خانم روستایی، ارزیابی کلی شما از توافقنامهی ژنو چیست؟ به نظر شما، چه دگرگونیهایی مسیر رسیدن به توافقنامهی ژنو را هموار کرد؟
تردیدی نیست اتفاقی که باعث شد ایران به میز مذاکره کشیده شود و این قرارداد را امضا کند -و قرارداد بدتر از این را هم حاضر بود امضا کند- تحریم های بینالمللی بود. اطلاعات محرمانهای که به بیرون درز پیدا میکنند، حاکی از آن هستند که اقتصاد ایران کاملاً از هم پاشیده است. البته علت این فروپاشی اقتصادی تماماً به تحریمها برنمیگردد. به دلیل ساختار فاسد و بوروکراتیکی که حاکمیت سیاسی و نظام اقتصادی ایران دارد تحریمها با ایجاد تورم و کاهش ادواری ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی اقتصاد زودتر از آنچه پیشبینی می شد تاثیر گذاشت.
از نظر من، این که بگوییم آقای خامنهای تصمیم گرفت اصلاحاتی بکند و جریان اصلاحطلبی پیش آمد، بحثی انحرافی است. بحث بر سر این است که با ادامهی تحریمها، به دلیل اینکه دیگر عملاً بودجهای وجود نداشت سیستم داشت از هم میپاشید و برای خاتمه دادن به این روند رهبران ایران دست های خود را بالا بردند. در تاریخ شورای امنیت فقط چند کشور محدود هستند که چنین تحریمهایی را تحمل کردهاند. مثلاً برمه، آفریقای جنوبی، لیبی در تحریم بودند، اما همهی آنها به شکلی با این تحریمها کنار آمدند. ایران یکی از بزرگترین تحریمهای شورای امنیت را تجربه می کند ولی به دلیل حجم جمعیت، بزرگ بودن سایز اقتصاد و دستگاه بوروکراتیک ایران به خصوص مدیریت احمدینژاد باعث شد که نقش تخریبی تحریمها تشدید شود.
تاثیرات کوتاهمدت و بلندمدت این توافقنامه را بر شرایط اقتصادی کشور چگونه میبینید؟ آیا این توافق میتواند زمینهای برای بازگشایی فضای سیاسی کشور باشد؟ یا وضع فعلی ادامه خواهد یافت؟
ما هنوز ارزیابیای از آنچه در آینده قرار است بیافتد نداریم. من احساس میکنم که حتی خود وزارت خارجه و شورای امنیت ملی ایران هم هنوز نمیدانند چه اتفاقی دارد میافتد. اینکه هفتهی گذشته اتحادیهی اروپا تحریم چند شرکت و بانک ایرانی را تمدید کرد و تفسیر ایرانیها این بود که اتحادیهی اروپا توافق ژنو را نقض کرده است، حاکی از آن است که نمیتوان آینده را پیشبینی کرد. فرمولی که برای این توافق تنظیم شده، به ترتیبی است که همه چیز میتواند از آن بیرون بیاید.
با توجه به تجربهی کاریای که دارم و اخبار عراق را سالهای سال دنبال کرده ام، میدانم که در آینده سیستم بازرسیهایی که آژانس میخواهد در ایران اعمال کند، حساسیتهای قابل توجهی در کشور ایجاد میکند. الان همه از امضای این توافقنامه راضی هستند، اما اجرای این توافقنامه برای ایران بسیار سنگین خواهد بود. من احتمال می دهم که آژانس بخواهد مثلاً تمام تاسیسات اراک را -مانند تأسیساتی که در لیبی بود- از جا بکند و با خود ببرد. برای جامعهی ایران هضم این قضیه ساده نخواهد بود. ایران عراق نیست، مانند لیبی نیست و این میتواند روی سیستم داخلی ایران تاثیر بگذارد.
منتها از یک جهت دیگر، این احتمال را هم نمیتوان نادیده گرفت که اگر قرار است در حاشیهی این مذاکرات، روابط ایران و امریکا هم مورد مذاکره قرار بگیرد و ادامه پیدا کند، این مذاکرات میتواند به مبادلهی سرمایه منجر بشود و در میانمدت منجر به تغییر و تحول در بخش اقتصاد، اشتغال، سرمایهگذاری و بالا رفتن رشد اقتصادی بشود. وقتی چنین اتفاقی بیافتد، کلاً روندهای مثبت را در جامعهی ایران میتواند افزایش بدهد. این بخش مثبت قضیه است، اما باید هنوز صبر کنیم و نتایج شش ماه آینده را ببینیم.
در صورتی که با تفسیر آژانس همه چیز خوب پیش برود، تازه مذاکرات دور دوم شروع میشود. اسراییل هم نفوذ قابل توجهی دارد و از حرکاتی مانند آنچه فرانسه در دور اول مذاکرات انجام داد هم زیاد اتفاق میافتد. این است که هرچند ایران فشارهای زیادی را پذیرفته و خواهد پذیرفت، اما ادامهی این فشارها ممکن است باعث ایجاد ترکهای عمقی در درون طیفهای سیاسی ایران، به خصوص در جناح راست بشود و مثلاً طیفی از سپاه در برابر اجرای این توافق بایستند. هرچند که تصمیم به توافق در جای بالاتری گرفته شده، اما این درگیریها و اختلافات را هم نمیتوان نادیده گرفت.
بازرسیهای مندرج در توافقنامهی ژنو در مورد ایران را با بازرسیهای آژانس در عراق و لیبی مقایسه کردید. در آن زمان هدف حملهی نظامی به عراق در دستور حاکمیت سیاسی وقت امریکا بود و کلاً اوضاع سیاسی در جهان سمت و سوی دیگری داشت. امروز با توجه به اینکه هر دو سمت مذاکره، به دلایل مختلف، تداوم رابطه با یکدیگر را دنبال میکنند، آیا با ایران هم همان برخورد خواهد شد که با صدام و رژیم عراق صورت گرفت؟
قبل از آخرین دور مذاکرات ظریف به عنوان برجستهترین دیپلمات ایرانی فیلمی را روی یوتیوب گذاشته بود. یک دیپلمات برجستهی امریکایی نیز نقدی بر این فیلم نوشت که جالب توجه بود. از نگاه او، ظریف در تمام این فیلم، این پیام را تکرار میکند که: اینقدر ما را تحقیر نکنید، اینقدر ما را کالای دست دوم و سوم نگیرید، سیاست چماق و هویج در مورد ایران را کنار بگذارید و بیایید عادلانهتر و برابرتر با همدیگر کنار بیاییم. ظریف این را میگوید، اما منطق نظام بینالملل این را نمیگوید. منطق نظام بینالملل این است که اگر پشت شما خالی است، پشتتان خالیتر خواهد شد و برعکس. وقتی کارشناسهای ۵+۱ میدانند که رشد اقتصاد ایران منفی است، ایران به لحاظ سیاسی با خودش درگیر است، میدانند درصد اشتغال در ایران چقدر است و میدانند که با تحریمها سیستم اقتصادی ایران کاملاً از هم پاشیده و میدانند که ایران دیگر توانی برای چانهزنی بر سر تأسیسات هستهای ندارد بنابراین ، نه تنها به ایران امتیاز نمیدهند، بلکه تا جایی که امکان دارد از او امتیاز خواهند گرفت.
قرارداد ژنو برای یک دور شش ماهه، تقریباً روی هرآنچه ایران انجام داده ، یک خط قرمز کشیده است. به این ترتیب، من باز هم به این نتیجه میرسم که هنوز ما باید کمی صبر کنیم ببینیم چه اتفاقی دارد میافتد. من فکر میکنم حداقل در متن قرارداد، خیلی با عراق تفاوت ندارد. مگر اینکه بتوان امیدوار بود امریکاییها کمی تغییر کنند و نگذارند خیلی توهینآمیزتر با ایران برخورد شود.
درست است که ایران عراق نیست و آقای خامنهای هم با صدام حسین قابل مقایسه نیست، اما من احساس میکنم تفاوت وضعیت در این است که ایران زودتر تسلیم شد و همین مانع شد تا پروژهی کامل عراق در ایران پیاده شود. یک تفاوت مهم هم وجود دارد و آن اینکه الان آمریکاییها در عراق، افغانستان و در بحران سوریه به شکلی به ایران احتیاج دارند و همین موضوع شرایط را کمی تعدیل میکند. تفاوت جرج بوش و اوباما هم قابل توجه است. جرج بوش یک کابوی بیسواد بیمنطق بود، اما اوباما همیشه رفتار محترمانهای با ایران داشته است. در مواردی مانند اینکه ایران فقط به چهار و نیم میلیارد از درآمد نفتی اش دسترسی دارد و فقط به میزان ۴۰درصد دو سال پیش میتواند نفت بفروشد، تکرار پروژهی عراق ۲۰ میلیونی برای ایران ۷۵ میلیونی است . برای بقیهی قضایا هم باید صبر کرد و دید تا سه سال آینده چه اتفاقی میافتد و اینکه روند اجرای توافقات تا چه حد ایران را تحقیر میکند.
بسیاری از تحلیلگران بر این نظرند که جدا از متن توافقنامه، همینکه ایران و امریکا بر سر یک میز نشستند و مذاکره کردند و به توافق رسیدند، نقطهعطفی در تاریخ ۳۵ سالهی روابط ایران با غرب و به خصوص امریکا محسوب میشود. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
من معتقدم که احتمالا ما میتوانستیم بسیاری از این تأسیسات، این تحقیقات و این پیشرفت در بخشهای علمی را نگه داریم. ما میتوانستیم در شرایطی قرار بگیریم که همه چیز را واگذار نکنیم؛ اگر ما با امریکا رابطه میداشتیم، اگر به پیغامهایی که امریکاییها میفرستادند، پاسخ مثبت میدادیم و اگر آن شعارهای احساسی و بیپایه و اساسی را که آقای خامنهای علیه امریکاییها میدهد کنار میگذاشتیم، قطعاً این قدر تحت فشار ق و تحقیر قرارنمیگرفتیم. از حدود ۱۰ سال پیش، بارها دیپلماتهای اروپایی در گفتوگوها تاکید می کردند که مشکل ایران فعالیت هستهایاش نیست، مشکل شما درگیریای است که با امریکایی ها دارید. اگر مشکل شما با امریکا حل میشد، امریکاییها حتی ممکن بود کمک هم کنند در حل بحران هستهای که ایران به آن دچار شد. دیپلمات های غربی همیشه تاکید داشتند چون شما با امریکاییها کنار نمیآیید، در بانک جهانی، سازمان ملل، یونسکو و تمام نهادهای حقوق بینالمللی دچار مشکل هستید. زیرا قدرت اجرایی در تمام نهادهای بینالمللی عملا دست امریکاییهاست.
من فکر میکنم، ایران با این هدف که حساسیت روی فعالیت های هستهای را کاهش دهد میتوانست ۱۰ سال پیش با امریکاییها کنار بیاید. در این صورت، بسیاری از فعالیتهای هستهای ایران موجه و توجیه میشد. در یادداشتی که در سال ۸۸، در روزنامهی اعتماد به نام “این چهار سال” نوشتهام (اینجا) اشاره کردهام که پاکستانیها و هندیها تاریخ مفصلی در تحقیقات هستهای دارند، چندین مرکز غنیسازی و چندین راکتور دارند، هرکدام ۴-۵ بمب اتمی منفجر کردهاند و صدها کیلومتر از اراضی کرهی زمین را آلوده به رادیواکتیو کردهاند، ولی هیچکس آن ها را تحریم نکرد! به دلیل اینکه آنها هیچوقت با امریکا درگیر نبودند، علیه امریکا و اسراییل شعار ندادند اما کار خودشان را هم میکردند. در مورد هند اتفاق جالبی افتاد. در آخرین ماههای ریاست جمهوری بوش دوم، بوش در سفری به هند، یک توافق جامع هستهای با هند امضا کرد. بر اساس این توافقنامه، امریکا تمام تأسیسات هستهای هند را نوسازی کرد و آخرین تکنولوژیهای راکتوری و غنیسازی را به هند داد. این توافقنامه در کنگرهی امریکا دچار مشکل شد و کنگره تا ۹ ماه آن را تصویب نمیکرد. اما در نهایت امضا شد و هند در سایهی دوستی با آمریکا تأسیسات هستهای خود را مدرن و حتی به استانداردهای آمریکا نزدیک کرد.
با دوراندیشی رهبران ایران ، شاید ایران هم می توانست با عقلانیت، به تکنولوژیای که هندیها از آمریکا دریافت کردند دست یابد. اما ایرانیها ترجیح دادند یا آقای خامنهای ترجیح داد که تا آخرین لحظه به امریکاییها لگد بزند و فحش مبادله کند و وقتی عملاً دیگر نفس ایران بریده بود، حاضر شدند با امریکاییها کنار بیایند. منظورم این است که اگر این ملاحظات و دور اندیشی ها را ده سال پیش داشتیم هم تأسیسات ما اینقدر مخفی نبود، هم اینقدر هزینههای امنیتی نمیدادیم و هم تحریم کشور ریشهداری مانند ایران ، رویهی حقوقی و سابقهی تاریخی مقابله با رژیمهای زباننفهم نمیشد. ما شاید ۱۵ تا۲۰ سال به عقب برگشتهایم. جبران این سالها و سرمایه هایی که از دست رفت ، برای کشوری مثل ایران هزینهی کمی نیست.
توافق ژنو، یک توافق شش ماهه است. به نظر شما، این توافق پایدار خواهد ماند؟ چه عواملی میتوانند در تبدیل این توافقنامه به یک توافقنامهی دائمی نقش داشته باشند و چه عواملی میتوانند این مسیر را با مشکل و یا حتی شکست مواجه کنند؟
من معتقدم ایران تا انتها خواهد رفت و راهی برای بازگشت ایران وجود ندارد. یعنی چارهی دیگری ندارد. هرقدر این توافق در آینده فضا را برای ایران تنگ کند، هرقدر امتیاز از ایران بگیرند، ایران دیگر توانایی اصرار بر هیچ موضعی را ندارد و نمیتواند بازگردد. اساساً بخشهای فنی قرارداد ژنو برای شش ماه طوری تنظیم شده که وقتی شش ماه اول و بعد شش ماه دوم منقضی شد بسیاری از تاسیسات دیگر وجود خارجی نخواهد داشت. من فکر میکنم ایران چنان تا انتها این مسیر را رفته که میشود گفت از خیر بخش اعظم تأسیسات هستهایاش گذشته است. زیرا مشکل اصلی این است که ایران حتی دیگر توان سر پا نگه داشتن حداقلهای اقتصاد خودش را ندارد برای حفظ نظام سیاسی آماده هر مصالحه ای بر سر تاسیسات هسته ای اش است.
انتظار آمریکایی ها از ایران پس از این توافق چیست؟
منطقیترین نتیجهای که بتوان از این توافقنامه گرفت، این است که ایران و امریکا بر اساس این توافق به یکدیگر نزدیک میشوند. امریکاییها یکی دو تا مشکل دارند و کلید این مشکلات دست ایران است. امریکاییها میخواهند از افغانستان بیرون بیایند و ایران در افغانستان نفوذ قابل توجهی دارد و میتواند در برقراری امنیت در افغانستان وزن مهمی داشته باشد. اگر ایران از تحریک طالبان و القاعده دست بردارد، تا حدودی امنیت امریکاییها در آنجا تأمین میشود. در مورد عراق هم، ایران اصلیترین بازیگر است . امریکاییها احتیاج دارند که ایرانیها در آرام کردن عراق سهم بگیرند و نه در ناآرام کردن عراق. امریکاییها احتیاج دارند احساس کنند در کل سواحل شمالی خلیج فارس که قلمرو ایران است، تهدیدی متوجه آنها نیست. اگر با چند توافق نظامی یا امنیتی ، مانور و رفت و آمد احساس کنند که از خلیج فارس دیگر تهدید نمیشوند، به دستاورد بزرگی تایل شده اند و خوشبختانه ایران توانایی آن را دارد تا این امتیاز را به آمریکایی ها بدهد. ایران میتواند بر سر این امتیازات معامله و چانهزنی کند و بعید نیست در این نقاط حساس بتواند در عوض امتیاز هایی که در ژنو داده از آمریکایی ها امتیاز بگیرد. بد ترین پیش بینی و فاجعه این است که همه امتیازات در مذاکرات ژنو واگذار شود اما در نهایت به تنش زدایی در روابط ایران و آمریکا هم منجر نشود
من فکر میکنم اگر توافق ژنو منجر به برقراری روابط بین ایران و امریکا و تنشزدایی دو کشور شود، آن چیزهایی که به دست می آوریم بزرگتر از آن چیزی است که در ژنو واگذار می کنیم.
—————-
*فرزانه روستایی: روزنامهنگار، که سالها در عرصهی مسائل بینالمللی و به ویژه مسائل منطقه قلم زده است