به بهانه سالگشت حادثه سیاهکل
امسال پنجاە سال از تولد جنبشی در تاریخ مدرن سیاسی ایران می گذرد کە ارکان دیکتاتوری پهلوی را بەلرزەدرآورد و مبشر دوران نوینی از مبارزە علیە استبداد و سرکوب برای رهائی مردم میهن ما، بویژە کارگران و زحمتکشان، از قید بی عدالتی بود.
بە همین مناسبت گروە بزرگداشت پنجاه سال جنبش فدائیان خلق ایران سلسلە مصاحبەهائی را با فعالین طیفهای مختلف سیاسی و مدنی ترتیب دادەاست کە بتدریج در اختیار خوانندگان کارآنلاین قرار خواهندگرفت. متن پیش رو مصاحبەای دیگر از سلسلە مصاحبات نامبردە می باشد کە در آن با رفیق مجید عبدالرحیم پور بە گفتگو نشستەایم.
***
سئوالات:
ـ بارزترین خصوصیات نیروهای جنبش فدائیان خلق ایران؟
ـ عمده ترین تناقضات نظری و خطاهای برنامه ای و سیاسی؟
ـ مولفه های زایش نوین در اندیشه و راستاهای برنامه ای؟
مجید عبدالرحیم پور:
با اجازه شما برای اینکه به سوالات شما پاسخ بدهم, لازم است ابتدا اشاره ای به شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شکل گیری نسل جوان چپ ایران و آبشخور فکری و فرهنگی آن داشته باشیم.
موقعیت و شرایط شکل گیری جنبش فدائی خلق ایران
بعداز کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢، رژیم دیکتاتوری پهلوی احیا شد و اینبار تحت نفوذ دولت آمریکا قرار گرفت. حزب توده ایران و جبهه ملی ایران به عنوان بزرگترین حزب و جبهه سیاسی مدرن مردمی بدون مقاومت در برابر کودتا شکست خوردند، و سرکوب شدند. حزب بعداز این سرکوب، علیرغم چند بار تلاش نتوانست تشکیلات بزرگ و سراسری خود را بازسازی و نگه دارد.
بعد از اصلاحات در سال ١٣۴١، ساختار اقتصادی ـ اجتماعی ارباب رعیتی تغییر کرده و سرمایه داری و مدرنیسم به شکل وسیع اما سطحی گسترش یافته و ساختار جمعیتی، اجتماع، طبقاتی و فرهنگی جامعه شناورشده بود. نه دولت شاه پایگاه اجتماعی مشخص و پایداری داشت، و نه نیروهای سیاسی سوسیالیست و لیبرال.
هرچه اصلاحات پیش می رفت، شاه بجای بازکردن فضای سیاسی و بازگشت به شرایط دمکراتیک قبل از کودتا و ارتقاء آن دیکتاتوری را شدید تر و انسداد سیاسی را بیشتر می کرد .
عدم مقاومت حزب و جبهه ملی در برابر کودتا، و فقدان حضور سیاسی و تشکیلاتی موجب بی اعتمادی و ناامیدی نسل جوان دهه ٣٠ و۴٠ نسبت به حزب توده و جبهه ملی و گسست بزرگ میان آنها شد.
ارزشها وافکار آزادی و دمکراسی علیرغم اینکه از دوران انقلاب مشروطیت به این سو، بویژه در دهه ٢٠ در میان روشنفکران و نیروهای سیاسی مدرن لیبرال و سوسیالیست بسط و گسترش یافته بود و در جامعه حضورداشت، ولی هنوز نهادی نشده و به گفتمان راهبردی عمومی فرانروئیده بود.
فرهنگ و نگاه سنتی و دینی به قدرت، دولت، سیاست و جامعه همچنان نگاه مسلط در جامعه بود و بی تاثیر بر نگاه نیروهای سیاسی مدرن چپ ولیبرال نبود.
در چنین موقعیتی بود که نسل جوان و خودبنیاد چپ سوسیالیستی ایران در اشکال محافل و گروەهای جدا ازهم در شهرهای مختلف و دانشگاها شکل گرفت، و در ١٩ بهمن ١٣۴٩، تحت نام چریکهای فدائی خلق در سپهر سیاسی کشور برآمد.
بارزترین خصوصیات نیروهای جنبش فدائیان خلق ایران
ـ تلاش در راستای آماج وآرمانی که در آن رشد آزاد فرد، شرط رشد آزاد همگانی است،
ـ احساس مسولیت در برابر مردم و جامعه خود،
ـ پرسش درباره موقعیت واقعا موجود خود و جامعه و جهان خود، جستجویِ راه برون رفت و رها شدن و چگونه رهاشدن از آن موقعیت به موقعیت دیگرِ و بهتر،
ـ خودبنیاد بودن و اقدام پیگیرانه برای بکاربستن فکر و فهم و اهداف سلبی و ایجابی خود در عمل و منتظرنماندن برای ترمیم و احیای حزب و جبهه ملی که هیچ چشم انداز مثبتی درزمینه ترمیم و احیایشان پیش رو نبود،
ـ شجاعت اخلاقی وآگاهانه برای گذشتن از خود در راه عدالت و آزادی و پیشرفت جامعه و زندگی بهتر برای مردم با الهام گرفتن از آرمان و اندیشه سوسیالیستی و برخی عناصر از فرهنگ ملی،
ـ جسارت ایستادن در مقابل حکومت دیکتاتوری شاه، انتخاب میدان و زمان و شکل نبرد خارج از مکان و زمانی که در انحصار رژیم بود، و شکستن سکوت ترس زده و یاس آلود و سرشار از ناگفتەهای بسیار در سینه و نشان دادن اینکه ایستادن درمقابل رژیم دیکتاتوری و مبارزه با آن حتی در این فضا ممکن است،
ـ صادق بودن با مردم، شجاعت آموحتن و شجاعت نقد و انتقاد پیگیرانه از اندیشه و برنامه و سیاست و روش مبارزاتی خود و اعلام آن در سپهر عمومی،
ـ اما در عین حال باید بی پرده بگویم که نکات مثبتی که در بالا به آنها اشاره کردم به این معنا نیست که ما مبرا از ایرادات و خطاهای بزرگ نظری و برنامه و سیاسی و تشکیلاتی بودیم. نه، چنین نبود.
بررسی و نقد مفصل خطاهای نظری وبرنامه ای و عملکرد فدائیان در این نوشته مقدور نیست. مطالبی در این زمینه نوشته ام و باز هم در فرصت مناسب می نویسم. در اینجا کوشش می کنم از نظر خودم به طور تیتروار به تناقضات درونی و عمده ترین خطاهای نیبروهای فدائیان خلق ایران اشاره کنم.
عمده ترین تناقضات نظری و خطاهای برنامه ای و سیاسی
ـ پذیرش آئین گونه لنینسم و تبدیل بی چون وچرای آن به ایدئولوژی خود، و تحت تاثیرآن تبدیل کردن سوسیالیسم از یک آرمان، اندیشه و اصول کلی مارکسی به یک واقعیت واقعا موجود،
ـ تناقض میان جامعه گرائی و نگاه به قدرت و دولت. بدین معنا که ما از یکسو جامعه نگر بودیم و به تغییر از پائین با مشارکت آگاهانه و سازمان یافته نیروی طبقه کارگر و دیگراستثمار شدگان و… اعتقاد داشتیم، از سوی دیگر پیشاهنگ، حزب و قدرت سیاسی حزب را در تغییر و تحول و ساختن جامعه عمده می کردیم و آنرا جایگزین دولت دمکراتیک می کردیم،
ـ اراده گرائی و تعجیل در تغییر موقعیت واقعی به موقعیت جدید و نگاه مطلق گرایانه به انقلاب و قهر انقلابی و مبارزه قهرآمیز در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی از دیگرخطاها نظری و عملی ما بود،
ـ تناقض در اندیشه سیاسی در باره آزادی و درباره دمکراسی و بورژوائی و لیبرالی خواندن آنها. به این معنا که از یکسو آزادی و دمکراسی تا خودگردانی را قبول داشتیم و برای آزادی و عدالت مبارزه می کردیم، و از سوی دیگر آزادی و دمکراسی وحقوق بشر را بورژوائی و لیبرالی می گفتیم،
ـ درحالیکه آزادی و دمکراسی یک پروژە از قبل طراحی شده توسط عده ای نبوده که منحصرا در اختیار بورژوازی باشد، بلکە روندی تاریخا شکل گرفته در دوسه قرن گذشته بوده و مدام درحال گسترش و تعمیق است. آزادی و دمکراسی موجود در جهان امروز همان نیستند که در اوایل قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بودند،
ـ آزادی و دمکراسی نیاز مبرم جامعه در حال گذاربه جامعه توسعه یافته بوده است،
بر اساس چنین تناقضات فکری بود که بجای جهت گیری برنامه ای و استراتژیک در راستای گذار ازرژیم دیکتاتوری پهلوی وجایگزینی دمکراسی به عنوان یک نظام سیاسی بجای آن، در سمت برنامه نادرست جمهوری دمکراتیک خلق قرار گرفتیم.
توجه به این نکته اهمیت دارد که این تناقضات، ساخته و پرداخته و مختص نسل جوان چپ کشورما نبود، بلکه انتقال آنها از چپ ۶٠ و ٧٠ ساله کشور ما به نسل جوان دهه ۴٠ و ۵٠ بود.
در ضمن لازم است یاد آوری شود که نگاه نیروهای لیبرال جامعه ما به قدرت و دولت و جامعه در آن دوره نیز، آمیخته با نگاه سنتی به قدرت و دولت بود.
بی سببب نبود که نیروهای مدرن کهنسال و جوان سال لیبرال و چپ نتوانستند قبل از انقلاب و در سالهای ١٣۵۵ -١٣۵٧، حول آزادی و دمکراسی و حاکمیت قانون دست به همکاری و اتحاد با هم بزنند و جبهه دمکراتیکی راتشکیل بدهند. هرکدام به شکل و شیوه خود، مستقیم و غیرمستقیم، جدا از هم گرفتار توده گرائی و هژمونی خمینی شدند.
امروز بعد از گذر از رنجها و بازبینی و نقد و درس آموزی از تجارب، به جرات می توان گفت که بیشترین نیرویی که تحت نام فدائیان خلق فعالیت می کنند و نیز بخش مهمی ازدیگر نیروهای چپ جامعه، به راستاها ومولفه های مشترک برنامه ای رسیده اند. مولفه هائی که بستر و زمینەساز همکاری، اتحاد، وحدت برنامه ای ، اساسنامه و تشکیلاتی چپهای کشورمان درجهت فراروئی به حزب چپ دمکرات و فراگیر ایران است. همکاری و اتحاد و وحدتی که امر ضرور برای فراهم شدن شرایط برای دمکراتیزه شدن مناسبات درون ومیان نیروهای چپ کشور و میان این نیروهای با دیگر نیروهایی مدافع آزادی و دمکراسی و عدالت هستند.
مولفه های زایش نوین در اندیشه و راستاهای برنامه ای
لازم است یاد آوری شود که تلاش ما، علیرغم همه خطاها و تغییرات فکری وبرنامه ای، امروز نیز در همان راستای آرمان وآماج اصلی قرار دارد که در آن رشد آزاد فرد، شرط رشد آزاد همگانی است.
– پذیرش آزادی و دمکراسی هم بمثابه شکل و هم محتوی به عنوان پایه های مهمی از سوسیالیسم؛
– تلاش در راستای برقراری هماهنگی و توازن میان آزادی، عدالت اجتماعی، دمکراسی، حفظ محیط زیست و صلح وقرار گرفتن جامعه در مسیر توسعه پایدار، بهبود شرایط زندگی متناسب با شان انسانی برای همه شهروندان و فراهم آمدن شرایط گذر تدریجی به سوسیالیسم دمکراتیک؛
– پذیرش دمکراسی و آزادی در برنامه به عنوان نیاز مبرم جامعه
– دفاع ازحقوق، منافع و مطالبات نیروهای کارفیزیکی و فکری ودیگرمحرومان و محیط زیست در مقابل استثمار و غارت و تعرض سرمایه، دفاع از حقوق بشر و مخالفت با اسثمار انسانها و غارت و تخریب طبیعت ، مخالفت با تبعیض جنسیتی، ملی و قومی، نژادی و مذهبى، دیکتاتوری و استبداد و حکومت دینی، موروثی و ایدئولوژیک؛
– دفاع از حزبیت و نظام چند حزبی و محدودیت زمانى قدرت و تناوب آن، دفاع از جامعه نیرومند و نظام سکولار دمکراتیک، جامعه مدنی، تعمیق و گسترش دموکراسی نمایندگی به دموکراسی گسترده تر و ژرفتر در ر استای دمکراسی مستقیم در اشکال مختلف با کاربست سیستمهای مدیریتی و سازماندهی و سازمانهای شبکه ای دیجیتالی که حضور و مشارکت مسقیم و همزمان شهروندان در امور اجتماعی و سیاسی را سهل تر کرده است.
– گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی به نظام سکولار دمکرات در شکل جمهوری با اتکاء به مردم و جنبشهای اجتماعی مدنی و سیاسی مترقی مردم نهاد و برقراری رابطه عادی و تعاملی مبتنی بر احترام متقابل با دولتهای همسایه و جهان.
در خاتمه لازم است بگویم که تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق) توسط بیشترین نیروی فدائیان جدا شده از هم در اوایل دهه ۶٠، یکی از دست آوردهای مهم جنبش چپ ایران و فدائیان است.
با امید به تلاش بیشتر، نقد مستمر، دستاوردهای بیشتر وهمکاری و اتحاد و وحدت دمکراتیک و همه جانبه و فراگیر چپ کشورمان تلاش برای همکاری و اتحاد و همبستگی دمکراتیک ملی در راستای گذار مسالمت آمیز ازجمهوری اسلامی به نظام سکولار دمکرات در شکل جمهوری.