قبل از فورمولبندی محورهای استراتژیک راهکارهای سیاسی مرحله ای احزاب سیاسی، باید ارکان و پایه های نظری باورمندیهای این گروه بندیها مشخص گردند. اگر در عرصه های اقتصادی اجتماعی این ارکان، آرمانها و پایه های نظری بصورت عمده در دو دیدگاه لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی خود را نشان می دهند، در عین حال در اطراف این دو گروهبندیهای پایگاه نظری، ما شاهد گروهبندیهای دیگری مثل چپهای دموکرات، لیبرال ناسیونالیست، یا سکولار دموکرات دین باور و بالاخره سبزهای طرفدار حفاظت از محیط زیست و عدالت و دموکراسی قرار می گیرند. در حاشیه این کلاسترهای باورمندیهای آرمانی نظری، باقیمانده هایی از نظامهای ارتجاعی و گاه ضد بشری و تخریبگر ارزشهای انسانی از قبیل نظامهای ایدئولوژیکی و ساختاری ولایت فقیه، سلفیها، وهابیها، حجتیه ایها و غیره، که گاه با ظواهر دلفریب خود را آرایش می دهند، وجود دارند. اینها با اتکا به ثروتهای راهزنانه ای که اندوخته و یا می اندوزند، بر پایه های جهل و ایجاد خوف و ترس در حاشیه های اجتماع به حیات بیمارگونه خویش همچنان ادامه می دهند.
حالا می خواهید این دسته بندی عمومی باورمندیهای هر کدام از این گروه بندیهای اجتماعی را “ایدئولوژی” بنامید یا نه، در هر صورت هر کدام از این مجموعه ها بافت منسجمی را تشکیل می دهند که هویت، خواسته ها و آمال و اهداف گروهبندیهای وسیع اجتماعی واحدی منسجمی را نمایندگی می کنند. خصوصا در مورد احزاب و جریانهای فکری دموکراتیک موارد زیادی پیش می آید که منافع و آرمانهای مشترک زمینه های همکاری، همزیستی و حرکت مشترک در راستای آرمانهای مسترک را فراهم می کنند. بنابراین ممکن است یک لیبرال دموکرات در یک پروسه ای خواستگاه اجتماعی و بالاخره باورمندیهای عمومی سیاسی اجتماعی خویش را از لیبرال دموکراسی به سوسیال دموکراسی یا بالعکس تغییر دهد، ولی در شرایط امروزی قرن بیست و یکم واقعیتهای عینی جامعه نشان نمی دهند که همان شخص در عین حال بتواند در آن واحد در دو یا سه تا از این احزاب و یا گروهبندیها حضور داشته، یا به دو یا سه حزب تعلق داشته باشد.
به عنوان مثال یک نفر نمی تواند از یک طرف طرفدار تحصیل عمومی رایگان برای کودکان یا بهداشت رایگان برای عموم شهروندان باشد، و در عین حال در حزب جمهوریخواه آمریکا هم عضو باشد که بشدت با این خواسته های انسانی مقابله می کند. بنابراین، پایه ها و استخوانبندیهای نظامهای ارزشی ارکان اولیه پایه های نظری شکلیابی و فورمولبندیهای استراتژیک و ساختار کارکردی گروهبندیهای اجتماعی را تشکیل می دهند. تاکید من روی این نکات به دلیل نقدی است که من روی نوشته اخیر “علی پورنقوی” عزیر تحت عنوان “یک الگو برای حقوق اعضا” بر سر این نکته که یک شخص می تواند در عین حال عضو دو حزب سیاسی باشد داشتم.
انسان امروز اگر هم بخواهد نه بصورت احزاب سیاسی، بلکه بصورت نهادهای مدنی در اجتماع ظاهر شده و به اداره امور اجتماعی سیاسی خویش بپردازد، باز هم نه به صورت فردی، بلکه به ناچار به صورت شبکه ای، ساختاری و اجتماعی باید حضور خویش را به نمایش بگذارد. در دنیایی که قدرت و کنترل حرف آخر را می زند، فرد نه تنها نمی تواند به تنهایی این دو امر مهم اجتماعی را در دستهای خویش داشته باشد، بلکه تنها از طریق شرکت فعال در نهادهای مردمی، مدنی و همچنین سیاسی و سپس بسط و قوام ارتباطات شبکه ای با نهادهایی همتراز و یا موازی و یا بالاخره ائتلافهای موقتی با بعضی نهادهای مدنی دیگر بر سر یکسری موضوعات مورد توافق می تواند به این مهم نائل آید.
امروز در شرایطی که اذهان عمومی میلیاردها انسان کره زمین توسط شبکه های تبلیغاتی کلان سرمایه داران و قدرتمدارانی مانند “روپورت مرداک” شستشوی مغزی مکرر و روزانه داده می شوند، انسان سیاسی قرن بیست و یکم ناچار است نه به صورتی تنها، بلکه به صورتی مدنی سیاسی و ساختاری در میدان اجتماعی ظاهر شده و حقوق خود را در عرصه اجتماع مطرح کرده و مستقر نماید. این مساله تنها موقعی می تواند محصول و میوه تاریخی خود را بدهد که انسان همچنان به صورت ساختاری و شبکه ای در میدان چالشهای سیاسی اجتماعی حضور بیابد. این ساختارها نه فقط می توانند ساختارهای صنفی، سیاسی، هنری، ورزشی و غیره باشند، بلکه دنیای اینترنت فراخنای نوین ارتباطات شبکه ای نوینی را بر روی بشریت باز کرده است که نه تنها می تواند در خدمت ساختارهای نامبرده شده به خدمت گرفته شود، بلکه خود ساختارهای به مراتب قدرتمند تر نوینی را ایجاد و بازسازی می کند. این ساختارهای نوین نه فقط اطلاعات را با سرعت وسیعتری منتقل می نمایند، بلکه موجب عملکرد اجتماعی سیاسی به مراتب گسترده تر و با قدرت بیشتری می باشند که گاه قابلیتهای حیات سیاسی ویژه و مستقل خویش را دارا می باشند.
تنها موردی که معقول به نظر می رسد تا یک نفر بتواند در آن واحد در دو حزب سیاسی عضو باشد، وقتی است که این دو حزب، به صورت احزاب با آرمانهای مشترک و خیلی نزدیکی باشند. اگر فردی عضوی از سازمان سیاسی چپهای دموکرات ایران است می تواند در عین حال عضو سازمان سیاسی چپهای دموکرات آذربایجان ایران نیز باشد. همان گونه که یک عضو حزب کارگر انگلستان باید بتواند بطور همزمان عضو حزب کارگر اسکاتلند نیز باشد. بینه ها و پایه های ارکانی این مساله فقط از نظر منطقی اهداف کلان و آرمانی قابل توجیه است. چرا یک نفر کرد کردستان در عین حالی که عضو حزب دموکرات کردستان ایران و یا حزب کومله است نتواند عضو حزب همتراز سرتاسری ایران با همان اهداف برنامه ای هم بشود؟
این مساله در مورد پروژه وحدت چپ ایران هم به صورتی می تواند مطرح شده و قابل پذیرش باشد. من در مقاله ای حدود یک سال پیش به این مساله اشاره کردم که در دوران ترنزیشن یا گذر از سازمانهای سیاسی مختلف پراکنده چپ به سازمان واحد فراگیر چپ بالاجبار دوره ای چند ساله اعضای این سازمانها باید به صورتی موازی عضو دو سازمان سیاسی چپ باشند. به طور واضح یکی از این سازمانها سازمان سیاسی چپ تاریخی خودشان بوده و دیگری سازمان نوین فراگیر چپ می باشد. حتی من به این امر هم اشاره کرده و می کنم که این امری طبیعی است اگر درون سازمان فراگیر چپ، فراکسیونهای مختلفی وجود داشته باشند که بیشتر و یا عمدتا منعکس کننده ساختارهای سازمانهای مختلف چپ واقعا موجود فعلی باشند.
یکی از حیاتی ترین مسائل دوران گذر این است که کاروان رهروان چپ در راه طولانی حرکت خویش باید دیگر رهروان چپ را هم به نحوی درون این حرکت کاروانی جلب کرده، آورده و با خود همراه سازند. تنها در چنین صورتی است که این سازمان نوین چپ قادر خواهد بود به یک سازمان فراگیر و متعلق به اکثریت قاطع چپ ایران فرا روید. تجربه گرامیداشت سی و پنجمین سالگرد انتشار نشریه کار و حتی نامه انتقاد از خود رقیه دانشگری و بازتابهای آن نه تنها در این رهگذر گامهای جدی و موثری در شکفته شدن نوین جوانه های احساس رفاقت و صمیمیت “فدائی” بود، بلکه اندک اندک جمع مستان را دوباره گرد گلستان رنگین “فدائی” جمع و غنچه های صمیمیتهای درونی و خفته را دوباره شکوفا کرد. این تجربیات بسترهای زیبائی برای شکوفا شدن مجدد مکالمات و تبادل نظرهای دوباره باز می کند. آری، این کاروان باید حداکثر رهروان این راه را با خود همراه کند. در این رهگذر نه تنها باید از این ابتکارات به میزانهای بیشتری استفاده کرد، بلکه باید میوه های شیرین حاصل از کشت این غنچه های شکوفان را به میزان حداکثر آن در خدمت پروژه وحدت فراگیر چپ ایران بکار گرفت.
آرمانها و اهداف تاریخی نظری امروزین چپ با تحلیل مشخص از شرایط مشخص بصورت برنامه های سیاسی اجتماعی تدوین می گردند و سپس در استراتژی سیاسی برنامه ای و تاکتیهای اجرائی منشعب از آن خود را نشان می دهند. وظیفه احزاب سیاسی و در مورد مشخص ما جبهه چپ دموکرات این است که نقش مدیران سیاسی اجرائی این استراتژی و برنامه ها را بر عهده داشته باشند. آیا استراتژی سیاسی تدوین شده چپ برای عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران تا کنون بصورت موثر و کارا در عرصه میدان سیاسی کارگر بوده ایت؟ آیا تاکتیکهای سیاسی محوری اجرائی همسو و در راستای پیاده کردن استراتژی مرحله ای بصورت تدوین شده و کارا به مرحله اجرا در آمده و نتیجه های مطلوب خود را داده اند؟
نقش مدیران سیاسی پیاده کردن اهداف اجرائی استراتژیک و تاکتیکهای محوری سیاسی سازمان و جریان آرمانی سیاسی خویش است. آیا احزاب سیاسی چپ می توانند قدمهای خود را در پیشرفت در زمینه های اجرائی پیاده کردن استراتژیک اندازه گیری نمایند. مرحله بندیهای اجرائی رسیدن به اهداف استراتژیک در عین حال بصورت مایکرو برنامه ها و تاکتیکهای اجرائی مشخص تر خود را نشان می دهند. پیاده کردن تاکتیکهای اجرائی و مایکرو برنامه های احزاب سیاسی بر بستر اتفاقات روزمره و شرایط اقتصادی اجتماعی سیاسی روز و تاثیرپذیری متقابل از آنها صورت می پذیرد. آیا ما احزاب بازتابی هستیم که بصورت عکس العملی در مورد وقایع جاری روز بروز می کند یا در سالگردهای تاریخی حضور خویش را نشان می دهیم، یا این که احزابی با برنامه سیاسی قابل اندازه گیری از نظر اجرائی و در زمینه رسیدن به اهداف استراتژیک خویش؟ آیا ماها بعضا خود را نه بعنوان احزاب سیاسی هدفمند و با برنامه سیاسی مشخص، بلکه سایه های مجازی مشاوران حکومتیان و یا سایه هایی از آکادمیسینها و ژورنالیستهای کشوری تبدیل نمی کنیم؟
در کنار تدوین استراتژی سیاسی نه تنها باید تاکتیکهای محوری اجرائی رسیدن به آن اهداف و آرمانها مشخصا تدوین گردند، بلکه شاخصهای اندازه گیری پیشرفت در این موارد نیز باید حتی الامکان تعریف و بصورت دوره ای از نظر سنجش و اندازه گیری پیشرفت کارهای اجرائی مورد بهره برداری قرار گیرند. گرچه گاه این شاخصها ممکن است به تنهایی نتوانند کلیت مقیاس پیشرفت در زمینه دستیابی به آرمانها و اهداف نظری استراتژیک را اندازه گیری کرده و نشان دهند، ولی قدمی در راستای مثبت بوده و در این راه کمک موثری در پیشرفت کارها می توانند داشته باشند.