بارها از برخی مسئولین و تئوریسین های جمهوری اسلامی، بویژە افراد مربوط بە جناحهای تندرو آن شنیدەایم کە جنگ کنونی ای کە در خاورمیانە در جریان است، بویژە ظهور جریان داعش و دست اندازی آن بە کشورهائی کە در آن جمهوری اسلامی نفوذ دارد، در حقیقت جنگی است علیە جمهوری اسلامی. آنان می گویند کە قصد دشـمن، کشانیدن جنگ بە درون ایران است، و بنابراین برای حذر از وقوع چنین حادثە دهشتناکی، باید جنگ را در همان بیرون مرزها انجام داد. و این تئوری، سرآغاز دخالتهای شدید نظامی، امنیتی و مالی در کل منطقە شدە است.
سئوال این است:
“چرا کشور در داخل خود، اینقدر مستعد جنگی ست کە دشمنان در صدد برافروختن آن هستند؟ بە بیان دیگر، در کشوری کە سران آن ادعا می کنند دارای بهترین نظام ممکن دنیاست و سرزمین امام زمان است، چگونە است اینقدر مستعد پذیرش جنگی در درون خود است کە مو را بر تن مسئولین آن راست کردە است؟”
واقعیت این است کە خود مسئولین جمهوری اسلامی، بهتر از هر کس دیگری، از گسلهای بزرگ اجتماعی، قومی، سیاسی و طبقاتی در کشور آگاهی دارند، گسلهائی کە منشا نارضایتی های عمیق و گستردە در درون مردم است و می توانند بە آسانی مورد سواستفادە دولتهای رقیب ایران در منطقە قرارگیرند، و بدین ترتیب کشور را چنان سریع در سراشیبی جنگهای شدید داخلی قرار دهند کە حتی تصور آن مو بر تن هر انسان صلح دوستی راست می کند.
سران نظام، باز مثل همیشە نسخە جنگ و خون می پیچیند و بە جای برخورد معقول و سنجیدە با معضلات، باز بە اسلحە و تهدید و خون متوسل می شوند.
اما این نسخە را تا کی می توان پیچید؟