نعمت احمدی, آنی که در وکالت خیلی ها دوستش داشتند، در سیاست منتقد و در تحلیل هم گروهی البته معترض او بودند درگذشت…
خبر مرگ جناب نعمت احمدی موجب تاسف و یاد آوری خاطراتی از دو دهه قبل و در نتیجه سفری به آن دوران شد.
از دیروز فضا ی مجازی بیانگر این است که بخش زیادی از فعالین دانشجوئی و سیاسی که طی این سالهای پر درد و رنج به چنبره قوه قضائی ایران گرفتار شده اند توانسته اند از خدمات حقوقی مشتاقانه و پیگیرانه او برخوردار شوند .این بیانگر جنبه ای مهم از شخصیت اوست. آقای احمدی با فدائیان خلق روابط محترمانه ای داشت از جمله هر گاه با او تماسی بود، فضائی مشفقانه و برادارنه و محترمانه ایجاد می شد. دکتر احمدی جدا از وکالت در موارد متعددی هم دست به تحلیل می زد. در سال ۱۳۸۳ او مسافرتی به سوئد داشت و آقای شمس الواعظین مسافرتی به هلند هر دو اگر چه جدا اما جوهر کلامشان این بود که اگر در انتخابات آینده ۱۳۸۴هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور نشود کشور دچار یک بناپارتیسم می شود، وارد یک سراشیبی می شود و این روال بین بیست تا سی سال طول می کشد. در هلند اگر چه جمع معترض آقای شمس شد اما بواسطه خوی هلند محترمانه مهمان پذیر او سعید رضوی فقیه ،که ساکن فرانسه بود،مجید تولائی سردبیر نشریه نامه و …. که البته هر یک مواضعی متفاوت داشتند بودیم.اما در سوئد کار به این سادگی نبود و گویا کار آقا نعمت منجر به بی مهری بیش از حدی میرسد که شاید مقتضی دوران بود. در اینجا فقط شایسته است افسوس و تاسفش را یادآوری کرد.
در اثنای سفر سوئد در دیداری که داشتیم آقای احمدی می گفت «موقعیت آقای خامنه ای هنوز در جایگاه رهبری تثبیت نشده» آقای هاشمی از او قدرتر و آقای خاتمی از او به واسطه جایگاه خانوادگی و دلایل دیگر که نگفت به آقای خمینی و خانواده آقای خمینی نزدیکتر است لذا اینها رئیس جمهور مطلوب ایشان نیستند و ایشان تا یک دوره هشت ساله رئیس جمهور خودش را نداشته باشد نمی تواند اقتدارش را تثبیت کند» و از این گفته ها این نتیجه را می گرفت که تنها کسی که توان مقابله با ایشان را دارد در حال حاضر آقای هاشمی است. او در همان سال که اصلا حرفی از آقای احمدی نژاد نبود می گفت او می خواهد یک کارگزار بی سابقه بیاورد. در آن دوران من یک نفر موافق نظر و تحلیل او ندیدم. خودم هم بشدت از تحلیل او ناراحت بودم چون اولا هم نظرش نبودم و ثانیا از طرف دوستان مورد طعن و کنایه قرار می گرفتم. اما شاکرم که محترمانه در خدمتش بودم. باری زمان گذشت و روزگار این شد که می بینیم. در طی چند سال گذشته با ایشان بنا به دلایلی تکنیکی ارتباطی نداشتم اما سزاوار دانستم این تحلیلش را که در سال ۱۳۸۳ بارها گفت و جز با طنز و کنایه و گه گاه هم درشتی پاسخ نگرفت، قلمی کنم.
القصه بر اساس شناخت محدود من نعمت احمدی نگاه به آینده داشت و قطعا زبان حالش در دم آخر این نیم بیت از مثنوی معنوی بوده: من چه ترسم کی زی مردن کم شدم!
یادش گرامی و سفرش آرام.
1 Comment
رفیق عزیز مهم نیست که خیلی ها به نظرات او در دوره های مختلف معترض بودند. چقدر روزنامه های مثلاً مستقل داخل به او حمله کردند برای امضای بیانیه در محکومیت اتحادیه اروپا برای گذاشتن سپاه پاسداران ایران در لیست تروریسم! آنقدر که مجبور شد مقاله ای بنویسد و بگوید: آی شمایی که مرا متهم به جیره خواری حکومت می کنید، این حکومت جز آزار و اذیت و محدودیت برای من بازآورده ای نداشته است. مسئله مصلحت این مردم و این مملکت است.