ضرورت پایه نظریه پردازانه برای انتخابات
دولت (استیت)، حکومت(گاورنمنت)، و انتخابات و سیاست
از ذوق زدگی توهم زا تا سرخوردگی توهم زدا یا خشونت
هرانتخاباتی، بطوراستعاره یی، یک ستاره چهار پری است که که روی یک محور از یکسوی بر دولت (استیت) نظر دارد، و در سوی دیگر ناظر بر حکومت (گاورنمنت) میباشد. روی محور دیگر، در یک انتها بر”کی میآید”، و در انتهای دیگر، بر “کی نمیآید” استناد دارد.
کی میآید
دولت (استیت) حکومت (گاورنمنت)
کی نمیآید
این دو محور و چهار پر، که اساسا در حوزه قدرت قرار دارند، فضایی را بوجود میاورند که در حقیقت تمام بالقوگی و بالفعلی نفس انتخابات، حاصل آن، و کلا ساختار قدرت و یا یک نظام سیاسی متکی بر تناسب قوای اقشار و طبقات تشکیل دهنده آن را بوجود میآورند.
در اینجا سعی میشود که این جوانب را تا حد ممکن مورد مشاهده قرار دهیم. از نقطه نظر شکلگیری دولت (استیت)، ما شاهد آخرین مراحل این وقوع در انتخابات اخیر(ریاست جمهوری و حتا شورا ها) هستیم. این در حقیقت جنبه یی است که بالاخره در ایران با دو عنوان، و یک زیر عنوان بوقوع میپیوندد، و هم در جهان و هم ایران و بالاخره درمنطقه شدیدا اثر گذار میباشد. اولا دو عنوان عبارتند از یک کشور “جهان سومی”، “وابسته”، ” نیمه مستعمره” و یا هرگونه تعریف دیگری که در قرن گذشته برای مشخص کردن کشورهای صنعتی نشده یا مشابه بکار رفته است، و یک کشور اسلامی، و بالاخره زیر عنوان شیعه میباشد. بیجا نیست که زیر عنوان دیگری نیز بیفزاییم و بگوییم نخستین کشور اسلامی. شاید در این باره آخر برخی مخالفت داشته باشند و بسیاری کشورهای مسلمان نشین را در آسیا و در حوزه خلیج فارس تا سرا سر شمال آفریقا را مثال بزنند. اما نظر من بر این است که هیچکدام از سایر کشورهای مسلمان تاکنون به تشکیل دولت ملی دست نیافتاده اند، و ایران نخستین میباشد. و بهمین دلیل بکلی دگرگون کننده و حتا نشانه دگرگونگی بنیادی دنیای قرن بیست و یکم و آینده میباشد. راجع به دو عنوان دیگر و زیر عنوان شیعه طبعا مخالفتی نباید باشد.
بنابراین، نخستین کشور “جهان سومی”، مسلمان و شیعه که در آن دولت (استیت) ملی به مرحله پایانی شکلگیری رسیده است.
از نقطه نظرتحولات حکومت (گاورنمنت) روی محور نخست، ایران فعلا راهی طولانی را در پیش دارد که آمیزه یی از سیاست و فرهنگ در آن مستتر میباشد (چه فرهنگ باصطلاح آسمانی و چه زمینی). اما بهرحال، در زمینه شکلگیری نهایی دولت ملی، این جنبه بعنوان اعمال کننده اقتدار دولت (استیت)، در یک روند ستیز و استقرار، باید موجب امکانات و دستآوردهایی چشم گیرشده و هرچه بیشتر گسترش بیابد- که البته تغییر و تحولات منطقه و جهان نیز در این باره اثر گذار خواهند بود. نفس و چگونگی وقوع پنجاه و هفت توانایی های بسیار بالا یی را برای تحولات ایران بوجود آورده اند.
و اما روی محور اخص انتخابات در زمینه هایی که عادتا تاکتیکی مینامیم، در یک انتها میتوان گفت که سمت “کی نمیآید” تا حدی به جانب راهبردی اثرگذار خواهد بود، و در سمت “کی میآید” بیشتردر جوانب جاری و کوتاه مدت بین یکدوره تا تمام دو دوره اثرگذار خواهد بود. بین این دو انتها، در این انتخابات جانب “کی نمیآید”، مهم ترین و در حقیقت روح آنرا تشکیل میدهد. این بدین معنی میباشد که “کی نمیآید” است که خصوصیت اصلی این انتخابات ریاست جمهوری را تشکیل میدهد. چرا؟
در این “کی نمیاید”، در حقیقت چندین جنبه نهفته است که جمعا میتوان ادعا کرد که دوره انقلاب در بزرگترین مرحله، یعنی در تقریب “جمهوری اسلامی” (نخستین بروز انقلاب بعنوان استقرار پایداری در باز نگشت گذشته) به پایان رسیده است- استقرار و بازنگشت بعنوان تشکیل دولت (استیت) ملی مورد اشاره فوق. جنبه دیگر، خروج از ابهام بوجود آمده در تعبیر از وقوع و اهداف پنجاه و هفت و جایگاه رهبری آنزمان انقلاب میباشد که ختم به جانب استقلال طلبانه و حاکمیت آن شده است- پایان چیزی که “حاکمیت دوگانه” یا تردید، تداخل، اصلاح طلبی گذشته گرا، میتوان نامید. جانب دیگر، انتقال قطعی رهبری انقلاب به رهبری حاصل این تحولات میباشد که روی دیگری از رفع ابهام و”حاکمیت دوگانه” است (پایه نظراتی مشابه رای گیری بین شکل حکومتی سلطنت و جمهوری). بقیه جوانب همگی در حوزه تغییر وتحولات “پیش درآمدی، همراه و پیآمدی” (پری لود، ایمپلیکیشنز و کانسکونسس) امور فوق میباشند.
این جوانب نه مورد نظر فعلی در این نوشته هستند، و نه اصولا امکان بررسی عینی و علمی آنها وجود دارد- فعلا باید منتظر رد یابی و ارزیابی (مانیتورینگ و اوالوایشن) جوانب فوق و پیامدهایشان ماند و از هرگونه “اسطرلاب خوانی” و “غیب گویی” پرهیز کرد. جامعه در هیجان همیشه گرایش به شتاب گیری دارد، اما در حوزه نظریه پردازانه باید این گرایش را به کنترل درآورد که هم ذوق زدگی و انتظارات توهم آفرین و هم غمزدگی و سرخوردگی های بیمارگونه، عمیقا، دشمن هرگونه تحول و گرایش به بازسازی دموکراتیک و عدالت جویانه بعنوان خواسته های بنیادین این مرحله از تحولات کشور، میباشند. این قسمت در حقیقت همان بخش “کی میآید” است که بعلت پیچیدگی های بسیار زیاد – هم در جانب خوب و هم بد- که ناشی از فرد و جایگاهش درون یک قدرت با مولفه هایی که همزمان هزاران سال تاریخ و فرهنگ – پیش و پس از اسلام و البته هم اعراب- را در ایران، در جهان و بخصوص منطقه را پیشینه دارد و میپوشاند، میباشد.
اما یک نکته از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، اینکه حساسیت شرایط از تمام دوران سی و چند ساله بسیار بیشتر شده است زیرا ایران دیگر راهی به بازگشت ندارد، بنابراین “بحران” احتمالی ناشی از این وضعیت، میتواند به پیآمدهایی هولناک منتج گردد. و از مسیری دیگر، بازگشت به گذشته اتفاق بیفتد بدون توان پیش بینی و پیش گیری تحولات سهمگین ناشی از آن.