شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۲۰

شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۲۰

جستاری از شرایط کنونی ایران زیر نام: "گوی" و "میدان"
پیشرفت علم و تکنولوژی و نوآوری‌های این عرصه و گسترش و همه‌گیری فضای مجازی، امکان بی‌بدیلی را برای نور انداختن بر تاریکخانه اشباح و برملا کردن دروغ و نیرنگ‌های پشت...
۵ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: بردیا سیاوش
نویسنده: بردیا سیاوش
اختلافات درون‌ حکومت و موضع و اهداف رهبری در انتخابات
ریسکی که حکومت انجام داد و فکر می‌کرد که با اتخاذ این روش می‌تواند هم‌ مشارکت را بالا ببرد و هم یک جناح اصول‌گرای میانه را بار دیگر بر راس...
۵ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
چرایی پروژه‌ی میرباقری‌هراسی!
ای کاش رسالت پروژه‌ی میرباقری‌هراسی، مقدمه‌ی ضدحمله به آن بود. اما نیست و عملاً ترمزی‌ست در برابر پیشرفت و دعوت به آهسته بیا و آهسته برو که گربه شاخت نزند.
۴ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: بهزاد کریمی
نویسنده: بهزاد کریمی
نامه‌ای به اپوزیسیون، جهت یادآوری وظایف فراموش شده!
کاش می‌شد دوباره مثل آن روزها به یاد مردم بیفتیم و به آن‌ها سر بزنیم و مثل آن روزها صمیمانه پای درد دلشان بنشینیم و ببینیم که چه دل خونی...
۴ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
مشخصات حکومت- قانون
اگر قوانین را تنها وسیله‌ای برای برقراری نظم در جامعه فرض کنیم،حاكمیت قانون به مفهوم برقراری نظم و انضباط اجتماعی خواهد. در این روی‌کرد قانون تنظیم‌کنندۀ روابط حاکمیت و شهروندان...
۳ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: مناف عماری
نویسنده: مناف عماری
تایتانیک
چیستی و سرشت فلسفی قصه‌ی تایتانیک امری فراتر از عاشقانه‌های آن است. جوهره‌ی فلسفی فیلم‌نامه، داستانِ شکستِ پنداره‌ی لگام زدن بر انگاره‌های فردی‌ست ...
۳ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
آقای رئیس جمهور اندکی آرام، به کجا چنین شتابان
آقای رئیس جمهور به رای ۲۷ در صدی‌تان غره نشوید. مردم در این ۴ دهه آموخته‌اند که نباید به وعده‌های حکمرانان اعتماد کرد. همان ۲۷ درصد رای‌دهنده، دیده‌بان حرف و...
۲ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: زهره تنکابنی
نویسنده: زهره تنکابنی

من زن نیستم، ولی زنها را دوست دارم!

امروز ما در آستانه هشت مارس روز جهانی زنان قرار داریم. و شاید هنوز هستند کسانی شیفته چنین سنتی و البته با نگاهها و اسامی دیگری، که همانند دوستداران چنین شعارهای گندهای، دوباره بر دیوارهای قدیمی بلند بنویسند. اما چه بنویسند؟: "من زن نیستم، اما زنان را دوست دارم!"

یادش بخیر آن سالها! در شهر کوچک مرزی خودمان هندبالیست بودم. محل تمرین و بازی ما، حیاط مدرسهای بود با دیوارهای بلند و زمین خاکی و آسفالت. هر روز از عصر به بعد بچهها دور هم جمع می شدند، و با هم بازی می کردند. آن روزها، روزهای نوجوانی و هیجان و امید. روزهای آفتابی و آسمان بلند و افق روشن. روزهائی که ابرها تنها برای بارش بودند و ذهنها همیشه در اندیشه آفتابی ورای آنها. آفتابی که می دانستیم آنجا هست، و آنجا خواهد ماند: آفتاب روشنگر کوههای دوردستی که می دانستیم در تاریکی اند، و سرانجام نور آفتاب به آنها خواهد رسید. و چه روزهای خوبی بودند!

در یکی از همین روزها بود که متوجه شدم چیزی در حیاط بازی و نشاط تغییر کرده است، تغییری از آن تغییرها که اول احساسش می کنید، و بعد درک. احساسی که از تغییر چیزی در جو عمومی می آید، چیزی از گوشه چشمها به درون می خزد، و بعد درکی مشخصتر از تغییری مشخص، این بار دیگر تغییر در خود چشمان مستقیما می نشیند.

اطراف ما، روی تمام دیوارها شعار نویسی شده بودند. شعار نویسی با خط نستعلیق، با رنگهای متنوع در کادرهای به دقت خط کشی شده. رنگها، نشاطی دیگر می بخشیدند. الوانهای نورافشان. پیش خودم فکر کردم که اگر تمام دیوارها این چنین رنگ آمیزی می شدند، چقدر محوطه قشنگی می شد! چقدر زیبا و دوست داشتنی می شد! و درست سالها بعد بود که در اروپا این رنگها را بر روی ساختمانها و دیوارهای مدارس دیدم. البته تنها رنگ، و بدون هیچگونه شعاری.

شعارها آنقدر بزرگ بودند که احساس می کردی می خواهند وارد حدقه چشمان آدم بشوند. چنان، که خواندنش آسان نبود. می بایستی خودت را کمی جمع و جور کنید. می بایستی فاصله مناسب درست کنید. از آن فاصلههائی که باعث می شود چشم راحتتر مسلط شود، بتواند بخواند و بعد مفاهیم به ذهن خطور کنند. و چنین کردیم. چنین کردم. و مفاهیم منتقل شدند: “آمریکا نمی تواند هیچ غلطی بکند! امام خمینی”، “راه قدس از کربلا می گذرد.”، مرگ بر آمریکا، انگلیس، فرانسه و شوروی!”، “هی نگوئید من، بگوئید مکتب من. امام خمینی”. برای منی که هر روز برای ورزش کردن به این مکان می آمدم، ایجاد ارتباط با این مفاهیم برایم دشوار بود. فکر کردم چرا این شعارها اینجا؟ فکر کردم مگر نمی شود توی این محوطه آموزشی مثلا چند تا تعریف و مفاهیم ریاضی، زبانی، ادبیاتی و یا مربوط به علوم طبیعی بزنند تا بچهها هر روز با دیدنشان و با تکرارشان بتوانند برای همیشه آنها را یاد بگیرند؟ فکر کردم برای من ورزشکار، این شعارها می توانند رساننده چه مفهومی باشند؟ حالا بماند که سالها بعد آنگاه که بزرگسال شدم و کمکی شعورمان بالا رفت و توانستیم دنیا را سبک سنگین کنیم، دیدم که آمریکا توانست حقیقتا غلطی هم بکند، و حقیقت بغل گوش ما بود (جنگ ایران و عراق) و راه قدس هم هیچ وقت از کربلا نگذشت.

درست در این فکرها بودم که یک دفعه چشمم به شعار بسیار بزرگ دیگری افتاد. برای خواندن آن می بایستی کمی خودم را جمع و جور می کردم. لنز چشمهایم را با حرکت دادن تن، کمکی دور و نزدیک کردم، بالاخره خواندمش “من ورزشکار نیستم، اما ورزشکاران را دوست دارم! امام خمینی” صادقانه اعتراف کنم که برای درک این جمله کمی به خودم زحمت دادم. زیرا به نظرم یک جمله نامتعارف می آمد. کلمات آسان و آشنا، اما معنی کمکی گیر! فکر کردم خوب چه لزومی دارد برای کسی که ورزشکار نیست، بگوید که اگرچه من ورزشکار نیستم اما آنان را دوست دارم. فکر کردم که گوینده جمله شاید از خودش شاکی باشد از اینکه چرا ورزشکار نیست، و این را عیبی برای خودش فرض می کند و برای جبران همین خسران و همین احساس کوتاهی کردن، می خواهد با دوست داشتن ورزشکاران، این نقص ضمنی خودش را جبران کرده باشد. بعد فکر کردم که گوینده جمله خطابش به من است به رفقایم، و می گوید که من را بعنوان یک ورزشکار دوست دارد. گفتم خوب دوست داشتن مابهازای عملی دارد، خصوصا اینکه با چنین کلمات بزرگی هم نوشته شده باشد. و ارزیابی کردم: ‘گوینده می خواهد چه کاری برای من ورزشکار بکند، و یا چه کرده است؟” به زمین خاکی نگاه کردم به آسفالت زبر چندین ساله، به دیوارهای بلند و به اتاق کوچکی که رختکن نبود، اما می گفتند رختکن است!

از آن روزها سالها گذشته است، و من سالهاست دیگر آن حیاط مدرسه را با شعارهای بزرگش ندیدهام. بی گمان آن شعارها سالهاست که گذر زمان، و باد و باران آنان را با خود برده است. آنان حالا ذرات پراکندهای در خاک، در هوا و یا شاید در ساختمانی باشند. و یا شاید مرکب در خاک گورستانها. و مفاهیم آنان نیز، معناهائی فرسوده، تکیده و پیر در گذر سخت زمان. و امروز ما در آستانه هشت مارس روز جهانی زنان قرار داریم. و شاید هنوز هستند کسانی شیفته چنین سنتی و البته با نگاهها و اسامی دیگری، که همانند دوستداران چنین شعارهای گندهای، دوباره بر دیوارهای قدیمی بلند بنویسند. اما چه بنویسند؟ شاید: “زن، زینت مرد است.”، “مرگ بر زنان هرزه!”، “زنان هرزه را باید به دار آویخت!”، “هی نگوئید من، بگوئید هم زن من!” و سرانجام اینکه “من زن نیستم، اما زنان را دوست دارم!”.

تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند, ۱۳۸۸ ۱:۰۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

آقای رئیس جمهور اندکی آرام، به کجا چنین شتابان

آقای رئیس جمهور به رای ۲۷ در صدی‌تان غره نشوید. مردم در این ۴ دهه آموخته‌اند که نباید به وعده‌های حکمرانان اعتماد کرد. همان ۲۷ درصد رای‌دهنده، دیده‌بان حرف و عمل شما هستند و با دقت و پیگیری، بر مواضع تان نظارت دارند.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جستاری از شرایط کنونی ایران زیر نام: “گوی” و “میدان”

اختلافات درون‌ حکومت و موضع و اهداف رهبری در انتخابات

چرایی پروژه‌ی میرباقری‌هراسی!

نامه‌ای به اپوزیسیون، جهت یادآوری وظایف فراموش شده!

مشخصات حکومت- قانون

تایتانیک