با آمدن باراک اوباما به کاخ سفید و اعلام طرحهایش که در آن بر همکاری بین المللی برای رفع مشکلات جهانی تاکید شده بود، دیدیم که در مقایسه با دولت بوش و نئوکانها در آمریکا مقدمات فصل جدیدی از پیشبرد سیاست در دولت این کشور گشوده شد.
این سیاست نوین اخیرا نیز در سفر اوباما به چین به نوعی بر آن دوباره مهر تاکید زده شد، و نشان داده شد که رییس جمهور آمریکا در صدد است که بنابر شرایط سیاسی و اقتصادی آمریکا، همین سیاست اعلام شده را پیش برده و بنا را کماکان بر نوعی همیاری از طریق پیشبرد تفاهمهای جدید قرار دهد.
آنچه در این سفر جالب توجه است نوع بیان و کلمات به کار برده شده توسط باراک اوباما در رابطه با ایران می باشد. وی در پی دیدار و گفتگو با هو ژینتائو، همتای چینی خود گفت که او و رئیس جمهوری چین در این مورد که جمهوری اسلامی ایران باید جامعۀ بین المللی را در مورد مسالمت آمیز بودن برنامۀ هسته ای خود متقاعد کند و در این مورد اطمینان خاطر و تضمین های لازم را بدهد، اتفاق نظر داشتند. اوباما افزود ایران برای نشان دادن مقاصد صلح آمیز خود فرصت دارد، اما اگر فرصت را از دست دهد این امر دارای پیامدهائی خواهد بود. این در حالی است که در پی انتشار آخرین گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی در مورد فعالیت های هستهای جمهوری اسلامی ایران در روز دوشنبه گذشته، ایالات متحدۀ آمریکا اعلام کرده بود که از نظر این کشور گزارش آژانس نشان می دهد که تهران به تعهدات خود در این عرصه به تمامی احترام نمی گذارد. سخنگوی وزارت امور خارجۀ آمریکا در بخش دیگری از سخنان خود همچنین گفته بود که زمان آن رسیده است که جمهوری اسلامی ایران نشان دهد که می خواهد یک عضو مسئول جامعۀ بین المللی باشد.
اگر به نوع کلمات به کار برده شده در این سخنان و فضای نرم حاکم بر آن که به نوعی معرف دیپلماسی جدید آمریکاست توجه شود، کاملا نشان داده می شود که آمریکا در رابطه با حل معضل ایران می خواهد از طرق دیگری که همانا میدان دادن بیشتر به دیپلماسی و سیاست است وارد شود، و از امکانات و پتانسیلهای موجود استفاده لازم را بکند.
البته این کار بدون امتیاز دادن به آن کشورهائی (و در این مورد چین) که به نوعی حامی ایران در این مناقشه هستند، امکان پذیر نیست. و این امتیاز دادن در مورد چین خود را در آن نشان داد که اوباما منطقه تبت را جزو لاینفک خاک چین نامید، و از حاکمیت چین بر تایوان حمایت کرد.
امتیازدهی های کشورهای جهان در مسیر حل مناقشات داغ جهان البته به فراموشی هائی در مورد یک سری مسائل حقوق بشری منجر می شود. اما با توجه به احتمال هرچند کم برپائی جنگی دیگر در منطقه خاورمیانه، این امتیازات می تواند در مرحله فعلی خردمندانه باشد. اما در همان حال از طرف دیگر نشان می دهد که تا چه حد اصل مسئله حقوق بشر تابع امتیازات سیاسی و اقتصادی می باشد.
این امر بی گمان می تواند کماکان مایه نگرانی باشد، اما در همان حال مبارزین حقوق بشری را متوجه آن می کند که در این مسیر نه بر توان خارجی، بلکه باید بیشتر بر توان خود تکیه کنند. و نیز اینکه در شرایط متعارف جهانی و در هنگامه روابط عادی تر، شرایط برای توان گیری جنبشهای مدنی و حقوق بشری بیشتر گشوده می شود. بنابراین روابط عادی تر کشورهای جهان با همدیگر امری است که باید مورد توجه مبارزان باشد، و از آن به عنوان پایه بهتری برای پیشبرد امر مبارزه بنگرند.