انقلاب ایران و پیامدهای آن موجب برانگیخته شدن بحث های فراوانی شده است. یکی از بحث ها مربوط به اثرات این انقلاب بر روی مشارکت نیروی کار زنان و الگوهای اشتغال می شود. بیشتر از بیست سال دانشگاهیان ایرانی تبار از به حاشیه رانده شدن زنان پس از انقلاب سخن گفته اند و بر روی اثرات ایدئولوژی مذهبی و یا سیاست اقتصادی تاکید ورزیده اند. برای برخی از این دانشگاهیان، روند اسلامی شدن به حاشیه نشینی نیروی کار زنان منجر شد در حالیکه برای برخی دیگر، این روند اسلامی شدن و تفکیک جنسیتی که با آن همراه شد به سود زنان بود به این خاطر که دختران خانواده های محافظه کار امکان تحصیل و کار کردن بیرون از خانه را پیدا کردند. واقعیت این است که سی سال پس از انقلاب، زنان تنها ۱۵ درصد بخش رسمی نیروی کار را تشکیل می دهند. منظور از بخش رسمی نیروی کار آنهایی هستند که از حق داشتن تعطیلات با حقوق، مرخصی پس از زایمان، بازنشستگی و دیگر مقررات قانون کار برخوردارند. بر اساس نتایج سر شماری ۱۳۸۵ (۲۰۰۶ میلادی)، تنها سه و نیم میلیون زن ایرانی شاغل حقوق بگیر هستند، در مقایسه با مردان حقوق بگیر که تعدادشان بیست و سه و نیم میلیون نفر است.
با این حال با اینکه مردم ایران بطور کلی در شرایط خوبی از نظر بهداشت، آموزش و حمایت اجتماعی بسر می برند، استدلالات مبتنی بر منافع روند اسلامی شدن برای پیشرفت زنان وقتی با شاخص های اجتماعی و جنسیتی در کشورهای پیشرفته مقایسه شوند می بینیم که استدلالات محکمی نیستند.
زنان، کار و اقتصاد جهانی
مسئله ی مشارکت نیروی کار زنان ایرانی معمولا بر اساس مفاهیم خاص خودش مطرح می شود در حالیکه این مسئله اگر در یک چشم انداز مقایسه ای و بین المللی تئوریزه شود بهتر قابل درک خواهد بود. مطالعات مربوط به اثرات جهانی شدن (globalization) در رابطه با موضوع جنسیت و پیشرفت (Gender and Development GAD)، بر اساس مدارک و مشاهدات جهانی، نشان می دهند که این اثرات بر روی اشتغال زنان و مردان بصورت متفاوتی اعمال می شود. این تفاوت بر روی اشتغال زنان و مردان در بازار کار وابسته است به نوع شغل و بخش کاری (sector) و همچنین وابسته است به جایگاه هر کشور در اقتصاد جهانی که این جایگاه با سنجه هایی مانند تجارت یا سرمایه گذاری مستقیم خارجی مشخص می شود. در حالیکه “بازار انعطاف پذیر کار” در دستور کار قرار می گیرد، “زنانه شدن (feminization) نیروی کار” هم به رشد افزاینده ی شرکت زنان در نیروی کار اشاره دارد و هم به بدتر شدن شرایط کار. همزمان در رابطه با مشاغل خدماتی تخصصی مانند شرکت های مالی، بیمه و معاملات املاک (finance, insurance and real estate FIRE)، تمایل فزاینده ای به حضور زنان تحصیل کرده پدید آمده است.
مطالعات مربوط به موضوع جنسیت و پیشرفت همچنین بر روی افزایش مشاغل غیر رسمی و غیر ثبت شده، هم در بخش تخصصی و هم در بخش غیر تخصصی، تاکید دارند. کارهایی که شامل انتشارات کامپیوتری، تهیه و پخش غذا، تولید مواد غذایی، طراحی جواهرات، آموزش خصوصی زبان یا موسیقی، خدمات زیبایی، خیاطی و تعمیرات لباس و همچنین دستفروشی و لباس دوزی برای فروشگاه ها می شوند.
روی این زمینه سوال های اساسی عبارتند از: موقعیت ایران در مقایسه با کشورهایی با سطح و پیشرفت اقتصادی مشابه چیست؟ کشورهایی مانند ونزوئلا، مالزی، چین، کره جنوبی، تونس یا برزیل. ایران چگونه در اقتصاد جهانی جایگزین شده و این جایگزینی چه اثراتی بر روی جریان کار-سرمایه بطورکلی و بر روی مشارکت نیروی کار زنان بطور مشخص دارد؟ آیا ایران بخشی از اقتصاد جهانی و روند جهانی شدن است؟ اگر آری، اثرات این جهانی شدن بر روی مشارکت نیروی کار زنان، توزیع مشاغل و میزان درآمد چیست؟ و اگر نه، شاید این پاسخی باشد برای اینکه چرا زنان ایرانی در رابطه با نیروی کار حقوق بگیر به حاشیه رانده شده اند. آیا نرخ پایین مشارکت نیروی کار زنان نتیجه ی تبعیض سیستماتیک است (که توسط ارزشهای فرهنگی و موانع قانونی اعمال می شود) و یا نتیجه ی طبیعی سیستم اقتصاد ایران؟ و یا برعکس، این نتیجه ی انتخاب و نوع سلیقه ی خود زنان است؟
برخی پژوهشگران بر پیشرفت تحصیلی زنان ایرانی تاکید ورزیده اند. آنها استدلال می کنند که میزان رو به افزایش تحصیلات دانشگاهی زنان یکی از دستآوردهای بزرگ انقلاب است. با این حال، بالا رفتن میزان آموزش زنان که شامل بخش کوچکی از جوانان در نیروی کار و بخش بزرگی از زنان دارای تحصیلات دانشگاهی می شود، یک پدیده ی جهانی است و نمی توان این را به روند اسلامی شدن نسبت داد. این موضوع همچنین در مورد اشتغال زنان در بخش خدماتی هم صدق می کند. در بیشتر کشورهای در حال رشد با درآمد متوسط، نیروی کار زنان از بخش کشاورزی و صنعتی به بخش خدمات منتقل شده است.
زنان و اشتغال، سی سال پس از انقلاب
آخرین سرشماری ایران (۲۰۰۶/۱۳۸۵) نشان می دهد که سهم زنان در نیروی کار کمتر از ۲۰ درصد است که بسیار پایین تر از میزان متوسط جهانی یعنی ۴۵ درصد است.(طبق این سرشماری میزان مشارکت زنان ۱۸.۵ درصد است که با میزان ۲۴.۵ درصد که گاه در جدول های بین المللی دیده می شود تفاوت دارد. میزان ۱۸.۵ درصد همچنین از میزانی که در جدول اطلاعاتی بین المللی بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران تهیه شده و توسط جواد صالحی اصفهانی مورد استفاده قرار گرفته، پائین تر است).
۳۵ درصد از نیروی کار زنان در قسمت مشاغل تخصصی قرار دارند که در بخش های مربوط به آموزش، بهداشت و خدمات اجتماعی متمرکز شده اند و البته این زیاد با نقش های جنسیتی دوران پیش از انقلاب تفاوتی ندارد. کمی بیشتر از نیمی از معلمان ایران زن هستند ولی نسبت استادان زن در دانشگاه ها ۲۰ درصد است که از همین نسبت در کشورهای الجزایر(۴۱ درصد)، تونس (۴۰ درصد)، ترکیه (۳۸ درصد)، و بحرین (۳۶ درصد) کمتر است. آخرین سرشماری ایران هیچ مدرکی را دال بر تغییر نسبت مشارکت زنان در بخش مالی- بیمه – معاملات املاک (FIRE) ارائه نمی کند. کمتر از ۴ درصد از زنان شاغل، در پست های مدیریتی مشغول به کار هستند.
در مناطق شهری بخش کوچکی از نیروی کار زنان بصورت مساوی بین بخش خصوصی و بخش دولتی تقسیم شده است. تنها ۲۰ درصد از نیروی کار زنان در مناطق شهری در مشاغل صنعتی مشغول به کار هستند. در مناطق روستائی این میزان ۴۵ درصد است. تقریبا ۵۰ درصد از نیروی کار زنان در مشاغل تخصصی و فنی مشغول به کار است (۵۴ درصد همراه با مشاغل مدیریتی)، ۱۱ درصد در بخش های اداری و کارمندی و ۱۰ درصد در بخش خدمات و فروش کالا. تعمیم این الگو بوسیله ی طبقه ی اجتماعی نشان می دهد که اکثریت بزرگی از زنان کارگر شهری یا بیکار هستند و یا در جستجوی کار. این زنان یا از نظر اقتصادی غیر فعال اند و یا بعنوان زنان خانه دار کار می کنند. یا بطور غیر رسمی در مشاغل خانگی مشغول اند و یا به امور خیریه می پردازند. این به معنی وابسته بودن این بخش از زنان به مرد خانه برای بهره مند شدن از بیمه های اجتماعی و مزایای بازنشستگی است.
با وجود میزان بالای بیکاری و تورم در ایران، بسیار محتمل است که اکثریت بزرگی از زنان بیکار در فعالیت های اقتصادی پر یا کم درآمد خانگی که در بالا به آنها اشاره شد مشغول شوند. سی سال پس از انقلاب ایران ما هنوز مطالعه ی سیستماتیک در مورد بخش غیر رسمی کار در ایران یا در مورد فعالیت های اقتصادی زنان که در خانه انجام می شود مشاهده نکرده ایم. ما از طریق مشاهدات و مدارک میدانی می دانیم که مسئله ی مهریه در ایران که طی آن داماد متعهد پرداخت مبلغی به عروس می شود، به جای کمتر شدن رو به افزایش است. آیا این موضوع را می توان حداقل با این واقعیت توضیح داد که فرصت های شغلی زنان محدود هستند و زنان نمی توانند مطمئن از وجود یک درآمد ثابت باشند؟