شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۱

شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۱

بیرق رنگین
پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان...
۱۷ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: نیلوفر جوان
نویسنده: نیلوفر جوان
پیام فابین گی مدیر روزنامه اومانیته و سناتور شهر سنت‌دنی در حومۀ پاریس
شرایط سیاسی استثنایی کنونی مستلزم آن است که ما امسال جشن اومانیتۀ بزرگی را برگزار کنیم. رئیس‌جمهور مکرون به بهانه «ثبات نهادها» قصد دارد تا گاهنامۀ سیاسی لیبرال ومستبدانه‌ای که...
۱۶ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: ف.دوردانی و ا.باقری
نویسنده: برگردان: ف.دوردانی و ا.باقری
«وفاق ملی» کابینۀ مسعود پزشکیان یا وصال جناح‌های حکومتی خامنه‌ای.
از معجزات روش های انتخاباتی در نظام جمهوری اسلامی، از یک سو تولید «انتظار» و « خوش‌بین بودن» برای «روزنه‌گشایی» و «راه‌گشایی» در بین جناح موسوم به اصلاح‌طلبان حکومتی و...
۱۶ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: حسن نادری
نویسنده: حسن نادری
آقاى پزشكيان اعتصاب و اعتراضات پرستاران فقط معوقات پرداختى نيست
ادعای حل مشکل پرستاران با تقلیل به پرداختِ معوقات، در واقع پاک‌کردن صورت مسئله است. مشکلات پرستاران فراتر از پرداخت معوقات است، معوقات بخش کوچکی از مشکلات آنان است.....
۱۵ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود سیدی
نویسنده: محمود سیدی
فراز و فرود کاتوتسکی، از مارکسیست کبیر تا اپورتونیست «مرتد»
کائوتسکی در کتاب مهم خود «تئوری ماتریالیسم تاریخی»، تسلیم ایدئولوژی بورژوایی شده بود. او مدعی بود که میتوان مارکسیسم را از طریق افکار فلسفی بورژوایی تکمیل نمود و ماتریالیسم تاریخی...
۱۵ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
ادامه خاطرات هم‌بند سهیلا درویش‌کهن
پاسدار زن وارد شد و دستور حجاب داد. ساک‌های برزنتی‌مون را از بالای قفسه‌ها پایین آوردیم، چادرهای مشکی‌مون را از توی ساک‌ها درآوردیم و سر کردیم که حلوایی وارد شد....
۱۴ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: هم‌بند زنده‌یاد سهیلا درویش‌کهن
نویسنده: هم‌بند زنده‌یاد سهیلا درویش‌کهن
آنا کارنینا
تولستوی زندگی و خُلق و خوی «آنا» قهرمان رمان خود را با نشانه‌های جامعه‌ای‌ خلق کرد که نمی‌تواند دوام بیاورد و گواه مدعای او این که کم‌تر از نیم قرن...
۱۳ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان

در سوگ خسرو شاکری زند

خسرو شاکری روز هشتم تیرماه ۱۳۹۴ ما را تنها گذاشت فقدان خسرو ضایعه ای بزرگ است. خاطره ی این دوست مهربان و شفیق برای همه ی کسانی که علیه دو رژیم دیکتاتوری شاه و شیخ مبارزه کرده اند، همواره در خاطره ها خواهد ماند. مرگ خسرو عزیز را به خانواده محترم داغدارش، همفکران وی در صف آزادی خواهی و عدالت طلبی، بویژه به دوست و همرزم ارزشمندم آقای علی شاکری زند تسلیت می گویم.


یاران موافق همه از دست شدند

در پای اجل یکان یکان پست شدند

خبر سنگین و دردناک بود. یار و دوست قدیمی ام، خسرو شاکری زند نیز دار فانی را وداع گفت. برای من، بعد از درگذشت محمود راسخ افشار، این داغی بود روی داغ های دیگر. چطور می شود در گرفتاری های روزمره ی زندگی خسرو را فراموش کرد، کسی که با هم سالهای زیادی آرمان های مشترکی داشته ایم.

خسرو شاکری زند متولد سال ۱۳۱۷ در تهران و استاد بازنشستهً دانشگاه پاریس بود. تحقیق او در زمینهٔ گروه‌ها و اندیشهٔ چپ بود. او توانسته بود ژان پل ساتر را ببیند. از خسرو کتاب‌های زیادی چون «جملهٔ انقلاب مشروطه» و «انکشاف سوسیال دموکراسی»، «میلاد زخم» دربارهٔ جنبش جنگل، کتابی دربارهٔ تقی ارانی، «اسناد سوسیال دموکراسی ایران» منتشر شده‌است. خسرو شاکری تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند و سپس لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتی کالیفرنیا گرفت و در دانشگاه ایندیانا فوق لیسانس گرفت. او موفق به اخذ دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن پاریس شد. 

خسرو در معرفی خود ویکی پدیا، دانشنامه آزاد می‌نویسد:
«من در یک خانواده مسلمان با یک گرایش شدید عرفانی و دیدگاه نوع دوستانه و پیشینه قومی گوناگون به دنیا آمدم. تا ۱۷ سالگی در تهران زندگی کردم. آن‌گاه به آمریکا و سپس به اروپا رفتم و در فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آلمان به تحصیل پرداختم. شکیبایی روشنفکرانه غیرمعمول خانواده‌ام این امکان را به من داد تا در یک دوره حساس- دبیرستان- درگیر «سیاست» شوم. پشتیبان دکتر مصدق شدم که میهن‌دوستی، شکیبایی و ارزش‌های دموکراتیک را به من آموخت. تربیت انسان‌مدارانه اولیه من در ایران، هم در خانه و هم در جامعه تحت تأثیر رویکرد مصدق به سیاست، در مرحله بعد و در اثر آموزش دموکراتیک غربی، کارآموزی و پالایش محققانه، خرد و روشنگری سوسیالیستی، تقویت شد و به لحاظ کیفی قوام یافت.» 

خسرو شاکری زند از جمله نیروهای فعال سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) و نیز سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا بود. او در سال ۱۳۳۹ در حالی که سعی داشت به کوبا برود، در مکزیک بازداشت شد. یک سال بعد شاکری برای راه‌اندازی یک ایستگاه رادیویی در قاهره به منظور پخش برنامه‌هایی علیه رژیم پهلوی، با مقامات مصری تماس گرفت که در نهایت به نتیجه‌ای نرسید. در اواخر سال ۱۳۴۲، طی سفری به الجزایر با احمد بن بلا رئیس‌جمهوری وقت این کشور ملاقات کرد و مذاکراتی برای دریافت کمک جهت مبارزه با رژیم شاه انجام داد.

شاکری در سال ۱۳۴۳ به نمایندگی از کنفدراسیون در گردهمایی‌های اتحادیه بین‌المللی دانشجویان که در نیوزیلند و نیز در بلغارستان برگذار شد، شرکت کرده بود. وی همچنین در سال ۱۳۴۴ به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه کنفدراسیون، مشغول بوده و سپس به عنوان دبیر بین‌المللی کنفدراسیون ملاقات‌هایی را با اوتانت – دبیرکل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمایت‌های بین‌المللی از مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی ترتیب داده بود.

شاکری زند در سال ۱۳۵۱ نیز پس از اعدام تعدادی از اعضای سازمان های سیاسی با دفتر کورت والدهایم – دبیرکل وقت سازمان ملل- ملاقات کرد و اعتراض کنفدراسیون را به این اقدامات به اطلاع وی‌ رسانید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول بود. خسرو شاکری از تاریخدانان برجسته‌ی ایرانزمین بود که به چهار زبان مختلف دنیا تسلط داشت و در دانشگاه‌های مختلف اروپا و آمریکا تدریس می کرد.

خسرو شاکری در باره ی شاملو نوشته است:
به یاد ندارم چگونه در آستانه ی انقلاب در لندن با شاملو آشنا شدم. شاید زنده یاد ساعدی، که از پیش می شناختم، مرا نزد او برد و با او آشنا ساخت. آن ساعتی که آنجا بودم بیش از آنچه در فکر چگونگی همکاری پیشنهادی او با  ایرانشهر بوده باشم، به نظاره ی چهره، چشمان، حرکت های صورت و دست های او، به زبانِ بدن (body laguage/langage corporel) شاملو مشغول بودم. می گشتم تا مردی را که دهه ها از راه شعرش از دور می شناختم و برایش احترامی عمیق قائل بودم، از طریق چهره، چشمان، حرکات صورت اش آنچه که وی در باره ی آینده ی تاریک انقلاب می گفت براستی دریابم که ژرفنای افق مهیب آینده ی ایران را در چشمانم و مغزم می ترکاند. بهت زده از افقی که او از آینده ای مهیب در برابر منِ بدبین نسبت به انقلاب ساخت از وی جدا شدم، تا اینکه یک ماه و نیم بعد او در تهران مرا به همکاری برای کتاب جمعه به نزد خود خواند. در نخستین جلسه ای که با حضور مدعوین برای بحث درباره ی مجله ی مورد نظر او برگذار بود احترام ام برای او ریشه های عمیق تری یافت، چه او با مدارا و شکیبایی بی سابقه ای در ایران به همه گوش می داد و هیچ در صدد نبود عده ای معروف و غیر معروف را به زائده های خود بدل سازد. در طول حدود یکسالی که از نزدیک به طور روزمرَه او را می دیدم و به نحوه ی با کار او آشنا می شدم، هر روز بیش از پیش در شگفتی می شدم که چگونه در کشوری که هر کس دنبال نامی است و با بدست آوردن خرده نامی با دیگران، حتی کسانی که از شانه هایشان بالا رفته است، حقیرانه رفتار می کند، مردی پیدا شده بود این چنین شکیبا که هیچ چیز را بر همکارانش تحمیل نمی کرد، بل حتی با آنان در تدوین نوشته ها و مصاحبه های خود شور می کرد. نکته ی دیگری که طی آن سال و چند ماهی در کمبریج (ماساچوسِت) مرا در خصایل او خیره کرد این بود که هرگز ندیدم که وی، برخلاف ما ایرانیان، از کسی بد گویی کند، یا کسی را خوار سازد. بزرگمنشی او غول آسا بود.

در چند ماهی که، پس از سخنرانی اش در دانشگاه هاروارد در کمبریج، او و همسرش <مهمان>من بودند و از صبح تا شب را با هم سر می کردیم او را بیشتر شناختم و احترام ام برای او بیشتر شد. تصور نشود که او بی عیب و انسانی کامل بود؛ نه، اما کمال انسانیت در او بود. رابطه ی عاشقانه اش با آیدا چون دانوبی که خروش های آغازین خود را پشت سر گذاشته بود در آرامشی دلپذیرِ دیدنی به پیش می رفت. آنچه مصاحبت با او را دلپذیر تر می ساخت زبان پر مزه ریز ظریف و شاعرانه ی وی در باره ی همه چیز بود…

خسرو شاکری از دو گروه بشدت متنفر بود.
یک گروه  که وقتی انسان در بیمارستان بستری می شود دست به شایعه می زنند و او را می کشند و زنده می کنند که این کار ناشایست و غیر انسانی است. در مورد محمود راسخ افشار چنین کردند و هنوز زنده بود که برای مرگش امضاء تسلیت جمع می کردند.

دومین گروه، آنهایی هستند که تا انسان زنده است با او کاری ندارند و وقتی رفت برایش مجلس بزرگداشت می گذارند و از او استفاده شخصی می کنند. خسرو بارها به دوستان نزدیکش گفته بود که اگر مُردم، برای من مجلس ختم نگیرید و از این بازی ها در نیاورید.

خسرو شاکری با وجود ناراحتی های قلبی و ریوی ، لحظه ای در راه مبارزه علیه بی عدالتی و ظلم و ستم آرام نداشت و همهً عمر چه بعنوان مدرس در دانشگاه های اروپا و آمریکا و چه بعنوان نویسنده و متفکر و مورخ وجود بیمار و نازنین خود را وقف سعادت و دستیابی هموطنان عزیز به آزادی و دموکراسی و عدالت و حاکمیت قانون نمود.

خسرو شاکری روز هشتم تیرماه  ۱۳۹۴ ما را تنها گذاشت فقدان خسرو ضایعه ای بزرگ است. خاطره ی این دوست مهربان و شفیق برای همه ی کسانی که علیه دو رژیم دیکتاتوری شاه و شیخ مبارزه کرده اند، همواره در خاطره ها خواهد ماند. مرگ خسرو عزیز را به خانواده محترم داغدارش، همفکران وی در صف آزادی خواهی و عدالت طلبی، بویژه به دوست و همرزم ارزشمندم آقای علی شاکری زند تسلیت می گویم.  

ای خاک اگر سینه تو بشکافند / بس گوهر قیمتی که در سینه توست
خاطره اش همیشه زنده و جاوید و روحش شاد باد.

دکتر پرویز داورپناه
دهم تیر ماه  ۱۳۹۴

 

خسرو شاکری زند، اولین نفر سمت راست، ردیف نخست، در یکی از نمایشات اعتراضی دانشجویان ایرانی در لندن
 

تاریخ انتشار : ۱۲ تیر, ۱۳۹۴ ۲:۰۴ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفتاد و یک سال پس از روز تاریخی ٢٨ مرداد!

روزی که از آن تاریخ تا پایان حکومت پهلوی اگر بخواهیم در مورد حکومت محمد رضا شاه پهلوی فقط یک عبارت بکار ببریم که دوست و دشمنِ منصف بر آن بیشترین اتفاق نظر را داشته باشند، آن عبارت چنین است:

محمد رضا شاه پهلوی از عصر روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا روزی که بختیار را به نخست‌وزیری گمارد، بطور پی در پی قانون اساسی مشروطیت را زیر پا می‌گذاشت و آن را رعایت نمی کرد.

شاید هیچ واقعه ای در تاریخ معاصر ایران به اندازه واقعه بیست وهشتم مردادماه ۱۳۳۲ مورد …

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بیرق رنگین

پیام فابین گی مدیر روزنامه اومانیته و سناتور شهر سنت‌دنی در حومۀ پاریس

«وفاق ملی» کابینۀ مسعود پزشکیان یا وصال جناح‌های حکومتی خامنه‌ای.

آقاى پزشکیان اعتصاب و اعتراضات پرستاران فقط معوقات پرداختى نیست

فراز و فرود کاتوتسکی، از مارکسیست کبیر تا اپورتونیست «مرتد»

ادامه خاطرات هم‌بند سهیلا درویش‌کهن