، به جاده دیلمان ـ سیاهکل آمده و متوجه مى شوند که هادى دستگیر و به پاسگاه برده شده است. به همین مناسبت براى آزادى هادى، ساعت حمله را جلو انداخته و با تصاحب مینى بوس مسافرکش محلى به سیاهکل آمده و به پاسگاه حمله مى کنند…» به هر روى، درگیرودار همه این تعقیب ها و گریزها است که سه چریک به وسیله مردم روستاى مذکور دستگیر و به مامورین ژاندارمرى تحویل مى شوند. گفته شده است که در جریان دستگیرى این سه نفر، چشم على اکبر صفایى فراهانى به شدت مجروح و یک میله آهنى به شش جلیل انفرادى فرو کرده بودند.

بازجویى از چریک‌ها آغاز مى‌شود
تهرانى در دفاعیات خود به تفصیل پیرامون چگونگى شکنجه آنها سخن گفته است.

تهرانى در این دفاعیات جزئیات اعدام گروه ۹ نفرى را نیز به تفصیل شرح مى دهد و مى گوید: «رسولى و حسینى زودتر حرکت کردند و بعد از نیم ساعت به سوى قهوه خانه راه افتادیم و به قهوه خانه رسیدیم. رسولى و حسینى، زندانیان را تحویل گرفته و سرهنگ وزیرى در حالى که لباس نظامى به تن داشت خود را آماده کارزار با عده اى کرده بود که هم دستشان بسته بود و هم چشم شان.»

«تهرانى» ادامه مى دهد: «با راهنمایى او و به دنبال مینى بوس حامل زندانیان به بالاى ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم و سرهنگ وزیرى با بى سیم گفت، هیچ کس اجازه ندارد تا دستور ندادم بالا بیاید…

زندانیان را پیاده کرده، به ردیف روى زمین نشاندند، در حالى که دست ها و چشمانشان بسته بود. سپس «رضا عطارپور» فاتحانه پاپیش گذاشته و گفت همان طور که شما و رفقاى شما در دادگاه هاى انقلابى خود، رهبران و همکاران ما را محکوم کرده و حکم را اجرا مى کنید، ما هم شما را محکوم کرده و مى خواهیم حکم را اجرا کنیم. بیژن جزنى و چند نفر دیگر به این عمل اعتراض کردند.»

تهرانى، اظهار مى دارد: اولین کسى که رگبار مسلسل را به سوى آنها مى بندد، سرهنگ وزیرى بوده است و آنگونه که این شکنجه گر ساواک عنوان کرده است، از آنجایى که گفته اند همه باید شلیک کنند، او نفر چهارم یا پنجم است که شلیک مى کند (دادگاه در این زمان کاملاً متشنج مى شود) چریک هاى جوان به خون مى نشینند و جلیل سعدى اصفهانى بالاى سر یک به یک آنان رفته و تیر خلاص را شلیک مى کند. «تهرانى» در سومین جلسه علنى دادگاه انقلاب اسلامى تهران نیز به تفصیل توضیحاتى را پیرامون برخى دیگر از اقدامات و عملیات ساواک ارائه مى دهد.

شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامى تهران در ششمین و هفتمین جلسه دادرسى خود، به اتهامات متهم ردیف دوم فریدون توانگرى، معروف به آرش نیز رسیدگى مى کند.

درباره نحوه شکنجه و رفتار آرش با زندانیان سیاسى، حرف و سخن بسیار است. وى در جلسه دادگاه نیز برخلاف تهرانى که در بسیارى از موارد به ذکر جزئیات اقدامات خود پرداخته است بیشتر به کلیات بسنده کرده است. آرش در بخشى از دفاعیه خود مى گوید: «من در اینجا قصد دفاع از خودم را ندارم. من اینک متوجه اشتباه خود شده ام که خیلى دیر است ولى شرح حقیقت را باید گفت… من در ساواک مقامى نداشتم و کارمندى زیر دست من نبود که دستور بدهم. اگر منظورم حسینى است، حسینى مسئول اتاق شکنجه بود. ولى من به شکنجه کردن اعتراف مى کنم. سلسله مراتب و مقام ها میزان شکنجه هاى افراد را تعیین مى کردند…»

آرش، شکنجه گرى که به گفته خود از ۲۳ سالگى وارد ساواک مى شود، توضیحاتى نیز در مورد استعمال بطرى براى شکنجه متهمین در دفاعیات خود ارائه داده است:

«در تابستان ۵۳ بود که عضدى مرا خواست و گفت کارهایت را انجام بده تا به یک ماموریت برویم. گفتم چرا من، من که تازه کار هستم. گفت امکان دارد طولانى باشد. قبول کردم با ناصرى به بروجرد رفتیم. در راه مرا توجیه نمودند که دکتر هوشنگ اعظمى دوباره فعالیت مى کند. و وقتى به مقصد رسیدیم، افراد را دستگیر کردند و تحت شکنجه قرار دادیم. روز دوم بود که یک مردى را دستگیر کردند و آوردند و به تخت بستند و یک بطرى آوردند که قصد اعمال آن را داشتند. زمانى که متوجه هدفشان شدم تعجب کردم. خواستم از اتاق بیرون روم، ناصرى مرا مسخره کرد و با حالت تمسخرآمیز موضوع را فیصله داد…» آرش همچنین درباره کشیدن ناخن و سوراخ کردن زیر ناخن نیز توضیحاتى مى دهد. گفته شده است که «آرش» با مشت و لگد به جان دختران مبارز مى افتاده از آنها بازجویى مى کرده که برخى از آنها براثر فشار و شکنجه دچار خونریزى مى شده اند و…

یکشنبه، سوم تیرماه یک هزار و سیصد و پنجاه و هشت، سرانجام، شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامى تهران پس از ۹ جلسه رسیدگى و سه روز مشاوره یک روز پیش از تاریخ ذکر شده راى خود را درباره ۲ نفر از ماموران مشهور شکنجه ساواک به اسامى مستعار «تهرانى» و «آرش» اعلام مى کند. متهم ردیف اول بهمن نادرى پور، فرزند عباس، معروف به تهرانى مفسدفى الارض شناخته شده و به اعدام محکوم مى شود.متهم ردیف دوم، فریدون توانگرى، فرزند محمد با نام مستعار آرش نیز مفسدفى الارض شناخته شده و به اعدام محکوم مى شود.در راى نهایى دادگاه انقلاب به جرم هاى این افراد نیز در موارد مختلف اشاره شده است.حکم اعدام این افراد، در بامداد تاریخ مذکور (مقارن ساعت یک بامداد) به مرحله اجرا در مى آید.

تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد, ۱۳۸۳ ۱:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

سخن روز

حملۀ تروریستی در مسکو را محکوم می‌کنیم!

روشن است که چنین حمله‌ای نیاز به تیمی حرفه‌ای و سازماندهی و تدارکی نسبتاً طولانی و گسترده دارد. در عین حال، زود است که بتوان تحلیل جامع و روشنی از ابعاد پشت پردۀ این جنایت و اهداف سازمان‌دهندگان آن ارائه داد. هدف از این یادداشت کوتاه نیز  در وهلۀ نخست مکثی است بر قربانیان این حمله و حملاتی از این دست. قربانیانی که تنها سهم‌شان از سازمان‌دهی و تدارک چنین جنایاتی و علل پشت پردۀ آن، هزینه‌ای است که با جان و سلامتی‌شان می‌پردازند.

مطالعه »
یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
آخرین مطالب

افزایش تشنج در منطقه و ادامۀ ماجراجویی‌های دولت‌های اسرائیل و ایران را محکوم می‌کنیم!

سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) یک‌بار دیگر مخالفت اکید خود را با ماجراجویی‌های خطرناک پیش‌آمده از سوی اسرائیل و واکنش متقابل جمهوری اسلامی ایران و ادامۀ حملات نظامی  چه از سوی جمهوری اسلامی و چه از سوی اسرائیل، اعلام و قاطعانه از تلاش‌های دیپلماتیک برای رفع اختلافات منتج به این حوادث حمایت می‌کند. 

پیش و پس موشک‌ها!

جمهوری اسلامی به دولت‌های عراق، عمان، عربستان و اردن خبر ‌داد که تصمیم به عملیات هوایی از خاک ایران به خاک اسرائیل دارد. عملیاتی که ناگزیر از آسمان کشورهای حد فاصل خواهد گذشت. با این کار، قدرت‌های جهان و کشورهای منطقه مرتبط با فضای جنگی و نیز مشخصاً دولت اسرائیل را از قبل نسبت به حمله، آگاهی سیاسی و نظامی داد.

در انتظار باران

دیروز از صبح،
در انتظار باران بودم،
می‌گفتند نمی‌آید،
ابرهای بارور را باد،
به آن سوی اقیانوس‌ها برده،
و چنین می‌پنداشتند، اما آمد …
چه روز زیبایی بود

همه‌ی چلچله‌‌ها برگشتند

گلها از این‌که روزی پژمرده شوند؛ نگران نیستند!
از نهایت جلوه‌گری دست نمی‌کشند!
زیبایی‌ها‌یشان، از عطر و بو و تا تجلی سحرانگیز را بدون هیچ کینه‌ای پیشکش می‌‌‌کنند.

اجازه است که خودم باشم، آزاد باشم؟

اجازه است زمانی که از خانه بیرون می‌روم با احساس آرامش بیرون بروم، راه بروم سرک‌ها یا مسیر هدفم را طی کنم، بدون داشتن هراس، ترس، دلهره و وحشت از این ‌که مبادا طالبان مرا با خود ببرد، یا اینکه در انتحار و انفجار زخمی و یا شهید شوم، یا دزد راهم را بگیرد و تمام اموالم را غارت کند؟

یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
بیانیه ها

افزایش تشنج در منطقه و ادامۀ ماجراجویی‌های دولت‌های اسرائیل و ایران را محکوم می‌کنیم!

سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) یک‌بار دیگر مخالفت اکید خود را با ماجراجویی‌های خطرناک پیش‌آمده از سوی اسرائیل و واکنش متقابل جمهوری اسلامی ایران و ادامۀ حملات نظامی  چه از سوی جمهوری اسلامی و چه از سوی اسرائیل، اعلام و قاطعانه از تلاش‌های دیپلماتیک برای رفع اختلافات منتج به این حوادث حمایت می‌کند. 

مطالعه »
پيام ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
بیانیه ها

افزایش تشنج در منطقه و ادامۀ ماجراجویی‌های دولت‌های اسرائیل و ایران را محکوم می‌کنیم!

سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) یک‌بار دیگر مخالفت اکید خود را با ماجراجویی‌های خطرناک پیش‌آمده از سوی اسرائیل و واکنش متقابل جمهوری اسلامی ایران و ادامۀ حملات نظامی  چه از سوی جمهوری اسلامی و چه از سوی اسرائیل، اعلام و قاطعانه از تلاش‌های دیپلماتیک برای رفع اختلافات منتج به این حوادث حمایت می‌کند. 

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

افزایش تشنج در منطقه و ادامۀ ماجراجویی‌های دولت‌های اسرائیل و ایران را محکوم می‌کنیم!

پیش و پس موشک‌ها!

در انتظار باران

همه‌ی چلچله‌‌ها برگشتند

اجازه است که خودم باشم، آزاد باشم؟

مثل یک باد