بعد از شروع به کار کابینه حسن روحانی دستگاه دیپلماسی ایران دستخوش تحولاتی شد. تحولاتی که بدون تردید با توافق جناحها و در راس آن تائید نهاد انتصابی حاکمیت برای اجرا به نهاد انتخابی محول گردید. باور غرب به تمایل جمهوری اسلامی برای ورود به جامعه جهانی سرفصل نوینی را گشود، که شاهد تغییر لحن دستگاه دیپلماسی غرب نسبت به ایران شدیم؛ هرچند که تغییر مزبور از موضع قدرتمندی و بطور بطئی مداخله گرایانه می نمود و هر چه که بود از تندی الفاظ غیردیپلماتیک اثری نبود. عامل اثباتی این موضوع سفر نخست کاترین اشتون به ایران و دیدار با جمعی از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر در تهران می باشد و عامل دوم، پیام نوروزی اوباما بود. بنا به عرف دیپلماتیک روسای جمهور در مناسبتهای ملی و رویدادهای بنیادین پیامهائی رد و بدل می کنند. لیکن پیام اوباما طعم و مزه فعلا گس رفع خصومت و تنش میان دو کشور را در کام سیاست دولتمردان و مردم ایران و آمریکا روان کرد و نه بیشتر. بدین ترتیب طرح ادعای مبنی بر این که پیام امسال اوباما با دیگر پیامهای دیپلماتیک روسای جمهور تفاوت بسیار دارد بی پایه نیست.
در صدد بودم تا نقد و نظری بر محورهای پیام بنویسم که کاهلی مانع شد. خوشبختانه رفیق پورنقوی «مکثی بر پیامهای اوباما و اشتون» را ارائه نمود. مکثی دقیق و همه جانبه که محتملترین سیاست آمریکا و اروپا را از لابلای پیامها استخراج می کرد. گفتنیهای پیامها را رفیق پورنقوی با سبک و سیاق نوشتاری خودویژه بیان داشته است. گفتنیهای قابل توجه از جمله این که اوباما برای دومین بار به فتوای خامنه ای استناد می کند، فتوائی که با صبغه دینی تولید سلاح کشتار جمعی را بر نمی تابد و رفیق پورنقوی آن را در عبارت « ایران در صدد ساختن بمب اتمی نیست» می آورد. دول جهانی، تمایل و اراده حاکمیت جمهوری اسلامی برای ورود ایران به جامعه جهانی را با تردید تعقیب می کردند و برای دستیابی به موضع جمهوری اسلامی برای شنیدن پیام نوروزی رهبر ایران آماده می شدند. خامنه ای در سخنرانی مشهد موضوعهای گوناگون و مرتبط را برشمرد. موضوعاتی که گرچه همسویی کامل با پیام اوباما نداشت؛ اما در مسیر تقابل با آن هم نبود.
رفیق پورنقوی بر تکه قابل بررسی پیام نوروزی اوباما انگشت می گذارد که در آن می خوانیم: «یک توافق جامع بر سر مسئله هسته ای و ایرانی که از حقوق جهانی در داخل و خارج حمایت می کند، کمک می کند تا ایران در مسیر جدیدی که بسیاری از ایرانیان خواهان آنند، حرکت کند.» این تکه از پیام اوباما باوجود ژلاتینی بودن، وسوسه برانگیز نیز به نظر می آید. وسوسه ای که به تعبیر رفیق پورنقوی می تواند باعث خشنودی یا ناخوشنودی ما اپوزیسیون گردد. تکه موصوف در تمامیت خود کلی گوئی را حمل می کند؛ اما سه نشانه از آن قابل مشاهده است. نخست ایرانی که از حقوق جهانی در داخل و خارج حمایت می کند. دوم سمت مسیر جدید حرکت جامعه ایران نامشخص و کلی است و آخر این که بسیاری از ایرانیان خواهان حرکت در مسیر جدید اند، نیز نه تنها گنگ بلکه ابهام آفرین می نماید. هرآئینه بر هر نشانه مکثی کنیم با اما و اگرهای بسیار مواجه خواهیم شد.
معنای حمایت ایران از حقوق جهانی در داخل و خارج کشور شاید همانا غلبه تمایل حاکمیت جمهوری اسلامی برای ورود و ایفا نقش در جامعه جهانی باشد. اما در مورد مسیر جدیدی که آمریکا عنوان می کند باید تعمق بیشتری کرد که مبادا سمت مسیر جدید را دول مقتدر جهان سرمایه داری تعیین کنند؟ در اینجا پرسشی مطرح می شود که نقش دولت ایران و مآلا ما به مثابه بخشی از اپوزیسیون و در راس آن مردم ایران را کجا باید تعیین کرد؟ البته باور من بر این مدار نمی گردد که نقشهای بالا را دول جهان سرمایه داری تعیین کنند حتی با وجود این که حکومت جمهوری اسلامی کمافی السابق مانع حضور فعال اپوزیسیون گردد. ضمنا در حالی که از نیت یا ذهن خوانی پرهیز می کنم، لیکن طرح مسیر حرکت جمهوری اسلامی با همه گنگ بودن، رازآلودگی خاصی دارد. رازآلودگی که به راحتی می توان فهمید که مسیر حرکت باید دلخواه آمریکا بوده و هدفی جز تامین منافع استرتژیک آنان نداشته باشد. بنابراین در خصوص این موضوع که بسیاری از ایرانیان خواهان حرکت در مسیر جدید اند، باید به استقبال حرف و حدیثهای بسیار شتافت. حرف و حدیثهائی که گزینه های گوناگون و متفاوت را در برابر فعالان سیاسی قرار می دهد.
آنچه از پیام نوروزی اوباما و سفر اشتون به ایران و دیدار او با جمعی از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر استنباط می گردد، می تواند بیانگر این موضوع باشد که هرکسی از ظن خود یار و همراه پیام اوباما و عملکرد اشتون می باشد. می توان تصور کرد که دیدار اشتون با فعالان موضوعی است که زود فراموش می شود [و مهم] حقوق دمکراتیک مردم است. زیرا طرح حقوق بشر و سینه چاک کردن برای دمکراسی توسط دول سرمایه داری دستیابی به بازار است و بس. پشتوانه نگره مزبور منبعث از گفته هئیت دیپلماتیک در سفر به تهران می باشد. ماریچه اسخاکه، نماینده پارلمان اروپا، در گزارش «سفر به کشور تضادها» استراتژی اتحادیه اروپا در قبال ایران را آشکار می سازد و می نویسد: «چنانچه یک نمایندگی دیپلماتیک اروپایی در تهران داشته باشیم، می توانیم اقداماتی را که به عنوان اتحادیه اروپا در دستور قرار می دهیم به نحو موثرتر و کارآمدتری به اجرا درآوریم. سفیران کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز بر این پیشنهاد صحه گذاشتند. اتحادیه اروپا، در مقام ریاست مذاکرات هسته ای و نیز تماسهای تاریخی و ارتباطهای تجاری نقش ویژه ای ایفا می نماید. لازمست این نقش را به کمک وزنه سیاسی اتحادیه پررنگتر کنیم. با داشتن چنین سفارتی می توانیم در بزرگترین سرمایه ایران، یعنی نیروی انسانی، سرمایه گذاری کنیم.»(۱) فهم سمت استراتژی اتحادیه اروپا چندان دشوار نیست. کمی دقت نیاز دارد تا مبنای حرکت از مذاکرات هسته ای تا ارتباطهای تجاری با ایران را تشخیص دهیم. اما بلافاصله نماینده هئیت پارلمان اروپا ابراز می دارد: «بهبود وضعیت حقوق بشر در صدر ارجحیتها قرار دارد. پیشنهاد سفری از جانب نماینده ویژه اتحادیه اروپا برای حقوق بشر و آغاز گفتگویی که احتمالا از آن ناشی بشود را مطرح می کنیم. سفر پیشنهادی را باید یک آغاز محتاطانه تلقی کنیم و در عین حال امیدهای واهی هم نداشته باشیم که می توانیم تحولات ریشه ای به وجود بیآوریم.»(۲)
باور این که هدف دول سرمایه داری از تاکید بر رعایت اصول بشر ارتقاء سطح آگاهی توده هاست دشوار است. از بدو پیدایش سرمایه داری، ذات و منطق ضد پرولتری آن حاکی از استفاده ابزاری از اصول حقوق بشر و دمکراسی می باشد. بررسی تاریخچه دمکراسی خواهی سرمایه داری بیانگر آن بوده و خواهد بود که طرح رعایت مفاد منشور حقوق بشر برای وادارسازی حاکمیت مورد نظر بوده تا از آن تهدیدی برای کسب قاچ بزرگتر فراهم سازند. بنابراین دیدار کاترین اشتون با فعالان حقوق زنان و حقوق بشر چه با اطلاع و بدون اطلاع مسئولین نظام با گفته ماریچه اسخاکه چگونه تبیین می شود که در مورد دیدار چندی پیشتر هیئت پارلمانی اتحادیه اروپا با نسرین ستوده و جعفر پناهی نوشته است: «از ملاقات ما چیزی نگذشته بود که در روزنامه هایی که به عنوان نشریات محافظه کار شهرت دارند، گزارشهای دقیقی از آن چاپ شد. معلوم بود که کسی جریان ملاقات را به بیرون درز داده است. این واقعیت که ملاقات در خاک یک کشور اروپایی و در گروه بسیار کوچکی صورت گرفته و آن همه سروصدا و هیاهو به پا کرده بود تجربه خوش آیندی نبود.»(۳)
آیا بعد از خواندن نقل قول مستقیم خانم ماریچه اسخاکه متحیر نباید شد؟ نباید کمی اندیشید که چه کسی از حاضران در گروه کوچک در مرکز دیپلماسی کشور اروپائی خبر دیدار را به بیرون ارسال کرده تا بلافاصله روانه روزنامه های محافظه کار تهران شود؟ … آیا در دستگاه دیپلماسی ایران اراده ای بر انتشار خبر وجود داشته است؟ یا می توان ادعا کرد که هئیت پارلمان اروپا به نوعی خبر را در سطح جامعه ایران پراکندند. حالا محاسبه کنید چه کسی تاوان دیدار را پرداخت جز خانم ستوده و پناهی. چون بر دامن دول اتحادیه اروپا گردی نخواهد نشست. پس چگونه باور کنیم که آنان از پز طرفداری از رعایت حقوق بشر توسط دولت ایران برای کسب امتیاز اقتصادی بیشتر استفاده نمی کنند؟
جمعبندی
مسئولیت اپوزیسیون در قبال نتایج دیپلماتیک پیامهای اوباما و اشتون چیست؟ اپوزیسیون، بویژه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت – چه موضعی در برابر رابطه حل و فصل مناقشه هسته ای ایران که آمریکا و اروپا آن را با تحریم ضد حقوق بشری مردم ایران پیوند داده اند با ترفندهای نخ نمای طرفداری از حقوق بشر باید در کدام سمت ایستاد که در آئینه تاریخ انعکاس زیبائی داشته باشد. آیا نباید در محاسبه سرانگشتی دریافت که کدام طبقات و اقشار و چند درصد از مردم از رفع تحریمهای کمرشکن منتفع می شوند و چند درصد از آحاد جامعه از رعایت حقوق بشر آمریکاپسند بهره مند می شوند؟ البته باید قبل از آن وضعیت تضمین حمایت آمریکا و اروپا به رعایت حقوق در ایران روشن گردد تا مبادا بعد از عادی سازی روابط غرب با ایران بویژه آمریکا وعده و وعیدهای حقوق بشری از ناحیه آنان به دست فراموشی سپرده شود. پس سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت – باید بین تلاش برای رفع تداوم درد و رنج مردم ایران تحت تحریمهای آمریکا و اروپا و مطالبه پیگیری وضع حقوق بشر در ایران آنهم به تصدی گری اروپا و آمریکا کدام سویه را انتخاب کند؟ انتخابی تاریخی که می تواند سازمان مان را به میان مردم برده یا این که کماکان در جایگاه سازمانی مرتبط با جریان روشنفکری داخل کشور باقی بماند.
نمی شود از احتمال تقدم مطالبه پیگیری وضع حقوق بشر در ایران بر وقفه در روند رفع تحریمهای ضد مردمی نهراسید؛ هراس از این که در مناسبات دیپلماتیک ایران با غرب در موقعیت مطالبه پیگیری وضع حقوق بشر در ایران باعث تداوم تحریمهای کمرشکن غرب علیه جامعه ایران شویم. واقعیت تاریخی تحریمهای جهان سرمایه داری حکایت خونباری است که چه در دیگر کشورها و بویژه طبقات زحمتکش اعم از کارگران، دهقانان، مزدبگیران و کارآفرینان ایران را تحت الشعاع قرار داده است و متقابلا باعث پرتر شدن جیب دلالان و واسطه ها در کشورمان شده و خواهد شد. بنابراین به تعبیر رفیق پورنقوی از تکلیف دوسویه من تلاش برای رفع تحریمهای غرب علیه مردم میهن مان را اولی تر می دانم، بی آن که مطالبه و پیگیری وضع حقوق بشری در ایران را کم بها داده اما آن را در موقعیت مشخص آنهم در نزد مبارزه اپوزیسیون با حاکمیت ایران و آنهم بی واسطه آمریکا و اروپا مطرح باید کرد. علت متقدم دانستن رفع تحریمها بر پیگیری وضع حقوق بشر در ایران به زعامت غرب، جز این که آمریکا و اروپا از مطالبه پیگیری وضع حقوق بشر در ایران مسیری موقتی برای دستیابی به منافع اقتصادی بیشتر بوده و جز این نمی تواند باشد.
پانوشت:
۱) “سفر به کشور تضادها”، ماریچه اسخاکه، نماینده پارلمان اروپا، شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۳
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/03/177464.php#more
۲) همان
۳) همان