چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۹

چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۹

چند کشور آماده‌اند که از همین فردا تولید سلاح هسته‌ای را آغاز کنند؟
امروزه علاوه بر «پنج کشور هسته‌ای»، چهار کشور دیگر نیز دارای سلاح هسته‌ای هستند. در عمل، ما یک «نه کشور هسته‌ای» داریم که به آن «کلوپ هسته‌ای» می‌گویند. اما تل‌آویو،...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: والنتين کاتاسانف
نویسنده: والنتين کاتاسانف
ایران باید بماند و ما باید با ایران بمانیم
برای مخالفت بی‌بروبرگرد با تهاجم اسراییل به ایران حتی نیازی نیست به وطن‌دوستی یا عشق به میهن متوسل شویم که حالا لازم باشد بر سر معنای هر از این مفاهیم...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حسام سلامت
نویسنده: حسام سلامت
#سوزنبان
سوزنبانِ پیر چشمکی زد. صدای سوت قطار از دور شنیده می‌شد. شلوغی ایستگاه بخاطر پایان این جنگ ۱۲ روزه، مرا یاد کودکی و نوجوانی‌ام می‌انداخت. می‌ترسیدم جا بمانم. تجربه جاماندن...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
وارث شکست‌خورده و پرچم!
از نظر آنها، فقط قدرت‌های غربی اختیار ایجاد یا سرنگونی رژیم‌ها را دارند. می‌توان تا حدی با این دیدگاه همدل بود: به هر حال، بریتانیا در نیمه اول قرن بیستم...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گلنار نیک‌پور اسکندر صادقی بروجردی
نویسنده: گلنار نیک‌پور اسکندر صادقی بروجردی
Lasting peace is only possible with active popular participation
The twelve days of war brought unexpected results. Iran's internal cohesion was preserved, despite chronic economic crises and social divisions...Peaceful protests in various countries, Iranian immigrants' support for the right...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: The Political-Executive Committee of The Organization of Iranian People’s Fedaian (Majority)
نویسنده: The Political-Executive Committee of The Organization of Iranian People’s Fedaian (Majority)
نه قیام، نه تسلیم؛ سکوت پیش از خیزش یا تدبیری برای فردا؟
بخش بزرگی از جامعه با آگاهی دریافته‌اند که تغییر رژیم، بدون آمادگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، می‌تواند تنها به بازتولید شکلی دیگر از همان استبداد منجر شود. مردم ایران بارها...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
زندان اوین نماد مقاومت و مبارزه بود
روی زندان قرچک حتی نمی‌شود اسم «زندان» گذاشت. یک سری سلول‌اند که به اندازه‌ی سلول‌های ۲۰۹ پنجره ندارند. هوا؟ نزدیک محل سوزاندن زباله است؛ هوایی آلوده و فاجعه‌بار. آب؟ آب...
۸ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: ویدا ربانی
نویسنده: ویدا ربانی

جنگ و گلهای یاس مادر (۱۴)

در شهر تا جائیکە من بەیاد دارم بە ندرت دوچرخە وجود داشت. یک از آنها مال مردی بود بنا کە هر روز صبح با دوچرخەاش سر کار می رفت، و غروب هم با همان دوچرخە، در حالیکە داخل توبرەای کە بر ترکش آویزان بود و میوە و خرید روزانە را داشت، با لباسهای خاک آلود و کثیف اش بە خانە بر می گشت. مردی تنومند، با سنی نزدیک بە پنجاە سال، با جامانەای بر سر و نگاههائی کە تنها چرخ جلو را می دیدند. او بە کسی سلام نمی کرد، اما جواب همە سلامها را خیلی محترمانە و با گرمی خاصی می داد. "نور دو دیدە منی عزیز!" تکیە کلام او در جواب بە همە بود، حتی بە بچەها. آدم گاهی وقتها احساس می کرد کە این تکیە کلام تنها یک عادت کلامیست، و پشت آن در واقع هیچگونە احساس و گرمی ای وجود نداشت. البتە عادی هم بود. تن سنگین و خستە او کە پاهایش گاها آن را بە زحمت می کشیدند، بە نظر راە دیگری باقی نمی گذاشت. و من همیشە آدمهای شیرین کلام را دوست داشتم. همین باعث شد کە من احساس خوبی نسبت بە استاد و بطور خاص بە دوچرخە پیدا کنم.

در شهر تا جائیکە من بەیاد دارم بە ندرت دوچرخە وجود داشت. یک از آنها مال مردی بود بنا کە هر روز صبح با دوچرخەاش سر کار می رفت، و غروب هم با همان دوچرخە، در حالیکە داخل توبرەای کە بر ترکش آویزان بود و میوە و خرید روزانە را داشت، با لباسهای خاک آلود و کثیف اش بە خانە بر می گشت. مردی تنومند، با سنی نزدیک بە پنجاە سال، با جامانەای بر سر و نگاههائی کە تنها چرخ جلو را می دیدند. او بە کسی سلام نمی کرد، اما جواب همە سلامها را خیلی محترمانە و با گرمی خاصی می داد. “نور دو دیدە منی عزیز!” تکیە کلام او در جواب بە همە بود، حتی بە بچەها. آدم گاهی وقتها احساس می کرد کە این تکیە کلام تنها یک عادت کلامیست، و پشت آن در واقع هیچگونە احساس و گرمی ای وجود نداشت. البتە عادی هم بود. تن سنگین و خستە او کە پاهایش گاها آن را بە زحمت می کشیدند، بە نظر راە دیگری باقی نمی گذاشت. و من همیشە آدمهای شیرین کلام را دوست داشتم. همین باعث شد کە من احساس خوبی نسبت بە استاد و بطور خاص بە دوچرخە پیدا کنم.

اما مردم محلە و شهر زیاد در دوچرخە “استاد علی دوچرخە” (مردم او را با این نام صدا می کردند)، موقعیت آنچنانی نمی دیدند. اینکە مرد بزرگسالی دوچرخە داشتەباشد، و با آن رفت و آمد کند بە نظرشان کمی بچەگانە می آمد. پس وجود دوچرخە با استاد علی همیشە تصویری متناقض بە نظر می رسید. و مثل اینکە همە انتظار داشتند کە بە زودی استاد دوچرخەاش را دور انداختە و ماشینی بخرد. اتفاقی کە هرگز نیفتاد و استاد تا روزی کە جنگ شروع شد و مردم از شهر کوچیدند، دوچرخەاش را حفظ کرد. و آن روزی هم کە از شهر رفت، خانوادە و وسایل خانەاش را با ماشین باری منتقل کرد، و خودش هم سوار بر همان دوچرخە با توبرە مشهورش از شهر خارج شد! بعدها شنیدم کە ابتدا بە یکی از روستاهای بزرگ رفتە، و بعد از آنجا بە شهر دیگری کوچیدەبودند. پدر همیشە می گفت کە استاد علی دوچرخە از آدمهائی است کە حرفە و ثروتش همیشە در جیبش هستند، بنابراین هیچ کجای دنیا دچار مشکل تامین مایحتاج خانوادە نخواهد شد.

استاد علی پسری داشت هم سن و سال من. با هم بە یک مدرسە می رفتیم، اما کلاسهایمان متفاوت بودند. منزل استاد کە تنها چند خانەای با ما فاصلە داشت، از بهترین خانەهای محلە ما بود. خانەای دو طبقە با پنجرەهای آهنی بزرگ آبی رنگ، و گلدانهای بزرگی کە از پشت شیشەها خودنمایی می کردند. گلدان هایی کە در آن گل یاس نبودند. روزهائی کە استاد دوچرخەاش را خانە جا می گذاشت و با پای پیادە بە بازار می رفت، پسرش من را همراە دو نفر دیگر از دوستانش بە خانەاشان می برد و با غرور خاصی دوچرخە پدر را نشان ما می داد. ما هم جلو دوچرخە می ایستادیم، و در حالیکە نگاهایمان پر از تعجب و حسرت بودند بە آرامی بر روی آن و چرخهای تحسین برانگیزش دست می کشیدیم. پسر استاد ضمن اینکە زود زود بە ما تذکر می داد کە دستمان را پس بکشیم و مواظب باشیم، از داستان چگونگی خرید دوچرخە پدرش می گفت. اینکە این دوچرخە از شهر بزرگی می آمد کە در آن ماشین ها آنقدر زیاد بودند کە برای گذشتن از خیابان باید از پاسبان اجازە می گرفتی، اینکە آنقدر آدمها زیاداند کە به زحمت می شود از خیابان و کوچەها گذشت. از خیابانهائی تعریف کرد کە آن سرشان ناپیدا بود. او گفت پدرش ابتدا دوچرخە را سوار بر یک ماشین بسیار بزرگ بە شهر همسایە آوردە، و از آنجا هم با یک ماشین مخصوص بە خانەاش منتقل کردەاست. بعد در حالیکە چشمانش برق می زدند گفت کە بزودی او هم یاد می گیرد چگونە دوچرخە براند، و بە محض یادگرفتن پدر قول دادە از همان شهر بزرگ برایش دوچرخە کوچکی بخرد. دوچرخەای کە قرار بود با همان ماشین باری بزرگ تا شهر همسایە بیاید، و از آنجا هم طبق معمول با ماشین مخصوصی بە اینجا.

و ماهها بعد کە پسر استاد دارای دوچرخە شد، من از اولین کسانی بودم کە می توانستم دوچرخە را هول بدهم، و تا خستە می شدم و یا سرعت دوچرخە اجازە می داد، ترکش را بگیرم و پا بە پای چرخهای روان و سریعش بدوم. و دوچرخە چە موجود خارق العادەای بود. و تن طرد و تیز من کە غروبها کە بر می گشتم خانە، آنقدر خستە بود کە طاقت خوردن شام را هم بە شیوە درست و حسابی نداشت. 

واقعیت آن بود کە استاد علی دوچرخە از آن آدمهائی بود کە احترام چیزهائی را کە داشت واقعا حفظ می کرد. با اینکە از عمر دوچرخەاش سالهای زیادی می گذشت، اما او آن را بەخوبی حفظ کردەبود. او روزهای تعطیلی حسابی بە آن می رسید، و مرتب پیش مرد تعمیرکاری کە در پایین شهر مغازە داشت آن را تعمیر می کرد. دوچرخە حسابی زنگ زدەبود، اما استاد دست بردار نبود. خودش می گفت مهم چرخها، زنجیر و ترمزش هستند! و البتە بدنەاش را هم آنقدر رنگ می کرد کە پوسیدگی ها را پنهان می کرد، اما پوسیدگی ها قوی تر بودند. دوبارە می آمدند. استاد دوچرخە را آنقدر رنگ کردەبود و لایەهای رنگ آنقدر غیراستادانە روی هم لایە لایە قرار گرفتەبودند کە میلەهایش جوری بە نظر می رسیدند، انگار با گذشت زمان پوستش حسابی چروکیدە شدەباشد.

و روزی کە آنها هم مانند همە هم محلی ها شهر را ترک کردند، من خیلی بە دوچرخە فکر کردم. با اینکە در شهر دوچرخە و ماشین زیاد شدەبودند، اما انگار دوچرخە استاد چیز دیگری بود.

پدر معتقد بود کە استاد علی دوچرخە ترسو ترین مرد شهر ما بود، زیرا با خانە بزرگی کە داشت هیچ الزامی بە ترک شهر نبود. و مادر در جواب می گفت کە فرار از جنگ هیچ ربطی بە بزرگ و کوچکی خانە ندارد آنقدر کە بحث بر سر ترسی است کە در دل آدمها می کارد.

و آن روزی کە آنها از شهر کوچیدند، گلدانهای پشت پنجرەهای بزرگ منزل استاد علی دوچرخە هم با اینکە گل یاسی میان آنها نبود برای همیشە رفتند. و خانە، تنها چند روزی سالم مثل همیشە گل سر سبد کوچە ما بود. طولی نکشید کە شیشەهایش شکستند و سکوتی سنگین آن را در خود گرفت. و احساس من این بود کە سکوت خانە استاد بعلت بزرگی خانەاشان از سکوت همە خانەهای دیگر بیشتر بود. خانەای کە بدون هیچ حیاطی از همان کنارە کوچە قد می کشید و بە آسمان می رفت. و پرندگانی کە کم کم در آنجا لانە کردند و کف اتاقها را با مدفوع خود پر پوشاندند.

اما علیرغم هر چیزی، این خانە استاد علی دوچرخە بود کە بە من می گفت سرانجام جنگ تمام می شود و شهر دوبارە آباد می گردد،… درست مانند قبل. قبلی کە حال مثل سابق نبود، و بسیار دور بە نظر می رسید.

 و من خیال می کنم کە اگر پدر دوچرخەای داشت، شاید جادەها درست مثل استاد علی صدایش می زدند و او بە آنها جواب می داد. حتی بدون جنگ. دوچرخەای کە لازم نبود حتما از شهرهای بزرگ بیاید. همان مغازە تعمیرکار پایین شهر، کافی بود.  

ادامە دارد… 

 

تاریخ انتشار : ۹ خرداد, ۱۴۰۱ ۱۰:۳۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چند کشور آماده‌اند که از همین فردا تولید سلاح هسته‌ای را آغاز کنند؟

ایران باید بماند و ما باید با ایران بمانیم

#سوزنبان

وارث شکست‌خورده و پرچم!

Lasting peace is only possible with active popular participation

نه قیام، نه تسلیم؛ سکوت پیش از خیزش یا تدبیری برای فردا؟