اخیرا “جمعی از فعالین آذربایجانی در رابطه با شرایط سیاسی روز” کشور بیانیهایی را منتشر کردهاند. بیانیه در مورد مطالبات ترکهای آذربایجان و رابطه آن با جنبش سراسری اعتراضی مردم ایران اظهار نظرهایی کرده است. مطالعه این اظهار نظرها تاسف هر فعال سیاسی دمکراسیخواه ایران و بویژه برای فعالین و مبارزان حرکتهای ملی، ملیتهای غیرفارس ایرانی که مبارزه برای دمکراسی در ایران و مبارزه برای احقاق حقوق و خواستههای ملیتهای غیرفارس ایرانی را تفکیکناپذیر میدانند، و هم در جنبش سراسری و هم در جنبشهای ملیتهای غیرفارس ایرانی فعال هستند، بر میانگیزد.
در میان امضا کنندگان این بیانیه نامهایی به چشم میخورد که آنها بخوبی بر دغدغه و تلاش نیروهای سراسری دمکرات و چپ در رابطه با احقاق حقوق ملیتهای غیرفارس ایرانی آگاهی دارند و خود شاهد کمک و حمایت نیروهای سراسری دمکرات و جمهوریخواه ایران بودهاند. این یک واقعیت است که تلاشها، مبارزات و جانفشانیهای یک صد ساله اخیر ملیتهای غیرفارس هم در عرصه استقرار دمکراسی و هم در عرصه تحقق خواستهها و حقوق ملیاشان به ثمر ننشسته و این مبارزه همچنان ادامه دارد. احزاب، سازمانها و روشنفکران ایرانی در مبارزه برای تحقق خواستهها و حقوق ملیتهای غیرفارس ایرانی نباید ذرهایی تردید به خود راه بدهند. مبارزه برای احقاق حقوق ملی، ملیتهای غیرفارس ایرانی مانند حقوق زنان، کارگران، جوانان و سایر اقشار و طبقات جزئی تفکیکناپذیر از مبارزه برای دمکراسی در ایران است. بقول امضا کنندگان بیانیه، “شگفت انگیزترین پدیده عصر حاضر عدم امکان تحصیل ۳۰ میلیون انسان به زبان مادری خود یعنی زبان ترکی در این سرزمین می باشد. با وجود نهادینه شدن مبانی دمکراسی و رعایت حقوق بشر در بسیاری از جوامع، انسان آذربایجانی هنوز هم بسان گذشته تحت تأثیر افکار نژادپرستی تحقیر شده، موجودیت و هویت او انکار و ترک بودنش تحریف می گردد و تبعیض شدید اقتصادی را در اشکال گوناگون آن تحمل می کند.” اما امضا کنندگان بیانیه، توجه ندارند که در کشور ما بعد از یک قرن مبارزه، هنوز دمکراسی و رعایت حقوق بشر نه تنها نهادینه نشده است، بلکه مردم ایران برای نهادینه کردن دمکراسی و رعایت حقوق بشر مبارزه پیگیرانهای را آغاز کردهاند، که امضا کنندگان بیانیه متاسفانه از مردم آذربایجان میخواهند که در مبارزه شهروندان ایران برای نهادینه کردن دمکراسی و تضمین رعایت حقوق بشر شرکت نکنند.
تلاش امضا کنندگان بیانیه جدا کردن حرکت ملی آذربایجان از جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران است. امضا کنندگان بیانیه، این دو جنبش را نه در پیوند با یکدیگر، بلکه آنها را جدا از هم میدانند. نگاه و فکر این بیانیه به جنبش سراسری دمکراسیخواهی مردم کشورمان، میتواند به جنبشهای ملیتهای ایرانی لطمات جبرانناپذیری بزند. تلاش برای قطع پیوند مبارزات جنبشهای دمکراتیک ملیتهای غیرفارس از مبارزات دمکراسیخواهی سراسری مردم ایران، چه آگاهانه، چه ناآگاهانه در جهت حل دمکراتیک مسئله ملیتهای ایرانی در چارچوبه ایرانی آزاد و دمکراتیک نیست، بلکه حل مسئله ملی ترکهای آذربایجان را جدا از راحلهای دمکراتیک جستجو میکند. این فکر چه بخواهد و چه نخواهد در شرایط سیاسی امروز کشورمان در خدمت ارتجاعیترین و سرکوبگرترین نیروی حاکمیت جمهوری اسلامی قرار میگیرد.
جنبش اعتراضی مردم ایران، جنبشی رنگارنگ و متنوع است. این جنبش متعلق به یک گروه و قشر و دسته و حزب و سازمان خاصی نیست. شرکت کنندگان در جنبش سبز در استقرار و تحکیم دمکراسی و رعایت حقوق بشر برای کل کشور توافق دارند، در عین حال آنان، خواستهها و شعارهای خاص خودشان را دارند. کارگران، معلمان، دانشجویان، اقشار متوسط، دهقانان، جنبشهای ملیتهای غیرفارس ایرانی و روشنفکران ضمن حمایت و شرکت فعال در جنبش سراسری اعتراضی مردم ایران، میتوانند و باید خواستهها و شعارهای خود ویژهاشان را مطرح بکنند. حمایت از جنبش سراسری برای استقرار دمکراسی در ایران، با طرح خواستهها و شعارهای خود ویژه اقشار و طبقات و جنبشهای گوناگون نه تنها مغایرتی ندارد، بلکه تکمیل کننده و نشان دهنده رنگارنگی جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران است.
امضا کنندگان بیانیه، کم دامنه بودن جنبشهای اعتراضی در خارج از تهران و بویژه در آذربایجان را نه در تدارک سرکوب شدید و گسترده امنیتی- نظامی رژیم در این مناطق، بلکه به حساب تحقق نیافتن خواستههای ملی ترکهای آذربایجانی و بایکوت آذربایجانیان میگذارند. تلاشها و مبارزات یک قرن اخیر ترکهای آذربایجان برای استقرار دمکراسی در ایران را امری بیهوده و بی حاصل برای مردم آذربایجان میدانند. احقاق حقوق ملی ترکهای آذربایجانی را نه شرکت فعالانه در جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران، بلکه در جدا شدن و جدا ماندن از جنبش دمکراتیک سراسری مردم ایران میدانند. گویا مبارزه برای حقوق ملی جدا از مبارزه برای دمکراسی در آذربایجان است. شاید هم امضا کنندگان بیانیه مبارزات ناسیونالیستی را مقدم بر مبارزه برای دمکراسی در آذربایجان میدانند؟ برای امضا کنندگان بیانیه جایگاه مبارزه برای دمکراسی ناروشن و مبهم است.
امضا کنندگان بیانیه حرکت ملی آذربایجان را نه در مبارزات یک قرن اخیر فرزندان ترکهای آذربایجانی همچون حیدر عمواوغلیها، ستارخانها، باقرخانها، پیشهوریها، بهروز دهقانیها، صمد بهرنگیها و علیرضا نابدلها و صدها تلاشگر دیگر آذربایجانی، بلکه “ بر اساس تحلیل تاریخ قرن گذشته، خود باختگی اغلب روشنفکران و نیرنگ بیگانگان از عمده دلایل عدم دستیابی آذربایجان به حقوق خود می باشد. اما نزدیک به ۲۰۰ سال است که فرزندان این سرزمین با درس آموزی از حوادث تلخ و شیرین گذشته برای باز تعریف جایگاه حقیقی آذربایجان و اعاده حقوق آن جریان اجتماعی نوینی را آغاز کرده اند که امروز از آن به عنوان “حرکت ملی آذربایجان” یاد می شود…” از زمان پیوستن خودشان به حرکت ملی آذربایجان میدانند. نمیتوان مبارزات جاری هیچ ملتی را جدا از مبارزات تاریخ گذشته آن ملت دانست و درک کرد.
امضا کنندگان بیانیه در مورد جنبش اعتراضی مردم ایران بعد از کودتای انتخاباتی باند نظامی-امنیتی ولایت فقیه این گونه اظهار نظر میکنند: “ …، به دنبال اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ….اقشاری از مردم و بعضی از گروههای فعال سیاسی در تهران به نتایج انتخابات و… اعتراضهایی را انجام دادند که دامنه این اعتراضها هنوز هم کم و بیش در بطن مناسبتهای مختلف ادامه دارد. در طی این اعتراضها دهها نفر جان خود را از دست داده و صدها نفر نیز به زندان افتادند. بنابر نظر و اقرار آگاهان سیاسی متأسفانه بخشی از بازداشت شدگان به شکلی فجیع و کم نظیر مورد اهانت و شکنجه قرار گرفته اند.” جنایات، کشتار و سرکوب مردم کشورمان توسط دستگاههای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی چنان ابعادی بخود گرفته است که تمامی رسانههای تصویری و نوشتاری دنیا در حمایت از مبارزات مردم ایران به میدان آمده اند، جنایات و سبعیت ماموران رژیم چنان ابعادی بخود گرفته است که حتی بخشهایی از عقلای محافظهکاران نیز اعتراض کرده اند. امضا کنندگان بیانیه از این جنایات و کشتار طوری حرف میزنند که انگار در یک کشور دور افتاده بدون وسایل ارتباطات جمعی زندگی میکنند و تنها از قول “بنابر نظر و اقرار آگاهان سیاسی” صحبت میکنند و در رابطه با این جنایات فقط به واژه “متاسفانه” اکتفا میکنند.
امضا کنندگان بیانیه در باره موضع نیروهای سیاسی ایرانی نسبت به حقوق ملیتهای غیرفارس ایرانی اظهار میکنند: “بر کسی پوشیده نیست که تا امروز اکثریت قریب به اتفاق احزاب و گروههای سیاسی فعال اعم از چپ و راست، نسبت به جریان هویت طلبی آذربایجان نگاه تنگ نظرانه داشته و ضمن رد مطالبات برحق ملت در موارد بسیاری با آن برخورد خصمانه نیز داشته اند.“ یک کاسه کردن نگاه و مواضع قریب به اتفاق احزاب و … چپ و راست، همانقدر بیانصافی و کتمان حقیقت است که یک کاسه کردن “جریان هویت طلبی آذربایجان” و مصادره حرکت ملی آذربایجان به نفع یک فکر، غلط و کتمان حقیقت است. در طول مبارزات یک قرن اخیر مردم کشورمان برای استقرار دمکراسی، احزاب، سازمانها و شخصیتهای زیادی بویژه چپ در راه احقاق حقوق ملی، ملیتهای غیرفارس ایرانی مبارزه و جانفشانی کردهاند.
اگر امروز امضا کنندگان بیانیه، هواخواه جنبش ۲۱ آذر برهبری شخصیت فقید آذربایجانی سید جعفر پیشهوری شدهاند و اظهار میکنند که “چگونه است که یاد ۳ شهید ۱۶ آذر ۱۳۳۲ همه ساله توسط همه جناحها و گروهها گرامی داشته می شود ولی از ۲۵۰۰۰ شهید آذربایجان در آذر ۱۳۲۵ هیچ یادی نمی شود و از طرف همه رسانه های وابسته به جناحهای مذکور بایکوت می شود؟!” پیشهوری از نحله سیاسی چپ ایران بوده است. آنقدر هم شهامت سیاسی و اخلاقی داشت که یکی از دلایل شکست حکومت ملی آذربایجان را در کم بها دادن به پیوند جنبش ملی آذربایجان با جنبش سراسری مردم ایران بداند که امضا کنندگان بیانیه بعد از ۶۳ سال بدون توجه به تاریخ و تجربیات مبارزات ترکهای آذربایجانی میخواهند، با بایکوت جنبش دمکراسیخواهی سراسری مردم ایران و با آزمایش تجربیات شکست خورده، راه رستگاری را برای ملت آذربایجان به ارمغان بیاورند. بدتر از همه روز ۱۶ آذر که در طی بیش از نیم قرن به نماد مبارزات و جانفشانیهای جنبش دانشجویی ایران علیه دیکتاتوری و استبداد تبدیل شده است را در مقابل حرکت ملی آذربایجان قرار بدهند.
امضاکنندگان بیانیه تلاش میکنند، نه به نیابت از خود، بلکه به نمایندگی از طرف مردم آذربایجان صحبت بکنند. فکر و تمایل خودشان را به کل حرکت ملی آذربایجان و ترکهای آذربایجانی تعمیم دهند. امضا کنندگان بیانیه به خوبی میدانند که نماینده حرکت ملی آذربایجان نیستند، طیفهای مختلف حرکت ملی آذربایجان با دیدگاهها و تمایلات و انگیزههای مختلفی از خواستهها و حقوق ملی ترکهای آذربایجان دفاع میکنند. نیروی اصلی در حرکت ملی آذربایجان سرنوشت خود را در پیوند با سرنوشت مردم سراسر ایران میداند و در دفاع از جنبش اعتراضی مردم ایران علیه دولت کودتا و نیروهای نظامی-امنیتی، علیه ولایت فقیه تردیدی به خود راه ندادهاند.
فکر و دیدگاه امضاکنندگان بیانیه، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه خط فاصلهایی با دیدگاه ناسیونالیستی و پانترکیستی ندارد. پان ترکیسم تاریخا در جنبشها و تحولات آذربایجان ایران هیچ جایگاه و پایگاهی نداشته است. آنچه که در حرکت ملی آذربایجان غالب بوده و هست، فکر حل دمکراتیک مسئله ملی در ایرانی آزاد و دمکراتیک بوده است. اما فعالین و نیروهای دمکرات حرکت ملی آذربایجان که بخش بزرگ و غیر قابل حذف حرکت ملی آذربایجان را تشکیل میدهند، نباید در مقابل نیروهایی که احقاق حقوق ملی ترکهای آذربایجانی را خارج از چارچوبه جنبش سراسری دمکراسیخواهی مردم ایران بجز راحلهای دمکراتیک جستجو میکنند، سکوت بکنند و اجازه بدهند که آنان بنام کل حرکت ملی ترکهای آذربایجان سخن بگویند.
امضا کنندگان بیانیه اگر نیم نگاهی به سایتها و نشریات و نوشتههای فعالین و شخصیتهای آذربایجانی بنمایند، خواهند فهمید که طیف وسیعی از ترکهای آذربایجانی از جنبش سراسری مردم ایران دفاع میکنند. مردم تبریز با عدم استقبال از احمدینژاد اعتراض خودشان را به دولت کودتا و حمایت از جنبش سراسر مردم ایران نشان دادند. شرکت مردم تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان در اعتراضات روز عاشورا نشان از هم پیوندی مبارزات مردم آذربایجان و مردم سراسر کشورمان دارد.
وجود و حضور گرایش ناسیونالیستی و پانترکیستی و بیتفاوتی نسبت به جنبش سراسری کشور، در میان حرکت ملی آذربایجان دلایل مختلفی دارد. اما یکی از پدیدههایی که به رشد و قوام این گرایش منفی در میان روشنفکران آذربایجانی کمک میکند، کم توجهی بخشی از روشنفکران ایرانی به ظلم و ستم مضاعف بر ملیتهای غیرفارس ایرانی چه در عرصه تحصیل به زبان مادری و چه در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میباشد. بدتر از همه وجود و حضور گرایش سیاسی پان ایرانیستی و شونیستی در بخشی از احزاب و روشنفکران ایرانی نسبت به خواستهها و حقوق ملیتهای غیرفارس ایرانی است. زمانی که در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، بخشنامهایی مبنی بر امکان تحصیل به زبان مادری ملیتهای غیرفارس ایرانی صادر شد، مخالفتهایی از طرف کسانی مانند، ورجاوندها صورت گرفت. یا زمانی که در دوره قبل از انتخابات اخیر ریاست جمهوری آقایان کروبی و موسوی در برنامه انتخاباتی خودشان تحقق بخشی از خواستههای ملیتهای غیرفارس ایرانی را قرار دادند، باز هم از طرف بخشی از روشنفکران و احزاب ناسیونالیستی و شونیستی ایرانی مخالفتهای زیادی صورت گرفت و اعلامیه و بیانیههایی در مخالفت با گنجاندن خواستهها و حقوق ملیتهای غیرفارس در برنامههای انتخاباتی کاندیداها صادر کردند. اما وجود و حضور ناسیونالیسم و شونیسم در بخشی از احزاب و روشنفکران ایرانی، هیچ حقانیتی بر ناسیونالیسم و شونیسم دیگران بوجود نمیآورد. با پدیدههای منفی مانند، ناسیونالیسم و شونیسم از طرف هر کسی که باشد باید به مبارزه برخواست. این پدیدههای منفی به ضرر و زیان حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران است. آنانی که خواهان استقرار دمکراسی در ایران و تامین خواستهها و حقوق ملیتهای غیرفارس ایرانی هستند، باید از همین امروز به مبارزه با پدیدههایی که مانع حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران هستند، برخیزند.
مبارزه برای احقاق حقوق ملی ملیتهای غیرفارس ایرانی جزئی تفکیکناپذیری از مبارزه جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران است. احزاب، سازمانها و شخصیتهای سیاسی ایرانی باید تلاشهای خود را برای پیوندیابی جنبشهای دمکراتیک ملی، ملیتهای ایرانی با جنبش دمکراسی خواهی مردم کشورمان دو چندان نمایند. کم اهمیت و یا اهمیت ندادن به پیوند جنبشهای ملیتهای ایرانی با مبارزات سراسری مردم ایران چه از طرف فعالین حرکت ملی آذربایجان و چه از طرف احزاب، سازمانها و شخصیتهای سراسری ایرانی باشد، میتواند لطمات جدی و جبرانناپذیری به جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران بزند.