سه شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ - ۰۳:۴۷

سه شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ - ۰۳:۴۷

زهرا قائمی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، قربانی دیگری در چرخه‌ی بی‌پایان خشونت خانگی؛ سکوت قانون تا کی؟
شهناز قراگزلو: قتل زهرا قائمی و منصوره قدیری نشان داد که خشونت علیه زنان، طبقه و تحصیلات نمی‌شناسد. این دو زن، هر دو بخشی از نخبگان فرهنگی جامعه بودند؛ یکی...
۲۱ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
خودکشی زنان، پدیده شوم و خاموش
بهروز شوقی: اگرچه تا حدی از شدت محدودیت‌ها کاسته شده و برخی تابوهای جنسیتی در حال شکستن است، اما روابط انسانی میان دختران و پسران هنوز زیر سایه‌ی سنگین گذشته...
۲۱ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز شوقی
نویسنده: بهروز شوقی
سقراط؛- قهرمان لیبرالیسم، متفکر پیشامارکسیستی؟
سقراط در راه باورهایش فدا و شهید شد چون راه وجدان را برگزید و مهمترین اصل و پرنسیپ زندگی را داشتن درون و روانی آزاد برای موفقیت آزاد اندیشی میدانست...
۲۰ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
تقلب در جایزه صلح نوبل؟
نکته‌ای که شک آن‌ها را برانگیخت، افزایش ناگهانی شرط‌بندی‌ها روی نام این رهبر اپوزیسیون ونزوئلا تنها چند ساعت قبل از اعلام رسمی بود، در حالی که نام او در میان...
۱۹ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان احمد باقری
نویسنده: برگردان احمد باقری
دوازدهمین تحلیل هفتگی با مهمان ویژه عمادالدين باقی| فرخ نگهدار، گودرز اقتداری | دهم اکتبر؛ روز جهانی «نه به اعدام»
دوازدهمین برنامه «تحلیل هفته، پرسش و پاسخ» به مناسبت دهم اکتبر؛ روز جهانی «نه به اعدام» مهمان ویژه: عمادالدین باقی؛ پژوهشگر و نویسنده در حوزه حقوق بشر و جامعه مدنی...
۱۹ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
وقتی ماریا کورینا ماچادو جایزه صلح نوبل را می‌برد، «صلح» معنای خود را از دست داده است.
میشل النر: هر بار که این جایزه به معمار خشونتی که در لباس دیپلماسی پنهان شده اهدا می‌شود، کمیته صلح نوبل به صورت کسانی که واقعاً برای صلح می‌جنگند، پزشکان...
۱۹ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: میشل النر
نویسنده: میشل النر
آشتی ملی در گرو «تغییر رفتار» است نه «حذف»؛ فرخ نگهدار در گفت‌وگو با سعید برزین
زبان ما در گفت‌وگوی یک جانبه با نیروهای سیاسی در بستر تاریخ شکل گرفته کشور نباید در آنها حس نگرانی یا ترس تولید کند. ما باید در عمل نشان دهیم...
۱۹ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار در گفتگو با سعید برزین
نویسنده: فرخ نگهدار در گفتگو با سعید برزین

جلد دوم تاریخ چریک های فدایی خلق

سخنی با آقای نادری

شما اگر انتقاد دارید چرا چوب انتقاد را بر سر یک نفر خرد میکنید بدون آن که با او یا با دیگران تماس بگیرید و حقیقت را جویا شوید. من حدس میزنم شما در مواردی از اسناد بازجویی کسانی از افراد این سازمان استفاده کردید که دیدگاه سخت جناحی داشتهاند و با یکی مهربانتر بود و با دیگری به نوعی نامهربانتر برخورد کردهاند ...

آقای محمود نادری جلد دوم کتاب خود به نام چریکهای فدایی خلق را بیرون داده است. کتاب ۶۰۰ صفحهای را خواندم و بعد سعی کردم دریابم کدام تکه از این کتاب براستی تاریخ است. در این کتاب ایشان با ذکر نام شناسنامهای من فرج الله مومبینی کاظمی، و یا کوتاه شدهی آن فرجالله کاظمی، و گاه امیر، مطالب زیادی آورده و نقدهایی هم نوشته است. من در اینجا از آن چه به خودم مربوط است میگذرم و میپردازم به اتهاماتی که به برخی از دوستان ما وارد شده است و یا اطلاعات اشتباهی که در کتاب ثبت شده است. سوال من از آقای نادری این است. به عنوان یک مدعی تاریخ نویسی، وقتی شما تاریخ زندهی یک جریان را مینویسید، در حالی که اکثر رهبران و اعضای آن جریان (تا آنجا که مربوط به جلد ۲ است) زنده هستند، و در حالی که اکثر این افراد آماده هستند با شما رویاروی شوند و به پرسشهای شما پاسخ دهند و از شما بپرسند، شما چگونه باز به بازجوییهای افراد شکنجه شده یا به قتل رسیده استناد میکنید و یا با گمانه زنی به نوشتن این تاریخ میپردازید؟ چرا به هیچ یک از اعضا و رهبران این سازمان رجوع نکردید تا اطلاعات خود را تدقیق کنید؟ آیا بیتوجهی و تحریف حقایق توسط هر کس و در هرکجا مجاز است؟ ملاحظه میکنید که من شما را در اینجا متهم نمیکنم و تا کنون هیچ کلامی راجع به شما ننوشتم. من معتقدم که اگر بخواهم راجع به شما قضاوت کنم چون زنده هستید باید نخست سعی کنم شما را بشناسم و اگر ممکن شد با شما تماس بگیرم و مسایلی را بپرسم. اکنون، قبل از آن که فرصت کنم و چیزی بنویسم میپرسم از شما. چرا شما نمیتوانید همین روش را در بارهی من یا دیگر رهبران و کادرهای جنبش فداییان خلق ایران به کار ببندید؟ ما که خطری برای کسی ایجاد نمیکنیم. ما که در نقد و انتقاد کار خود از دشمنان خویش هم بیشتر مایه گذاشتهایم. آقای نادری، شما هر که هستید یک انسان، یک ایرانی و یک فرد اهل فکر هستید. برای شما اصلا دشوار نیست که بدانید حرفهای افراد زیر شکنجه را نباید مبنا قرار دادد، چون هم در راست بودن آنها شک هست و هم به لحاظ انسانی و به لحاظ حقوق بشر این کار انسانی نیست. بسیاری از همین افراد دستگیر شده در جریان حرکت سبز، این همه افراد مذهبی و روحانی و وابسته به خود جمهوری اسلامی، اندکی پس از دستگیری حرفهایی زدند عکس آن چه پیش از آن طی سالها گفتهاند. آیا به نظر شما حرفهای اینان در دورهی آزادی مبین نظر واقعی آنهاست یا حرفهای آنها در اسارت؟ آیا به نظر شما اینان همه خائن هستند و تنها آقایان احمدی و مشایی و جنتی و خامنهای خادم کشور هستند؟ من دعا میکنم که هیچ گاه شما را با چنین شکنجههایی ناچار به نوشتن تاریخ زندگی خودتان نکنند، چون نتیجه خیلی بدتر از بدترین حرفهای دشمنان شما خواهد شد! فرض میکنیم که شما کسی از اعضای هیأت سیاسی سازمان را با زرد علامتگذاری کردید. من، با این که خود زیر تیغ نرفتهام وظیفه دارم بگویم، اگر ما هشت عضو هیات سیاسی سازمان فداییان خلق ایران در تاشکند تصمیمی گرفتهایم همه در برابر درست یا نادرست بودن آن تصمیم مسئول هستیم. حتی اگر کسی مخالف آن تصمیم بوده است به دلیل عضویت وی در آن ارگان به سهم خود مسئولیت داشته است. شما اگر انتقاد دارید چرا چوب انتقاد را بر سر یک نفر خرد میکنید بدون آن که با او یا با دیگران تماس بگیرید و حقیقت را جویا شوید. من حدس میزنم شما در مواردی از اسناد بازجویی کسانی از افراد این سازمان استفاده کردید که دیدگاه سخت جناحی داشتهاند و با یکی مهربانتر بود و با دیگری به نوعی نامهربانتر برخورد کردهاند. یا این که شما خود سلیقه یا منافع خودتان را مبنا قرار دادهاید. متأسفانه شما با این که کتاب آقای حمیدیان و مصاحبههای بسیاری از دوستان را در باره جوانبی از تاریخ سازمان در دست داشتید آنها را یا نادیده گرفتید و یا به گونهی غیر قابل قبول خلاصه کردهاید. در جلد دوم از من نقل و قول شده است که فداییان بیتجربه و بازیگوش بوده، دانش کافی نداشتهاند و تعداد قلمزنهای آنان از تعداد انگشتهای دست کمتر بوده است. یا این که از قول من گفته شده که سازمان مثل دایناسوری با هیکل بزرگ و عقل کوچک است. من انکار نمیکنم که این مطالب را نوشتهام و نقل از من تحریف نیست. اما، آنچه من گفتم به این معنا نبود که سایر جریانهای سیاسی، مثلا آقای خمینی و جنبش ایشان، مجاهدین و رهبری ایشان و غیره از دانش و عقل کافی برخوردار بودهاند و تنها ما از این نعمت بیبهره بودیم. آنچه من گفتهام قبل از همه شامل جنبش آقای خمینی و شخص ایشان میشود. به جز نیروی لیبرالهای ملی که تا حدی پا به سن گذاشته بودند و حزب تودهی ایران که نقشههای دیگری داشت سایرین همه برای ادارهی کشور فاقد هرگونه تجربهای بودند. کشورداری امری نیست که یک شبه بتوان آن را یاد گرفت. کشورداری ادامهکاری میخواهد. وقتی انقلابی تمام نهادهای دولتی و اداری را تخریب و واژگون میکند این خود بیانگر عدم توانایی و درایت کشورداری در رهبری و نیروی آن انقلاب است. انقلاب ایران به دلیل انحلال مجموع نهادهای دولتی و اداری کشور و به اجرا گذاشتن یک سناریوی جدید و ناشیانه برای تحمیل یک ساختار عقبمانده به کشور یکی از مخربترین انقلابات عصر بوده است. پس، اگر من در سال ۵۸ از سر خشم نسبت به ندانمکاریها به سازمان خودم، سازمان چریکهای فدایی خلق، گفتهام دایناسور در آن زمان نظرم نسبت به نیروهایی که نامبردم بسیار از این منفیتر بود. من جنبش آقای خمینی را دایناسوری چند سر و تهیمغز میدانم. جنبش مجاهدین خلق چیزی جز یک کپی اپوزیسیونی از جنبش آقای خمینی نیست. خشونت مجاهدین خلق در برابر رژیم به خاطر دوری جهانبینی و سیاست آنان از جنبش خمینی نیست. برعکس، به دلیل مشابهت است که این گونه خشونتها بیشتر بروز میکند. وقتی خمینی گفت منافقین بدتر از کفار هستند روانشناسی جنبش خود و جنبش مجاهدین خلق هر دو را بیان داشت. آنها جنگ خانگی دارند نه مبارزه بر سر دو راه متضاد. یکی از خطاهای بزرگ ما عدم انتقاد کافی و به موقع از دایناسوری به نام خط امام بوده است. دایناسور اصلی همان است که کشور را به نابودی کشاند. دایناسور اصلی همان است که حمام خون براه انداخت. دایناسور اصلی همان است که شما آن را قبول ندارید اما از آن میترسید و برای حفظ خودتان حقایق را آنگونه که هست نمینویسد. کشوری که رئیس جمهورش در قرن بیست و یکم مدعی آماده کردن لشکریان جهت ظهور امام زمان است، کشوری که برخی از رهبرانش آگاهانه میخواهند آنقدر ویرانگری و فساد کنند تا امام زمان ظهور کند، آیا توسط یک دایناسور چند سر بیعقل هدایت نمیشود؟ شما میتوانید جواب خود را به شکل زیر برای بفرستید و یا با من تماس بگیرید. تلفن همراه ۰۰۴۶۷۳۶۰۰۰۵۱۱ تلفن کار ۰۰۴۶۸۵۸۳۵۶۵۰۰ ایمیل amir.mombini@gmail.com Farajollah.mombeini.kazemi@gmail.com sbazha@gmail.com

تاریخ انتشار : ۲۰ تیر, ۱۳۹۰ ۱۱:۴۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

زهرا قائمی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، قربانی دیگری در چرخه‌ی بی‌پایان خشونت خانگی؛ سکوت قانون تا کی؟

خودکشی زنان، پدیده شوم و خاموش

سقراط؛- قهرمان لیبرالیسم، متفکر پیشامارکسیستی؟

تقلب در جایزه صلح نوبل؟

دوازدهمین تحلیل هفتگی با مهمان ویژه عمادالدین باقی| فرخ نگهدار، گودرز اقتداری | دهم اکتبر؛ روز جهانی «نه به اعدام»

وقتی ماریا کورینا ماچادو جایزه صلح نوبل را می‌برد، «صلح» معنای خود را از دست داده است.