از آغاز جنگ داخلی در سوریه، جهانیان در موارد متعددی، شاهد وقوع فجایع انسانی در این کشور بودهاند که جدیدترین آن، در منطقه «غوطه شرقی» به وقوع پیوسته است که هنوز هم در ابعاد وسیعی، ادامه دارد. این فاجعه انسانی بهدرستی از جانب همه صلح دوستان و مدافعین حقوق بشر، محکوم گردید و «غوطه شرقی” تبدیل به سر تیتر بسیاری از رسانهها و ارگانهای رسمی دولتی و نیز سازمانها و احزاب سیاسی، تبدیل گردید. تلاش این مطلب، باز کردن برخی زوایا در ارتباط با «غوطه شرقی» است که به باور نگارنده این سطور، در بسیاری از موضعگیریها عمدتاً به سهو و در مواردی نیز بهعمد، به آنها پرداخته نشد.
پیشزمینهها
«غوطه شرقی» که تا قبل از آغاز جنگ داخلی، منطقهای بود بسیار حاصلخیز ازنظر کشاورزی، به خاطر قرار داشتن در جنب دمشق و داشتن بیشترین تعداد مساجد در مقایسه با کل سوریه، حضور نیرومند مذهب تسنن، بافت جمعیتی و موقعیت بسیار مهم جغرافیایی، از جمله مناطقی بود که با توجه به نابسامانی موجود درارتش سوریه، خیلی زود مورد توجه قرار گرفت ودر سال ۲۰۱۱ به تصرف گروههای مسلح اسلامی در آمد. از آن زمان به اینسو، این منطقه شاهد جنگهای شدیدی بود که چه میان گروههای مختلف اسلامی و چه میان این گروهها با نیروهای ارتش سوریه که باهدف بازپسگیری آن از دست متصرفین، صورت میگرفتند. در تمامی این ۷ سالی که از تصرف این مناطق میگذرد، مناطق مسکونی تبدیل به جایگاه شلیک توپ و انواع موشک به مناطق مختلف دمشق گردیدند.
در این مدت و در پی جنگ بر سر مناطق تحت نفوذ که میان گروههای مختلف اسلامی به وقوع پیوست، بالاخره ۴ گروه موفق به تثبیت مواضع خود در مناطق تحت تصرف خود گردیدند که عبارتاند از: ۱- “جبهه النُصره” ، ۲- “جیش الاسلام”، 3- “سپاه رحمان” و ۴- “حیاتالشام” که گفته میشود اولی و چهارمی در رابطه تنگاتنگ با القاعده، قرار دارند. هر ۴ گروه دارای عقاید تکفیریاند، و در تمامی این سالها خشنترین مجازات دادگاههای شریعت، ازجمله سوزاندن انسانها و سربریدنها در«غوطه شرقی» صورت گرفتند.
آخرین تلاش ارتش سوریه برای پس گرفتن «غوطه شرقی»، به پاییز – زمستان سال ۲۰۱۶ مربوط میشود که در حد پاکسازی برخی مناطق همجوار با دمشق، که موفقترین آنها بازپسگیری بلندی تل ساوان بود، متوقف ماند.
مناطق آتشبس
پس از موفقیت ارتش سوریه در آزادسازی مناطق وسیعی از کشور از دست نیروهای داعش، در مذاکرات صلح سوریه در آستانه، پایتخت قزاقستان، در چهارم ماه مه ۲۰۱۷ از جانب روسیه – ترکیه و ایران توافقی صورت گرفت که بر اساس آن، در ۴ منطقه از خاک سوریه که هنوز جنگ در آنها در جریان است، مناطق اعلام آتشبس و ایجاد امکان برای رفتوآمد مردم عادی اعلام شدند که نظارت بر حفظ آتشبس و ایجاد کریدورهای عبور آزادانه مردم، بر عهده این ۳ کشور قرار گرفت. در این مناطق که «غوطه شرقی» نیز یکی از آنها بود، همزمان با توقف عملیات جنگی، تدارک و ایجاد امکان کمکرسانی چه ازنظر دارو و مایحتاج و آذوقه که مهمترین آن آبرسانی به این مناطق بود، در دستور قرار گرفت و به اجرا نیز درآمد. در جریان این کمکرسانیها بود که سازمان ملل متحد و متعاقب آن، جامعه جهانی از عمق فاجعه انسانی در این ۴ منطقه، از جمله در «غوطه شرقی» با خبر گشت.
چرا و چگونه «آتشبس» شکسته شد؟
به خاطر اهمیت استراتژیک «غوطه شرقی» که در سطور بالا به آن اشاره شد، قابل پیشبینی بود که ارتش سوریه در پی موفقیت های به دستآمده در ماههای اخیر، باز پس گیری این منطقه نیز دست به اقدام نظامی بزند. این اقدام بیش از هر چیز به این دلیل اهمیت داشت که پس از نشست یکروزه در سوچی، و عدم حضور نمایندگان «غوطه شرقی» در این نشست، که البته به علت ترکیب گروههای مسلط در این منطقه، این عدم شرکت نیز برای همگان روشن و قابل انتظار بود؛ نشست ژنو به خاطر پافشاری گروههای تحت حمایت آمریکا بر شرط “مذاکرات فقط در صورت نبود اسد” به بنبست رسید. رژیم اسد تنها راه خروج از بنبست را در کسب موفقیتهای بیشتر نظامی و بالا بردن اقتدار رژیم با هدف سنگینتر کردن وزن رژیم در مذاکرات با نیروهای اپوزیسیون میدید. هرچند از نظر استراتژیست های نظامی رژیم سوریه و پشتیبانی روسیه، در یک نگاه کاملا نظامی به موضوع، عملیات توجیه پذیر نشانداده میشوند، به ویژه اینکه از اواسط ماه فوریه سال جاری میلادی، شلیک توپ و موشک در محلات تحت تصرف “جبهه النصره” به سمت مناطق مختلف دمشق شدت گرفتند، اما جبهه النصره با آگاهی از تدارک عملیات از جانب نظامیان سوری و پشتیبانی هوائی روسیه، جایگاه شلیک توپ و پرتاب موشک را در اماکن مسکونی، مراکز درمانی و نیز آموزشی قرار داد تا از عملیات نیروهای سوری ۲ امتیاز ارزشمند برای خود کسب کند:
نخست: برانگیختن افکار عمومی جهانیان مبنی بر هدف قرار گرفتن مردم عادی و کشتار و ویرانی شهر، مشابه آنچه در حلب بوقوع پیوست؛
دوم: با توجه به ترکیب جمعیتی و نفوذ عمیق مذهب تسنن در این منطقه، وجود تلفات سنگین در میان مردم عادی شهر، به تضعیف هرچه بیشتر پایگاه اسد، حتی در صورت پیروزی نیروهای دولتی، و به تخریب هرچه بیشتر روابط میان سنیها و شیعیان، منجر خواهد شد.
هدف نهایی تکفیریها و حامیان شان، که متعاقب ۲ هدف یاد شده است، تداوم بن بست مذاکرات ژنو و ایستادگی بر خواست “مذاکرات فقط در صورت نبود اسد” است.
این نیز واقعیت دارد که کریدورهای ایجاد شده توسط نیروهای سوری و روسی برای خروج مردم عادی از شهر، هدف حملات دائم گروههای اسلامی قرار میگیرند، اما اقدام به رساندن کمکهای انسانی ازجمله آذوقه، آب و دارو با استفاده از امکانات سازمان ملل، بدون توسل به عملیات جنگی، از یکسو و هرچه محدودتر کردن امکان کمک رسانی تجهیزاتی به گروههای اسلامی، می توانست نتایج بهتری از آنچه اکنون شاهد آنیم، به دنبال داشته باشد. تلفات انسانی واقعا وجود دارند و نمی توان وجود آن را انکار کرد، و همانگونه که ذکر شد، هدف تکفیریها “وقوع” تلفات انسانی بود، لذا این بشار اسد، در مقام ریاست جمهوری است که با افتادن در این دام، هرچند با نیت آزادسازی مناطق تحت تصرف، مسئولیت این فاجعه را بر دوش می کشد.
چه در سوریه و چه در عراق و افغانستان و دیگر نقاط به اصطلاح نا آرام، تا هنگامی که نظامیان و فرماندهان اتاقهای جنگ، جای خود را به سیاستمداران صلحجو ندهند، ما شاهد فجایعی از این دست خواهیم بود.