Stein Gertrude (1874- 1946)
خانم گتی استاین، پیش از خانم الفریده یلینکه، برنده جایزه نوبل ادبیات امسال، یکی ازنویسندگان مدرن و زنان فمینیست رادیکال قرن گذشته بود. وقتی او در تئوریهای ادبی اش ادعا میکند که تاکنون زبان و ادبیات زیر نفوذ واژه های مردان بوده، آیا میتوان کلمات و ترکیبات تازه مرسوم مانند : لکاته، ضعیفه، فاسد، دجال، منافق، لیبرال، دمکرات، رویزیونیست، مفسد فی الارض، انقلاب سفید، انقلاب شاه و مردم، حزب رستاخیز، مرتد، لمپن و غیره را در نظر گرفت؟
منتقدی جدید، آثارش را خرابکاری و حمله آنارشیستی به نظم سمبولیک زبانی مردها بشمار می آورد، چون به نظر او وظیفه آوانگارد جدید، انقلاب علیه نظم زبانی مردان است. به ادعای مورخین ادبیات، هرکس امروزه دنبال ریشه و ماهیت ادبیات مدرن باشد باید سراغ آثار او برود. به عقیده او وظیفه هنر، انعکاس واقعیات نیست، بلکه کشف مجدد آنها است. گتی استاین مانند نقاش کوبیسم که از بعد سوم در آثارش صرفنظر میکند، از بعد زمان درادبیات چشم پوشی می نماید. طبق تعریف او، مدرنیته یعنی پروسه ای بدون پایان، چون هر ده سالی یکبار باید انقلابی پیش آید. از جمله دیگر نظریات ادبی او این است که میگوید ادبیات یک جنبش وحرکت است، یعنی مانند فیلم که از تصاویر متحرک تشکیل شده، ولی نه به سرعت فیلم.
به نظر گروهی از منتقدین، اودرسال ۱۹۱۴ با نوشتن کتاب شعر “ دکمه های لطیف “، قبل از گروه : پاوند-جویس- الیوت، مدرنیته ادبی را کشف نمود. او در این کتاب از معنی قدیمی و قبلی واژه ها صرفنظر میکند. استاین در کتاب “ بوطیقا و دستور زبان “، تجربیات زبانی خود را نامیدن جدید اشیاء و پدیده ها معرفی میکند. گرترود استاین را میتوان قدیمی ترین و رادیکال ترین مدرنیست ادبی آمریکا دانست. او در فلسفه زبان، یک شکاک است ولی یک شکاک خلاق و نوگرا. کوشش تجربی اش در زبان را مهمتر از کارهای جویس بحساب می آورند. براساس تعریفی از او، زبان یعنی درک لحظه خاصی از شیء، پدیده یا واقعه. او میگوید انسان در هیج کجا، رادیکال تر از اینکه یک پدیده معمولی را بصورت ادبیات درآورد، روبرو نمیشود. به نظر او واقعیات را باید از واژه و زبان بازآفرید. برای او زبان ، وسیله انتقال نیست، بلکه محتوا و هدف خود ادبیات است. یعنی واقعیات از ماده شدن زبان بوجود می آیند. یکی از کوششهای مهم او این بود که میگفت اشیاء را باید دوباره نامید یا نام جدیدی به آنها داد، چون نامهای آشنا، آنها را می پوشانند و دیدن و درک واقعی را مانع میشوند. او واژه هایی که یک معنی آشنا و سنتی را تداعی میکنند با واژه های جدبد جانشین میسازد. در آثارش معمولا تکرار واژه ها، گروه واژه ها، جمله ها یا پاراگرافها به چشم میخورند. او سبک نقاشی کوبیسم را وارد زبان نمود.
گرترود استاین درسال ۱۸۷۴ در آمریکا بدنیا آمد و در سال ۱۹۴۶ در پاریس درگذشت. پدر و مادرش از یهودیان ثروتمند آلمانی زبان اتریشی بودند که به آمریکا مهاجرت کرده بودند. او در دانشگاه ابتدا پزشکی و سپس روانشناسی خواننده بود ودر جنگ جهانی اول در فرانسه مدتی راننده آمبولانس بود. استاین تاریخ خانوادگی خودرا تاریخ آمریکا ونسل های مختلف آن میدانست. او درسال ۱۹۰۳ به پاریس رفت ودرانجا شروع به نویسندگی نمود. آدرس خانه اش برای مدرنیستهای مهاجر آمریکا در اروپا محل ملاقات بخشی ازروشنفکران نسل برباد رفته شد. مهمترین اعضای محفل ادبی- فرهنگی او : همینگوی- دوس پاسوس – ویلیامز – پیکاسو بودند. آثارش را میتوان منبعی برای تحقیق پیرامون پله های مدرنیته ادبی درمیان مورخین دانست. او مادر نویسندگان مدرن مهاجر در اروپا نام گرفت. نقش او در تشویق ادبیات مهاجر آمریکامانند نقش Mardox Ford (ماردکس فورد) برای ادبیات انگلیس است. از نظر تاریخ فرهنگی، او نقش مهمی بعهده گرفت چون نویسندگان مهاجر را که به پاریس می آمدند به زیر چتر حمایت خود گرد آورد. خانه اش مسافرخانه ای مجانی برای افراد نسل بربادرفته که به پاریس پناه می بردند، شده بود. او در دهه ۲۰ در پاریس میزبان گروهی از اهل قلم ادبیات نو شد. اعضا گروه او از آوانگاردهای آمریکایی دراروپا بودند. مخالفین او امروزه به تحقیر میپرسند؛ او ، نابغه یا شارلاتان؟، زنی بخشنده و بزرگمنش یا میزبانی حسابگر و متظاهر؟.
گتی استاین پیش از جویس و الیوت به آزمایشات و تجربیات زبانی پرداخت وتوانست سالها اتوریته ادبی مردانی مانند الیوت و پاوند را به تاخیر اندازد. گروه او در رقابت با گروه : جویس- پاوند- الیوت قرار داشت. درنظراعضای گروه دیگر او چهره ای فرعی وجنبی بود. رقابت و حسادت بین آنها چنان شدید بود که او در پاریس با پاوند سرشاخ شد، الیوت را نشناخت، با جویس دیدار نکرد. اعضا گروه او یعنی : شرود آندرسن-ویلیامز- همینگوی تحت تاثیر سبک او قرار گرفتند. او آنها وسایر نویسندگان جوان را تشویق و حمایت مالی می نمود. شاگردان او یعنی آندرسن و همینگوی به شهرت جهانی رسیدند و یا جایزه نوبل را ازآن خود نمودند. ویلیامز یکی از شاگردان او مینویسد، وظیفه زبان آن است که اشیا مشاهده شده را تغییرنام دهد یعنی نام جدیدی روی آنها بگذارد.
بیست سال بعد از مرگ ، گرترود استاین، درزمان پست مدرن و اوج فیمینیسم دوباره کشف گردید. فیمینیسم ادبی دهه ۶۰ مدرنیته را پدیده ای زیر نفوذ مردان میدانست، چون در مجموعه آثار ادبی، برگزیده ها، و گلچین های سالانه، بندرت نام زنی پیش می آمد. فقط زنانی که بدلایل خاصی میتوانستند ترحم الیوت، پاوند و ویلیامز را برانگیزند، نامشان درلیست ادیبان می آمد. به نظر فیمینیست های آندوره، همینگوی رفتاری پاشاگونه نسبت به زنان داشت، فاکنر با زنان گاهی دشمنی میکرد، پاوند از زنان بیوه پولدار اشرافی سوء استفاده مالی مینمود، فیتز جرالد به استثمار استعداد زنانی مانند سلدا پرداخت، فوتوریستها آشکارا زنان را تحقیر می نمودند.به این دلیل فیمینیست های آغازین، مخالف مدرنیته بودند. به نظر آنها، چه مدرن جه آوانگارد، همیشه نماینده قشربرگزیده ای از مردان بظاهر روشنفکر بودند. فیمینیست ها کتاب “ ساختنن آمریکا “ او را کوششی برای سلب قدرت از مردان بشمار می آورند.
اساس فلسفه ایده های خانم گتی استاین برپایه نظرات برگسن و عمل گرایی روانشناسی ویلیام جیمز می باشد. او از نظر ادبی زیر تاثیر امرسن و وایتمن بود. ترس و بزرگترین تراژدی زندگی اش این بود که روزی صاحبنظران آثار او را بعنوان هنر دادا بشمار آورند. منتقدین اجتمایی اشعار او را بر اساس شعار استتیک ؛ هنر شعر مطلق ، ارزیابی میکنند. مخالفین او آثارش را ؛ ادبیات تظاهراتی، مدرنیته بدون ارزش خاص ادبی میدانند و به اشعارش لکنت زبان ادبی میگویند.
ازجمله آثار گ.استاین کتابهای : سنگریزهها-چگونه نوشتن؟- جنگهایی که من شاهد بودم- دکمه های لطیف-سه زندگی- اتوبیو گرافی- ساختن آمریکا- اتوبیوگرافی هرکس- و غیره میباشند. او کتاب “سه زندگی“ را به تقلید از فلوبر نوشت. این کتاب به روانشناسی سه زن ساده و خوش قلب میپردازد. کتاب “ساختن آمریکا“ یک وقایع نگاری خانوادگی است که تاریخ آمریکا را نیز نشان میدهد. او میگفت این رمان آغاز ادبیات مدرن است. غالب آثار استاین، کتابهای اتوبیوگرافیک هستند. آثارش را میتوان سندی از محیط ادبی پاریس درآن سالها بشمارآورد. تنها کتاب موفق و پرفروش او “ اتوبیوگرافی“ نام داشت که پیرامون رابطه عاشقانه اش با زنی ادیب میباشد. به نظر جامعه شناسان ادبی، هنوز خیلی از آثار او برای خوانندگان قابل فهم نیستند.محبوبیت اوتاکنون فقط درمیان دانشگاهیان و منتقدین ادبی بوده نه در میان قشر معمولی کتابخوان.بر اساس پیشبینی آنها، آیندگان یکبار دیگر گتی استاین وآثارش را کشف خواهند نمود. تاکنون مجموعه آثار بجا مانده از او بیش از هر نویسنده دیگر ادبیات مدرن است.