در بخش نخست این مطلب (خشونت گفتمان ناخوش آیند) گفته شد که خشونت بطور کلی به دو نوع احساسی و ابزاری تقسیم می شود و حضور دو عامل ترس و حالت افراطی “ابراز وجود” در فرد یا حکومت در بکارگیری آن نقش بنیادین دارند. همچنین رویکردهای بیولوژیک، فرهنگی، تربیتی و اجتماعی خشونت را مورد بررسی قرار دادیم. در این بخش، نخست به پدیده شهروند نگهبان (۱) می پردازیم و سپس برای شناساندن بیشتر موضوع، دو نمونه سینمایی از این پدیده را مورد بررسی قرار می دهیم. در پایان نیز یک نمونه سینمایی از بکارگیری خشونت در اثر موقعیت (استیصال)ی که فرد در آن گیر کرده است، را مورد بررسی قرار خواهیم داد. تأکید در این مطلب بر بار ارزشی، عادلانه یا نا عادلانه، بودن عمل شهروند نگهبان نیست بلکه بر خصلت خودسرانه آن است.
شهروند نگهبان فردی است که خود را مجری قانون می پندارد و افرادی را که در دید او نامطلوب هستند، خودسرانه به مجازات می رساند. شهروند نگهبان در اشکال متفاوتی ظاهر می شود. گاهی پلیسی است که از اختیارات خود فراتر می رود و متهمی را بدون در نظرگرفتن حقوق قانونی او، مجازات می کند. گاهی شهروند دلسوزی است که سعی در نجات “معصومیت” دارد و افرادی را که در دید او ظالم هستند به مجازات می رساند. گاهی مردی از اعضای خانواده است که زنی را به علت چیزی که در دید او خیانت ناموسی محسوب می شود، به قتل می رساند. و گاهی فرد متعصبی است که وجود گروه های دیگر را “تهدید”ی برای جامعه به حساب می آورد و در جهت سرکوب آن ها برمی آید. در مواردی نیز حکومت ها این افراد رادر جهت سرکوب مخالفان خود سامان می دهند.
شهروند نگهبان مجموعه ای از ارزش ها و هنجارها را آموخته است و آن ها را معیار تشخیص درست از نادرست قرار می دهد. او به نیک بودن عمل خود و پیامدهای مفید آن اعتقاد کامل دارد. مرز بسیار محدودی در باره آزادی بیان و آزادی رفتار دارد. حاضر نیست حقوق دیگران را در گزینش راهی متفاوت بپذیرد زیرا هر راه دیگری در دید او انحراف از اصل بشمار می آید و می تواند منشاء شر واقع گردد. اندیشه مخالف او را آزار می دهد و به همین دلیل کتاب های ناباب را ممنوع می کند و تصاویر ناپسند را می پوشاند. بطور مثال در یکی از محله های مذهبی شهر آنتورپن بلژیک، تابلوهای تبلیغاتی مربوط به جشن ها، مهمانی ها، نوشیدنی های الکلی و دفاتر مسافرتی غالبا” هدف رنگپاشی قرار می گیرند و قسمت های برهنه شکم یا سینه زنان را نیز با رنگ سیاه می کنند (برای دیدن عکس ها به لینک زیر مطلب مراجعه کنید).
شهروند نگهبان هر چیز متفاوت با آنچه خود درست می پندارد، را غیر و بیگانه می بیند و آن را مانند یک تهدید بیرونی تجربه می کند. رون هوبارد (۲) پژوهشگر آمریکایی می گوید: “ضرورت از میان برداشتن تهدید دیگران ریشه عمیق در نیاز فرد به خلوص و پاکی دارد”. همانگونه که هنگام شستن مواد غذایی میان تمیز و آلوده تفاوت گذاشته می شود میان شهروندان مطلوب و معتادان، روسپیان، بی خانمان ها و مخالفان حکومت نیز تفاوت گذاشته می شود. جامعه و حکومت برای راندن این گروه ها، به آن ها برچسب (۳) های ننگ آور را می زنند. بطور مثال می گویند همه معتادها قاچاقچی، همه روسپیان بی شرم و همه مخالفان اغتشاشگر هستند.
به نظر ایروینگ گوفمان (۴)، جامعه شناس، “برچسب ویژگی است که نسبت دادن آن به کسی، او را بشدت بدنام و بی اعتبار می کند”. او همچنین برچسب زدن (۵) را مجموعه ای از فعالیت های اجتماعی می داند که منجر به این تصویرسازی می شوند که گروه های معینی از شهروندان موجوداتی مطرود هستند که از کرات دیگر آمده اند. هدف و کارکرد این فعالیت ها این است که این گروه ها را نامطلوب و خطرناک جلوه دهند. لوئی تاکاهاشی (۶) که تحقیقات بسیاری در کادر نیم بای (۷) انجام داده است دلایل طرد این گروه ها توسط جامعه یا حکومت را چنین خلاصه می کند:” نامولد، خطرناک و غیرقابل اصلاح” پنداشتن آن ها.
فیلم ها
بی تردید هرکدام از ما هنگام تماشای یک فیلم برای قهرمان آن که ناگهان سر رسیده و مشغول درهم کوبیدن آدم بد داستان بود، دست زده ایم. این احساس، ناشی از خواست قلبی ما برای پیروزی خوب بر بد است. در این گونه فیلم ها حتی پلیس نیز برای قهرمان تفاهم نشان می دهد و بر اقدام غیرقانونی او در از میان بردن افراد شرور سرپوش می گذارد. فیلم معمولا” داده های کافی برای شناخت متن حوادث به دست نمی دهد و بیننده را ناگزیر از یک داوری سیاه و سفید می کند. بیننده آرمان خواه، ناخودآگاه از قهرمان جانبداری می کند زیرا پی آمد عمل قهرمان در دید او ایجاد دنیایی امن (۸) و عاری از بدی است. اما در واقعیت، روندهای جامعه از این نمادسازی ها پی روی نمی کنند و راه حل های آرمان خواهانه در تنظیم روابط افراد یک جامعه که از ظرافت ها و جزئیات بسیار برخوردار است، کارکرد ندارند.
هری کثیف (۹): دیکتاتور شیرین (۱۰)
کارآگاه هری کالاهان عاشق کارش است. او از روابط بی بند وبار جنسی که شهر سانفرانسیسکو را در آغاز سال های دهه ۷۰ اشباع کرده و ارزش ها و مناسبات مردم را تغییر داده است، بیزار است و تصمیم دارد با نمادهای جدیدی که ارزش های تثبیت شده آمریکایی در باره جامعه و خانواده را به نابودی تهدید میکنند، مقابله کند. او در این راه تا آنجا پیش می رود که برای بدست آوردن اطلاعات مورد نیازش، با متهمان بدرفتاری شدید میکند. اما علیرغم این شیوه خشن و غیرقانونی، شخصیت کارآگاه هری کالاهان که نقشش بطور چشمگیری توسط کلینت ایستوود (۱۱) بازی شد، مورد توجه عموم مردم قرار گرفت. شاید بیشتر به این دلیل که مردم او را نماد مبارزه با ناامنی میدانستند.
رؤسای هری (شهردار و وزارت دادگستری) از شیوه (اول شلیک بعد قرائت حقوق) ای که او در مورد متهمان بکار میبرد ناراضی هستند. در عوض هری هم خشم خود را از برخورد نرم لیبرالی آن ها با جنایتکاران پنهان نمیکند. هری با آدمکشی روانی (عقرب) درگیر است که قتل های متوالی مرتکب شده است و از خود هری نیز نفرت شخصی دارد. عقرب ترکیبی از جنایتکاران واقعی آن زمان مانند چارلزمانسون (۱۲) است. کارگردان بر ترس مردم از این موضوع انگشت می گذارد که جنایتکاران مجازات مناسب با جرایمشان را نمیگیرند. وقتی که عقرب دختر جوانی را میرباید و او را با کپسول اکسیژنی که فقط برای چند ساعت کافی است، زنده بگور میکند، هری برای یافتن او دست به هر کاری میزند و آماده است تا هر قانونی را زیر پا گذارد. هری دختر را نجات میدهد و عقرب را تحویل قانون میدهد اما قانون به علت نبودن مدرک کافی او را آزاد میکند. عقرب با پرداخت پول به فردی از او تقاضا میکند که صورتش را با مشت له کند و تهمت انجام این عمل را به هری میزند و از دست او شکایت میکند. قانون حرف او را باور میکند و هری موقتا” از پرونده برکنار میشود. وقتی که اتوبوسی حامل تعدادی بچه مدرسه به گروگان گرفته میشود، هری از روی مشخصات رباینده می فهمد که عقرب است و با ماگنوم ۴۴ روی پل هوایی اتوبان، رسیدن او را انتظار میکشد. وقتی چشمان عقرب به چشمان هری میافتد، هری با آن اندام و کت و شلوار و عینک دودی، دیگر شبیه به یک پلیس معمولی نیست بلکه بیشتر به خدایی شباهت دارد که ردای نجات به تن کرده و گروگان گیر را به وحشت انداخته است. نه تنها در این سکانس بلکه در سکانس های استادیوم ورزشی و سکانس نهایی، کارآگاه کالاهان دچار این تردید است که آیا عقرب را بکشد یا دستگیر کند؟
در سکانس میدان ورزشی، هری عقرب را برای نخستین بار به دام انداخته است. دوربین از نمایی بسته به عقب می رود و دو مرد را در نمایی عمومی و کاملا” دور نمایش میدهد. آنها تنهای تنها هستند. هیچ بیننده ای وجود ندارد. هری برای یک لحظه تصمیم میگیرد او را بکشد، اما او از فرصت پیش آمده سوءاستفاده نمی کند. ” دندان خشم بر جگر خسته” (۱۳) می نهد و حقوق او را قرائت و به دستگیری و تحویل او به زندان اکتفا می کند.
در سکانس نهایی، هری عقرب را کنار باتلاقی بدام انداخته است و از فاصله نسبتا” دور او را با اسلحه تهدید میکند که تسلیم شود. هردو تردید دارند که هنوز گلوله ای در اسلحه هری باقی مانده باشد. عقرب با تردید به اسلحه خودش که هنوز پر است و در نزدیکی او روی زمین افتاده است، نگاه میکند. هری می گوید: “میدونم به چی فکر می کنی. داری فکر می کنی که پنج تا شلیک کرده یا شش تا. حقیقتشو بگم، شمارش از دست خودم هم بیرون رفته، ولی بدون که این یک مگنوم چهل و چهاره، قویترین اسلحه دستی دنیا، و میتونه سرتو از تنت جدا کنه. حالا باید از خودت سئوال کنی، خوشحال می شم اگه بکشمت؟ ها، آشغال کثیف؟”. عقرب به طرف اسلحه اش هجوم می آورد اما هری شلیک میکند و سرانجام او را به قتل می رساند.
در تمام طول فیلم، کارآگاه هری کالاهان در پی اثبات این مدعا است که خلافکارانی مانند عقرب غیرقابل اصلاح هستند و رعایت کامل قانون در باره آن ها ساده انگاری است. اجرای قانون نیاز به قاطعیت دارد و در این راستا اسلحه نقش مهمی را بازی میکند. او این شهروندان (خلافکار) را تهدیدی برای جامعه به حساب می آورد و به همین دلیل در پی حذف آن ها است. در حالیکه قانونگذار رعایت حقوق خلافکاران (۱۴) را نیز جزو حقوق شهروندی می داند که کارکرد تلطیف و تعدیل روابط جامعه را دارد. نادیده گرفتن حقوق یکدسته از شهروندان، حتی اگر خلافکار باشند، باعث شکل گرفتن فضایی میشود که در آن رعایت حقوق سایر شهروندان نیز به مخاطره میافتد.
نکته دیگر این است که در سرتاسر فیلم بر اسلحه هری کالاهان که ماگنوم ۴۴ است و شلیک گلوله ای از آن قادر است فیلی را از پای درآورد، تأکید می شود. نمونه ایرانی هری کثیف، غلام ژاندارم امان منطقی است که در زمان خودش با انتقادات فراوانی روبرو شد. ترانه این فیلم با ترجیع بند “برنو برنو برنو حرکت اول باز از نو” بر اعمال خشونت برای حل اختلافات تأکید میکند. فیلم دارای چاشنی سیاسی است و از فعالیت های رضاخان در برقراری نظم و قانون طرفداری میکند.
راننده تاکسی (۱۵): رمانتیسم
تراویس، سربازی که تازه از جنگ ویتنام به نیویورک برگشته، شب ها خوابش نمی برد و بهمین دلیل راننده تاکسی شب شده است. تراویس خود را تنهای تنها حس میکند. میل دارد با کسی حرف بزند. در خیابان توسط فاحشه جوانی (۱۶) وسوسه میشود. دخترک با ایماء به او میگوید اگر تصمیم به همخوابگی دارد باید اول سی دلار به آن مرد قوی هیکلی که سر خیابان ایستاده است، بپردازد و تراویس متعجب میشود که چرا برای گپ زدن با یک انسان باید پول گزافی پرداخت کند. تراویس همراه دخترک به اتاقی در بالای یک ساختمان نامرتب می رود. او سیگاری آتش میزند و به تراویس می گوید که فقط پانزده دقیقه فرصت دارد و می پرسد که از چه کاری لذت می برد و شروع میکند به باز کردن دکمه های شلوار تراویس. تراویس وحشت زده خود را عقب میکشد و می گوید فقط میخواهد حرف بزند و بعدا” برای او در خیابان بستنی میخرد. این گفتمان ظاهرا” عجیب سبب دوستی آنها میشود. همزمان تراویس عاشق زنی میشود که مسئول تبلیغاتی یک کاندیدای ریاست جمهوری است. اولین شب بیرون رفتنشان زن را به دیدن یک فیلم پورنو می برد چون فکر می کرده که فیلم جالبی است. زن از دیدن فیلم پورنو شرمنده میشود و با او قطع رابطه میکند. تراویس کاندیدای ریاست جمهوری را رباینده عشق خود قلمداد میکند و تصمیم به ترور او میگیرد. یک چمدان اسلحه می خرد و سپس به شیوه گلادیاتورها موهای سرش را از اطراف میتراشد و در وسط کاکل بزرگی درست میکند. روز اجرای ترور مورد شک پلیس واقع میشود و ناموفق در اجرای تصمیمش ناچار به فرار میشود. تراویس سرخورده و خشمگین از آنجا به خانه ای می رود که جودی فاستر فاحشگی ولی پولش را پاانداز قوی هیکل دریافت میکند. و حمام خون براه می اندازد. پلیس قتل خلافکاران را نادیده میگیرد و تراویس بدون محاکمه آزاد میشود. در پایان فیلم تراویس نامه ای از پدرومادر دخترک میگیرد که در آن بخاطر نجات دخترشان از زندگی فلاکتبار تشکر میکنند. در این فیلم نیز قهرمان، تراویس، خود را وکیل جامعه محسوب می کند و از جانب آن دست به گزینشی مرگبار می زند. در این راستا هم هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد، بلکه در فاصله میان فکر و عمل، ابزار کارش را فراهم میکند.
تراویس که در ویتنام به خاطر حفظ ارزش های آمریکایی آدم کشته است، در هنگام کار شبانه با صحنهها و اتفاقاتی روبرو میشود که باور او را به این ارزشها متزلل میکند: سیاستمداران دروغ می گویند، پااندازها دختران جوان را به فاحشگی می گیرند و همسران به هم خیانت می کنند. تراویس مصداق کسانی است که پوپر در باره آن ها چنین می نویسد: “زیباپرستی و رادیکالیسم ناگزیر ما را به ترک عقل سوق میدهند و از سر استیصال و درماندگی، امید به معجزات سیاسی را جانشین عقل میکند. منشأ این موضع و نگرش غیرعقلانی، سرمست شدن از رؤیای عالمی زیباست، همان چیزی است که من اسمش را رمانتیسم می گذارم …بهرحال همیشه به جای عقل، به هیجان های ما متوسل میشود و به رغم کمال حسن نیت برای برپاساختن بهشت روی زمین، به تنها کاری که کامیاب میشود تبدیل زمین به جهنم است – جهنمی که فقط انسان می تواند برای همنوعانش تدارک ببیند” (۱۷).
سگهای پوشالی(۱۸): دگردیسی وارونه
فکر کنم شاید افراد نسل من فیلم های “این گروه خشن”، “این فرار مرگبار”، “صلیب آهنین” و “سگهای پوشالی” از این کارگردان را به خاطر داشته باشند. او مدتی کمک کارگردان دان سیگل بوده است. فیلم های پکین پا معمولا” در باره تعدادی مرد است که خشونت در میان آنها سرباز میکند و کنترل همه چیز از دست خارج میشود. به این ترتیب او خشونت را مقوله ای مردانه تصویر میکند. در فیلم سگ های پوشالی خشونت در متن حوادث شکل می گیرد و مردان در بکارگیری آن نقش اصلی را بازی میکنند اما با دو فیلم بالا یک تفاوت بنیادی دارد (۱۹).
قهرمان داستان سگهای پوشالی، دیوید سامر، همراه همسرش (امی) به زادگاه امی، دهکده ای سرد، مرطوب و غیرتوریستی، در انگلستان می روند که زندگی کنند. دیوید، پروفسور ریاضی، مرد جوان و مطیعی است که پایبند فرهنگ و مقررات زندگی ایده آل آمریکایی (فیلم در انگلستان اتفاق میافتد) است: هرروز صبح به محل کارش میرود. به کلیسا کمک خیریه میکند و زن جوانش را می پرستد. یک چپ لیبرال صلحدوست با عینک ذره بینی که دوست دارد با همه رفت و آمد کند. خلاصه از آن دسته آدم های صاف و ساده ای که به نظر کارگردان صدسال زودتر از زمان خود به دنیا آمده است. در دهکده زنش توجه مردان، همان دهاتی های ذمخت و خشن با دست های پینه بسته، را آرام آرام جلب میکند. تا آن که چهار تن از ساکنین محله به خانه او حمله می کنند، خانه اش را اشغال و به زنش تجاوز میکنند. مهاجمان همان کارگران محلی هستند که یکی از آنها قبلا” خاطرخواه امی بوده است. کارمند خیرخواه ناگهان به گرگی هار تبدیل میشود و صفات انسانی خود را از دست میدهد و دست به انتقام وحشتناکی میزند و هرچهار مهاجم را به قتل میرساند. حاصل این روند فراتررفتن قربانی از مهاجمین است. این فیلم در زمان خودش مخالفت های زیادی برانگیخت چون انتقام و تلافی را لذت بخش القاء میکند. پکین پا خودش گفته است “می خواستم فاشیسم نهفته در درون هر آدمی را نشان دهم”.
۱. Home guard برای نخستین بار میان سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ در انگلستان تشکیل شد. برای داده های بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
۲. Ron Hubbard پژوهشگر آمریکایی ۱۹۸۶ – ۱۹۱۱
۳. Stigma
۴. Irving Gogmann
۵. Stigmatize
۶. Lois Takahashi
۷.mbyNi (Not in my back Yard)
۸. با کمی تغییر، همین نیاز به امن بودن محیط زندگی، یکی از دلایل علاقه (برخی) افراد به دیدن فیلم های ترسناک است. بیننده از مقایسه ناخودآگاه شرایط امن خود با شرایط ترسناکی که قهرمانان فیلم در آن بسر می برند، لذت می برد زیرا امنیت پس از هوا، آب و غذا مهمترین نیاز انسان است. .
۹. Dirty Harry محصول ۱۹۷۱ به کارگردانی دان سیگل
۱۰. اصطلاح دیکتاتور شیرین را مصداق کسانی آورده ام که با نیت خیرخواهانه در زندگی دیگران اعمال سلیقه می کنند.
۱۱. کلینت ایستیوود از سال ۸۶ تا ۸۸ از طرف جمهوریخواهان شهردار شهر کارمل بای ده سی در ایالت کالیفرنیا بود.
۱۲.Charles Manson
۱۳. احمد شاملو
۱۴. در هلند دادگاه دوتن از کارکنان فروشگاهی که دزدی را دستگیر کرده بودند جریمه نقدی کرد چون پس از دستگیری، مشتی را حواله چانه دزد کرده بودند. استدلال دادگاه این بود که بکارگیری خشونت محدود برای دستگیری، مورد پذیرش است ولی زدن مشت پس از دستگیری ضرورتی نداشته است. اما چرا بکارگیری خشونت محدود؟ قانون دفاع از خود که در آمریکا اجازه میدهد دزدی را که وارد خانه شده بقتل برسانی در خیلی از دمکراسی ها وجود ندارد. اگر پسر شانزده ساله ای از روی ناچاری تلفن همراه همسایه را بدزدد، انواع و اقسام بیمه ها موجود است که زیان را جبران کند. بنابراین کشتن دزد توسط صاحب خانه جایز نیست ولی تلاش یا تقلا برای دستگیری او منع قانونی ندارد!
۱۵. Taxi driver محصول ۱۹۷۶ به کارگردانی مارتین اسکورسی
۱۶. این نقش را جودی فاستر که در آن زمان چهارده ساله بود، بازی کرده است.
۱۷. جامعه باز و دشمنانش، ترجمه عزت الله فولادوند.
۱۸.Straw dogs محصول ۱۹۷۱ به کارگردانی سام پکین پا. سگهای پوشالی ۱۸ سال در انگلستان ممنوع النمایش بود. فیلم خشونت را یکی از فعالیت های اجتناب ناپذیر زندگی امروز بشر قلمداد میکند. به نظر پکین پا خشونت با زندگی مردانه تنیده شده است و مجموعا” سیر و سفری بشمار می آید که در پایان آن “بچه” به “مرد” تبدیل میشود . پکین پا در زندگی خصوصی و کاری خود به بداخلاقی، زنباره گی، مست بازی و اسلحه بازی مشهور بود. آدمی بود که سر صحنه به همکارانش توهین می کرد و نمونه کامل یک مرد “ماچو” بود که حرف هیچ کس را نمی پذیرفت. همچنین این فیلم پیش داوری تبعیض گرایانه بسیار آشکاری در باره نوع معینی از کارگران دارد.
۱۹. گرچه علت بکارگیری خشونت توسط قهرمانان این فیلم ها خشم و عصبانیت آن ها است اما با هم یک تفاوت بنیادین دارند. در هری کثیف و راننده تاکسی، هری و تراویس از روی انتخاب دست به خشونت می زنند اما در سگ های پوشالی، دیوید از روی ناچاری دگرگون میشود.
برای داده های بیشتر در باره هوم – گارد به لینک زیر مراجعه کنید
http://en.wikipedia.org/wiki/Home_Guard_(United_Kingdom)
برای دیدن عکس های محله مذهبی در شهر آنتورپن بلژیک به لینک زیر مراجعه کنید
Belgiëlei/Mercatorstraat in Antwerpen