محمد علی منافزاده (ثابت)، شاعر طنزگوی، نویسنده، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار و معلم تبریزی تبار یکی از قربانیان پاکسازیهای استالین در سال ۱۹۳۷ است. نام و آثار این شخصیت گمنام نه تنها برای نسل جوان امروز، بلکه برای نسل میانه و سالخورده ما نیز ناشناخته مانده است.
چهارم آبانماه جاری جلسه پرسش و پاسخی تحت عنوان ” قومیتها فرصت یا چالش” در آمفی تئاتر دانشگاه زنجان با حضور فعالان قومیتها و ملیتهای ایران برگزار گردید. در این جلسه آقایان توکل غنیلو (از فعالان سیاسی مدافع حقوق ملی آذربایجان)، خالد توکلی (از فعالان سیاسی کرد) و کورش زعیم (از اعضای جبهه ملی ایران) و علیرضا صرافی با بیان دیدگاههای خود در خصوص مسئله اقوام و ملیتها در ایران به سؤالات برگزارکنندگان، دانشجویان و شرکتکنندگان در جلسه پاسخ دادند.
در این همایش که به همت “جمعیت اسلامی دانشجویان زنجان” برگزار گردید، حدود ۳۰۰ نفر شرکت داشتند. در ابتدای جلسه مجری اظهار داشت که توجه به مسئله ملی میتواند یکی از اساسیترین زمینههای رشد و توسعه جامعه ایرانی را فراهم نماید. از اینرو جمعیت اسلامی دانشجویان دانشگاه زنجان این وظیفه مهم را بر عهده گرفته تا بتواند گامی در جهت شناخت مسئله و راهکارهای مدیریتی آن بردارد.
سپس هر یک از مدعوین به بیان تعاریف خود از واژه های مورد بحث من جمله ملت، قوم، ملیت، زبان مشترک، زبان واسط، دولت- ملت پرداختند و در ادامه به سؤالات مطرح شده توسط برگزارکنندگان جلسه و حاضرین پاسخ دادند.
مجری: از مدعوین این جلسه میخواهیم که نظر خود را در پاسخ به این سوآل بیان دارند که آیا در حال حاضر مسئله قومیت و تکثر قومی در ایران جزو مسائل حیاتی برای بقای این جامعه محسوب میشود یا نه؟
زعیم: ببینید ما در ایران تا کنون مسئله قومی نداشتیم. بجز در مواردی که کشورهای خارجی و بیگانگان بدلایلی ( که اگر مایل باشید من اینها را شرح خواهم داد) سعی کردند بوجود بیاورند، ما تا بحال موردی نداشتیم که گروهی از ملت ما به عنوان قوم درخواست تجزیه بکنند یعنی ما مسئله قومی نداریم. ما مشکل تبلیغات تحریک آمیز قومگرایی در میان ملتمان داریم………
هرکس وهر خانواده ( نه هرقوم) میتواند به هر زبانی خواست در خانواده خود صحبت کند. بنده میخواهم در خانوادهام چینی صحبت کنم، کسی نمیاید بمن ایراد بگیرد. یک قوم مثل یک خانواده بزرگتر است ما میگوییم ملت یعنی کسانیکه در مرزهای یک کشور زندگی میکنند زبان مشترکی دارند که باهم تبادل و مکالمه و نامهنگاری کنند، قانون را به آن زبان بنویسند این ارتباطی به حق هر شخص و هر خانواده (نه تنها حق هر قوم) در تکلم به هر زبانی که دوست دارد، ندارد.
صرافی: بقای این جامعه در گرو ایجاد دموکراسی است. دموکراسی هم بدون حل مسئله ملی در ایران پا نخواهد گرفت، مسئله ملی نه اینکه در حال حاضر بلکه در طول هشتاد سال گذشته یعنی از زمان حکومت رضاخان (که در ایران یک شیوه اداری سانترالیستی در ایران را پایه ریزی کرد و ایدوئولوژی پان آریانیسم را به تلقین انگلیسیها و عوامل و ایادی آنها تبلیغ نمود)، شروع شده و تا به امروز طی چند دوره مختلف ادامه داشته است.
اولین دوره مربوط به دوره رضاخان است که وحشیانهترین دورهایست که مردم غیرفارس زبان ایران شدیدا تحت فشار قرار گرفتند، در مدارس و حتی در مساجد اجازه صحبت به زبانهای غیرفارسی داده نمیشد . دوره کوتاهی که پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ است، فرجهای پیدا شد که دموکراسیخواهی در ایران رشد کرد. فاصله ۱۳۲۰ الی ۱۳۳۲ یک دوره استثنایی در تاریخ ایران محسوب میشود که نه تنها جنبش قومی (یا ملی) در آذربایجان و کردستان پا گرفت، بلکه در پایتخت هم حرکات آزادیخواهانه دکتر مصدق را سراغ داریم. این حرکات را نباید با مطامع خارجی گره زد، استفاده از فرصتهای تاریخی مجاز است و بهترین فرصت برای همه ما در طول تاریخ معاصر سالهای ۱۳۲۰ الی ۱۳۳۲ بوده است….
بعد از انقلاب اسلامی ملل و اقوام ایرانی بخصوص کردها، ترکمنها، بلوچها و عربها و آذربایجانیها (البته آذربایجانیها در ابتدای انقلاب اسلامی از نظر حرکت ملی و طرح خواستههای ملی خودشان در ابتدا در موقعیت ضعیفتری بودند و کردها از همه پیشتازتر بودند.) به طرح مطالبات خاص منطقهای و ملی خود مبادرت کردند. اما نهایتا به خواستهای هیچکدام از اینها پاسخ مثبت داده نشد.
در حال حاضر نیز که حرکتی به سوی آزادیخواهی و دموکراسی در ایران پا گرفته، تمایل اکثریت روشنفکران اقوام و ملل ایرانی اینست که بطور هم زمان و موازی مسئله ملی (قومی) یا مسئله مربوط به آزادیهای زبان و حقوق قومی که جزو حقوق اولیه بشر محسوب میشود نیز حل شود. ابدا هم ارتباطی به این ندارد که تعریف ملت را چگونه ارائه بدهیم. هر انسان منفردی یک حقوق زبانی و دینی دارد که بایستی به آن احترام قائل شد. و بایستی امکانات لازم را برای رشد و توسعه آن (از سوی دولتی که آن فرد بدان رای داده) در اختیارش قرار داده بشود. تا چه رسد به اینکه میلیونها انسان که جمعیتی در حدود دو سوم جمعیت ایران را تشکیل میدهند.
ما با چه مردمی میخواهیم دموکراسی را در جامعه پیاده کنیم. اینها که از حقوق اولیه خودشان محرومند.
بهر حال در شرایط کنونی آذربایجان و کردستان و تاحدودی خوزستان از پتانسیل خوبی برخوردارند. که هم به تعمیق روند دموکراسی خواهی و آزادیخواهی در ایران کمک بکنند و هم حقوق حقه اقوام را تحقق ببخشند.
توکلی : مشکلی که همیشه این دوستان ملی ما در زمینه مسئله قومی با آن مواجه بودند در دام نظریه توطئه قرار داشتند و همیشه از این دیدگاه و همیشه از این منظر مسئله قومیتها را بررسی کردهاند.
من کاری ندارم که از سال ۱۹۱۸ بعد از اینکه انقلاب اکتبر واقع شد و کمونیستها آمدند سرکار و مسئله قومیت یا ملیت در آنجا مطرح شده یا نشده. ولی ما در ایران امروزه در بین کردها در بین ترکها در بین عربها و در بین بلوچها میبینیم یک جریانی به وجود آمده و خواهان حقوق خودشان هستند حقوقشان فقط در زبان خلاصه نمیشود که شما لطف کنید که ما در خانواده اجازه داشته باشیم که با پدر یا مادر یا همسر یا فرزندانمان به زبان خودمان صحبت کنیم نه بحث بیشتر از اینهاست چون حق تعیین سرنوشت مطرح میشود و این توطئه هم نیست. از سوی کشورهای خارجی هم نیست یک مردمی هستند که این حق خودشان را میخواهند حالا شما میتوانید سالهای سال از سال ۱۹۱۸ که انقلاب اکتبر شده، شما هم از همان سال در دام نظریه توطئه افتادید و فکر میکنید که کشورهایی آمدهاند که میخواهند ایران را تجزیه کنند نه آن کسی که میخواهد ایران را تجزیه کند فرهنگ استبدادی ماست همین فرهنگی است که میخواهد همه را به اجبار یکرنگ و همرنگ کند و تعاریف مدرن و مفاهیم مدرن را هم انکار میکند بزرگترین دشمنان ایران کسانی هستند که می خواهند در ایران یک ساختار استبدادی را پیاده کنند نه شوروی و نه آمریکا نه انگلیس من فکر نمیکنم اینها بتوانند کاری بکنند حالا ممکنه به عنوان عوامل خارجی منافعی دانسته باشند از اینکه در ایران اختلاف و تفرقه به وجود بیاید ولی آیا همکاران دولت های خارجی که می خواهند در ایران تفرقه بوجود بیاید مستبدین هستند یا قومیتها که خواهان دموکراسی و آزادی هستند. کردها یا ترکها حق خودشان را میخواهند و هنوز تکلیف دوستان ملیمان مشخص نشده است که آیا بین حقوق بشر و تاریخ ایران کدامیک را میخواهند اولویت بدهند؟
بحث ما کردها و همه اقوام این است که اگر از ما انتظار دارید که ما ایثار بکنیم فدارکاری بکنیم حقوق ما را هم رعایت بکنید ما با چه دلگرمی و با چه امید و آرزویی در این جامعه مرزها را نگهداریم تا کی میخواهید ما را مرزدار غیور بدانید خسته شدیم دیگر از این همه مرزداری خسته شدیم دیگر از این همه کرد اصیل بودن و هیچ حقوقی نداشتن.
بله، شما می توانید به ترکها آذری بگویید برای اینکه اصالت را به آنها تزریق کنید و آنها را تحقیر کنید و آنها را از هویت خودشان دور کنید اصلاً در یک ملت تاریخ مهم نیست مهم این است که ما بر اساس قرارداد توافق داشته باشیم تفاهم داشته باشیم و همدیگر را درک بکنیم. اگر این جور باشد من فکر میکنم مشکل جامعه ما حل میشود وگرنه مشکل ما اساسی است و مشکل اقوام در جامعه ایران به نظر من اساسی و حیاتی است .
غنیلو: اینکه آیا این شکاف به یک معضل و بحران تبدیل شده است یا نه این یک سؤال است که ممکن است که منظور از وجود شکاف این باشد که معضل است یا نه؟خوشبختانه تا به حال چنین بحرانی نبوده والان کلاً در وضعیت فعلی ما اگرچه در برهههای خاص تاریخی بنا به رویکردی که معمولاً حاکمان چه حاکم قومی و چه حاکم سیاسی یعنی قوم حاکم و حاکمان سیاسی و شاید در برهههای خاص تاریخی بحرانهای خاص قومی هم وجود داشته منتهی فعلاً این به صورت مطالبات دموکراتیک و مسالمت آمیز قومی در قالب تجمعاتی که همواره بوده و افراد نظرات خاص خود را گفتهاند و بیان کرده است و البته در این بحث همان طوری که آقای مهندس صرافی فرمودند یک نگاه کاملاً دموکراتیک نسبت به مطالبه حقوق مطرح است .
در حقیقت دو گفتمان و خوشبختانه هم این، بین اعضای متعلق به قومیتهای داخل ایران تسری پیدا نکرده و دو تا گفتمان هست که با هم معارض هستند و بر اساس تعاریف مختلفی که از بحث قومی دارند عدهای بحث تاریخی و «در زمانی» دارند و عدهای که نگاه شهروندی و همزبانی و امروزی دارند دو گفتمان متفاوت است حالا خوشبختانه در این بین چه از بین خود افرادی که متعلق به قومیتهای معترض هستند و چه از قومی که اکثریت را دارد و حاکمیت را دارد در هر دو گفقتمان دیده میشوند عدهای هستند که هم از قوم فارس هستند و از قومهای دیگر نیز افرادی با این مشخصات وجود دارند که به نوعی توتالیتاریسم قومی معتقدند و در طیف تندروتر به فاشیسم قومی معتقدند و عدهای دیگر در هر قومیتی باشند به تکثرگرایی قومی بر اساس حقوق شهروندی معتقدند. بنابراین اگر از یک مملکت وارد و از طرف دیگر خارج شویم و دید بیطرفی نیز داشته باشیم شاهد هویت های جمعی و هم تفاوتهای فرهنگی و زبانی خواهیم بود.
مجری: سؤال دیگر ما این است که در مورد حل مسئله قومی چه راهکارهایی میتواند جوابگو باشد؟
زعیم: دو مورد را آقای توکلی اشاره کردنذ که کاملاً درست است یکی گفتند که حقوق بشر و پرسیدند که باید حقوق بشر حاکم باشد یا تاریخ ملی؟ در این شکی نیست که همیشه حقوق بشر ارجحیت دارد بر هر رویدادی دیگر دوم اینکه ایشان گفتند که چون استبداد هست و هر جا که استبداد هست و دولت مرکزی حقوق مردم را ضایع میکند اینجا قوم ها حقوق خودشان را می خواهند. من میگویم که واقعاً همه ما حقوقمان ضایع میشود مثلاً اگر در کشور ما حقوق همه ما ضایع میشود، حقوق هر ۷۰ میلیون ما هم ضایع میشود ما همه حقوقمان را میخواهیم پس باید دست به دست هم بدهیم نه اینکه من چون این زبان را صحبت میکنم و شما آن زبان را صحبت میکنید. یا من از این شهر هستم، شما از آن شهر هستید. همه ما ایرانی هستیم و بهتر است که همه ما دست به دست هم بدهیم که حقوق خودمان را بگیریم و کشور را به سوی دموکراسی ببریم و … همه ما هرکس که هستیم در درون محدودهای که ایران مینامیم همه باید دست به دست هم بدهیم و آنچه را که آزارمان میدهد اصلاح کنیم مسلماً وقتی یک دولت ملت خودش را حقوق ملت خودش را رعایت نمیکند و اقتصادی که بیمار است، به ما رفاه نمیدهد، به ما کار نمیدهدو ما در مضیقه هستیم، مسلماً ما از آن فرار میکنیم.
مردم اروپا چه آلمانی چه فرانسوی و ایتالیایی و لهستانی دارند بهم نزدیک میشوند. یک دولت و یک اقتصاد تشکیل میدهند. بنابرین اروپاییان منافع خود را در جهانگرایی تشخیص دادهاند. و همگرایی میکنند. حال در کشورهایی مثل ما که نه اقتصادمان براه است و نه دموکراسی حاکم است و حقوقمان ضایع میشود. و هم هدف مطامع کشورهای قدرتمندتر دیگری هستیم. ما داریم واگرایی میکنیم. این درست نیست. خوشبختانه در ایران هرگز این اتفاق نیافتاده، هر وقت هم که توطئهای شده است خود مردم ایران و خود اقوام ایران دفع کردند و ایران را حفظ کرده اند. بنابرین اگر ما حقوقمان ضایع میشود باید بسمت گرفتن حقوقمان و بوجود آوردن دموکراسی و مردمسالاری و باید به سوی همگرایی برویم . اینکه یکی اصفهانی و آن دیگری اهوازی و دیگری تبریزی است اینها حرفهای گذشته است.
الان در کشور ما، هموطنان کردمان، به آنها ستم شده چه در دوران پهلوی و چه در دوران فعلی، حقوقشان را باید بگیرند هموطنان آذریمان دهها سال است که کشور را اداره میکنند خوب ما که فارس هستیم حقوق حقهای داریم که باید به ما بدهند و چون حقوقمان ضایع شده بیاییم و در اداره کشورسهمی نداریم، بگوییم که به ما ظلم شده است و ما نمی توانیم این حرف ها را بزنیم ما همه ایرانی هستیم ما باید ذهنمان را باید از خانواده گرائی، قوم گرایی، ایل گرایی و قبیله گرایی بیرون بیاوریم. و باید به جایش ملتگرایی را پیشه کنیم ما یک نفر هستیم و هر دردی داریم با هم داریم و هر هدفی داریم باهم داریم بنابراین این صحبتها، در ایران هم هیچکدام از قومهایی که ایران را تشکیل میدهند تفکیک پذیر نیستند و همه قاطی شدهاند
ما باید بگوییم که همگی شهروند ایرانی و حقوق من فارس هم ضایع شده است من هم باید سعی کنم که دموکراسی و مردمسالاری را در کشور پیاده کنم اقتصاد را شکوفا کنم به همه یک فرصت برابر که همه بتوانند به حد استعدادهای خودشان در اقتصاد و اداره کشور نقش داشته باشند.
صرافی: در اینجا اصلا راجع به مسئله قومی صحبت نشد و فقط به وجود اقوام اشاره شد. وقتی صورت مسئله را ندانیم ارائه راه حل نیز راه بجایی نمیبرد.
مسئله قومی (همچنان که گفته شد) تاریخچه هشتادساله در ایران دارد و با روی کار آمدن سلسله پهلوی در ایران پا گرفته و اکنون نیز بصورت حل ناشده باقیمانده است. این مسئله ابعاد اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی در جامعه ما دارد و موجب بروز کاستیها و نارساییهایی در جوامع قومی ما شده است که بایستی رفع بشود.
بطور نمونه من مورد آذربایجان را مثال میزنم و مورد کردستان و بلوچستان و … نیز به تبع آن میتوان حدس زد که در چه وضعیتی خواهند بود.
آذربایجان پیشتاز ایجاد مدارس نوین در ایران بوده و اولین مدارس به سبک نوین ایران را آذربایجانیها (در تبریز) بنیانگذاری کردند. و حتی در تهران هم اولین مدارس را رشدیه و لقمانالمک تبریزی و پرنس ارفعالدوله دانش (که همه آذربایجانی بودند)، تاسیس کردند. در آستانه انقلاب مشروطیت هم بیشترین تعداد مدارس به شیوه جدید در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان بوده وقتیکه در شهر کوچکی مثل شبستر دو مدرسه و در اورمیه شش مدرسه که یکی هم مختلط بوده، داشتیم، در همان زمان در اصفهان دو مدرسه داشت که آنهم در آستانه انقلاب مشروطیت تعطیل شده بودند. پس از روی کار آمدن رضاخان این وضعیت به ضرر آذربایجان تغییر میکند. در سال ۱۳۲۰ وضعیت فرهنگ در آذربایجان به رتبه دوم میرسد (یعنی بلحاظ درصد باسواد بعد از تهران بود). در سال ۱۳۳۵ به رتبه چهارم میرسد (بعد از تهران و سمنان و اصفهان) . در سال ۱۳۴۵ به رتبه هفتم و درسال ۱۳۵۵ به رتبه دهم میرسد. الان در بین استانهای ایران آذربایجان شرقی (که بهترین موقعیت را نسبت به سایر استانهای ترک نشین ایران دارد) به رتبه نوزدهم تنزل پیدا کرده است. یعنی علیرغم آن استارت قوی که آذربایجانیها انجام دادهاند الان در آخر صف قرار دارند. بعد زنجان در رتبه بیست و یکم و اردبیل در رتبه بیست و دوم و آذربایجان غربی رتبه بیست و چهارم را در بین بیست و هشت استان دارند. کردستان و بلوچستان هم پایینتر از اینها، یعنی استانهای غیر فارس زبان ایران پایینترین رده جدول را تشکیل میدهند، اگر برای کردستان و بلوچستان دلایلی وجود داشته باشد که مثلا بعلت دیرپایی مناسبات عشیرتی اصولا مدارس در این مناطق با تاخیر تاسیس شدهاند در مورد آذربایجان که تاریخ شهادت میدهد که در ایران پیشتاز بودهاند. پس چرا بایستی در انتهای جدول قرار داشته باشند. این یکی از مصادیق ستم ملی است. ما میخواهیم این ستم رفع شود اصلا بحث بر سر این نیست که بیایید برای کل ایران کاری بکنیم ، این پدیده مربوط به ملل و اقوام غیر فارس زبان ایران است.
وقتی میگوییم که برای رشد استعدادهای کودک اول لازمست که تحصیل را با زبان مادری خود شروع کند و بعدا زبان دوم ویا مشترک و شیرین فارسی را یاد بگیرد، میگویند مملکت تجزیه میشود جلوی آنرا بگیرید. خوب ما هم میخواهیم متناسبا رشد و توسعه داشته باشیم.
با یک مردم فقیر بیسواد مملکت را به کجا سوق میدهیم. حتی دموکراسی را هم نمیشود پیاده کرد. اگر بدنبال آرمان دموکراسی هستیم باید حداقل حقوق اولیه مردمرا اعطا بکنیم، بعد سر مسائل دیگر هم میتوان کلی بحث کرد و به توافق رسید. حداقل ما آذربایجانیها همیشه در جنبشهای آزادیخواهانه ایران، پیشقدم بودهایم . در مقابل این همه جانفشانی و ایثاری که ما در راه مسائل عمومی ایران کردهایم در مقابل کل ایران چه کاری برای آذربایجان کردهاست؟ از کدام حق خاص ما را مدافعه کرده است؟ این جداسری از کدام طرف است؟ ما همیشه وفاداری خودمانرا ثابت کردیم. در جنگ ایران و عراق آنهمه خون دادیم که مرزهای ما در مقابل نیروهای صدام حسین حفاظت بشوند. در سایر دورانهای تاریخ نیز مرزهای ایران را آذربایجانیها و سایر اقوام ایران نگهداری کردهاند.
از نظر صنعتی باز در مورد آذربایجان میتوان مثال زد که اولینهای ایران در آذربایجان (توسط خود آذربایجانیها) تاسیس شده، اولین مانوفاکتورها و اولین موسسات تجاری بین المللی همه توسط تجار و صنعتگران آذربایجانی در اواخر دوره قاجار تاسیس شدند، در اواخر دوره پهلوی هم آذربایجان بلحاظ صنعتی در رتبه دوم بوده است، الان آذربایجان شرقی در اواسط جدول رتبهبندی صنعتی استانها قرار دارد. اردبیل وآذربایجان غربی و زنجان هم در ردیفهای انتهاییند و صنایع مهمی ندارند. در مورد کردستان هم همین تبعیضها وجود دارد منتها بعلت تاخیر فاز اولیه خود دو پله پایینتر مانده و بلوچستان و ترکمن صحرا هم ایضا.
بالاترین آمار مهاجرتها در ایران مربوط به آذربایجان است، اینها اگر در سرزمین خود تامین اقتصادی و شغلی داشتند که نمی کوچیدند.
بطور خلاصه جامعه ایران بلحاظ رشد اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در وضعیت عدم تعادل و توازن بسر میبرد. در ایران مناطق رشد یافته داریم که با پول نفت و با اعمال تبعیض در قسمتهای مرکزی ایران متمرکز شدهاند. مانند مناطق تهران واصفهان و فارس و ( یزد و کرمان هم اخیرا به این جرگه اضافه شده است) و مناطق رشد نیافته و عقب نگه داشته شده داریم که شامل آذربایجان و کردستان و بطور کلی حاشیه غربی و حاشیه شرقی کشور میشود.
در کنار این تبعیضات، تحقیر ملی نیز وجود دارد اگر قرار است که ما بعنوان دو شهروند باهم صحبت کنیم درست نیست که شما مرا بنام ( دیگری) آذری صدا بزنید. من نام خود را دارم. از هر فرد حتی عامی ترک هم که نام زبانش را بپرسید میگوید که زبان من ترکیست. از این تحقیرهای شبه علمی بگیرید تا به تحقیرهایی که توسط جک منها و دلقکها به صورت جوک در سطح جامعه پخش میشود.
دوستان عزیز جبهه ملی اگر شما بفکر ایجاد همدلی و همگرایی هستید چرا به تحقیرهایی که از طرف رادیو و تلویزیون و نوارهایی که در بازار پخش میشود، اعتراضی نمیکنید. این فرهنگ ایجاد واگرایی میکند و شماها همه سکوت میکنید. ما که داریم حقوق اولیه بشر را مطالبه میکنیم و شما نیز میفرمایید که حقوق بشر را حتی بر تاریخ ارجح میدانید. پس چرا تا بحال سندی از شما دیده نشده است که در آن به توهینهایی که به اقوام ایرانی و بخصوص ترکها میشود اعتراض کرده باشید. اما دیدهایم که اگر وزیری بخشنامهای صادر کرده و در آن اشارهای کرده است که در تدوین کتب درسی به فرهنگ منطقه توجه شود. (اصلا نگفته که به زبان ترکی یا کردی بنویسید فقط گفته که توجه بکنید) ، شما نامه اعتراض آمیز به آن وزیر نوشتهاید. پس واگرایی از سوی شماهاست، نه از طرف ما که بدنبال کسب حقوق اولیه بشری هستیم.
اما در رابطه با راه حل مسئله ملی. در کنوانسیون حقوق مدنی وسیاسی از حق تعیین سرنوشت سخن رفته است. این حق مردم شمرده شده (و نه ملت یا قوم) در آنجا گفته شده است که مردم حق دارند سرنوشت خودشانرا خود تعیین بکنند. در ادامه (طی کنوانسیون مربوط به اقلیتهای قومی و زبانی ) صحبت از اقلیتهای قومی شده است. و اینکه میتوانند سرنوشت خویش را تعیین بکنند. روشنفکران آذربایجانی تقریبا به اتفاق نظری در این مورد رسیدهاند که تصور میکنم روشنفکران سایر اقوام ایرانی هم بدان رسیده باشند، اینست که راه حل مناسب برای حل مشکلات و مسائل قومی در ایران گذار به سیستم فدرال است. یعنی ایران بایستی از سیستم سانترالیسم بوروکراتیک که موجد این همه مظالم گردیده خارج شود .
ما باید به سمت احداث پایتختهای منطقهای در تبریز و سنندج و اهواز و … و احداث پارلمانهای منطقهای برویم نمایندگان ما که از مناطق مختلف آمده در مجلس شورای اسلامی مینشینند، تا میخواهند مسائل خاص منطقه خودشانرا مطرح کنند اعتراض میکنند که اینها مسائل منطقهای است، ما در اینجا به مسائل کلان و عمومی مملکت میپردازیم!! پس مسائل منطقه را چه کسی و کجا باید حل کند؟
در قانون شوراهای استان پیشبینی شده است که تا بحال هم دیده نشده است که جدی گرفته شود. با تشکیل یک پارلمان منطقهای (ویا شورای استانی و یا تحت هر اسم دیگری) نمایندگان مردم کرد در سنندج می نشینند و راجع به مسائل زبان کردی، راجع به مسائل خاص منطقه و راههای پیشرفت منطقه و مثلا اولویت بندی تاسیس کارخانه ها و … نظر بدهند
از سویی نیز بودجه مملکت نیز بطور عادلانه و متناسب با جمعیت و وسعت و پتانسیلها و جبران زخمهای تبعیضات پیشین، ( و بدون اینکه این بودجه از سوی دولت مرکزی تفکیک شود) در اختیار ایالتها قرار داده شود. و نمایندگان ایالتها خود متناسب با نیازهای واقعی بودجه مناسب را تخصیص و به مصرف برسانند.
کارهای دولت مرکزی کارهای عمومی است: مانند امور مربوط به ارتش ، چاپ پول، تنظیم استانداردها و صدور بخشنامههای عمومی و.. که در هر دولت فدرالی این قبیل وظایف مربوط به دولت مرکزی است.
فلسفه فدرالیسم این است که اگر مشکلی را میشود در منطقه حل کرد نباید آنرا به مرکز احاله نمود. و برای حل آن هم علاوه بر لزوم وجود سیستم مناسب در مملکت، بایستی امکانات مناسب هم در اختیار نیروهای منطقه ای ویا محلی قرار گیرد. که مسائل خودشان را خودشان حل کنند. و نیازی به این نباشد که ده میلیون ایرانی )از هر ۶ ایرانی یک نفر در تهران و اطراف آن زندگی میکند.( برای رفع و رجوع مسائل خود مجبور به اسکان در پایتخت باشند. تهران به مثابه قلب مملکت بیش از اندازه بزرگ شده، ما نیاز نداریم که ده میلیون نفر را در مرکز جمع کنیم، تهران یک مرکز سیاسی است و ما مرکزیت بیشتری را بر ای تهران قائل نیستم،
نه لزومی دارد که تهران مرکز آموزشی باشد که ۵۰% دانشجویان ما ذر تهران درس بخوانند و به دنبال آنها هم خانوادههای آنها مجبور به مهاجرت شوند، و نه لازمست تهران مرکز صنعتی کشور باشد که این همه آلودگی هوا ایجاد شود.
شهر واشینگتن ۸۵۰,۰۰۰ نفر جمعیت دارد کشور ۲۵۰میلیونی آمریکا به شیوه فدرال اداره میشود و تمام مسائل در منطقه حل میشود و واشینگتن هم دنیا را (و نه تنها آمریکارا) اداره میکند.
ایران جزو کشورهای استثنایی است که بعلت وجود یک سیستم متمرکز و بوراکراتیک جمعیت بسیار زیادی در مرکز جمع شده است. چون در مناطق خودشان امکانات کافی ندارند. گروهی برای تحصیل، گروهی برای کار، برخی برای معالجه و … ناگزیر به مهاجرت شده اند.
اغلب مسئولین هم به این نتیجه رسیده اند. مثلا بحثهایی میشود که باید محل پایتخت را تغییر دهیم. و یا بحث ده ایالتی شدن را مطرح کردند.
بحث فدرال شدن مملکت در چارچوب قانون است . در قانون اداره فدرالی منع نشده است . در قانون اساسی هم گفته نشده است که ایران باید ۲۸ استان باشد و به این شیوه (سانترالیستی) اداره شود. برای اداره صحیح کشور و حل مسئله ملی و همچنین برای حل مشکلات مرکز (اعم از ترافیک و آلودگی هوا و….) ، لازمست سیستم سانترالیستی به فدرالیستی تغییر یابد
توکلی: برای حل مسئلهی قومی در ایران تجربههای مختلفی را ما در کشورهای مختلف داریم بعضی از کشورها برای اینکه مسألهی قومی را حل کنند آمدند صورت مسأله را پاک کردند و سیاست یکسان سازی فرهنگ و یا فرهنگ زدایی یا نسل زدایی را در پیش گرفتند بعد از اینکه تفکر ناسیونالیسم کردی در کشورهای ترکیه و عراق و به تبع آن در کردستان ایران هم این تفکر به وجود میآید تئوری پردازان ناسیونالیسم فارسی کسانی مثل محمود افشار به این نتیجه میرسند که برای حفظ تمامیت ارضی ایران و برای حفظ ایران ما باید سیاستی را در پیش بگیریم که بتدریج کردها فرهنگشان در فرهنگ ایران ذوب بشود و اگر این فرهنگ ذوب شد به دنبال آن ناسیونالیسم کردی از بین میرود. این یک برنامهای است که متأسفانه تا همین الان هم در جامعهی ما اعمال میشود کسانیکه تلویزیون کردستان را در استان کردستان، نگاه میکنند این سیاست و این تفکر بخوبی در آنجا نمایان است اولاً برنامههایی که مربوط به روستا و اقشار کم درآمد جامعه است بصورت کردی پخش میشود ولی برنامههایی که علمی است و برنامههایی که مربوط به اقشار پر درآمد جامعه است آنها همه به زبان فارسی است و از همه مهمتر برنامهی کودک ما تابحال به زبان کردی نداشتهایم یعنی میخواهند بطور غیرمستقیم القا کنند که کودکان کرد باید فارسی صحبت کنند ۱۰ نفر ۲۰ نفر کودک کرد را در تلویزیون جمع میکنند و سابقه نداشته که در عرض سه سالی که این برنامه پخش میشود، برنامه کودکی به زبان کردی پخش شود خانمی با فارسی غلطی صحبت میکند و ما هم فارسی را غلط یاد میگیریم و طبعاً مشکلی برایش پیش میآید و این نشان میدهد که هنوز در جامعه ما کسانی هستند که معتقدند که سیاست یکسان سازی فرهنگ باید اجرا بشود و این سیاست در جامعه ی ما وجود دارد اما ما تجربه کشورهای مختلف دیگر را هم داریم در جامعهی اروپا که فرمودند روند همگرایی اداره میشود ، من عرض کردم که اگر این توافقی باشد اختیار باشد که همگرا باشیم مسئلهای نیست تمام دنیا میتوانند همگرایی را تجربه کنند در اروپا اگر همگرایی میشود لااقل میگذارند که انتخابات مستقل برگزار بشود اگر مردم مخالف همگرایی باشند دولت اجازه ندارد وارد اتحادیهی اروپایی بشود اجازه نمیدهند که واحد پول اروپایی را قبول کند. همهی این کشور ها اول مراجعه میکنند به ملتشان به مردمشان و مردم تصمیم میگیرند که اینها وارد جامعهی اروپایی بشوند و پول مشترک داشته باشند. آیا در ایران انتخابات برگزار شده یا صرفاً بدلایل تاریخی استناد میکنیم. صرفاً داریم تاریخ را بازسازی میکنیم. نه بازسازی تاریخ، در این دنیای مدرن و حتی پست مدرن دیگر نمیتواند حلال مشکلات ما باشد ما نمیتوانیم با استناد به تاریخ، جوان امروز را متقاعد کنیم چون حقوق ما با توجه به قرارداد اجتماعی نادیده گرفته شد شما هم همانطور باشید. انتظارات و مطالبات جدیدی در جامعه بوجود آمده حتی بنده فرمایشات مهندس صرافی را هم قبول ندارم که فرمودند که ما از لحاظ فرهنگی جلو بودیم مدارس را اولین بار ترکها افتتاح کردند و به طبع کارهاییکه در طول تاریخ انجام دادهاند باید حقوقی داشته باشند، شما یک پناهنده ایرانی را نگاه کنید وقتیکه به یک کشور توسعه یافته میرود هیچ سابقهی تاریخی ندارد ولی وقتی تابعیت آن کشور را میگیرد از تمام حقوق آن کشور برخوردار میشوداصلاً لازم نیست که ما ثابت کنیم که در راه این جامعه و در راه این کشور چقدر جانفشانی و ایثار و فداکاری کرده ایم ببینید ما انسانیم میخواهیم در این جامعه زندگی کنیم و چون انسانیم و حق داریم که از حقوق انسانی و حقوقی بشر برخوردار باشیم و این تجربه ای است که در تمام کشورهای دنیا وجود دارد. وقتی یک نفر که وارد یک کشور میشود و وقتی تابعیت آن کشور را میگیرد از بسیاری از حقوق آن کشور برخوردار خواهد شد فقط بخاطر اینکه انسان است فقط بخاطر اینکه بشر است از حقوق بشر استفاده می کند. اصلا حقوق بشر مرزها را نمیشناسد به همین دلیل است که همگرایی دارد بیشتر میشود دیگر آن قیدوبندهای ملی یا قومی برداشته شده و انسانیت دارد مطرح میشود. دیگر ایرانی بودن و عراقی بودن و نمیدانم سنگاپوری بودن مطرح نیست انسان بودن مطرح است خوب اگر در ایران هم این شرایط حاکم است، که ما مشکلی نداریم. بحث را از سطح فراتری شروع کنیم ولی متاسفانه در جامعه ما در ابتدای کاریم. ما هنوز حقوق اولیهمان رعایت نمیشود من هرشب که تلویزیون کردی را نگاه میکنم میبینم که فرهنگ من دارد ذوب می شود،میبینم برنامه و سیاستی است که نمیخواهد فرهنگ من حفظ بشود و من را از حق خودم محروم میکند و اما آیا مسئلهی قومیتها در داخل یک دموکراسی ساده قابل حل است؟ نه فکر نمیکنم. این بحث دموکراسی را نه تنها دوستانمان در جبهه ملی بلکه بعضی از اصلاحطلبان مثل آقای علوی تبار و همچنین جلالی پور مطرح کردند میگویند که شما باید به حقوق شهروندی خودتان اکتفا کنید ولی در این صورت است که مسئله و مشکل شما حل خواهد شد . ولی من بر این باورم که نه مشکل ما با دموکراسی صرف و ساده حل نمیشود چون با این دموکراسی فقط حق اکثریت این دوستان حفظ میشود فقط و به همین خاطر دم از حقوق شهروندی و دموکراسی ساده میزنند که میدانند در این چارچوب دموکراسی حق اکثریت این دوستان حفظ میشود و در نتیجه این در جامعهی ما میشود استبداد اکثریت و اکنون استبداد اکثریت در جوامع بینالمللی و در نزد نظریه پردازان سیاسی خیلی مورد انتقاد قرار گرفته. ساختارهای سیاسی و حکومتی جدیدی را برایش تعریف کردند که فدرالیزم یکی از آنهاست فدرالیزم فقط یک دموکراسی ساده مبتنی بر حقوق شهروندی نیست بلکه یک ساختار سیاسی است که نه تنها حقوق شهروندی در آنجا حفظ می شود بلکه حق ویژه ای به اقلیتها میدهد و در حقوق بینالمللی بحثی مطرح است به نام حقوق ویژه اقلیتها. اگر ما واجد به حقوق ویژهی اقلیتها نباشیم باز نمیشود به این حقوقمان برسیم چرا؟ چون در یک مجلس ملی ما در اقلیت قرار میگیریم و اگر اکتفا کنیم به اقلیت و اکثریت، باز برای ما مشکل پیش میآید و باز به حقوقمان نمیرسیم و باز حقوق ما رعایت نمیشود. پس ما باید فراتر از یک دموکراسی صرف و ساده به یک دموکراسی تکثرگرا یا ساختار فدرالیسم بیاندیشیم در این صورت میتوان گفت که همگرایی در بین اقوام ایرانی بیشتر میشود و تمامیت ارضی ایران هم حفظ میشود. و من تابحال در هیچ جای ایران تا بحال چه از بین ترکها و چه از بین کردها طالب تجزیه ایران نبوده و فقط بعضی از دوستان خودشان وقتی بحث فدرالیسم مطرح میشود فدرالیسم را تجزیه طلبی معنی میکنند در حالی که تجزیه طلبی با فدرالیسم یا خودمختاری طلبی با تجزیه طلبی زمین تا آسمان فرق دارد و بیشتر این دوستان در یک توهم توطئهای گیر کردهاند و میگویند این مرحلهای است برای تجزیه طلبی. در حالی که به هیچوجه به این شکل نیست و ما نمیتوانیم توهم تجزیه طلبی را در جامعه بزرگ کنیم و کمک کنیم به دولت اقتدارگرا. شاید دوستان اصلاح طلب مثل آقای جلایی پور میگویند که ناسیونالیسم قومی به اقتدار گرایی در جامعه کمک میکند اما واقعاً آیا ناسیونالیسم قومی یا تمرکز زدایی از قدرت بیشتر به اقتدارگرایی کمک کرده است یا این تصور که مردمی که طالب حق خودشان هستند تجزیهطلب هستند؟! یعنی در حقیقت کدامیکی ایران را تجزیه می کند وکدامیکی به اقتدارگرایی کمک می کند ؟ آن چیزی که در جامعه ما وجود دارد همه ما میخواهیم در ایران زندگی کنیم ولی زندگی ای که فرهنگ من هم حفظ بشود همانطوری که برنامه تلویزیون “فارسی را پاس بداریم” سالهای سال برنامه پخش میکرد و فرهنگستان زبان فارسی هست و سالانه میلیاردها تومان بودجه صرف میشود و اساتید دانشگاه در آنجا هستند بنده هم میخواهم که فرهنگستان زبان کردی باشد، زبان کردی من هم پرورش داده بشود فرهنگ من بیشتر بشود و به آن احترام بشود و من به عنوان یک انسان آزادی مثبت داشته باشم یعنی توانایی شکوفایی و پرورش خودم را داشته باشم و در خدمت فرهنگ خودم باشم در این صورت هست که من می توانم با ترکها با فارسها با بلوچها همگرایی داشته باشم اما اگر احساس کنم که میخواهند از من سوء استفاده کنند یا با استفاده از حق اکثریت ، حق ویژه من نادیده انگاشته بشود خوب مطمئن باشید که ما دیگر نمیتوانیم این وضعیت را تحمل کنیم و هیچوقت این هم به معنی تجزیهطلبی هم نیست و به قول سعدی” ما تلاش خودمان را می کنیم که راه بادیه رفتن به از نشستن خاموش که گر مراد نیابی به قدر وسع خود بکوش” ما تا به حال به قدر وسع خودمان کوشیدیم در راه همگرایی تلاش کردیم، حسن نیت نشان دادیم، ولی متأسفانه از طرف دوستانی که اکثریت در اختیارشان است و منابع قدرت در اختیارشان هست هیچ حسن نیتی ندیدیم و همانطوری که آقای مهندس صرافی هم فرمودند واقعاً دوستان جبهه ملی برای بحث توجه به فرهنگ بومی تلاش کنند، حالا شاید اصلاً بحث زبان هم نبوده، و شاید یکی دو تا عکس در کتابهای درسی ابتداییمان به لباس کردی باشد. اما جبهه ملی میآید موضعگیری میکند در سطح رهبری و این همه توهین و تحقیر و نابرابری تا به حال هیچ موضعگیری ندیدیم و این مشکل است، مثلاً اگر شما در کردستان یا مناطق کردنشین نگاه کنید در سازمان ثبت احوال شورای اسمگذاری ایجاد شده است و مانع اسمهای کردی میشود و هم مانع از اسمگذاری مذهبی هم میشود حالا بعد از انقلاب متأسفانه مسأله مذهب نیز به مسائل ما افزوده میشود بعضی حتی نمیگذارند ما در اسم گذاری آزاد باشیم. و اسامی که خودمان دوست داریم و خانوادهمان دوست دارد آن اسامی روی فرزندانمان گذاشته بشود. نمیدانم خوب چرا دوستان جبهه ملی نسبت به اینها موضعگیری نمیکنند و چرا اینها را محکوم نمی کنند؟ و چرا اینها را مانع همگرایی در جامعه نمیدانند؟ وچرا اینها را باعث واگرایی و تجزیه طلبی نمیدانند؟ واقعاً اگر اینها باعث اصلی تجزیه نیست و باعث واگرایی نیست، پس چه چیزی باعث تجزیه و واگرایی است؟ کردها و ترکها سالیان سال است که ادعا کردهاند، تمام احزاب و روشنفکران ادعا میکنند که ما نمیخواهیم تجزیه بشویم. مثلاً کردستان ترکیه و کردستان عراق و کردستان ایران همهشان میگویند که ما نمیخواهیم کشورهایمان را تجزیه کنیم ولی متأسفانه عدهای در این توهم گیر کردهاند و به این وسیله میخواهند اقتدار گرایی و اکثریتخواهی خودشان را توجیه کنند.
غنیلو: دوستان به اندازه مکفی توضیحات را ارائه فرمودند، منتهی ببینیم که واقعا مسئله از کجا شروع شده است. این مسئله قبل از اینکه یک مسئله عینی باشد یک مسئله ذهنی بوده است. … الان اکثریت جامعه ما از هر قومیت باشد متأسفانه متأثر از این ذهنیت است. چون آموزش رسمی و سیستم اداری و بوروکراتیک ما هم چنین افرادی را تربیت داده حتی در بین قومیتها. ولی اگر قومیتها را به عدد حساب کنیم طبعاً نمیتواند چنین مسألهای حادث بشود و بحثی که آقای مهندس زعیم مطرح کردند و واگرایی را مطرح کردند و گفتند که بیایید با هم بکوشیم شاید مدلول ذهن ایشان از فعالیتهای دموکراتیک و آن چیزی که دوستان مد نظرشان هست دموکراسیخواهی عام و دموکراسیخواهی خاص قومیتها کمی متمایز باشد، گرچه من اینها را در دموکراسی قابل جمع میدانم. ما بیاییم ببینیم که چه حقوقی از ملت ایران ضایع شدهاست خوب همه متفقالقول هستند و بر اساس آن حق ضایع شدهشان تلاش میکنند که حقوقشان را اعاده کنند اما علاوه بر آن ببینیم چه حقوق خاصی از قومیتها سلب شده و اگر بخواهیم که ما یک همگرایی داشته باشیم لازمهاش این است که همه ما چه اقوامی که حقوق از آنها ضایع شده و چه آنهایی که از آنها حقی ضایع نشده، متفقالقول در اعاده این حقوق برای آن قومی که حقوقش ضایع شده تلاش بکنیم .