آری؛ بهار در زمستان آمد. خیابان معجزه ها می آفریند. از کودکان، زنان، جوانان، کارگران، دانشجویان قهرمانانی می سازند که به اصطلاح انقلابیون خیالش را هم نمیکردند. در شرایطی که احزاب مخالف تحول گرا شعار های استراتژیک و مرحله ای خود را تنظیم کرده و در نسخه ها پیچیده و به مردم و روشنفکران سیاسی تحویل میدهند. مردم کوچه و بازار شعارهائی را می دهند که هنوز که هنوز است، احزاب سیاسی انقلابی و به اصطلاح تحول گرا به خود جرات تکرار آن شعارها را نمیدهند
آری خیابان سخن میگوید. خیابان در حالی سخن میگوید که هنوز تحول گرایان انقلابی ما از ترس اینکه مبادا خیزش های مردمی تا آنجا پیش برود که پایه های جناح اپوزیسیون درون حکومتی به خطر بیافتد. آنهائی که تمام سرمایه گذاری استراتژیک خویش را بر پیوندی با به اصلاح طلبان حکومتی بنا نهاده بودند، هنوز از جنبش خیابان در وحشت می باشند. علّت چیست؟ علت این است که استراتژی سیاسی آنها نه عبور از جمهوری اسلامی ایران، بلکه اصلاح قدم به قدم آن به قیمت زجر کش کردن روزانه دهها میلیون مردم ایران بود.
عده ای در لاک خود فرو رفته اند و صدایشان در نمی آید. عده ای به خود جرات داده و ادامه یابی حرکت خیابان را به “آشوبگران” نسبت می دهند. خوشبختانه اکثریت مثل اینکه آب سردی بر سرشان ریخته شده باشد، از خواب جهیده و به دنبال حرکت خیابان راه افتاده، از آن حمایت کرده و تلاش دارند تا خود را به آن برسانند. آری اکثریت نیروهای سیاسی تحول گرا و دموکراتیک و خصوصا چپ، بصورتی گیج و منگ، به دنبال این حرکت افتاده اند و تلاش دارند تا خود را با آن همنوا و هماهنگ کنند.
آری؛ سازمان های پیشاهنگ، احزاب چپ دموکرات، احزاب دموکراتیک و ترقیخواه در تعریف شعار سیاسی استراتژیک و مرحله ای خویش با سرگیجه گی مواجه شده اند. شعارها و خواسته های سیاسی خیابان به مراتب از شعارهای استراتژیک آنها فراتر می رود. آنهائی که هم به ولی فقیه نامه می نوشتند، هم خواهان حذف سیاسی ولی فقیه بودند. آنهائی که هم شعار عبور از جمهوری اسلامی ایران را می دادند، هم خواهان وحدتی با به اصطلاح اصلاح طلبان درون حکومتی بودند. آنهائی که با وجود به خیابان ریختن دهها میلیون از فرط فقر، بیکاری و خفقان سیاسی فرهنگی اجتماعی هنوز تلاش در این دارند تا استفاده از شکاف های درون حکومتی را به تاکتیک محوری و استراتژیک سیاسی تحویل نمایند که در نفس خود آفریدن گریزگاهی برای حفظ کلیت نظام اسلامی می باشد، در قلب خود از پیشرفت سریع این جنبش خیابان وحشت دارند. آنها به هیچ وجه خود را برای چنین خیزشی آماده نکرده بودند. زیرا آنها هیچگاه به جنبش خیابان باور نداشته اند. آنها چشم در بده بستان ها و نشست و برخاست های پشت پرده با سبزینه پوشان داشته و دارند.
ای به خواب رفته گان، خیابان فریاد می زند، خانه از پای بست ویران است. بند نقش ایوان را دیگر فراموش کنید. شعار سیاسی استراتژیک و مرحله ای خود را بر اساس چنین واقعیتی فورمولبندی بکنید. همین بیماری موجب میشود تا پروژه وحدت چپ ما بعد از ده سال به بن بست رسیده و شکست بخورد. به همین دلیل است که نوشتن یک منشور دو صفحه ای برای پروژه وحدت چپ ایران بیش از یکسال و نیم طول می کشد. حالا شما خواهان این هستید که برای حذف ولایت فقیه رفراندم تشکیل شود قانون اساسی جدید بنویسید؟ قبل از اینکه این رفراندم شما برگذار شود، خیابان طی رفراندم ده روز گذشته خود نه تنها به ولایت فقیه، بلکه به کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران “نه” گفته است. شعار استراتژیک سیاسی شما در مقابل شعار خیابان چیست؟
آنهائی که روزهای انتخابات فرمایشی مهندسی شده آقای روحانی، دهها بار در روز انگشت های رنگی شده خود را با نشانه “من به روحانی رای می دهم” در دنیای مجازی به نمایش میگذاشتند و خود را از پیش کسوتان انقلابی جنبش چپ معرفی می کردند، دیگر روزهاست سکوت کرده اند. آنها هر از چندگاهی که پیدایشان میشود، بیشتر از آقای خامنه ای وحشت خود را از خیزش این جنبش مردمی اعلام کرده و از مسئولین میخواهند به به خواسته های مردم رسیدگی نمایند.
درها را باز بگذارید تا کنده شدگان از حکومت به صفوف مردمی و نیروها و سازمان های مردمی بپیوندند، نه اینکه برعکس، چنان چشم خود را به شکاف های درون حکومت بدوزید و در آنجا به دنبال یارگیری هائی بگردید که فراموشتان شود این شماها هستید که آلت دست و بازیچه حکومتیان قرار گرفته اید، نه برعکس. این شما نیستید که از به اصطلاح پتانسیل های شکاف درون حکومتی استفاده کرده باشید. شاید این خیابان باشد که شماها را مجبور کند تا هرچه سریع تر کنگره وحدت را تشکیل داده و نه فقط وحدت بین سه جریان، بلکه وحدتی فراگیرتر از آن را به ثمر برسانید. شاید این خیابان باشد که شما را مجبور کند دیگر از دادن شعارهای دو پهلو پرهیز کرده، با شعارهای تحول گرانه و شفاف در صحنه های چالش های سیاسی حضور یابید.
آری، این خیزش در مراحل اولیه و یا نصفه های راه حرکتی خود قرار دارد. هنوز نه تهران بصورتی جدی به خود تکانی داده است، نه تبریز. تبریز آتش زیر خاکستر تمام انقلابات و خیزش های بنیادین مردمی از جنبش مشروطه تا به حال بوده است. راه زیادی در پیش است. خود را تکان دهیم، آموزه های خود را پالایش داده و هر چه بیشتر شفاف تر کنیم. نگذاریم جنبش مردمی توسط نئولیبرالیسم جهانی انگلیسی – آمریکائی و اقمار امنیتی سیاسی نظامی آن به بیراهه کشیده شود. بازوان خویش را در هم حلقه زده و با سازماندهی نوین به صفوف مردمی بپیوندیم.
زنده باد آزادی، زنده باد عدالت اجتماعی و برچیده باد هر نوع ستم و تبعیض جنسی، ملی، طبقانی و دینی.
دنیز ایشچی -03-01-2018