دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۵

دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۵

دیکتاتوری کارآفرینان با هدف سرکوب طبقه کارگر  
گرچه مدیرانی مانند ایلان ماسک و خاویر مایلی درباره آزادی صحبت می کنند. اما در واقع آن ها خواستار دیکتاتوری کارآفرینان هستند. کار آفرینان می توانند آزادانه از قدرت خود...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
شرایط بحرانی در زندان قرچک و ورامین!
باگذشت ۲۰ روز از تجاوز اسرائیل و جنایت جنگی علیه زندانیان بی‌دفاع، محبوسین همچنان در شرایط سخت و نامناسبی نگهداری می‌شوند. به‌نظر می‌رسد که شرایط نگهداری آن‌ها حتی اگر به...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امتداد
نویسنده: امتداد
گزارشی از تداوم وضعیت نامناسب زندانیان زن در زندان قرچک ورامین
زندانیان محبوس در بند ۱۱ (قرنطینه سابق) زندان قرچک ورامین، با مشکلات متعددی مواجه هستند. ازدحام بیش از ظرفیت بند، نبود تهویه مناسب، عدم دسترسی به اقلام ضروری و رفتار...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هرانا
نویسنده: هرانا
بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!
آن روز رانندهٔ اتوبوس از کلودت خواست که جایش را به مردی سفیدپوست بدهد، اما او خلاف انتظار حاضران گفت: «نه. من از جایم بلند نمی‌شوم.» کلودت کالوین اولین کسی نبود...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون
حمید احمدزاده: بیانیه موسوی، مطالبات ابتدایی و فوری مردم از حاکمیت را در قالب اقداماتی نمادین و عملی مانند آزادی زندانیان سیاسی و تغییر در سیاست‌های رسانه‌ی ملی مطرح می‌کند....
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حمید احمدزاده
نویسنده: حمید احمدزاده
عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.
مذاکراتی که زیر سایه جنگ برگزار می‌شوند ذاتاً ناپایدار هستند و گفتگو در میان تهدیدها هرگز واقعی نیست. برای موفقیت، دیپلماسی باید بر اساس احترام متقابل بنا شود.... مردم آمریکا...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: عباس عراقچی
نویسنده: عباس عراقچی

در مورد جنبش شبکه ای(قسمت سوم)

اتحادیههای کارگری باید این درک را داشته باشند و بفهمند که منافع دراز مدت آنها در کشورهای غربی همسو با منافع جنبش کارگری در کشورهای جنوب است. تنها در صورتیکه جنبش کارگری در کشورهای جنوب بتواند به حقوق خود دست یابد، آنها قادر خواهند بود تا امکانات رفاهی خود را حفظ نمايند.

(انتر) ناسیونالیسم جنبش سندیکائی

مهمترین عامل موفقیت جنبش کارگری در مناسبات و موقعیت این جنبش با روند مدرنیته نهفته بود. جنبش کارگری بدرستی دریافته بود که رشد جامعهٔ صنعتی بهسود منافع طبقاتی کارگران است. گسترش تولید در مقیاس زیاد و باز تقسیم بخشی از سود حاصل در بهبود وضعیت معیشتی آن تأثیرگذار بود. مدل سوئد و قرارداد “سالتخــو”، که اهمیت فوقالعادهای در بوجود آمدن قراردادهای اجتماعی و رشد دولت رفاه ملی داشت، خود نمونهای بارز در این مورد است. ولی همین قرارداد در دراز مدت به نیروی ترمز کننده و پاشنهٔ آشیل جنبش اتحادیهای تبدیل شد. جنبش سندیکائی بجای اینکه پیامبر جامعه باشد، و بعنوان نیروئی در مقابل قدرت حاکم عمل کند، به جریان سیاسی در کنار دولت تبدیل شد. یکی از مفاد قرارداد سالتخو مذاکره بین جنبش اتحادیهای و کارفرمایان و دولت در سطح مرکزی بود. بنابراین بهمنظور شناخت و آگاهی دقیق از منافع و خواستههای اعضاء، هیرارشی گسترده و متمرکزی بوجود آمد. بدین ترتیب جنبش اتحادیهای و ساختار آن که متشکل از نمایندگان اعضاء در همهٔ سطوح بود، نهادینه شد. منافع اعضاء تنها توسط نمایندگان آنها به بالا منتقل میشد. تشکیلات و یکپارچگی گرچه منشاء قدرت و توانمندی اتحادیه محسوب میشد، ولی در عینحال نقطه ضعف آن نیز بود. هرچه تشکیلات متمرکزتر و قدرتمندتر میشد، اعضاء خود را ضعیف تر و بیحقوقتر احساس میکردند.

انگیزهٔ اعضاء در درگیر شدن با کار اتحادیهای، با تمرکز قدرت در رأس هیرارشی تشکیلات اتحادیهها، فروکش کرد. همکاری اتحادیهها با دولتهای رفاه ملی گرفتار شدن آنها در ائتلاف نامیمون با سرمایه، اولویت یافتن رشد اقتصاد ملی و به طبع آن گردن نهادن به فعالیت های بین المللی دولت را بهمراه داشت. این درآمیختگی و تمرکز و حضور جنگ سرد در عرصهٔ جهانی همکاری بینالمللی بین بخشهای مختلف جنبش را دشوار میکرد. برای بسیاری از جنبشهای سندیکائی در جهان غرب، حمایت از کمونیسم، تقریباً غیرممکن بود. با پایان یافتن جنگ سرد این امیدواری بوجود آمد که شاید جنبش کارگری بتواند بار دیگر پرچم انترناسیونالیسم خود را به احتراز دربیاورد. انتظار میرفت که شرایط نوین که مولود گلوبالیزاسیون بود و وابستگی دوجانبه و نیز منافع مشترک همهٔ اتحادیههای کارگری را با خود داشت، به این امر یاری نماید.

ولی چنین نشد و در این نافرجامی عوامل متعددی تآثیرگذار بودند. با توسعهٔ سرمایهداری شبکهای خصلت و شکل بهرهکشی آن نیز تغییر کرد. جهانشمول بودن خصلت سرمایهداری امروزه بگونهای دیگر عمل میکند و عملاً بخشهائی از جامعهٔ جهانی را در حاشیه و خارج از محدودهٔ خود قرار داده است. یکی از تفاوتهای اصلی سرمایهداری شبکهای با روش تولید در گذشته در این است که دیگر رشد بازدهیکار و ارزش اضافی تنها به فاکتورهای سنتی تولید مانند مواد خام، نیرویکار و سرمایه وابسته نبوده بلکه پارامترهای جدیدی چون دانش فنآوری مدرن، کاربری اطلاعات در امر مدیریت و تولید و توزیع نقش ویژه و با اهمیتی یافته است. (کاستلز، ۱۹۹۹). در کنار این پارامترها شرایط اقلیمی، جادهها، سیستم اطلاعرسانی و ارتباطات، سیستم آبرسانی، برق و آموزش و تعلیم و تربیت و نیز فرهنگ مصرفی برای شرکتها اهمیت ویژهای یافته. تجربه نشان داده است که دانش و آموزش در بالابردن میزان ارزشافزوده نقش ویژهای دارد. فقدان و نازل بودن آن در پارهای از مناطق باعث شد تا سرمایهداری شبکهای آن مناطق را در حاشیه قرار دهد. بسیاری از مردم در این مناطق با حداقل درآمد زندگی میکردند و هرگز این شانس به آنها داده نشد تا به محدودهٔ اقتصاد مدرن وارد شده از مزایای آن بهرهمند گردند. بدینترتیب انسانها بازتقسیم شدند: آنها که احساس میکردند کار و زندگی مفید و با ارزشی دارند، و آنان که در حاشیه قرار داده شده بودند. طبقهٔ کارگر عللالعموم شاغل بودن را بر بیکاری و در حاشیه بودن ترجیح میدهد. حتی اگر کار بهرهکشی و استثمار کننده باشد. در حاشیه قرار گرفتن بخشی از کارگران شرایط را برای مذاکره و چانهزنی بسیار دشوارتر کرده است. نقش این طبقه بعنوان نیروئی که هدفش دگرگونی در جامعه است، محدود شد. آنها اسیر و دلنگران وضعیت امروز خود هستند و فرصت اندیشیدن به مسائل استراتژیک و دراز مدت را ندارند. درحالیکه سرمایهداری سودای سود بیشتر را دنبال میکند، طبقهٔ کارگر در فکر و اندیشهٔ امنیت شغلی و حفظ وضعیت استخدامی خود است. چنین شرایطی باعث شده تا بخاطر حفظ شغل و احتراز از بیکارشدن هر شرایطی را قبول کند. بروز چنین شرایط بغرنجی، ائتلافهای جدیدی را بوجود آورد که پیآمدهای سیاسی آن متأسفانه چندان خوشآیند نیست.

چند سال پیش در طی برگزاری کنفرانس جنجالی سالانهٔ صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی مدیران این مؤسسات مالی از طرف جنبش عدالتخواهی بینالمللی، به دیالوگ و مذاکره در مورد مسائل بینالمللی و موضوع عدالت جهانی دعوت شدند، جنبش سندیکائی در دیالوگ حضور نداشت. مشابه چنین اتفاقی در زمان برگزاری اجلاس سران اتحادیهٔ اروپا در شهر گوتنبرگ سوئد اتفاق افتاد. جنبش اتحادیهای از ترغیب اعضای خود به درگیر شدن در مسائل عدالتخواهی و برابری طلبی در سطح بینالمللی عاجز بود. بسیاری بر این عقیدهاند که مسائل کوتاه مدت و کیف پول در فعالیتهای اتحادیهای نقش غالب را ایفا مینماید. (تـورن، ۲۰۰۲). ترس و هراسی رو به رشد است که مبنای آن بوجود آمدن تفکری است که معتقد است تضادی آنتاگونیسم، (بمعنای غیرقابل حل بودن آن)، بین شیوهٔ زندگی غربی و خواست کشورهای درحال توسعه در دست یافتن به حقوق اتحادیهای، بهبود شرایط کار و تجارت عادلانه وجود دارد.

به عقیدهٔ من غلبهٔ امور کوتاه مدت و کیف پول بر فعالیت جنبش اتحادیهای به تنهائی توضیح دهندهٔ عدم درگیر شدن این جنبش در مسائل عدالتخواهی بینالمللی نیست. حقیقت این است که گلوبالیزاسیون تحت مدیریت شرکتهای ترانسناشنال برای جنبش کارگری در کشورهای غربی دستآوردهای مثبتی داشته است. اما این تنها یک جنبه از واقعیت است. اتحادیههای کارگری باید این درک را داشته باشند و بفهمند که منافع دراز مدت آنها در کشورهای غربی همسو با منافع جنبش کارگری در کشورهای جنوب است. تنها در صورتیکه جنبش کارگری در کشورهای جنوب بتواند به حقوق خود دست یابد، آنها قادر خواهند بود تا امکانات رفاهی خود را حفظ نمایند. و تنها از این طریق شرکتها نخواهند توانست کارگران جنوب را در مقابل جنبش کارگری کشورهای شمال قرار دهند.

من علل کم علاقهگی جنبش سندیکائی را در پرداختن به مسائل عدالت بینالمللی را بگونهای دیگر ارزیابی میکنم. یکی از این علل میتواند این باشد که جنبش اتحادیهای محصول دوران دولتهای ملی است. فعالیتهای اتحادیهای بر بستر نـُـرمهای اجتماعی و فضای حاکم بر این دوران تعین و شکل گرفته. آتمسفر سیاسی آن سالها به اتحادیههای کارگری این امکان را میداد که در تصمیمگیری در مورد دستمزدها، مالیات بردرآمد و محدوده و چگونگی هزینه کردن مالیاتها شرکت نمایند. در این دوران نهادهای اجتماعی متعددی وجود داشتند که دارای نفوذ و قدرت کافی بودند. این نهادها یا انجمنهای مردمی بعنوان پشتجبههٔ اتحادیهها عمل میکردند و در موارد ضروری میتوانستند بعنوان اهرمهای یاریدهنده در جاریکردن و تقویت همبستگی عمل کنند. جنبشهای مردمی در ادارهٔ مالیات بیمههای اجتماعی و صندوق بیمهٔ بیکاری فعال بودند. این نهادها خود در واقع بنوعی دستآورد جنبش کارگری بودند و در خدمت پیشبرد فعالیتهای آن قرار میگرفتند. در عرصهٔ بینالمللی ما فاقد چنین نهادهای سودمند مردمی که وظیفهاشان بازتقسیم بخشی از ارزش اضافی است، هستیم. تنها موردی که میتوان به آن اشاره کرد ارگانهای یارانهرسانی بینالمللی است که اغلب کارکرد آنها با موانع روبرو بوده و در بسیاری موارد در حد شعار سیاسی باقی ماندهاند.

آیا در سطح بینالمللی نهادهای مشابهی که بتوانند در خدمت جنبش کارگری قرار گیرند و در موارد ضروری سودمند باشند، وجود ندارد؟ اگر پاسخ منفی باشد این سئوال مطرح میشود، پس سازمان تجارت جهانی و سازمان بینالمللی کار چه هستند؟ آیا این دو نهاد بینالمللی سازمانهائی نیستند که بر قوانین کار نظارت دارند و جنبش سندیکائی نتوانسته فعالیتهای خود را در آنجا گسترش دهد؟ این ادعا درست است. هر دوسازمان نهادهای قانونگذار هستند. ولی هنوز در سطح جهان نهادی مانند ادارهٔ مالیات و یا سازمان خدمات اجتماعی که بتوانند در خدمت عموم و جهانشمول باشند وجود ندارد. تلاشهائی که نئولیبرالیسم حاکم بر سیستم جهانی شدن در خصوص برچیدن قوانین ناظر بربازار کرده است، دستیابی و ایجاد چنین نهادهائی را با دشواری روبرو کرده است.

به عقیدهٔ من فعالیت اتحادیهای نیز امری دیسکورسیو است. بعبارت دیگر مربوط به نوع و سیستم فکری دارد که بر اذهان مردم غلبه کرده است. من هم مانند هگل فکر میکنم که همهٔ انسانها خواهان یک زندگی شرافتمندانه، انسانی و اجتماعی هستند. ولی واقعیت این است که دمکراسی امروز بگونهای به همه تفهیم کرده است که شرافت اجتماعی آن است که ما اول بخود و به منافع خود فکر کنیم. بنابراین اگر انسان احساس همدردی و همبستگی در جامعهای که در آن زندگی میکند، نداشته باشد، چگونه میتواند آن را نسبت به جوامع دیگر داشته باشد.

علت غلبهٔ چنین نگرشی بر ذهنیت انسانها، همانگونه که در این یخش مورد بحث قرار گرفت، در درجهٔ اول بهدگرگونی در سیستم تولید و فردگرائی ناشی از سرمایهداری شبکهای مربوط میشود. عامل دیگری که در این مورد بیتأثیر نبوده موقعیت ژئوپولیتیک کشورها میباشد در دوران جنگ سرد برای ما سوئدیها همبستگی بینالمللی تقریباً همسان و همسطح با منافع امنیت ملی تلقی میشد. ما معتقد به دکترین اولوفپالمه بودیم. اومعتقد به ایجاد بالانس در رابطه با شرق و غرب بود. به اعتقاد او سیستم سازمان ملل در حفظ مشروعیت و استقلال کشورهای کوچک نقش ویژهای میتوانست ایفا کند. به این اعتبار برقراری سیستم یاریرسانی میتوانست ابزار مهمی در سازماندهی و جلب حمایت از طرف کشورهای فقیر جهان سوم در حمایت از این طرز تفکر یعنی حفظ فاصلهٔ معین از قدرتهای بزرگ و حفظ استقلال ملی محسوب میشد. ولی سیاستمداران ما بعد از پایان جنگ سرد موفق نشدهاند تا سیاست مناسبی جایگزین دکترین پالمه بنمایند. سیاستی که بتواند تودههای مردم را متقاعد کند که همبستگی بینالمللی خود عامل مهمی در جهت تأمین و حمایت از منافع امنیت ملی است.

فعال شدن جنبش اتحادیهای در مسائل مربوط بههمبستگی بینالمللی و زنده نگه داشتن آن با توجه به اینکه اعضایش آموزش چندانی در این مورد ندیدهاند، امری دشوار خواهد بود. بویژه در جامعهای که دلنگرانی و نیاز زندگی روزمره هرچه بیشتر برآن حاکم میشود. در شرایطی که بخش زیادی از آنچه که میتواند موضوع کار سیاسی جنبش اتحادیهای باشد، از صنایع و محیط کار خارج شده و وارد زندگی روزمرهٔ انسانها شده، بدون شک برای این جنبش دشوار خواهد بود که بتواند چون گذشته خود را بعنوان نیروی سیاسی تأثیرگذار بر روند تحولات اجتماعی مطرح کند.

برای اینکه جنبش سندیکائی بتواند بخشی از نقش و تأثیر خود را بعنوان یک نیروی سیاسی و کمک به یک سیستم جهانی شدهٔ با ثبات و عادلانه احیاء کند، لازم است تا چارهاندیشیهای ویژهای صورت گیرد. رهبری سیاسی اتحادیهها و سازمانهای مربوطه باید بتوانند در درجهٔ اول آن بخش

از منافع جنبش را که در شرایط بعد از پایان جنگ قابل حصول هستند فرموله نمایند. جنبش کارگری میتواند با باز تعریف منافع مشترک تأثیرات نامطلوب بیعدالتی جاری در گلوبالیزاسیون موجود را بازشناسد. بعقیدهٔ من جنبشهای سندیکائی در جنوب و شمال میتواند با اتخاذ یک استراتژی مشترک در رویائی با بیعدالتی بینالمللی اجازه ندهند که بیش از این آنها را در مقابل یکدیگر قرار دهند. یکی از این راهحلها برای احتراز از بروز آنتاگونیسم بین منافع کارگران و جنبش آنها در شمال و جنوب میتواند تلاش در جهت تقویت خواست یک شرایط انسانی شغلی و استخدامی و نیز قرارداد حقوق اجتماعی در سطح جهان باشد. جنبش سندیکائی در غرب میتواند همزمان با اتخاذ سیاست دفاع همه جانبه از دستآوردهائی که در طی سالها مبارزه سیاسی بدست آورده، همگام با جنبش کارگری در کشورهای جنوب خواهان ایجاد امکاناتی مشابه برای مستخدمین در این کشورها و در سطح بینالمللی بشود. فراهم شدن سیستم امنیت اجتماعی مانند بیمههای درمانی، صندوق بیکاری و بیمههای اجتماعی در کشورهای جنوب نیز ضروری است. این بحثها و خواستهها باید به مباحث سازمان ملل مانند بحث بستن مالیات بردرآمدهای مؤسسات مالی بینالمللی که در جریان است، راه یابند و چاره اندیشی شوند. یک قرارداد اجتماعی در مقیاس بینالمللی و نهادینه شدن آن میتواند به احیای روحیهٔ همبستگی بینالمللی کمک نماید. چنین قراردادی میتواند شرایط مناسبی برای همکاری مشترک بیشتر بین جنبشهای اجتماعی نوین که در عرصهٔ بینالمللی رشد کردهاند، با جنبش سندیکائی بوجود آورد.

ادامه دارد

—————————————————

این ترجمه و سایر ترجمهها در سایت من نیز درج شده:

www.eyghaz-mahmoud.blogspot.com

تاریخ انتشار : ۲۷ مهر, ۱۳۸۸ ۷:۲۲ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت عنوان «اتباع غیرمجاز»، هشدار داده، آن را روندی ضدانسانی و ناقض حقوق فردی و گروهی بخشی از مردمان مقیم سرزمین ایران دانسته و به شدت محکوم می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت عنوان «اتباع غیرمجاز»، هشدار داده، آن را روندی ضدانسانی و ناقض حقوق فردی و گروهی بخشی از مردمان مقیم سرزمین ایران دانسته و به شدت محکوم می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

دیکتاتوری کارآفرینان با هدف سرکوب طبقه کارگر  

شرایط بحرانی در زندان قرچک و ورامین!

گزارشی از تداوم وضعیت نامناسب زندانیان زن در زندان قرچک ورامین

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!

بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون