یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۵۵

یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۵۵

روایت مهتدی، فعال سیاسی و همسر آنیشا اسداللهی از انتقال همسرش و دیگر زندانیان زن از اوین به زندان قرچک
از چند روز، قبل از حمله یکی از اکانت‌های مرتبط با رژیم اسرائیل، این پیام را گذاشته بود که زدن سردر اوین، منتفی نیست. مسئله‌ای که نگرانی‌های ما را دوچندان...
۱۵ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: محمد جعفری
نویسنده: محمد جعفری
صدایی از حاشیه، تصویری از فریب: بزرگ‌نمایی یک صدا در غیاب پایگاه اجتماعی
این شعار نه‌تنها فراگیر نبوده، بلکه هم از نظر تعداد موارد وقوع و هم از نظر عمق پذیرش در میان توده‌های معترض، شعاری حاشیه‌ای و ناپایدار به‌شمار می‌آید. با وجود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
مردم عامل اصلی در امنیت وطن هستند- تجربه و برداشتی از جنگ دوازده روزه
مردم نشان دادند که وطن خود را دوست دارند و حاضرند برای بقای میهن، حتی از جان خود نیز بگذرند و با تمام مشکلات بسازند ولی با دشمن و خائنان...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
جهان تاریک است
گوشهایتان را مهر و موم کردید!؟- صدای مردم را نشنیدید!- از شما کاری ساخته نیست!- خیلی کارها کردید!- اما از بهار بویی نبردید- از شکفتن گلها در دامنه هایِ فلات-...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
به امید پیروزی نه در جنگ که بر جنگ
مادران صلح ایران ضمن محکومیت اقدامات غیر انسانی اسراییل، از جنابعالی به‌عنوان ریاست قوۀ قضاییه مصرانه تقاضا دارند در این شرایط بحرانی بنا بر اصل مدارا با رعایت عدل و...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مادران صلح ایران
نویسنده: مادران صلح ایران
بیانیۀ کانون نویسندگان ایران در بارۀ آنچه بر زندان اوین رفت
کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم‌کردن حملۀ تجاوزگرانه و جنایتکارانۀ رژیم اسراییل به ایران به‌طور عام و به زندان اوین به‌طور خاص و ابراز نگرانی شدید نسبت به سرنوشت نامعلوم همۀ...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
خاموشی صدای پیکارگر پرشور آرمان‌های چپ، در سوگ محمدتقی برومند (ب. کیوان)
او هرگز از آرمان‌های سوسیالیستی و اندیشه‌های چپ دست نکشید، و تا واپسین سال‌های عمر، به‌طور پیوسته به ترجمه، نگارش و پژوهش‌های نظری پرداخت. با اندوهی ژرف، درگذشت این انسان...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رفقا و دوستان زنده یادان
نویسنده: رفقا و دوستان زنده یادان

جنگ و گلهای یاس مادر (۶)

کتابها یار و یاور من می شوند. و ناگهان بە درون عمق زندگی پرتاب می شوم. پس زندگی تنها آن چیزی نیست کە می توان دید، لمس کرد و اندیشە کرد؛ بلکە آنی هم هست کە می شود خواند. و ناگهان این احساس به من دست می دهد کە دستی غیبی در کار هست تا این روزها را خلق کند برای اینکە من باشم و آدم دیگری شوم و در آیندە کارهای مهم، بسیار مهمی، انجام دهم. و گلهای یاس مادر را کلید باز کردن چنین دنیایی یافتم. و آن شب بە زیرزمین می روم، و مدت زیادی در کنار گلدانها می مانم. هرچند نور کم فروغ شب نمی گذارد رنگهایشان را از هم تمیز دهم. اما مهم این است آنها آنجایند.

مادر کە دیگر کسی را ندارد بە دیدارش برود، سعی می کند اوقات خود را بە چیزهای دیگری علاوە بر خانەداری همیشگی، کە در طی همە سالهای عمرش انجام دادەاست، مشغول کند. او شروع بە بافتن جوراب و دستکش برای زمستان می کند. اول برای من و بعد پدر. و هنگام بافتن می بینم کە همیشە آدامس دهانش است. آرام می جود و می بافد. مادر بیش از پیش بە سر را بە زیر انداختن و چیزها را از فاصلە نزدیک تماشا کردن، عادت می کند. مثل اینکە هر روز کە می گذرد از فاصلەها بیشتر فاصلە می گیرد. مادر بیشتر آدامس محلی می جود. آدامسی سفت و سفید و محکم کە بعد از اینکە در دهان آب می شود، بە دندانها و لثەها می چسبد و باید همیشە تلاش کرد کە با زبان و حرکت ویژە ماهیچەهای دهان آن را جدا کرد تا بهتر در غار دهان بچرخد. و مادر در این کار استاد است. و کار من از جملە می شود نگریستن بە مادر هنگامیکە می بافد و می جود.

و من کتابهای پارسال را می آورم و آنها را ورق می زنم. مادر غمگینانە بە من نگاهی می کند، و می گوید امسال مدرسە تعطیل است. و من کە نمی دانم این یک جملە خبریست یا پرسشی، با چشمانی منتظر بە مادر نگاە می کنم. و پیش خودم می گویم کە جملە حتما تاکیدی است، تنها اینکە مادر حواسش بە بافتن است. و من دوبارە یادم می آید کە مدرسە تعطیل است. و ناگهان احساس خوبی بهم دست می دهد. اضطراب روزهای جنگ را بە اضطراب روزهای مدرسە ترجیح می دهم. این روزها احساس می کنم بیشتر خودمم. انگار دارم بیشتر از وقتی کە در مدرسە بودم،  یاد می گیرم. بدون هیچ گونە معلمی. شاید علت آن بیشتر فکر کردن باشد. و شرایط بشدت غیرعادی زندگی جدیدمان. اما من واقعا دارم چی یاد می گیرم؟ نە، چیزی یاد نمی گیرم، نە شیمی و نە فیزیکی و نە ریاضی و…، نە صبر کن! من اما دارم یاد می گیرم. و ناگهان می فهمم کە در جنگ آدمها بیشتر فکر می کنند، درست بە اساسی ترین مسائل وجود، مثلا بودن و نبودن، مثلا اینکە چرا انسان زندگی می کند و چرا باید در راە میهن با آدمهائی کە نمی شناسد و هیچ وقت آنها را ندیدە، بجنگد، بکشد و بمیرد. و آیا حفظ میهن، ارزش این همە ویرانی و جان انسانها را دارد.

احساس من این است کە کتاب تاریخ بیشتر بە این روزها می خورد. اینکە تاریخ یعنی تاریخ جنگها و آدمهائی کە جرات کردند زندگی عادی را بەهم بزنند و برای خلق دورانی کاملا جدید شمشیرها و تفنگها را از رو ببندند، بیشتر از پیش برای من محرز شد. زندگی عادی هیچ تاریخی ندارد. تاریخ سازان، جنگجویان و جنگ طلبان بودند. بدون ناپلئون و بدون هیتلر نام فرانسە و آلمان هیچ وقت در این حد بر روی زبانها نمی افتاد. و یا تاریخ جنگ داخلی آمریکا، یا چنگیز و همە پادشاهان قدیمی کە در رویای کشورگشائی و بسط قلمرو از مرزها گذشتند، آن را تحقیر کردند و درست مانند خدایان در فکر خلق جهانی دیگر افتادند. ملت های بزرگ، ملتهای جنگجو و جنگ طلب بودند. تنها آنی تاریخ می سازد کە جرات دارد از لاک خود بیرون آمدە و بە ستیز با دنیا بپردازد. بقیە تنها ابزار آنهایند،… از جان و زندگی آدمها گرفتە تا تمام نعمات مادی کە تولید می کنند.

و من ناگهان از بافتنهای مادر، جویدن آدامس ها و نیز از گوش دادنهای بی پایان پدر بە رادیو متنفر شدم. و خودمان را بەناگاە چقدر حقیر یافتم. و حقیرتر از ما، همسایگانی کە از ترس جنگ کوچیدەبودند. و بازندگان تاریخ کوچندگانند. آنانی اند کە جرات ندارند در جنگها بمانند و تاریخ خود را در میان خون و ویرانی و ترس رقم بزنند. و ناگهان چقدر احساس غروری در خود یافتم! و این چنین من شدم انسانی ماندە در میان افکار و احساسات متناقض. و زندگی همین است. و بە آدمهائی فکر کردم کە روزها از شهر می گذشتند، غروب یا شبها بە جبهەها می رسیدند و ماهها در میان آتش و دود می ماندند. آنها بە آغوش طبیعت باز می گشتند. روزها و شب هایشان را در سوراخها و چالەهائی کە در زمین کندەبودند، می گذراندند. و زندگی در طبیعت پذیرش مرگ را آسانتر می کند. بوی خاک، ترس را می زداید. احساس تعلق راستین را زندە می کند و آدمها می فهمند کە خانەها چقدر آنها را ترسو بار آوردەاند.

و من هم می خواهم مرد بزرگ تاریخ شوم. اما چگونە؟ خیلی سادە، تنها با پیوستن بە جنگ. ولی خیلی سریع متوجە می شوم کە برای بزرگ بودن باید شروع کنندە هم بود. و هیتلر، در جنگ اول تنها سرباز سادەای بود و این تنها در جنگ دوم بود کە رهبر شد. و در جنگ دوم بود نامش بر سر زبانها افتاد. و من از خودم بدم می آید. و از سنی کە در آن قرار دارم، بدم می آید. زمان بە هیچ وجە بە نفع من نیست. اما مگر نە اینکە کسانی باید باشند تا زمانهائی از این دست را بە گونەای دیگر باز گویند. و آنانی کە می مانند بهتر تعریف می کنند. جنگ را باید زیست. امری کە پدر با آن موافق نیست. او شنیدن جنگ را ترجیح می دهد. و لعنت می فرستد کە چرا بە گاە خود رادیوی بهتری نخریدە است. و خانە ما غروبها و شبها لبریز از پارازیت می شود. اما پدر گوشهای خوبی دارد. او آنچە را کە لازم است می شنود و در تنهائی خود نشخوار می کند. پدر، مثل گاو چهار تا معدە دارد. و سالهای جنگ برای او می شوند تلفیقی از بوی سیگار، اخبار و هیجانی کە در هوا جاریست.

 و ناگهان بە درون عمق زندگی پرتاب می شوم

و من کتابهای مدرسە را بە کمد پستوی خانە نقل می کنم، و بە جایش شروع بە خواندن داستان می کنم. و در حیاط یکی از همسایەهای کوچیدە، مجموعە خوبی از کتاب پیدا می کنم. کتابهائی در اتاقکی در حیاط با دری بدون قفل، کە بە نظر می رسد بە علت عجلەای کە برای فرار از شهر داشتەاند، فراموش کردەاند قفل کنند. و کتابها یار و یاور من می شوند. و ناگهان بە درون عمق زندگی پرتاب می شوم. پس زندگی تنها آن چیزی نیست کە می توان دید، لمس کرد و اندیشە کرد؛ بلکە آنی هم هست کە می شود خواند. و ناگهان این احساس به من دست می دهد کە دستی غیبی در کار هست تا این روزها را خلق کند برای اینکە من باشم و آدم دیگری شوم و در آیندە کارهای مهم، بسیار مهمی، انجام دهم. و گلهای یاس مادر را کلید باز کردن چنین دنیایی یافتم. و آن شب بە زیرزمین می روم، و مدت زیادی در کنار گلدانها می مانم. هرچند نور کم فروغ شب نمی گذارد رنگهایشان را از هم تمیز دهم. اما مهم این است آنها آنجایند.

و چند روز بعد علمیات بزرگی می شود. شهر ما در زیر غریو ترسناک هواپیماها و انفجارهای مهیبی کە همە جا را در دوردستها می لرزانند، گرفتار می شود. و انفجارهائی کە شهر را نیز در آغوش سهمناک خود می گیرند. اما خوشبختانە خانە ما با اینکە دیوارهایش ترک بر می دارند، می ماند. گوئی کسی یا چیزی از آن مواظبت می کند. و روزی بە مادرم می گویم کە نگران نباشد ما زندە می مانیم. و گونەهای مادر از اشک خیس می شود و لبخندی می زند. و می گوید کە این را خیلی وقتە کە می داند!

در جنگ مهم زندەماندن است. و زندگی طوریست کە انگار نمی گذارد همگان با هم برای همیشە محو شوند.

ادامە دارد…

 

تاریخ انتشار : ۲۰ فروردین, ۱۴۰۱ ۶:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

روایت مهتدی، فعال سیاسی و همسر آنیشا اسداللهی از انتقال همسرش و دیگر زندانیان زن از اوین به زندان قرچک

صدایی از حاشیه، تصویری از فریب: بزرگ‌نمایی یک صدا در غیاب پایگاه اجتماعی

مردم عامل اصلی در امنیت وطن هستند- تجربه و برداشتی از جنگ دوازده روزه

جهان تاریک است

به امید پیروزی نه در جنگ که بر جنگ

بیانیۀ کانون نویسندگان ایران در بارۀ آنچه بر زندان اوین رفت